آقای اکبر گنجی اخیراً به طرح مباحثی درباره اعتقادات دینی، از مبدا تا معاد و از قرآن‌شناسی تا امام‌شناسی پرداخته و یکی از ویژگی‌های بحث‌های وی، سایه‌افکندن بارز انگیزه‌های سیاسی بر آن‌ها است.

در این نوشتار البته قصد بر آن است که مطالب وی پیرامون امام زمان حضرت ولی عصر(عج) که در مصاحبه اخیرش با شبکه بی‌بی‌سی نیز بدان اشاره کرده ـ صرف نظر از انگیزه‌های سیاسی وی که بررسی جداگانه‌ای می‌طلبد ـ مورد نقد علمی قرار گیرد.

نخستین اشکال مطرح شده از سوی گنجی، خدشه در قوّت اسناد تاریخی درباره وجود امام زمان(علیه السلام) است. وی گزارش‌های تاریخی این موضوع را ضعیف و غیر قابل اعتماد دانسته است.

پاسخ: باید گفت که در باب علم به وجود شخصیت‌های تاریخی، طریق علمی معمول و متعارف، استناد به نقل‌های تاریخی است که خواهیم گفت درباره امام زمان، حضرت حجة بن الحسن(عج)، این قبیل نقلیات به فراوانی در منابع تاریخی آمده است.

اما نکته‌ای که جا دارد پیشتر به آن بپردازیم، سند اضافه‌تر و قویی است که در این زمینه وجود دارد و عبارت است از «خبرهای فراوان غیبی که پیش از ولادت آن حضرت، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه طاهرین(علیه السلام) صادر شده» و علاوه بر منابع شیعی، در منابع تسنن نیز ذکر گشته است. در این نقل‌ها، مشخصات امام زمان(علیه السلام) با ذکر جزییات بیان شده است.

در این‌باره دو نکته قابل توجه است:

ـ ممکن است کسی ادعا کند که عقیده به حضرت مهدی(علیه السلام) فرزند امام عسکری(علیه السلام) برساخته برخی عالمان شیعی است، اما گمان نمی‌رود که ادعای همدستی عالمان اهل سنت در چنین توطئه! فرضی قابل طرح یا اعتنا باشد.

ـ درست است که اکثر عالمان اهل سنت، عقیده مهدویت را کاملاً مطابق باور شیعی نپذیرفته‌اند، اما گواهی دادن برخی منابع و اسناد آنان بر باور شیعی، سند مهمی است. این مسئله در اصل عقیده امامت نیز به شکل جدی‌تری وجود دارد و عدم التزام آنان به اسناد ثبت شده خودشان، سندیت آن‌ها را مخدوش نمی‌کند.

موضوع مهدویت و تأکید بر این که حضرت مهدی(علیه السلام) از نسل پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السلام) و... در آخر الزمان ظهور و دنیا را از عدل و داد پر می‌کند، در صد‌ها روایات نقل شده در منابع تسنن آمده، که علاقمندان می‌توانند از جمله به کتاب «منتخب الأثر» تألیف حضرت آیة الله صافی گلپایگانی، یا «معجم أحادیث المهدی» تألیف آقای علی کورانی مراجعه کنند اما در برخی نقل‌ها یا تصریحات بزرگان تسنن، جزییات افزون‌تری ذکر شده تا آن جا که حضرت، فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) معرفی شده‌اند.

مرحوم آیة الله منتظری، در کتابی به نام «موعود ادیان» که در سال‌های اخیر، برای پاسخ‌گویی به برخی شبهات راجع به عقیده شیعی مهدویت تألیف نمودند، برخی از این نقلیات را از منابع اهل سنت نقل کرده‌اند؛ به عنوان نمونه، در صفحه 118، روایتی از کتاب «فراید السمطین» (جلد1، صفحه54،حدیث19) تألیف «شیخ الاسلام حمویی خراسانی» متوفای732هـ آمده که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است:

* «... حسن و حسین دو امام امت من هستند، و پدرشان سید اوصیاء است؛ و از اولاد حسین، نُه امام خواهد بود که نهمین آنان، قایم از اولاد من خواهد بود.»

* و از همان کتاب(جلد2، صفحه 136،حدیث 435) حدیث جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا را نقل کرده‌اند که پس از نام بردن از یکایک اوصیای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تا امام حسن عسکری(علیه السلام)، می‌گوید: «سپس ابوالقاسم محمد بن الحسن، حجت خدا و قایم خواهد بود.»

اما صرف نظر از منابع تسنن، روایات مربوط به مهدویت و غیبت آن‌قدر در میان شیعیان زیاد و مشهور بوده که در زمان حیات خود ائمه اطهار(علیه السلام)، اصحاب آنها کتاب‌هایی مستقل درباره مفهوم غیبت گردآوری کرده اند.

جمع آوری این همه روایت و تالیف کتب مستقل درباره آن توسط آنها در زمان خود ائمه(علیه السلام)، و سال‌ها قبل از تولد فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) نشان دهنده این است که اعتقاد به غیبت و مفهوم امام غایب امری اصیل بوده است.

در اینجا فقط چند نمونه از این افراد را معرفی می‌کنیم:

* عباس بن هشام ناشری اسدی از شیعیان معاصر با امام رضا و امام جواد(علیه السلام) است. نجاشی رجال شناس معروف درباره وی می‌گوید: «او ثقه و جلیل القدر است. روایات بسیاری از او نقل شده و کتاب‌های زیادی نگاشته است از جمله.... کتاب غیبت.» وفات وی در سال 220 هجری یعنی 40 سال قبل از وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده است.

* ابراهیم بن صالح الانماطی از اصحاب امام کاظم و امام رضا (علیه السلام) بوده است. نجاشی و شیخ طوسی وی را توثیق کرده اند. نجاشی تنها کتابی که از وی ذکر می‌کندکتابی درباره غیبت است.

* ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی یکی دیگر از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی (علیه السلام) بوده و کتابی تحت عنوان غیبت تالیف نموده است.

* حسن بن محبوب سراد متوفی سال 224 هجری است. وی کتابی دارد تحت عنوان"مشیخه"که در آن کتاب احادیثی را درباره غیبت حضرت قایم(عج) نقل کرده است. شیخ صدوق،‌ شیخ طبرسی و نعمانی در کتب خویش روایات او را دراین باره عینا نقل کرده‌اند.

* محمد بن ابی عمیر یکی دیگر از اصحاب امام کاظم و امام رضا (علیه السلام) است و در سال 217 هجری وفات یافته و مجموعه احادیثی را درباره موضوع غیبت جمع آوری کرده است.

از دیگر افراد می‌توان به صفوان بن یحیی،‌ عثمان بن عیسی الکلابی،‌ حسن بن علی فضال،‌ محمد بن اسماعیل بزیع، حسن بن ایوب،‌ عباس بن عامر قصبانی، عبد الله بن جبله و محمد بن سنان اشاره کرد. تمامی این افراد صاحب کتاب و تالیفات متعددی بوده اند که نجاشی و شیخ طوسی در کتاب رجال خود آنها را ذکر کرده اند. نسخه‌های این کتب در نزد افرادی مانند شیخ صدوق، شیخ طوسی، نعمانی و دیگران موجود بوده و آنها بخش‌هایی از آن تالیفات را در کتب خویش آورده اند.

مجموعه این روایات بیان می‌کنند که برای حضرت مهدی(عج) دو غیبت خواهد بود که یکی از دیگری طولانی تر است، تولد او از مردم مخفی خواهد بود و او دوازدهمین امام است. روایاتی بیان می‌کنند که او نهمین فرزند امام حسین(علیه السلام)، ششمین فرزند امام صادق(علیه السلام) و پنجمین فرزند از نسل امام کاظم(علیه السلام)،‌ و از فرزندان امام رضا(علیه السلام) خواهد بود. مؤلفین این کتاب‌ها همگی در ابتدای قرن سوم یعنی سال‌ها پیش از تولد امام حسن عسکری(علیه السلام) از دنیا رفته‌اند. روایات نقل شده از این کتاب‌ها از طرق مختلف و در حد تواتر است.

چنان که در ابتدا گفته شد، درباره ولادت امام زمان(عج)، خبرهای غیبی که پیش از وقوع بیان شده، یک بخش اسناد است؛ و البته گزارش‌های پس از ولادت نیز به وفور در منابع وجود دارد.

نمونه‌ای از گزارش‌های عالمان اهل سنت، درباره وقوع ولادت امام زمان(عج) از این قرار است:

* حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی متوفای 658 هـ، در کتاب کفایة الطالب (صفحه312) می‌نویسد:
«... حسن بن علی [امام عسکری(علیه السلام)] در جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 هـ در 28سالگی از دنیا رفت و در خانه‌ای که پدرش در سامراء دفن شده بو، مدفون گردید و پسرش را که امام منتظر است، از خود باقی گذارد.»

* ابن خلکان متوفای 681 هـ، صاحب کتاب «وفیات الأعیان»، (در جلد4، صفحه176) در معرفی آن حضرت می‌نویسد:
«أبوالقاسم محمد پسر حسن عسکری پسرعلی الهادی پسر محمد الجواد که قبل از این ذکر شد [یعنی معرفی امام عسکری پیشتر گذشت]، به اعتقاد شیعه، دوازدهمین امام و معروف به حجت است... ولادت وی روز جمعه نیمه شعبان سال 255 بوده است...»

* محیی الدین عربی متوفای 638 هـ ـ که آقای گنجی نیز در مصاحبه خود از او یاد کرده ـ در کتاب مشهورش «فتوحات مکیه» از امام زمان(علیه السلام) با توصیفات بسیار مفصلی یاد کرده است.

شیخ عبدالوهاب الشعرانی الشافعی متوفای973هـ در کتاب «الیواقیت‌ و الجواهر فی بیان عقاید الأکابر»(جلد2، صفحه145، مطبعة الأزهریه، مصر،1307هـ‌.ق + جلد2، صفحه 143، مطبعة مصطفی‌البابی‌الحلبی وأولاده، مصر، 1378هـ) عبارات وی را از باب 366 کتاب یادشده چنین نقل کرده:

«... و بدانید که گریزی از خروج مهدی(علیه السلام) نیست؛ البته ظاهر نخواهد شد تا زمانی که زمین از ظلم و جور آکنده شود، پس آن را از عدل و قسط سرشار خواهد نمود،... و او از عترت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، و جدش حسین بن علی، و پدرش حسن عسکری، پسر امام علی النقی، پسر محمد التقی، پسر امام علی الرضا، پسر امام موسی الکاظم، پسر امام جعفر الصادق، پسر امام محمد الباقر، پسر امام زین العابدین، پسر امام حسین بن علی بن ابی طالب است. نامش مشابه نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است و...»

البته در چاپ‌های اخیر فتوحات، در این بخش کتاب، دخل و تصرف شده است.

نکته دیگری که آقای گنجی، منجر به تردید در اصالت مهدویت دانسته است، این که گفته: «شما اگر به تاریخ دوازده امام نگاه کنید می‌بینید تک تک ائمه بعد از وفاتشان مهدی موعود خوانده شده‌اند.»

در واقع وی، وجود این آراء متفاوت و مغایر در موضوع مهدویت را، نشانه‌ای بر عدم اعتبار اصل موضوع گرفته است.

در مقام بررسی، ابتدا باید گفت که گنجی در این‌جا نیز با طرح ادعای فوق درباره «تک تک ائمه(علیه السلام)» اغراق و افراط کرده، بله این صحیح است که ادعای مهدویت، درباره برخی از ائمه معصومین(علیه السلام)، پس از درگذشت آنان، توسط افرادی مطرح شده است؛ اما این امر هیچ دلالتی بر سستی عقیده مهدویت ندارد، بلکه برعکس، نشانه وجود سابقه و پیشینه‌ای قوی از این اعتقاد در میان مسلمانان است؛ که گاه در تشخیص مصداق آن، اشتباه یا سوءاستفاده می‌شده؛ و دلالت این گزارش‌ها، در جهت تقویت «اصالت مهدویت» است و نه تضعیف آن.پ

سخن دیگر گنجی این است که پس از امام یازدهم، در میان شیعیان اختلافات زیاد درافتاده و به دلیل اختلاف در مصداق امام دوازدهم، به گروه‌های متعددی انشعاب یافته‌اند.

در این باره نیز می‌گوییم: اصل انشعاب یافتن، دلایل متعددی می‌تواند داشته باشد و امری رایج در همه زمان‌ها و مکان‌ها، و ادیان و احزاب... بوده است. هیچ تحلیل‌گر منصفی انشعاب را دلیل عدم وجود اصالتِ قبل از آن نمی‌شمارد.

نکته مهم دیگر این که (برخلاف ادعای گنجی مبنی بر اقلیت شیعیان دوازده امامی) در میان گروه‌های پس از امام یازدهم(علیه السلام)، اکثریت امامیه پس از وفات امام حسن عسکری(علیه السلام) قایل به امامت فرزند ایشان شدند. به عبارت دیگر، سایر گروه‌ها،‌ تعداد بسیار کمی بوده اند و اثری هم از آنها باقی نمانده است.

ابوالحسن اشعری از علمای مشهور اهل سنت، در کتاب مشهور خود «مقالات الاسلامیین» که در سال 297 هجری تالیف کرده (یعنی تنها 37 سال پس از رحلت امام حسن عسکری ع)، ‌تصریح می‌کند: «جمهور شیعه (یعنی اکثریت قریب به اتفاق) معتقدند... حسن بن علی عسکری، برای پس از خود، فرزندش محمد بن حسن بن علی را به عنوان امام معرفی نمود و در نظر آنان، او همان غایب منتظر است که ظهور خواهد کرد، و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود.» (مقالات الاسلامیین، جلد 1، صفحه 17) وی در این اثر خود اشاره‌ای به گروه‌های دیگری نمی‌کند، که نشان می‌دهد در زمان تالیف کتاب وی، اثر قابل ذکری از آنها باقی نمانده بوده است.

مجدداً یادآور می‌شویم که نقلیات شیعی، قبل و بعد از ولادت امام عصر(ج) و گزارش‌های افرادی که آن حضرت را مشاهده کرده‌اند، بسیار فراوان است، که این مقال را مجال بازگوی آن‌ها نیست.

مرحوم شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» که مختص روایات مربوط به امام عصر(عج)، و حاوی صدها روایت است، ابوابی را با عنوان‌های «آن چه درباره میلاد قایم، صاحب الزمان حجة الله بن الحسن(علیه السلام) روایت شده» شامل 16 روایت، و «ذکر کسانی که قایم (علیه السلام) را دیده و با ایشان سخن گفته‌اند.» شامل 26 روایت ترتیب داده است.

افزون بر این که روایات یادشده، حاوی گزارش افراد مختلف از ولادت و مشاهده حضرت مهدی(علیه السلام) در ابتدای طفولیت است، از برخی از آن‌ها به دست می‌آید که امام عسکری(علیه السلام) اصرار داشته‌اند تا علیرغم فضای خطرناک موجود، فرزند خود را به افراد و جماعاتی از شیعیان حضوراً معرفی نمایند؛ و حتی گاهی افرادی را برای این موضوع فراخوان می‌کرده‌اند.

اکنون با توجه به اطلاعات بسیار مختصر و گزارش‌گونه‌ای که گذشت، قضاوت فرمایید که عبارات آقای گنجی، از قبیل این که گفته: «تنها دلیل تاریخی! برای تولد امام دوازدهم، گزارش وکیل امام حسن عسکری بوده است.» یا این که « شیعیان، حتی یک دلیل هم برای وجود امام زمان ارائه نکرده‌اند.» تا چه حد منصفانه و علمی است؟!!

 

//



دکتر جواد محدثین استاد دانشگاه