علی(علیه السلام) از زبان نهج البلاغه
ولادت
من بر فطرت توحید تولّد یافتهام و در ایمان و هجرت از همه پیش قدمتر بودهام. (ترجمه خطبه ۵۷)
در کودکی
من در خردسالی، بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را در هم شکستم.
شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه میدانید، پیامبر مرا در اتاق خویش مینشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود میگرفت، و در بستر مخصوص خود میخوابانید، بدنش را به بدن من میچسباند، و بوی پاکیزه خود را به من میبویاند، و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم میگذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت.... و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. (ترجمه خطبه ۱۹۲)
در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که خدیجه هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوّت را میبوییدم من هنگامی که وحی بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرود میآمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: «علی تو آنچه را من میشنوم، میشنوی، و آنچه را که من میبینم، میبینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی» (ترجمه خطبه ۱۹۲)
اولین مؤمن
به خدا سوگند! من نخستین کسی هستم که پیامبر را تصدیق کردم، و هرگز اول کسی نخواهم بود که او را تکذیب کنم. )ترجمه خطبه ۳۷ )
یار غار پیامبر
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم آشکار میفرمود، و به من فرمان میداد که به او اقتداء نمایم. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چند ماه از سال را در غار حراء میگذراند، تنها من او را مشاهده میکردم، و کسی جز من او را نمیدید. (ترجمه خطبه ۱۹۲)
گل بیخار
کسی نمیتوانست عیبی در من بیابد، و سخنچینی جای عیبجویی در من نمییافت. )ترجمه خطبه۳۷)
خزانهدار علوم و معارف
مردم ما اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چونان پیراهن تن او، و یاران راستین او، و خزانهداران علوم و معارف وحی، و درهای ورود به آن معارف، میباشیم، که جز از در، هیچ کس به خانهها وارد نخواهد شد، و هر کس از غیر در وارد شود، دزد نامیده میشود. (ترجمه خطبه۵۴)
فاتح وادی یقین
از روزی که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک و تردید نکردم کناره گیری من چونان حضرت موسی علیه السّلام برابر ساحران است که بر خویش بیمناک نبود. ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز شده و دولت گمراهان حاکم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهی حق و باطل قرار داریم، آن کس که به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمیماند. )ترجمه خطبه ۴)
جانفشانی در رکاب پیامبر
در رکاب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود جنگ میکردیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما میافزود، و ما را در جادّه وسیع حقّ و صبر و برد باری برابر ناگواریها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم میساخت. گاهی یک نفر از ما و دیگری از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد میکردند، و هر کدام میخواست کار دیگری را بسازد و جام مرگ را به دیگری بنوشاند، گاهی ما بر دشمن پیروز میشدیم و زمانی دشمن بر ما غلبه میکرد. پس آنگاه که خدا، راستی و اخلاص ما را دید، خواری و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پیروزی را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام استحکام یافته فراگیر شد و در سرزمینهای پهناوری نفوذ کرد. (ترجمه خطبه ۵۶)
مبارز راه آزادی
من برای وا داشتن شما به راههای حق، که در میان جادّههای گمراه کننده بود، به پاخاستم در حالی که سر گردان بودید و راهنمایی نداشتید تشنه کام هر چه زمین را میکندید قطره آبی نمییافتید. امروز زبان بسته را به سخن میآورم. دور باد رأی کسی که با من مخالفت کند. )ترجمه خطبه۴)
سعادتبخش بشر
شما مردم به وسیله ما، از تاریکیهای جهالت نجات یافته و هدایت شدید، و به کمک ما، به اوج ترقّی رسیدید. صبح سعادت شما با نور ما درخشید. قلبی که از ترس خدا لرزان است، همواره پایدار و با اطمینان باد. )ترجمه خطبه ۴)
مرد عمل نه اهل شعار
آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهستهتر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و پاداش سبقت در فضیلتها را بردم. همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت درنمیآورد، و طوفانها آن را از جای برنمیکند.( ترجمه خطبه۳۷)
آیا شناختی که بنی امیّه از روحیّات من دارند آنان را از عیب جویی بر من باز نمیدارد و آیا سوابق مبارزات من، نادان را بر سر جای خود نمینشاد که به من تهمت نزنند؛ آنچه خدا آنان را بدان پند داد از بیان من رساتر است. من مارقین (از دین خارج شدگان) را با حجّت و برهان مغلوب میکنم و دشمن ناکثین (پیمان شکنان) و تردید دارندگان در اسلام میباشم، شبهات را باید در پرتو کتاب خدا، قرآن، شناخت و بندگان خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده میشوند. (ترجمه خطبه ۷۵)
غافلگیر نمیشوم
به خدا سوگند از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمیشوم که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم نمایند. (ترجمه خطبه ۶)
یاور مظلوم
خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم، و نیرومندها در نظر من پست و ناتوانند تا حق را از آنها باز ستانم. )ترجمه خطبه۳۷)
امام
مردم در باره اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیات کریمه قرآن نازل شد، آنان گنجینههای علوم خداوند رحمانند، اگر سخن گویند، راست گویند، و اگر سکوت کنند بر آنان پیشی نجویند. (ترجمه خطبه۵۴)
در سوگ پیامبر
شکیبایی نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بیتابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ، و مصیبتهای پیش از تو و پس از تو ناچیزند. (ترجمه حکمت ۲۹۲)
خلیفه
پس از وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بی وفایی یاران، به اطراف خود نگاه کرده یاوری جز اهل بیت خود ندیدم، «که اگر مرا یاری کنند، کشته خواهند شد» پس به مرگ آنان رضایت ندادم. چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو به ستم، و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلختر از گیاه حنظل، شکیبایی نمودم. (ترجمه خطبه۳)
همانا میدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام دادهاید گردن مینهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود، و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت میکنید، پرهیز میکنم. (ترجمه خطبه ۷۴)
گوش به فرمان پیامبر
در کار خود اندیشیدم دیدم پیش از بیعت، پیمان اطاعت و پیروی از سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را برعهده دارم، که از من برای دیگری پیمان گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر در امر حکومت کار به جدال و خونریزی کشانده شود، سکوت کن!» )ترجمه خطبه۳۷)
پیشوای مؤمنان
من پیشوای مؤمنان، و مال، پیشوای تبهکاران است. (حکمت ۳۱۶)
دلیلی بر ضد من نیست
مردم عذر خواهی کنید از کسی که دلیلی بر ضدّ او ندارید، و آن کس من میباشم، مگر من در میان شما بر اساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم و ثقل اصغر «عترت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» را در میان شما باقی نگذاردم مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکیها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفای آن را مشاهده نمیکند، و فکرتان توانایی تاختن در آن راه ندارد، به کار نگیرید. (ترجمه خطبه ۸۸)
جدی و مرگ اندیش
آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز میدارد، ولی عمرو عاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است، با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد، و در برابر ترک دین خویش، رشوهای تسلیم او کند. (ترجمه خطبه ۸۴)
مظلوم
پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم، و از هنگام وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگری اختصاص دادند. (ترجمه خطبه ۶)
در سوگ شهادت فاطمه
سلام بر تو ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، سلامی از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است.
ای پیامبر خدا، صبر و بردباری من با از دست دادن فاطمه علیها السّلام کم شده، و توان خویشتنداری ندارم امّا برای من که سختی جدایی تو را دیده، و سنگینی مصیبت تو را کشیدم، شکیبایی ممکن است. این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامی تو میان سینه و گردنم پرواز کرد «پس همه ما از خداییم و به خدا باز میگردیم». پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده داری است، تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند، از فاطمه علیها السّلام بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگاری سپری نشده، و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوی شما، سلام وداع کنندهای که از روی خشنودی یا خسته دلی سلام نمیکند. اگر از خدمت تو باز میگردم از روی خستگی نیست، و اگر در کنار قبرت مینشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نمیباشد. (ترجمه خطبه ۲۰۲)
آماده ملاقات پروردگار
من از همسایگان شما بودم، که چند روزی در کنار شما زیستم، و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقی نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بی حرکت دست و پا و چشمها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایی و از هر سخن مؤثّری عبرت انگیزتر است. وداع و خدا حافظی من با شما چونان جدایی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ایّام زندگی مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری بر جای من نشست، مرا خواهید شناخت. (ترجمه خطبه ۱۴۹)
خدا شما و مرا بیامرزد
من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بیامرزد. (ترجمه خطبه ۱۴۹)
پس از من
آگاه باشید پس از من مردی با گلوی گشاده، و شکمی بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد، که هر چه بیابد میخورد، و تلاش میکند آنچه ندارد به دست آورد او را بکشید ولی هرگز نمیتوانید او را بکشید. آگاه باشید به زودی معاویه شما را به بیزاری و بدگویی من وادار میکند، بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه میدهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست، امّا هرگز در دل از من بیزاری نجویید... (ترجمه خطبه ۵۷)
ابنا