فدک در چه منطقهای واقع است؟
چگونه از آن رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) شد؟
از چه زمانی در اختیار حضرت زهرا(علیها السلام) قرار گرفت؟
از چه راهی به ملکیت وی در آمد؟
حضرت زهرا(علیها السلام) در آمد فدک را چگونه مصرف میکرد؟
چرا فاطمه زهرا(علیها السلام) نسبتبه غصب فدک دادخواهی کرد؟
آیا فدک رمزی از یک انقلاب بود؟
چرا حکومت، فدک را غصب کرد؟
موضعگیری اهلبیت در قبال غصب فدک چه بود؟
و بالاخره; آیا خلفا فدک را به فرزندان فاطمه(علیها السلام) برگرداندند؟
فدک دهکدهای است که در فاصله حدود 140 کیلومتری مدینه قرار داشت. قسمتی از آن باغستانهای خرما با چشمهای زاینده و بقیه زمینهای حاصلخیز بود (1) و مجموع عایداتش در سال گاه به 70 هزار دینار طلا نقل شده است.
پس از پیروزی مسلمین در منطقه خیبر، یهودیان ساکن قلعه خیبر اموال خود را وانهاده، به طرف شام کوچ کردند. یهودیان فدک که سراسیمه و هراسان شده بودند (2)، با پیامبر اکرم(صلی الله وعلیه وآله) قرارداد بستند که نصف اراضی و باغستانهای فدک را به حضرت واگذار کنند به این شرط که حق کشت و کار و برداشت در تمام اراضی با مباشرت ایشان باشد و آنها نیمی از کل محصول یا قیمت آن را به حضرت بپردازند و هرگاه رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) صلاح دانست، آنها به کلی از منطقه کوچ کنند و پیامبر معادل املاک آنها در همه جا که بخواهد، به ایشان ملک دیگری بدهد. پس از این قرارداد آیهای از سوره حشر نازل گشت که: «شما در آنچه خداوند از ایشان [یهود بنینضیر] به صورت فیء [غنیمت] نصیب پیامبرش کرد، نه اسبهایتان را به تاخت درآورید و نه شتران را; بلکه خداوند پیامبرانش را در مقابل هر کس که بخواهد، پیروز میکند; زیرا خدا بر هر کاری تواناست.» (3)
در ذیل این آیه در تفسیر مجمعالبیان میخوانیم: شما مسلمین همراه رسولخدا(صلی الله وعلیه وآله)... سوار بر اسب و شتر به سوی آنها نتاختید; بلکه در نزدیکی مدینه بود و پیاده به آنجا رفتید... و خداوند به مسلمین به خاطر ترس و هراسی که در دل آنها [یهود] انداخت، پیروزی عطا کرد و اموال آنها را به طور خالصه در اختیار پیامبر قرار داد تا با آن هر چه میخواهد بکند.
البته طبق گفته سمهودی، تمامی فدک، ملک شخصی یهودی به نام مخیریق بود که وی شخصا به پیامبر بخشید و در جنگ احد کشته شد و برخی معتقدند که به مرگ طبیعی از دنیا رفته اما پیش از مرگ وصیت
نموده که پیامبر اسلام مختار است هر گونه که خواست در فدک تصرف نماید. (4)
در هر صورت، چه مخیریق صلح کرده و فدک را به پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) بخشیده باشد و چه خمس غنایم خیبر باشد و چه بخشش یهود بنینضیر، به هر ترتیب جزو املاک خاص رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) درآمده بود، تا آنکه آیه وآت ذا القربی حقه (5) [حق نزدیکان را ادا نما] نازل شد.
شیخ طبرسی با سلسله اسنادش حدیثی را از ابوسعید خدری اینگونه نقل کرده است: وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) فدک را به حضرت فاطمه(علیها السلام) بخشید. (6)
مرحوم علامه بحرانی نیز در ذیل آیه ضمن نقل چند روایت از کتب معتبر به این نکته که حضرت رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) در زمان حیات خویش و پس از نزول آیه فوق فدک را به زهرای اطهر علیها السلام بخشید، تصریح کرده است. روایت اول از امام کاظم(علیه السلام)، روایت دوم از امام رضا علیه السلام، روایت پنجم تا هشتم از امام صادق(علیه السلام) و روایت نهم از عطیه عوفی میباشد. (7)
شیخ ذبیحالله محلاتی صاحب ریاحین الشریعه نیز ذیل آیه مینویسد: چون جبرییل این خبر را بیاورد که حق خویشان را بده، رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) فرمود: این خویشان کیانند؟ جبرییل عرض کرد: دخترت فاطمه زهراست. حوایط [باغهای] فدک [یعنی تمامی آن ] را به فاطمه تفویض بنما و حق خود را به او واگذار، چه خداوند متعال حق خویش را نیز به فاطمه واگذار فرموده. رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) فاطمه را طلبید و آیه مذکور را بر او قرایت فرمود و اموالی که از فدک بهره رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) شده بود، همه را به فاطمه(علیها السلام) تسلیم داد و باغهای فدک را تفویض فاطمه(علیها السلام) فرمود.
آن مخدره عرض کرد: یا رسول الله آنچه به فرمان خدا بهره من شده است، همه را به شما واگذار کردم.
رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) فرمود: ای نور دیده این جمله [تمامی این فدک] مخصوص تو است، آن را برای خود و فرزندان خود نگاه دار و دانسته باش که بعد از من با تو از در دشمنی و عناد بیرون شوند و حیلها بسازند و خصومتها بیاغازند تا فدک را از دست تو بیرون کنند.
آنگاه رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) فرمان کرد تا بزرگان اقوام و معارف اصحاب حاضر شدند و در حضور ایشان حوایط فدک را با هر ملک و مال که از آن اراضی ماخوذ داشته بود، به تسلیم فاطمه(علیها السلام) مقرر فرمود، سپس وثیقهای نگاشت که فدک با تمامت منافع آن مختص فاطمه(علیها السلام) و فرزندان او حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) است. این وقت فاطمه(علیها السلام) دست تصرف فرا داشت و آن اموال و اثقال که تعلق به او داشت، بر مسلمانان پخش کرد و هر سال به اندازه قوت خویش از فدک ماخوذ میداشت و آنچه فاضل بود، بر مسلمانان قسمت میفرمود و کارگزاران آن مخدره ضبط فدک مینمودند تا رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) رحلت نمود. (8)
آری با ارتحال جانسوز پدر، دیری نپایید که عمال حضرت زهرا(علیها السلام) توسط خلیفه اخراج شدند و فدک مانند خلافتبه چنگ دشمنان اهل بیت افتاد و البته حضرت فاطمه ساکت ننشست و دادخواهی نمود. وی میدانستخلیفه میخواهد با غصب فدک منبع مالی بزرگ و فراوانی برای تثبیتخلافتش فراهم کند، مردم را بخرد و مخالفان خویش را از صحنه بدر کند. میخواستیاران علی را که به نقل مرحوم سید شرفالدین حدود 270 تن بودند ازدور حضرت بپراکند تا هیچگاه فکر مقابله و انقلاب بر علیه حکومت را در سر نپرورانند. یکی دیگر از انگیزههای غاصبین این بود که میدیدند اگر فدک در دست اهل بیتباقی باشد و احسان و بخشش اهل بیت: را ببینید، کم کم این سؤال در ذهن مردم شکل میگیرد که چرا خلافتبه دست اینان نیست؟
آری اگر فاطمه(علیها السلام) رفت و حق خویش را مطالبه کرد، برای مقابله با برداشتهای باطل و نادرست غاصبین خلافتبود و میدانست امروز با جعل احادیثساختگی و اجتهاد مدرن و تبلیغات دروغین فدک را حق خویش میدانند و فردا نیز اصل اسلام را زیر سؤال برده، به اهداف خود با اسم اسلام تحقق میبخشند.
از طرف دیگر منافقان و مخالفان اهل بیت: میدیدند اگر امروز فدک را به زهرا(علیها السلام) برگردانند، فردا مجبور میشوند خلافت را بازپس دهند. ابن ابیالحدید در این باره مینویسد: از استاد مدرسه غربی بغداد پرسیدم:
آیا فاطمه(علیها السلام) راست نمیگفت:
گفت: آری.
پرسیدم: اگر چنین بود، چرا فدک را به او پس ندادند؟
لبخندی بر لب استاد نشست و گفت: اگر آن روز فدک را بدو میداد، فردا خلافتشوهر خود را ادعا میکرد و او هم نمیتوانستسخن وی را نپذیرد; چون قبول کرده بود که هر چه دختر رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله) میگوید، راست است. (9)
آری به قول شهید آیةالله سید محمد باقر صدر; «فدک رمزی بود که در دل خود معنای بزرگی در برداشت» و آن انقلابی وسیع و فراگیر بود که ریشه ظلم و ستم را میخشکانید و برای یاوران حق و حقیقت پشتوانهای عظیم محسوب میگشت.
نزاع و دعوا بر سر چند نخل خرما و قطعهای زمین نبود، زهرا(علیها السلام) و علی(علیه السلام) کسانی نبودند که به مال دنیا چشم دوخته باشند. آنها حتی لقمه غذای خود را - طبق تصریح قرآن کریم (10) - در هنگام افطار، آن هم سه روز پی در پی به مسکین و یتیم و اسیر تقدیم کردند. و فاطمه همان بانویی بود که در شب عروسی لباس باارزش خویش را به زن محرومی هدیه داد، حال چگونه میتوان باور کرد که او خواهان دنیا باشد؟!
هرگز! او میخواستبا درآمد فدک به فقرا رسیدگی کند، همچنان که این کار را در 4 سال سرپرستی بر فدک انجام داد. او میخواستبا آن اموال همچون مادرش خدیجه اسلام را به رهبری علی(علیه السلام) تقویت نماید.
خطبه فدکیه آن حضرت را خواندهاید؟ در آن خطبه تاریخی که در مسجد پیامبر(صلی الله وعلیه وآله)، در حضور خلیفه و مردم - از پشت پرده - پس از حمد و ثنای خدای سبحان و تجلیل از دین و قرآن، مردم را به یادآوری زحمات شبانهروزی پدرش محمد(صلی الله وعلیه وآله) و شویش علی(علیه السلام) فرا میخواند و سعی کرد تا مردم حق را بشناسند و دنبال آن روان گردند و دست از سیاستبازان از خدا بیخبر بشویند، آری فدک رمزی بود که پشت آن خلافت علی(علیه السلام) نهفته بود.
خلیفه نیز این را به خوبی فهمیده بود. لذا پس از خارج شدن حضرت از مسجد، رو به مردم کرد و طی سخنانی عوام فریبانه گناه را به گردن علی(علیه السلام) انداخت و گفت اوست که زهرا(علیها السلام) را تحریک کرده [تا خلافت مرا مخدوش سازد.]
فاطمه زهرا همین محور بیان حقایق و ترغیب به اطاعت از علی(علیه السلام)، در بستر بیماری با زنان مهاجر و انصار بیان میکند:... از مردان شما بیزارم... وای بر آنها چرا اجازه ندادند تا حق در جایگاه خویش قرار گیرد؟! و خلافتبر پایههای نبوت راست آید؟!... بخدا سوگند اگر جلو میآمدند و علی(علیه السلام) را برای کاری که پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) بر عهدهاش نهاده بود [خلافت] کمک میکردند،... آنها را به راه راست هدایت میکرد... و درهای رحمت و برکت الهی از آسمان و زمین بر روی ایشان گشوده میگشت... (11)
بنابراین هدف زهرای مبارز علیها السلام برای همگان روشن بود و به همین خاطر دشمن با هدف قرار دادن کانون خطر، نواختن سیلی محکم بر چهره ملکوتی وی، ضربات شدید بر پشت و پهلو و زدن دست و پا با تازیانه، آتش زدن در خانهای که جبرییل بیاجازه وارد نمیشد و مجروح کردن سینه مقدس آن مظلومه با ضربه میخ بلند و آهنی بخشی از عقدههایش را خالی کرد.
سینهای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود؟
فدک در تاریخ
در طول تاریخ، فدک دستبه دست در میان خلفا میگشت. گاه برخی از خلفای اموی یا عباسی آن را به فرزندان زهرا(علیها السلام) بازگرداندند; ولی دوباره خلیفه بعدی بازمیستاند; اما هیچگاه ائمه اطهار: پس از غصب فدک حاضر نشدند آن را تحویل بگیرند، چرا که خلفا میخواستند با این کار صحه بر خلافتخویش نهند، و اگر آنها واقعا به اهل بیت عقیده داشتند، میبایستی قبل از پس دادن فدک، خلافت را برمیگرداندند; لذا وقتی هارون از امام کاظم(علیه السلام) تقاضا کرد که فدک را پس گیرید، حضرت ابتدا امتناع ورزید، اما آنگاه با اصرار خلیفه روبرو شد. حضرت فرمود: باشد، اما من با حدودش میخواهم. هارون میگوید: حدودش کدام است؟ حضرت میفرماید: اگر حدودش را بگویم تو آن را پس نخواهی داد.
- به حق جدت سوگند که پس میدهم.
حضرت فرمود: حد اول: عدن، حد دوم: سمرقند، حد سوم: افریقا و چهارم: سیف البحر... و ارمنستان.
پس از بیان هر یک از حدود که حضرت میفرمود، رنگ هارون میپرید و حالش متغیر میگشت.
وقتی سخن امام پایان پذیرفت، هارون گفت: چیزی برای ما باقی نگذاشتی... حضرت فرمود: گفتم که اگر حدودش را بگویم، پس نخواهی داد.
از همین جا بود که هارون برای شهید کردن امام مصمم شد. (12)
در زمینه فدک از سوی محققان عالی مقام کتب سودمند و مفیدی به جهان اسلام تقدیم گشته است که از آن میان به 2 کتاب سودمند اشاره میکنیم:
1 - کتاب «فدک فی التاریخ» تالیف شهید آیةالله سید محمد باقر صدر کتاب به زبان عربی است و دو بار; اولین بار با نام «فدک در تاریخ» توسط محمود عابدی و بار دوم با نام «نقش سیاسی و تاریخی فدک» توسط علی اکبر حسنی ترجمه شده است.
2 - کتاب «فدک نحلة النبی6» تالیف مرحوم آیةالله سید محمد حسن قزوینی که سید احمد علم الهدی آن را به فارسی برگردانده است و ترجمه گردیده است، دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود نیز مقدمهای برای آن نگاشته است.
پینوشتها:
1- معجم البلدان، (ف. د. ک)
2- این نکته را محمد بن اسحاق صاحب مغازی و دیگران نقل کردهاند. (به اعیان الشیعه، ج1، ص314، چاپ دارالتعارف - بیروت، مراجعه شود.)
3- سوره حشر، آیه6.
4- وفاء الوفاء، ص153.
5- سوره اسراء، آیه26.
6- مجمع البیان، ذیل آیه26 سوره اسراء.
7- تفسیر البرهان، ذیل آیه، ج3، ص520، چاپ مؤسسة البعثة - قم.
8- ریاحین الشریعة، ج1، ص306، چاپ دارالکتب الاسلامیة، طهران.
9- شرح ابن ابیالحدید، ج16، ص284.
10- سوره هل اتی، آیه 8.
11- بحارالانوار، ج43، ص159، چاپ مؤسسةالوفاء - بیروت.
12- بحارالانوار، ج48، ص144.
پایگاه اطلاع رسانی شیعه شناسی