شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)-5
شیخ علی مقدادی اصفهانی، تنها پسر مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی است. با او ساعت 10 شب قرار مصاحبه گذاشته شد و به همراه «محمد رعدی» به قیطریه رفتم تا تنها بازمانده مرد صاحب کرامات را ببینم و از او درباره مرحوم والد بپرسم. مدتی دست به سینه در کنار جایگاه شیخ که ساده و بی آلایش بود نشستیم تا ایشان از راه رسید؛ پیرمردی 85 ساله که توان جسمی لازم را نداشت تا کامل و جامع پاسخ پرسشهایم را دهد، اما روی گشاده او این جسارت را به من داد که نزدیک او بروم و با صدایی بلند از مرحوم نخودکی بپرسم. اگرچه صدای بلند به نوعی بی ادبانه به نظر میرسید، اما شنیدن پاسخهای تنها یادگار مرحوم نخودکی که همچون او آنچنان به آداب رایج در مراودات حوزویان اعتنایی نداشت، مسیر گفت وگو را گشود. او آنگونه سخن میگفت که گویی مرحوم نخودکی در کنارم نشسته است. شیخ علی مقدادی را ساعت نزدیک به 12 نیمه شب ترک گفتیم و از مزاحمتهای روزنامه نگارانه عذر خواستیم. اما گویی دیگران هم در رجوع به دفتر شیخ وقت شناس نیستند؛ چراکه در لحظه خداحافظی فردی نامه ای را به منزل شیخ آورده بود تا او بخواند و حاجتش را روا کند.
مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی در علوم حوزوی بیشتر متاثر از کدامیک از علما و اساتیدشان بودند؟
ایشان آنچنان تمایلی نداشتند که خود را با نام برخی اساتیدشان مطرح کنند و کمتر به این مسائل میپرداختند. اما با این حال، ایشان در نجف و اصفهان در نزد برخی اساتید تلمذ کردند. در علوم متنوعی هم صاحبنظر بودند و حتی تدریس هم میکردند، اما آنچنان از اساتیدشان یاد نمیکردند. مرحوم والد در نجف فقه را بیشتر در نزد مرحوم فشارکی تحصیل کردند و در اصفهان در نزد مرحوم آخوند کاشی و حکمت را نزد مرحوم جهانگیرخان.
آیا شیخ حسنعلی نخودکی با مرحوم قاضی هم آشنایی داشتند؟
خیر، ایشان بیشتر در نزد مرحوم کشمیری تلمذ کردند و از ایشان سیر و سلوک را آموختند. مرحوم کشمیری جایگاه بالاتری از مرحوم قاضی داشتند و قبل از ایشان بوده اند و همه علما ایشان را قبول داشتند.
کدامیک از فقهای هم عصر مرحوم نخودکی، با ایشان مرتبط بودند؟
مرحوم آقا نجفی در اصفهان از اعاظم وقت با ایشان بسیار مرتبط بودند. همچنین با مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانی و آقای نایینی در نجف و مرحوم آیت الله مهدی آشتیانی، حاج آقاحسین قمی و مرحوم حاجی فاضل در مشهد ارتباط داشتند. مرحوم حاج آقا حسین قمی پس از مرحوم حاج شیخ به مشهد آمدند. در مجلسی که عده ای از علما، حضور داشتند، فرمودند که شما از حاج شیخ کراماتی نقل کرده اید ولی من کرامتی بالاتر از ایشان سراغ دارم و آن این است که اگر حاج شیخ ادعای نبوت میکرد، از او قبول میکردند ولی ایشان هرگز چنین ادعایی نکرد و معتقد بود که این کرامات که برای ائمه(علیه السلام) و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکنند، شان تربیت شدگان ایشان است. شان ائمه بسیار بالاتر از این مراتب است. همانطور که ما درک کارهای خدا را نمیکنیم. درک ائمه نیز برای ما غیرممکن است. امیرالمومنین علی(علیه السلام) میفرمایند: «ظاهری ولایتی و باطنی غیب لایدرک».
ارتباط مرحوم والد با مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری چگونه بود؟
این نوع ارتباط ها چیز نادری نبود. علمای نجف هم با ایشان مرتبط بودند. خیلی از علما زمانی که مشکل و گرفتاری ای داشتند، به ایشان مراجعه میکردند تا مشکلشان حل شود. آقاسید ابوالحسن اصفهانی با ایشان نامه نگاریهایی در این زمینه داشتند.
رابطه ایشان با شیخ عباس قمی چگونه بود؟
روابط بسیار نزدیک بود. به یاد دارم که جمعه ها با پدرم بیرون از شهر میرفتیم و ایشان هم میآمد.
با مرحوم شیخ علی زاهدقمی چطور؟
بله، این ارتباط آنقدر قوی بود که هرگاه فردی از ایران به دیدن مرحوم شیخ علی زاهد در نجف میرفت، ایشان به او میگفت که وقتی به ایران رفتید، به نزد حاج شیخ نخودکی بروید و از طرف من با ایشان دیدار کنید.به یاد دارم، هنگامی که مرحوم شیخ علی زاهد، مشهد آمده بودند، با پدرم خدمت ایشان رسیدم و پدرم از من خواست تا دست ایشان را ببوسم.
مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی هم از مرحوم نخودکی یاد میکردند. روابط فی مابین این دو بزرگوار چگونه بود؟
آقای مرعشی نجفی از روابط عمیقشان با ایشان برایم نقل کرده بودند.
آیت الله العظمی موسوی اردبیلی در جایی نقل کرده اند که مرحوم نخودکی مروج آیت الله العظمی بروجردی بودند. مگر آیت الله بروجردی، ایشان را میشناختند؟
بله، خیلی با یکدیگر مرتبط بودند. این ارتباط باز میگردد، به زمانی که آقای بروجردی از نجف به بروجرد بازگشته بودند و زمانی که برای زیارت به مشهد آمده بودند، با مرحوم والد آشنا شدند و ارتباط عمیقی میان این دو برقرار شد؛ قبل از زمان مرجعیت ایشان در قم.
هر کدام از بزرگان با یک برخورد کوچک با مرحوم نخودکی، ارتباط عمیقی میانشان به وجود میآمد. مگر در این دیدارهای کوتاه چه مسایلی مطرح میشد که آنان اینگونه مجذوب میشدند؟
در این دیدارها، آقایان از برخی مسائل که برایشان قابل حل نبود، میپرسیدند و جواب میگرفتند. بنابراین اینگونه روابط عمیق میشد.
ایشان پاسخ این سوالات را چگونه یافته بودند؟
در نزد اولیای مورد توجه خداوند، همواره علومی است که دیگران ندارند. هرگاه فردی ارتباطی قوی با خداوند یافت، خیلی از پرسش ها را میداند و پاسخ میدهد.
شاگردی شیخ محمود حلبی، موسس انجمن حجتیه نزد مرحوم نخودکی تا چه حدی صحیح است؟
در زمان حیات مرحوم حاج شیخ، انجمن حجتیه وجود نداشت. البته ایشان از منسوبین (اقوام) ما هم هستند و با پدرم روابط نزدیکی داشتند.
دیگر شاگرد ایشان، مرحوم آیت الله مروارید بود. روابط ایشان با مرحوم والد شما چگونه بود؟
ایشان نیز روابط نزدیکی با ما داشتند و پدر ایشان با پدر ما خیلی مرتبط بود؛ به گونه ای که پدر ما وصی پدر آقای مروارید شد.
چرا مرحوم نخودکی آنچنان شاگردی نداشت و نگاه او، پس از او بسط نیافت؟
به هر حال مردم بیشتر دنبال دنیا هستند، اگر راهی برای آنان سود دنیایی نداشته باشد، به سوی آن نمیروند. همچنین اینگونه استعدادها در سیر و سلوک نادر بود و کمتر فردی میتوانست در این راه گام بردارد.
اگرچه از مرحوم نخودکی یاد میکنند که به مقام اجتهاد رسیده و صاحبنظر بودند، اما هیچگاه ایشان در مقام مرجعیت و ارائه فتوا قرار نگرفتند. چرا؟!
مرحوم والد تمایل نداشتند که کسی از ایشان درخواست استفتاء کند. از صدور فتوا پرهیز میکردند.
چرا از فتوا دادن اکراه داشتند؟
براساس این روایت از امام صادق(علیه السلام) که میفرمایند: از فتوا دادن فرار کنید؛ همچون فرار کردن از شیر.
آیا ایشان شرع را بر اساس نظر خودشان استنباط کردند یا از مراجع تقلید میکردند؟
در ابتدا ایشان تقلید میکردند، اما پس از اینکه به جایگاه اجتهاد رسیدند، براساس نظر خودشان عمل میکردند. اما همانطور که گفتم، از دادن فتوا و قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت پرهیز میکردند و در ابتدا در مشهد که بودند، مردم را به مرحوم آقای نایینی و مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی در نجف و مرحوم حاج آقا حسین قمی در مشهد ارجاع میدادند.
گویا ایشان با علم اصول آنچنان موافقتی نداشتند و باعث ایجاد بازدارندگی برای فقه میدانستند. تا چه حدی این مساله درست است؟
تا حدودی اینگونه اعتقاد داشتند.
مراجع از استدلال و قیاس در استنباط احکام استفاده میکنند. آیا ایشان این مساله را قبول داشتند که به مراجع ارجاع میدادند؟ یا اینکه بیشتر به نص احادیث، روایت و کتاب معتقد بودند؟
به هر حال انسان که معصوم نیست. وقتی معصوم نباشد، نمیتواند به طور قاطع بر استدلال خود تکیه کند. همچنین برخی احکام فقهی همچون حکم قصاص با استنباط عقلی قابل تفسیر و تحلیل نیست.
پس مرحوم نخودکی بیشتر به اخباری ها نزدیک بودند تا اصولی ها؟
بله، تا حدودی این مطلب درست است.
پس چگونه به مراجع ارجاع میدادند؟
ایشان اصول را هم قبول داشتند؛ اما نه به صورت مطلق. همچنین همه علما همچون یکدیگر نبودند و برخی بیشتر به احادیث و روایت استناد میکردند؛ تا استنباط عقلی. ایشان استناد میکردند به فرمایش مرحوم ملامحسن فیض که میفرمود: «اصول سه جزء است؛ اصول و فضول و غیرمعقول».
ایشان با فلسفه هم مخالف بودند؟
مرحوم والد خودشان فلسفه خوانده بودند، اما موافق فلسفه خواندن محض نبودند. میگفتند: اگر کسی میخواهد فلسفه بخواند، باید اول با علم طب آشنایی داشته باشد، بعد باید تمامی احادیث و روایات را مطالعه کرده باشد. به علاوه مشغول تزکیه نفس هم باشد، والانباید فلسفه بخواند.
آیا مخالفت برخی علما در مشهد با فلسفه متاثر از ایشان است؟ آیا بزرگان مکتب تفکیک، شاگرد ایشان نبودند؟
خیر، به هیچ وجه، اصلاآرای آنان درست نیست.
جایگاه معنوی مرحوم نخودکی که نقل شده است (همچون چشم برزخی یا طی الارض)؛ آیا متاثر از احکام شریعت بوده است یا برآمده از نوعی سلوک جدا از احکام شرعی و فقهی؟
دین اسلام و احکام شرعی یکی است که متاثر از شریعت و فقه است. اگر فردی تمام اینها از جمله اجرای واجبات و مستحبات و پرهیز از محرمات و مکروهات را عمل کند، به چنین جایگاهی میتواند برسد.
اغلب فقها نسبت به برخی رفتارهای عرفانی و سیروسلوک خاص موضع گرفته و میگیرند و صاحبان این روش ها را طرد میکنند اما برابر مرحوم نخودکی نه تنها این اتفاق رخ نداد، بلکه برعکس خیلی از آنها موید ایشان بودند. نقل میکنند که مرحوم آیت الله سیداحمد خوانساری هم جایگاه معنوی ایشان را به صراحت تایید و تشریح کرده بودند. دلیل برخورد بسیار مثبت علما با مرحوم نخودکی چه بود؟
مهم ترین ویژگی ایشان که باعث اینگونه تاییدات بود، این مساله بود که تمام اعمال و رفتار مرحوم والد مطابق شرع بود.
آیا نظر خاص اجتماعی ـ سیاسی هم ابراز کرده و در این باره هم موضع گرفته بودند؟
ایشان معتقد به عدم دخالت در این مسائل بودند. چراکه میگفتند افراد باید در مسایلی وارد شوند که در آن صاحبنظر بوده و اطلاعات دقیق داشته باشند. به عبارتی باید فرد اهلیت داشته باشد.
گویا برخی از ایشان خواسته بودند که با توجه به جایگاه معنوی ایشان، کاری بکنند تا رضاخان از بین برود، اما مرحوم نخودکی مخالفت میکنند؟
بله، این نقل درست است. ایشان گفته بودند، فعلاصلاح نیست او برود، چون وضعیت بدتر میشود، بگذارید خودش چهار سال دیگر خواهد رفت. از ایشان سوال شد: چگونه؟ فرمودند: خارجی ها وارد ایران میشوند و این اتفاق میافتد.
برخی نقل کرده اند که مرحوم نخودکی قطب یکی از سلسلههای تصوف بوده است. این ادعا تا چه حدی درست است؟ اگر این ادعا نادرست است، بفرمایید ایشان تا چه حد در سیروسلوک معنوی خود متاثر یا آموزش دیده برخی از شیوخ یا قطبهای تصوف بوده اند؟
این ادعا درست نیست. ایشان معتقد بودند: در راه خدا این سخنان و قیودات بیهوده است. البته ممکن است که ارتباط ها و برخوردهای عادی وجود داشته باشد. اما این به معنای تاثیرپذیری یا ارتباط عمیق مرید و مرادی نیست. ایشان سفرهای گوناگونی به شهرهای مختلف کرده بودند که در حین سفر هم با افراد معنوی مرتبط شدند؛ مثل مرحوم سیدجعفر قزوینی. ایشان با هیچ یک از متصوفه ارتباط نداشتند.
گفته شده لقب طریقتی ایشان «بنده علی» بوده است و لقب شما که به عنوان قطب پس از ایشان نام برده شده است، «نجم الدین» است؟
لقب «بنده علی» از سوی استاد ایشان (مرحوم حاج محمدصادق) به ایشان داده شده است. «نجم الدین» هم کنیه من است. ایشان هرگز ادعای قطبیت نکرده اند و این قبیل ادعاها در راه خدا بی معناست.
یعنی ایشان به سلسله مراتب صوفیه معتقد نبود؟ انسان کامل یا پیرمراد نداشتند؟
به صوفیه به معنای مصطلح آن معتقد نبودند. البته فقها هم در نقل حدیث از اساتید خود اجازه میگیرند و ایشان هم اینگونه معتقد بود، اما روشهای صوفیه را نمیپذیرفتند.
سوالی که در این روزگار مطرح میشود، این است که چرا اکنون در میان عالمان دینی کمتر افرادی را در زمره مرحوم نخودکی میتوان یافت؟
زمان ها متفاوت است؛ گاهی تابستان است و سرسبزی و گاهی زمستان است و میوه ای یافت نمیشود. همچنین برخی اوقات اینگونه افراد ظاهر بودند و دیده میشدند و گاهی این افراد مخفی بودند. در این 60 و 70 سال اینگونه افراد، با این جایگاه کمتر دیده میشوند. یعنی امروز هم اینگونه افراد هستند؛ اما پنهانند.
وجهه تمایز دهنده میان افراد حقیقی این مقام با افراد غیرحقیقی چیست؟
هیچگاه افراد واقعی، از موقعیت خود سود نمیبردند و نمیبرند. اگر از این جایگاه برای مقاصد خاصی استفاده شود آن فرد مقام حقیقی ندارد. اگر فردی با خداوند ارتباط عمیق داشته باشد، اصلااهل ادعا نیست. البته تشخیص افراد حقیقی از غیرحقیقی بسیار مشکل است. باید در اعمال و رفتار آنان توجه کرد و دید آیا با مسائل شرعی تطبیق دارد یا نه؟ این بهترین ملاک برای تشخیص است. احکام شرع همچون پوست میوه برای دین است، اگر پوست لطمه بخورد، میوه فاسد میشود. ایشان میفرمودند: شرع مقدس مثل میوه است که ظاهر اعمال شرعی مثل پوست میوه است و حقیقت آن مثل مغز میوه. اگر پوست لطمه بخورد، اصل میوه در معرض فساد قرار میگیرد.
نویسنده: فرید مدرسی
روزنامه اعتماد ملی 25/5/88