سید علی شوشتری
تولد: سال 1222 قمری
محل تولد: شوشتر
وفات: سال 1281 قمری
عمر: 59 سال
مزار: نجف اشرف، صحن مطهر علوی علیهالسلام
اساتید: شیخ مرتضی انصاری، ملاقلی جولا، سید حسین امام جمعه شوشتر و....
شاگردان: آخوند ملا حسین قلی همدانی، ملا فتحاللّه کیمییی، ملا فتحاللّه وفیی، حاج شیخ عبدالکریم شوشتری و....
عالم عارف و فقیه زاهد حضرت آیةاللّه سید علی شوشتری که نامش در عرفان شیعی چونان خورشیدی نورافشانی دارد، تبارش با چند واسطه به محدث کبیر مرحوم سید نعمتاللّه جزیری میرسد. او در سال 1222 قمری در شوشتر، چشم به جهان گشود. دوران صباوت را در آغوش پر مهر و محبت خانواده سپری کرد و با آداب و تربیت صحیح اسلامی آشنا شد.
سپس عشق به علم آموزی و کمالجویی او را راهی حوزه علمیه نجف اشرف نمود، سالیانی چند در محضر پر فیض علمی بزرگ و وارسته آن دیار زانوی ادب زد و با جدیت و تلاش شبانهروزی به کسب علم و معارف اهلبیت علیهمالسلام پرداخت. پس از تکمیل تحصیل و اخذ درجه اجتهاد و کسب اجازه از علمی بزرگ نجف، بار رسالت تبلیغ بر دوشش سنگینی کرده و به دیار خویش بازگشت و به امر قضا و حل مشکلات مردم و تدریس و تربیت طلاب پرداخت.
در سالهایی که سید علی در شوشتر، فارغ از هر امری به تدریس و امر قضاوت در بین مردم اشتغال داشت، ناگاه سفیری الهی او را به راهی پر رمز و راز فراخواند. صاحب طرایقالحقیق، این حادثه فرحبخش را چنین بیان کرده است: »مرحوم سید بعد از طی مراتب علم و اجتهاد به وطن بازگشت و به تدریس و قضا مشغول شد. در یکی از شبها در حدود ساعت دو بامداد صدی در را شنید، نامش را پرسید، گفت: نام من ملا قلی جولا است و میخواهم به محضر آقا برسم. سید علی فرمود: حالا دیر وقت است اگر کاری داری فردا به مدرس بیا. در این هنگام، عیال سید گفت: شید کاری مهم داشته که این وقت شب آمده، رخصت دهید تا به خدمت برسد. سید علی فرمود: حال که تو خود راضی به زحمت هستی، پس ناچار بید از اتاق، بیرون روی تا آن مرد وارد شود. وقتی ملا قلی وارد شد، سید گفت: حاجتت را بگو. گفت: آمدهام عرض نمیم این راهی که میروی به جهنم میرسد.
این را گفت و رفت وقتی عیال سید پرسید چهکار داشت؟ سید در جواب گفت: گویا جنون داشته است بعد از گذشت هشت شب، باز در همان وقت، درب منزل سید علی کوبیده شد و معلوم گشت که ملا قلی است. سید فرمود: هر وقت جنونش گل میکند نزد ما میید بعد از ورود گفت: مگر نگفتم: این راهی که میروی به جهنم میرسد؟ حکم امروزت مبنی بر ملکیت آن محل، باطل است و سند صحیح و معتبر به امضی علما و معتبرین، در وقف بودن آنجا، در فلان جا به این نشانی پنهان است. این را گفت و رفت. سید در فکر فرو رفت که این مرد کیست و چه میگوید. چون صبح شد، سید با بعضی از خواص به محل یاد شده رفت. آنجا را کندند، جعبهی ظاهر شد و همان سندی را که ملا قلی گفته بود به دست آمد. سید بعد از ملاحظه آن سند، حکم دیروز خود را لغو کرد و حکم به وقف بودن آنجا کرد. هشت شب دیگر گذشت و باز در همان وقت، ملا قلی به خانه سید آمد.
سید مقدمش را گرامی داشت و گفت: حق با شماست، حال تکلیف چیست و چه بید کرد؟ ملا قلی گفت: حال که معلوم شد جنون ما گل نکرده است هر چه داری بفروش و به نجف اشرف برو و در آنجا منتظر باش تا به تو برسم. سید علی طبق دستور عمل کرد و به نجف رفت. روزی در وادیالسلام ملا قلی را دید و با هم به محل خلوتی رفتند، ملا قلی گفت: فردا من در شوشتر رحلت خواهم کرد و دستور العمل تو نیز این میباشد؛ و از همان جا با سید علی وداع کرد.«
سید علی این بار در نجف به سیر و سلو½ و ریاضات شرعیه پرداخت و به کمالات عالی و مقامات معنوی دست یافت و شاگردان و مریدان بزرگ و بنامی را پرورش داد. شیخ مرتضی انصاری که خود از جمله مشیخ سید علی در فقه و اصول است، اما در عرفان از شاگردان سید به حساب میید.
چنانکه از ملا حسینقلی همدانی یکی از شاگردان سید علی چنین نقل شده است: »روزگاری در نجف اشرف به درس شیخ انصاری میرفتم. پس از مدتی دریافتم که شیخ انصاری همیشه روزهی چهارشنبه به منزل شاگردش (در اصول و فقه) سید علی شوشتری میرود. روزی من نیز به آنجا رفتم، دیدم شیخ به هیات شاگرد، و سید به هیأت استاد نشسته و مواعظی بیان میکند. به ذهنم آمد که من نیز همیشه به نزد سید آمده و استفاده کنم، سپس بلند شدم که بروم سید به من فرمود: اگر خواستی به مجلس ما بییی، بیا؛ و من نیز از آن روز به بعد به آن مجلس راه یافتم.« ارتباط سید علی شوشتری با بزرگمرد فقه و اصول، شیخ انصاری بسیار نزدیک و صمیمی بود و علاقه شدیدی بین آن دو حاکم بود. این ارتباط به گونهی بود که مرحوم شیخ، سید علی را وصی خود قرار داد و سید بر جنازه شیخ نماز خواند و پس از شیخ بر منبر وی تدریس میکرد و مرحوم آخوند خراسانی در درسش حاضر میشد. سید علی شوشتری علاوه بر تبحر در علوم حوزوی و عرفان، در طبابت نیز متبحر بود اما آن را به عنوان شغل خود قرار نداد و جز مرحوم شیخ انصاری کس دیگری را مداوا نمیکرد.
سید علی، انسانی خودساخته و وارسته بود. زندگی ساده و زاهدانهی داشت و یک عمر در تر½ لذات دنیوی به سر برد و از دنیا جز به قدر ضرورت بهره نگرفت. از فضایل اخلاقی و ملکات نفسانی والیی برخوردار بود و به قلّه کرامت انسانی دست یافته بود. بسیار بزرگوار و بخشنده بود و به تنگدستان توجه فوقالعادهی داشت، به گونهی که اموال خود را به آنها بخشیده و یشان را بر خود ترجیح میداد. شیخ محمود عراقی میگوید: مرحوم حاج سید علی شوشتری، در ورع و زهد و تقوا، سلمان عصر و مقداد دهر خود بود و بعد از مرحوم شیخ، امور خلق به او راجع بود و مردم را در حق او چنان گمان بود که خدمت امام عصر عجلاللّهتعالیفرجهالشریف شرفیاب میشود. از حاج سید علی شوشتری فرزندی به نام سید حسین به یادگار ماند که به حق خلف صالح پدر و در بزرگواری و بخشندگی و ترحم به نیازمندان شهره بود.
مردی عالم، اهل عبادت و بسیار باهوش و با ذکاوت بود و در طبابت مهارتی فوقالعاده داشت. مستمندان را ریگان مداوا میکرد و حتی پول دارویشان را هم میپرداخت. وی سفری به نجف اشرف نزد پدرش انجام میدهد، پدر به او میگوید: شما به شوشتر برو که اگر بیماری را از مرگ نجات دهی، ارزشش بیش از آن است که در نجف بمانی و به زیارت بروی. میتوانی از راه دور هم زیارت بخوانی. سید حسین طبق وصیت پدر به شوشتر مراجعت کرد و در خدمت مردم و حل مشکلات آنان بود. باری، عالم ربانی حضرت آیةاللّه حاج سید علی شوشتری، آن اسوه زهد و عرفان، پس از عمری مجاهده و مبارزه با نفس، و تربیت شاگردان و اساتیدی بزرگ در عرصههی مختلف علمی، اخلاقی و عرفانی، در سال 1281 قمری در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت و به دیدار محبوب شتافت. پیکر مطهر آن عارف عاشق پس از تشریفات در صحن مطهر علوی مقابل مقبره شیخ انصاری به خا½ سپرده شد.
روحش با آلاللّه صلواتاللّه علیهم محشور باد
-------------
منابع: گلشن ابرار، 5 / سیمی فرزانگان
پایگاه حوزه