امام رضا(علیه السلام) و فرقه واقفیه
امام علی بن موسی الرضا ـ علیهما السلام ـ بعد از شهادت پدر بزرگوارشان، با موقعیت دشواری روبرو بودند؛ از یک سو حکومت با تمام دستگاههای خود در تلاش بود، که موجبات قتل ایشان را فراهم کند، و از سوی دیگر، شکاف عمیقی که موجب اختلاف میان شیعیان، اصحاب و یاران پدرشان بود، آن حضرت را دچار اندوه کرده بود. این اختلافات بر اثر اشاعه پدیدهای ساختگی به وجود آمد که تبلیغ میکرد: «امام موسی بن جعفر(علیه السلام) از دنیا رحلت نکرده است، بلکه او زنده است و مانند دیگران زندگی میکند؛ و همو قایم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)است؛ و غیبت او همچون غیبت موسی بن عمران از میان قوم بنیاسراییل است».
مسلماً پیدایش این فرقهها و مذاهب به گذر زمان نیاز داشته است و در دورهی زمانی مناسب صورت پذیرفته است، بدین صورت که پیروان هر فرقهای طبق شرایط زمانی از فرصت مناسب استفاده مینمودند و با انگیزههای مختلف سعی مینمودند فرقهای را تشکیل دهند و عدهای را نیز با خود همراه سازند تا افکار باطل خود را به صورت حق جلوه دهند.
حضرت علی(علیه السلام) سر منشأ این فتنه ها را پیروی از هواهای نفسانی میداند: «انما بدء وقوع الفتن اهواءًٌ تتبع و احکامٌ تُبتَدَع یخالف فیها کتاب الله ــ همانا سر منشأ فتنه ها و فسادها پیروی از خواهشهای نفس است و احکامی که بر خلاف شرع صادر گردد کتاب خدا با آن خواهش ها و حکم ها مخالف است»(۱)
این فتنهها باعث به وجود آمدن فِرقههای مختلفی گردید. یکی از این گروهها که با سلاح تحریف و بدعت به جنگ حقیقت رفت و شیعیان را در برههای از تاریخ، دچار سردرگمی نمود «واقفیه» بود؛ فرقهای که نتیجه فعالیتش، توقف امامت در حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و عدم انتقال آن به فرزندش امام رضا(علیه السلام) میگردید.
تعریف واقفیه
شهرستانی در کتاب ملل و نحل، نحلههای «باقریه» و «جعفریه» را واقفیه میخواند. وی واقفیه را کسانی میداند که به امامت این دو امام توقف کردند(۲).
در تعریف دیگر، واقفیه نام عموم فرقههای شیعهای است که ـ در مقابل گروه قطعیه(۳) ـ منکر رحلت امام کاظم(علیه السلام) شدند.(۴) نامهای دیگر این فرقه «موسویه»، «مفضلیه» و «ممطوره» است.(۵)
رهبران و انگیزههای پیدایش جریان واقفیه
رهبران پدیده وقف، برخی وکلای امام موسی بن جعفر(علیه السلام) و کارگزاران اموال بودند که وجوهات شرعی از شیعیان جمعآوری میکردند؛ افرادی مانند «علی بن حمزه بطاینی»، «زیاد بن مروان قندی» و «عثمان بن عیسی رواسی».
تردیدی نیست، انگیزه پیدایش وقف و گرایش به آن ناشی از محض عقیده و درک واقعیت نبوده است، بلکه برخاسته از تمایلات مادی و دواعی نفسانی و دنیوی بوده که آنها را از راه راست منحرف ساخته است(۶).
از «احمد بن حماد» روایت است که گفت: «یکی از کارگزاران امام(علیه السلام) عثمان بن عیسی است که در مصر بود، و اموال بسیاری در نزد او وجود داشت. ابوالحسن الرضا(علیه السلام) درباره این اموال به او پیغام فرستاد. وی در پاسخ نوشت: پدر تو نمرده است، و او زنده و پاینده است، وهرکس بگوید مرده است او یاوه گفته است».(۷)
شیوههای مبارزاتی واقفیه و تدابیر امام
واقفیه برای رسیدن به اهداف شوم خود با ایجاد شبهات فراوان در امامت حضرت رضا(علیه السلام) تشکیک وارد کردند، از جمله این شبهات:
۱. وجود نقص جسمی در امام رضا(علیه السلام)؛
۲. اختلاف شیوه امام رضا(علیه السلام) با ائمه قبل؛
۳. شرکت نکردن امام رضا(علیه السلام) در تجهیز پدرش.
ــ وجود نقص جسمی در امام:
امام رضا(علیه السلام) در اوایل امامت فرزندی نداشت. لذا واقفیه میگفتند: «حضرت عقیم است و فرزندی ندارد، بنابراین نمیتواند امام باشد» و در این زمینه با امام مناظراتی داشتند.
از جمله، «حسین بن قیاما» در این زمینه نامهای به امام نوشت که مضمون آن چنین بود: «چگونه مدعی امامت هستی در حالی که فرزندی نداری»؟ امام در پاسخ چنین نوشتند: «از کجا میدانی که مرا فرزندی نباشد؟ دیری نپاید که خداوند به من فرزندی عطا خواهد کرد که بوسیله وجود مبارکش، حق را از باطل جدا مینماید».(۸)
این شبهه باعث شد عده زیادی از امامت امام رضا(علیه السلام) منحرف شوند؛ اما با به دنیا آمدن امام جواد(علیه السلام) گروه کثیری از واقفیه به امامت امام رضا(علیه السلام) ایمان آوردند و به تشیع راستین بازگشتند. از همین رو بود که امام هشتم(علیه السلام) ولادت امام جواد(علیه السلام) را بزرگترین برکتها برای جامعه شیعی دانستند.(۹)
ــ اختلاف شیوه امام رضا(علیه السلام) با ائمه قبل:
شیوه زندگی اجتماعی امام رضا(علیه السلام) به گونهای بود که امامت خود را آشکارا و علناً اعلام کردند؛ در حالیکه ائمه قبل در این زمینه تقیه میفرمودند. واقفیه این مسأله را دستاویزی برای انکار امامت امام رضا(علیه السلام) قرار دادند و امامت ایشان را منکر شدند.
«علی بن حمزه بطاینی» از جمله کسانی است که امام را به خاطر آشکار کردن امامت خود مورد انتقاد قرار داد و او را بر خلاف شیوه پدرانش دانست؛ اما حضرت(علیه السلام) در پاسخ وی فرمود: «اولین نشانه امامت من این باشد که از جانب هارون به من آسیبی نرسد وگرنه من دروغگو باشم » (۱۰) همانطور که امام فرمودند، امام در زمان هارون در کمال صحت و تندرستی به ترویج دین پرداختند و گزندی از وی به ایشان نرسید.
ــ شرکت نکردن امام رضا(علیه السلام) در تجهیز پدرش
در اعتقاد شیعه هر گاه امامی از دنیا برود امام بعدی باید امور مربوط به غسل و کفن و نماز او را انجام دهد؛ لذا در کتاب شریف کافی نیز بابی تحت عنوان"إن الامام لا یغسٌله الٌا امام من الایمة» وجود دارد.
واقفیه از این عقیده سوء استفاده کردند و گفتند: « اگر ابوالحسن الرضا امام بعد از موسی بن جعفر است پس چرا امام هفتم را که در زندان بغداد به شهادت رسید غسل نداد؟» زیرا حضرت امام رضا(علیه السلام) در آن وقت در شهر مدینه بود و چون برای غسل پدر بزرگوارش به بغداد نرفته است لذا امام نیست.
امام رضا(علیه السلام) خود با این تفکر به مقابله پرداختند و در پاسخ شبهات آنها اعلام کردند که خودشان امام کاظم را تجهیز نمودهاند.
در کتاب اختیار معرفة الرجال نیز روایاتی در این زمینه از «احمد بن عمر حلال» نقل شده است.(۱۱)
برخورد امام (علیه السلام) با واقفیه
واقفیه جزء گروههایی بودند که جامعه شیعه را با خطر جدی مواجه کرده بودند؛ لذا امام رضا(علیه السلام) با آنان برخوردهای جدی داشتند. از جمله اینکه:
۱. مرگ آنها را به مرگ زندیق و زندگی آنان را در سرگردانی تشبیه میکردند؛
۲. شیعیان را از مجالست با آنان پرهیز میدادند؛
۳. اعتقاد آنان را به آمیزهای از کفر و الحاد تشبیه مینمودند؛
۴. شیعیان را از پرداخت زکات به آنها منع میکردند.(۱۲)
امام هشتم(علیه السلام) بدینگونه از انگیزههای شیطانی آنان پرده برداشت و آنها را نزد همه رسوا کرد تا نفوس ضعیف و سست اعتقاد، در دام آنان گرفتار نشوند.
علاوه بر این امام رضا(علیه السلام) با موعظه و ارشاد واقفیه، گروه زیادی را از آنان به امامت خویش فراخواند و هدایت فرمود.(۱۳)
انقراض فتنه
فتنه واقفیه مدتی نسبتاً طولانی ادامه یافت؛ اما این پدیده همانند فتنههای بیپایهی دیگر سقوط کرد و انقراض یافت؛ چراکه بر اساس درستی استوار نبود و انگیزه مادی و دنیوی داشت. اما امامت حقه اهلبیت عصمت و طهارت، با وجود مقدس امام رضا و فرزندان بزرگوار ایشان ـ علیهم السلام ـ تشیع صحیح ادامه یافت و روز بهروز شکوفاتر و بالندهتر گردید.
ـــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
۱. نهج البلاغه / خطبه۵۰.
۲. شهرستانی، ابوالفتح محمدبن عبدالکریم؛ ملل و نحل؛ ترجمه: فضل الدین صدر؛ القآن: اقبال، بی جا۳۵۰/،ص ۱۲۵.
۳. اشعری در المقالات و الفرق، ص ۲۳۶ در تعریف قطعیه آورده است: «فرقهای که معتقدند به شهادت امام کاظم(علیه السلام) میباشند». قطعیه اعتقاد داشتند حضرت کاظم(علیه السلام) آخرین امام بود و رحلت فرمود و سلسله امامت با شهادت ایشان قطع شد.
۴. مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ ص ۴۵۴.
۵. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم؛ ملل و نحل؛ ص۲۲۳.
۶. صدوق؛ عیون اخبار الرضا؛ ج۱ ص ۲۵۶.
۷. همان، ج۱ ص ۲۲۷ ـ شیخ طوسی؛ الغیبة ؛ ص۴۳.
۸. کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول کافی ؛ ج۱، ص۳۲۰.
۹. همان، ج۱، ص۳۲۱.
۱۰. صدوق؛ عیون اخبار الرضا ؛ ج۱، ص ۵۱۶.
۱۱. طوسی، محمد بن حسن؛ اختیار معرفة الرجال؛ رقم۴و۲و۸۶۱.
۱۲. طوسی، محمدبن حسن؛ الغیبة؛ ص۴۷.
۱۳. همان.
ابنا