میرزا مهدی اصفهانی (رحمة الله علیه)
آیت الله میرزامحمدمهدی غروی اصفهانی یکی از فقهای بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است که اندیشههای فقهی و اعتقادی اش در بسیاری از حوزههای دینی عالم شیعه به ویژه حوزه علمیه مشهد موجب پدید آمدن حرکتهایی پویا گردیده و نظر بسیاری از دانشمندان و دانشجویان علم دین را به خود معطوف داشته است.اهمیت نقش میرزای اصفهانی را در حوزه مشهد باید از دو دیدگاه متفاوت بررسی کرد: نخست نقش مهم علمی وی در دو رویکرد فقهی و اعتقادی که در هر دو بخش موجبات تغییراتی بنیادین را در آن حوزه دینی فراهم آورده و دوم حرکت وی در راستای تجدید حیات حوزه مشهد پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه پهلوی از سلطنت که این نقش مهم تا اندازه ای است که برخی از بزرگان آن حوزه وی را در کنار آیت الله میرزا احمد کفایی فرزند آخوند خراسانی موسس واقعی آن پس از افول چندین ساله ناشی از سختگیریهای دوران حکومت رضا شاه عنوان کرده اند. (مکتب تفکیک، ص ۴۱۲)این نوشته که با اندکی تاخیر به مناسبت شصت و دومین سالگرد درگذشت میرزای اصفهانی فراهم آمده، بر آن است تا مروری گذرا بر زندگانی و برخی از اندیشههای وی داشته باشد و در این مسیر دیدگاه تاریخی را بیش از رویکرد کلامی و اعتقادی مدنظر قرار داده است.
• اقامت در اصفهان
میرزا در سال ۱۳۰۳ هجری قمری (حدود ۱۲۶۳ هجری شمسی) در اصفهان به دنیا آمد. در سالهای نخستین حیات علمی مقدمات و سطوح دروس فقهی را نزد مدرسین اصفهان از جمله پدر خویش میرزا اسماعیل اصفهانی فرا گرفت. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۶)بعد از درگذشت پدر سرپرستی وی را آیت الله حاج آقا رحیم ارباب که در سالهای بعد یکی از بزرگان علمای اصفهان شد برعهده گرفت و همو بود که وی را برای ادامه تحصیلات به عتبات عالیات روانه کرد. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۴)
• مهاجرت به کربلا
وی در حدود سال ۱۳۱۵ هجری قمری و پس از ورود به عراق برحسب توصیه حاج آقا رحیم ارباب به کربلا رفت تا تحت سرپرستی علمی و عملی آیت الله سیداسماعیل صدر قرار گیرد. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۴ و مکتب تفکیک، ص ۲۱۲)آیت الله سیداسماعیل صدر که از برجسته ترین شاگردان میرزای شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو و از بزرگان مکتب علمی و تربیتی سامرا به حساب میآمد، از حدود یک سال پیش از مهاجرت میرزای اصفهانی به عراق به همراه استاد خود آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی از سامرا به کربلا آمده و حوزه علمی خویش را در آن شهر برپاداشته بود. (بغیه الراغبین فی سلسله آل شرف الدین، ص ۱۹۵)وی یکی از ارکان سه گانه فقهی حوزه علمی میرزای شیرازی در سامرا به حساب میآمد که در سالهای پایانی حیات میرزا امور علمی آنجا را اداره میکرد (تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج،۱ صص ۲۷۱ _ ۲۷۰) و پایه اش در این مسائل به اندازه ای بالا بود که پس از درگذشت میرزا برجستگان آن حوزه، دانشمندانی چون آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی، حاج میرزا حسین نوری (صاحب مستدرک الوسایل)، سیدحسن صدر (صاحب تاسیس الشیعه لفنون الاسلام) و سیدمرتضی رضوی کشمیری وی را برای تصدی مرجعیت معرفی میکردند. (بغیه الراغبین، صص ۱۹۵ تا ۱۹۹) ولی او که در زهد و اعراض از امور دنیوی مقاماتی را نایل شده بود، خود را از تصدی این امر کنار کشید و بیشتر به تربیت علمی و عملی شاگردان خویش پرداخت. (گنجینه دانشمندان، ج،۱ ص ۲۰۸)گذشته از این وی به همراه دانشمندانی چون محدث متبحر حاج میرزا حسین نوری از خواص اصحاب سیر و سلوک شرعی آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی زاهد مشهور آن عصر به شمار میرفت و در محضر آن استاد که باید او را رکن معنوی حوزه سامرا نامید، سال ها به مجاهدات نفسانی و ریاضات شرعی پرداخت و به مراتب و کمالاتی دست یافت که برخی از آنها در کتابهای تراجم ذکر شده اند. (ر.ک. بغیه الراغبین، صص ۲۰۹ تا ۲۱۱)علاقه و احترام حاکی از شناخت میرزای اصفهانی از این استاد و راهنمای خود در حدی بود که به برخی از شاگردان خویش توصیه میکرد که در زمان تشرف به عتبات زیارت مرقد این عالم ربانی را در کاظمین هرگز از یاد مبرند.میرزای اصفهانی در دوران اقامت در کربلا به جز استفادههای علمی از استاد خویش اصول مکتب سلوکی سامرا را هم از وی آموخت (مکتب تفکیک، ص ۲۱۳) و حتی به مقدماتی از تجرید شرعی نیز دست یافت. گذشته از این از آن روی که وفات آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی در سال ۱۳۱۸ هجری قمری در کربلا رخ داد، (تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص ۲۵۳) میتوان احتمال داد که میرزا مجالس او را هم درک نموده باشد.
آخوندسلطان آبادی را به مقامات عالی علمی و عملی ستوده اند. به عنوان نمونه دانشمند بزرگ حاج میرزا حسین نوری در کتاب دارالسلام خویش از او با تعبیرات بلندی یاد کرده و او را به عنوان عارف ترین شخص به طریقه امامان و متمسک ترین اشخاص به حبل الهی که وی در زندگی خویش دیده، یاد نموده است. (دارالسلام فی ما یتعلق بالرویا و
المنام، ج،۲ ص ۲۶۶)میرزای شیرازی نیز که بسیار به او علاقه مند بود، وی را امام جماعت سامرا قرار داده بود و خود نیز به او اقتدا میکرد. (تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص ۲۴۳) و همو بود که بر جسد میرزا نماز گزارد.از جمله کراماتی که به سند معتبر از او نقل شده پیش بینی اعدام آیت الله شیخ فضل الله نوری در تهران و مرجعیت آیت الله شیخ عبدالکریم حایری در قم است، در زمانی که شیخ نوری که از برجستگان اصحاب او بود، هنوز به ایران بازنگشته بود و شیخ عبدالکریم حایری نیز دانشجویی جوان در حوزه سامرا به شمار میآمد. (تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص ۲۴۹) سیر و سلوک اصحاب سامرا که همگی بر مدار آخوندسلطان آبادی گرد آمده بودند، بر طریق شرعی محض دور میزد و از همه گونه مسائل جانبی احتراز میجست و از همین روی بود که اختلاف نظرهایی میان ایشان و بعضی از بزرگان سلوکی نجف که به اندیشههای عرفانی نیز نظر داشتند بروز کرده بود. (تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص ۲۳۹)میرزای اصفهانی تا پایان عمر همین روش سلوکی را پی گرفت و به رغم برخورد و موانست با بزرگان مشربهای دیگر و ترقی در روش سلوکی ایشان مسلک اصحاب سامرا را پیشه سیر معنوی خویش قرار داد.در کتاب مکتب تفکیک اصول سلوک شرعی که مورد توجه میرزای اصفهانی بوده، بدین گونه توضیح داده شده اند:
«در سلوک شرعی، حرکت در جهت تصفیه جسم و روح است و تدارک مافات با عمل به احکام شرع و تادب یافتن به آداب شرع و دانستن عقاید حقه شرعی و اساس آن به تقریری از این قرار است:
•اخلاص در توحید؛
•صدق در توسل (توجه تام به روحانیت معصوم(علیه السلام))؛
•خلوص در اعمال؛
•حضور قلب کلی (ترک غفلت کلی)؛
•مراقبه مستمر؛
•ترک ظلم (چه ظلم به نفس و چه به غیر که هر معصیتی به گونه ای ظلم است یا به نفس یا به غیر) برای رسیدن به
عدل، از جمله در جهت احقاق حق مظلومان؛
•رسیدن به مراتب تقوا از راه عدالت (اعدلوا هو اقرب للتقوی)؛
•بهره مندی از هدایت خاص قرآنی (هدی للمتقین)
و چون از راه عدالت نفسی و سلوکی، فردی و اجتماعی، در حق خود و دیگری به تقوا رسید، مستعد بهره مندی از هدایت خاص قرآنی میشود و بدون هدایت قرآنی هیچ توفیقی و وصولی نیست.و در هر حال سلوک شرعی، تبعیت تام و خالص از شرع است در همه جزییات و کلیات فعل و ترک، در اعمال ظاهری و باطنی (بدون وسواس) و تمسک به معصوم(علیه السلام) به منزله «فصل اخیر» آن است و این سلوک شرعی از جهتی سهل تر است از سلوکهای دیگر چون بسیاری از آن ریاضات شاقه را ندارند و از جهتی سخت تر است چون دایمی و مستمر است و کار با یک چله و دو چله تمام نمیشود و در واقع تا آخر عمر ادامه دارد و بگذریم از این سخن که باید اهل آن در این باره سخن بگویند و البته سلوک شرعی از نظر عمق و معنویت و نتیجه قابل مقایسه با هیچ سلوکی نیست.» (مکتب تفکیک، صص ۴۳۰ و ۴۳۱)همان گونه که اشاره شد تمسک به امام معصوم که ریسمان وصول به معارف حقیقی دین است، از اساسی ترین مسائل مورد توجه میرزای اصفهانی بوده و این اصل را میتوان به وضوح در برخاستگان مکتب فکری سامرا نیز یافت که در ادامه این نوشته به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد.
• تحصیلات عالیه در نجف اشرف
میرزای اصفهانی پس از اقامتی چندساله در کربلا به دستور استاد به سوی نجف عزیمت کرده و براساس نظر وی در محفل اصولی آیت الله آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (صاحب کفایه الاصول) حاضر گردید. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۴) همچنین در مجالس فقهی آیت الله سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب العروه الوثقی) نیز شرکت کرد و در زمره یکی از بهترین شاگردان محفل فقهی صاحب عروه قرار گرفت. (مکتب تفکیک، صص ۲۲۰ و ۲۲۱)در این میان او را در ردیف نخستین شرکت کنندگان اولین دوره درس خارج اصول آیت الله میرزاحسین نایینی مییابیم. میرزای نایینی را باید از جمله مجددین علم اصول دانست که نامش به همراه بزرگانی چون میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی در میان مبتکرین این علم شناخته شده است. او از برخاستگان حوزه سامرا بود که مبانی شیخ انصاری را که توسط میرزای شیرازی تنظیم شده بود، از دو تن از شاگردان میرزا، یعنی سیداسماعیل صدر و سیدمحمد اصفهانی دریافت کرد. (بغیه الراغبین، ص ۱۹۵ و گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۴)آیت الله سیداسماعیل صدر، میرزای اصفهانی را برای استفاده علمی به سوی این شاگرد پیشین خود راهنمایی کرد. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۶) میرزای اصفهانی مدتی به تنهایی از محضر نایینی بهره میبرد و دومین کسی که به این محفل درسی اضافه شد سیدجمال الدین گلپایگانی بود (مستدرک سفینه البحار، ج،۱ ص ۱۰) که در میان شاگردان نایینی جایگاهی رفیع پیدا کرد به گونه ای که همواره سمت راست استاد مینشست. (تشیع و مشروطیت، ص ۱۹۶) سیدمحمود شاهرودی نیز در زمره گروندگان بعدی بود که در مجموع حلقه ای هفت نفره را تشکیل دادند و به مدت ۱۴سال نخستین دوره درسی نایینی را که اندک اندک به مقام مرجعیت نزدیک میشد پایه ریزی کردند. (مستدرک سفینه البحار، ج،۱ ص ۱۰ و گنجنیه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۶)شروع این دوره درسی همزمان با بروز وقایع مربوط به مشروطیت ایران بود. در آن زمان میرزای نایینی در میان علمای مشروطه طلب جای داشت و از مشاوران نزدیک استادش آخوند خراسانی به شمار میآمد و در راه اثبات نظرات حکومتی خود کتابی مشهور نگاشت که با عنوان «تنبیه الامه و تنزیه المله» شناخته میشود هرچند که بروز وقایع نامیمون سالهای پایانی انقلاب مشروطه ضربه سختی بر روح وی وارد ساخت تا جایی که بنابر پاره ای اقوال نسخههای این کتاب را تا اندازه ممکن جمع آوری کرد و حاضر نبود با دوستان همراه خویش حتی دیداری داشته باشد (تشیع و مشروطیت، صص ۱۶۷ و ۱۹۷)
با این توضیح در همان زمانی که نایینی به عنوان مشاور برجسته آخوند خراسانی مرکز ثقل مشروطه خواهی را در نجف اداره میکرد، محفل درسی خود را با شاگردان نامبرده به گونه ای جدی پی میگرفت به طوری که در شبانه روز سه درس را در فقه و اصول برای ایشان بیان میکرد. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۶)میرزای اصفهانی پس از درس آموزی از محضر نایینی سرانجام در سال ۱۳۳۸ هجری قمری (حدود سال ۱۲۹۸ هجری شمسی) از وی اجازه اجتهاد گرفت و با عناوینی بس درخور ستایش از سوی استاد موصوف گردید. با در نظر گرفتن این اجازه اجتهاد طولانی و
مقایسه تعابیر آن با اجازاتی که نایینی در سالهای بعد برای برخی از شاگردان برجسته خود که از بزرگترین مراجع دهههای بعدی عالم شیعه به شمار میآیند و نیز توجه داشتن به این مطلب که نایینی کمتر اجازه اجتهاد میداده (مکتب تفکیک، ص ۲۱۹) مقام بالای فقاهتی میرزا نزد این استاد برجسته مشهود میگردد. این اجازه نامه به تایید سه تن از بزرگان آن روزگار یعنی آقایان سیدابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء الدین عراقی و شیخ عبدالکریم حایری نیز رسیده که دو شخص اخیر میرزای اصفهانی را با تعابیری بلند یاد کرده اند.
• آشنایی با ارباب سیر و سلوک نجف
دوران اقامت میرزا در نجف با بهره مندی از محضر برخی از بزرگان سلوک روحانی آن دیار همراه بود. در این سال ها او با آیت الله شیخ محمد بهاری همدانی و آیت الله سیداحمد کربلایی برخورد کرد و شاگردی ایشان را پیشه کرد که هر دو از والامقام ترین برکشیدگان محضر آخوند ملاحسینقلی همدانی بودند. همچنین با شاگردان مشهور آنان یعنی حاج میرزاعلی قاضی طباطبایی و سیدجمال الدین گلپایگانی ارتباطی دوستانه حاصل کرد. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۴)
راهپویی در این مکتب سلوکی نیز او را به دریافت «تصدیق نامه نیل به معارف و وصول به مقام معرفه النفس» از سوی سیداحمد کربلایی مفتخر کرد. (مستدرک سفینه البحار، ج،۱ ص،۱۰ گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۱۶ و مکتب تفکیک، ص ۲۱۴)نیل به این مقام در مکتب سلوکی معاصر نجف گامی بس بلند است چرا که براساس گفته آگاهان معرفه النفس اساس کار پیروان سلوکی آخوند ملاحسینقلی همدانی بوده و تمامی تلاشهای ایشان در سیر روحانی برای رسیدن به این وادی انجام میگرفته است. (مهر تابان، ص ۱۹)
رویگردانی از مبانی بشری و تعلق کامل به علوم الهی
آنچه در زندگی میرزای اصفهانی بیش از هر نکته دیگر مورد توجه قرار گرفته و موافقین و مخالفین پرشماری را در برابر وی به پا داشته موضع او در بیان معارف الهی است که در آن توجهی تام و تمام به مبانی رسیده از امامان معصوم علیهم الصلوه والسلام دارد و بسیاری از مبانی و نتایج علوم رایج فلسفی و عرفانی را در تضاد با آن اساس و ساختار معرفی میکند.
نقطه آغاز این کوشش فکری را باید به زمان اقامت میرزا در نجف و معاشرت با سالکین آن دیار بازگرداند. (مستدرک سفینه البحار، ج،۱ ص ۱۰) «...اندک اندک غور و غوص در مطالب فلسفی و گرایش در کار حل اختلافات و معضلات فلسفی به سوی عرفان و وقوف بر استفاده وسیع از «عنصر تاویل» و عدم توافق مسائل و مفاهیم یاد شده با کتاب و سنت و پرداختن به توجیه و تفسیر رایی و تاویل آیات قرآن و روایات معصومین(علیه السلام) نوعی تشویش درونی در وی پدید آورد.» (مکتب تفکیک، ص ۲۱۵)این موضوع موجب شد تا وی به انجام توسلاتی بس طاقت فرسا روی آورد و برای به دست آوردن حقیقت به تمسک به حبل متین الهی و حجت او در زمین بپردازد و تا دیرزمانی این امر را فراسوی خویش قرار دهد.برخی شاگردان وی داستانهایی درخور عبرت را از این حالات روحی استادشان نقل کرده اند که حکایت از روح طلب و صداقت تام او در این راه دارد و تا اندازه ای بزرگ جلوه مینماید که در نگاه نخست انسان را با ناباوری مواجه میسازد. (مکتب تفکیک، ص۲۳۴)در دست خطی که از میرزا به جای مانده، وی بر ضرورت توسل به حجت الهی در زمان حاضر برای نیل به معارف دینی تاکید کرده و همین موضوع را دلیل پیگیری توسل به ساحت قدس مهدوی دانسته است.در پایان این مسیر، میرزای اصفهانی به کمال مطلوب خویش نایل شد و در تشرفی که در قبرستان وادی السلام نجف حاصل نمود، به گونه ای وجدانی دریافت که برای دستیابی به این خیر کثیر، باید به عالمان آن مراجعه کند و مدار تحقیق را بر آثار باقی مانده از امامان معصوم شیعه قرار دهد تا حقیقت دانش را واجد گردد.پس از این رویداد، میرزا تمامی نوشتههای فلسفی و عرفانی خود را به رودخانه افکند و تنظیم ساختار فکری خویش را آغاز نمود. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص۱۱۷) ساختاری که پس از مهاجرت و اقامت او در مشهد به یکی از تاثیرگذارترین مکاتب فکری معاصر در جهان تشیع بدل شد.
• برپایی مکتب فکری مشهد
میرزای اصفهانی سرانجام به دستور استاد خود، میرزای نایینی، برای تدریس در مشهد، عراق را به سوی ایران ترک کرد. وی در مسیر راه مدتی بسیار اندک نیز در بروجرد اقامت جست و پیوندی عمیق با آیت الله سیدحسین بروجردی که هنوز به قم نیامده بود، حاصل کرد. پیوندی که موجب شد میان این دو عالم دینی ارتباطی همراه با احترامی بسیار زیاد پدید آید به طوری که میرزا همواره وسعت اطلاع و عمق دانش وی را میستود و آیت الله بروجردی نیز در سالهای پس از درگذشت میرزا تدبیری برای پی ریزی مکتب وی در قم اندیشیده بود.سال ورود میرزای اصفهانی را به مشهد، ۱۳۴۰ هجری قمری (حدود ۱۳۰۰ هجری شمسی) ثبت کرده اند. (مکتب تفکیک، ص۲۱۹) آنچه موجبات ابتدایی شهرت میرزا را در مشهد فراهم آورد، اطلاع آیت الله شیخ هاشم مدرس قزوینی از مکانت علمی میرزا بود که داستانی مانند آشنایی شیخ انصاری و سیدحسین کوه کمره ای دارد؛ بدین ترتیب که شیخ هاشم قزوینی که در آن زمان از مدرسین تراز اول مشهد به شمار میرفت، وقتی دانش و اطلاع میرزا را که در محفل درسی وی حاضر شده بود، دریافت، از کرسی درس پایین آمده و خود به همراه شاگردانش، در برابر این عالم تازه وارد کمر خم کرد. (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص ۷۵) شیخ هاشم قزوینی را باید از کسانی دانست که از ابتدا تا نهایت، هیچ گاه از میرزای اصفهانی جدا نشد و در تمامی سالهای اقامت میرزا در مشهد پیوسته در ترویج وی میکوشید و احترامی از روی اعتقاد معنوی شدید برای او قایل بود و این شاید از آنجا حاصل میشد که علاوه بر وقوف بر جایگاه علمی میرزا، حالت مکاشفه ای نیز به وی دست داده بود و براساس آن مقام معنوی و روحانی بالایی را برای میرزا قایل بود.شیخ هاشم قزوینی مجتهدی بود که از حیث مدارج علمی در زمره برترین های مشهد قرار داشت و به همین جهت برخی از علما از این احترام فوق العاده وی نسبت به میرزا متحیر میشدند. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص ۱۵۶) یکی از استفاده کنندگان از محضر وی، حالات او را نسبت به میرزا چنین گزارش کرده است: «علامه فقید پس از نیل به این مدارج، خود را محتاج به سوخته ای دید که در میان همگان میدرخشید، این سوخته... ناشر علوم خاندان عصمت، فقید زاهد و معلم اخلاق، علامه مرحوم میرزا مهدی اصفهانی رحمه الله علیه بود.استاد ما پس از درک این شخصیت، دیگر به جز ایام تبعید [برای دخالت در واقعه مسجد گوهرشاد و مبارزه با رضاخان...] تا روزی که میرزای اصفهانی حیات داشت، از او جدا نشد. و تقریرات میرزای نایینی را از ایشان فراگرفته و روح معارف اسلامی و پاره ای از علوم منحصره را که مختص خواص بود،
آموخت...» (مکتب تفکیک، صص۲۸۳ و،۲۸۴ به نقل از شادروان غلامرضا قدسی) نکته دیگری که شناخت علمای مشهد را نسبت به مقام علمی میرزای اصفهانی قوت بخشید، شروع درسهای اصولی او بود که برمبنای اصول میرزای نایینی استوار شده بود. میرزای نایینی از مجددین علم اصول بود و با برخی از آرای استادش، آخوند خراسانی، توافق نداشت و گذشته از این، خود نظراتی بدیع در این علم ارائه کرده بود. این نظرات توسط میرزای اصفهانی که پیشکسوت شاگردان نایینی به شمار میرفت، به ایران انتقال یافت و موجب شد که علمای مشهد با آنها آشنایی یابند. (مکتب تفکیک، صص ۲۲۰ و ۲۲۱)
این چنین شد که میرزای اصفهانی در کنار بزرگانی چون آیت الله حاج آقا حسین قمی و آیت الله میرزا محمد آقازاده (فرزند آخوندخراسانی) در صدر مدرسین حوزه علمیه مشهد قرار گرفت. میرزا در خلال اقامت بیست وپنج ساله خود در مشهد، سه دوره درس اصول گفت. دوره نخست را همانند آنچه مرسوم است، در مدتی طولانی برگزار کرد. در دوره دوم به بیان آرای شخصی خود پرداخت و دوره سوم را نیز به اشاره به قواعد مهم اصولی با شکلی مختصر اختصاص داد. (گنجینه دانشمندان، ج،۷ ص۱۱۸)
در میان آثار به جا مانده از میرزا، کتاب های «المواهب السنیه و العنایات الرضویه»، «اصول الفقه» و «رساله فی الکر» به مسائل اصولی و فقهی پرداخته اند. همچنین دو کتاب «اصول آل الرسول» و «خاتمه الاصول» نیز تقریرات درس اصول او را در بر دارند که توسط آیت الله شیخ محمود حلبی خراسانی که یکی از شاگردان برجسته وی به شمار میرفت، به نگارش درآمده اند.به گفته برخی از مطلعان، «مرحوم [میرزا مهدی] اصفهانی در ردیف مراجع آن زمان محسوب میشد. استعداد رساله نوشتن را هم داشت ولیکن خودش نخواست مرجع بشود. درس خارج ایشان نیز سرآمد درسهای حوزه علمیه مشهد بود.» (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۷۶)
در میان کسانی که از مطالب اصولی وی استفاده کرده اند، علاوه بر شیخ هاشم قزوینی، میتوان به آیت الله سید صدرالدین صدر فرزند استاد و راهنمای میرزا اشاره کرد که در سالهای بعد به اداره حوزه علمیه قم پرداخت. (مکتب تفکیک، ص۲۲۴)آیت الله شیخ محمدباقر ملکی نیز که در سالهای بعد محفل درسی خود را در قم برپا داشت و مورد تکریم آیت الله بروجردی قرار گرفت، از بهره مندان میرزا در مشهد بود که به تحصیل اجازه اجتهاد از وی نایل گردیده بود. (فصلنامه سفینه، شماره یکم، ص۸۱)آیت الله سیدعلی سیستانی و آیت الله شیخ حسین وحیدخراسانی هم که اکنون در ردیف مراجع تقلید شیعه قرار دارند، در سنین جوانی مجلس درس میرزای اصفهانی را درک کرده اند. رویداد زیر که از قول آیت الله مروارید آورده می شود، از میزان اهمیت دادن میرزا به امر تدریس و شاگردپروری حکایت دارد: «وقتی که در اوایل حکومت رضاخان، دستور صادر شد عمامه ها را از سر روحانیون بردارند، بر اثر انسی که با لباس روحانیت داشتم، آثار حزن در من آشکار بود. با همین حال به منزل استادم، مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی رفتم. ایشان تا چشمشان به حال من افتاد، عتابی محبت آمیز کردند که: مگر مسلمانی به عمامه است؟!... و برای دلداری من، همان شب خودشان بدون عبا و عمامه با یک قبای قدیمی اصفهانی در درس حاضر شدند!» (آیت الله مروارید که از چهرههای علمی و اخلاقی حوزه مشهد بود، در سال ۱۳۸۳ و در سن نودوشش سالگی درگذشت. مروارید علم و عمل، ص۴۱)
بعد دیگر تاثیرگذاری میرزای اصفهانی در مشهد که شهرت اصلی مکتب او نیز بیشتر بدان وابسته است، ساختار نظام مندی است که او در مبانی اصول اعتقادات ارائه داده و به انتقال آن به شاگردان خود پرداخته است.حوزه مشهد تا پیش از مهاجرت میرزا به آن دیار، در دو موضوع ادبیات عرب و علوم فلسفی شهرتی بسزا داشت و شاید بتوان گفت که در میان حوزههای علمی آن روزگار کم مانند بود.حاجی فاضل خراسانی و حکیم آقا بزرگ شهیدی رضوی دو تن از بزرگان فلسفی سده گذشته، تدریس علوم فلسفی را در مشهد برعهده داشتند و در این مقام نیز شهرتی درخور ستایش به دست آورده بودند. حکیم شهیدی از مدارس فلسفی تهران خوشه اندوخته بود و از محضر فیلسوفان نامدار دارالعلم تهران عصر ناصری، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری بهره مند گردیده بود. (تاریخ حکما و عرفای متاخر، صص۳۵۲ و ۳۵۴)
بیشتر فضلای آن روز مشهد نیز که در مقام تحقیق در عرصه فلسفه برآمده بودند، از درسهای آن حکیم بلندپایه استفاده برده اند. با ورود میرزا به مشهد و القای اندیشههای او که در بخشهای متعددی با دیدگاه های فلسفی و عرفانی در تضاد بود، انقلابی فکری در مشهد پدید آمد و بسیاری از فضلای آن روز مشهد را به موضع گیری واداشت و حتی برخی از آنان به بحثهای چندین ماهه با میرزا پرداختند تا از دیدگاه فلسفی خویش دفاع کنند. (مکتب تفکیک، ص،۴۱۴ پ۱ و اندیشه حوزه، شماره،۱۹ ص ۱۴۸و تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص۷۶)
یکی از حاضرین درسهای میرزای اصفهانی در باب نقدهای او بر فلسفه چنین گفته است: «... ایشان با فلسفه مخالف بود و همه اینها [یعنی فضلای برجسته حوزه مشهد] را از فلسفه برگرداند. مردی بسیار باتقوا و شریف و دانشمند بود. وقتی فلسفه را رد میکرد، این طور نبود که بی جهت بگوید که فلسفه مردود، بلکه تمام مباحث فلسفی را جزءبه جزء نقل میکرد و به شاگردانش میگفت شما که اینجا نشسته اید، همه فلسفه خوانده هستید، ببینید من درست فهمیده ام یا نه؟ اگر من بد فهمیده ام، مرا راهنمایی کنید و مطلب بزرگان فلسفه مثل ملاصدرا یا ابن رشد یا ابن سینا را نقل میکرد و بعد از تصدیق آقایان فضلا، آن وقت از روی مبانی صحیح علمی و با استفاده از احادیث و روایاتی که از ائمه رسیده، - که با فلسفه مخالفت کرده اند - آن مطلب را رد میکرد...»
(مکتب تفکیک صص ۴۱۰ و ۴۱۱ به نقل از کیهان فرهنگی، سال،۱ شماره،۱۱ بهمن،۱۳۶۳)
روحش شاد وراهش پر رهرو باد.
وب سایت موسسه بحار