وهابیت تکفیری؛ پیدایش، اهداف و ایده ها(قسمت دوم)
یادآوری:
در قسمت اول این نوشتار به چگونگی پیدایش وهابیت از سوی محمدبن عبدالوهاب، تحصیلات، آموزشهای او و مسافرتهایش اشاره شد. اینک توجه خوانندگان گرامی را به پی گیری ادامه مباحث جلب میکنم.
۴ـ آموزش زبان فارسی و ترکی
تاریخ نویسان وهابی در مورد این که آیا شیخ محمدبن عبدالوهاب زبان فارسی و ترکی را آموخته است یا خیر؟ بحثهایی را در کتابهای خود مطرح کرده اند.
از طرفی میگویند: «آموزش زبان غیر عربی غیر از موارد ضرورت و اضطرار لازم نیست، زیرا که زبان عربی زبان سلف صالح، و قرآن و سنت نبوی به عربی میباشند و تعدادی از علمای سلف صالح مانند ابن تیمیه آموختن زبان غیر عربی را مکروه دانسته اند».(۲۹)
از طرف دیگر مدعی هستند، در تألیفات شیخ محمدبن عبدالوهاب نیز آثار و نشانههایی در مورد این مسئله وجود ندارد. آن چه باعث طرح این مسیله(آموزش زبان غیر عربی) شده است همان نقل صاحب اللُمَع الشهاب... میباشد و قصد آن ها این بوده است که بگویند اعتقادات و مبانی فکری محمدبن عبدالوهاب از وحی و سنّت نبوی أخذ نشده است، بلکه با مبانی فلسفی و ریاضی و صوفی و... آمیخته شده، در حالی که آثار و عقاید محمدبن عبدالوهاب با این گونه سخن ها هماهنگی ندارد.
دکتر منیر العِجلانی نیز میگوید: «صلاح العقّاد منکر سخن صاحب لُمَع الشِهاب و... میباشد و در این که محمدبن عبداالوهاب در شهرهای فارس اقامت داشته و فلسفه و تصوف را از علمای آن جا آموخته باشد. دلیل این مسئله دو چیز است: اول: نادانی و جَهل محمد بن عبدالوهاب به لغت فارسی به طور مطلق. دوم: در آثار شیخ هیچ اثر و نشانه ای از تعلیمات فلسفی و تصوف دیده نشده است. و ادعای اینکه محمد بن عبدالوهاب بعضی از دانستیهای خودش(علوم فلسفه، تصوف...) را آشکار نمیکرده است نیز نوعی اتهام و هذیان گویی است». (۳۰)
۵ـ آراء و پندارها
آراء و پندارهای محمدبن عبدالوهاب را به شرح زیر میتوان ذکر کرد:
الف: مبارزه با شرک و خرافات و بازگشت به توحید خالص و اسلام سَلفِ صالح!(۳۱)
محمدبن عبدالوهاب یکی از برنامههای خود را مسئله دعوت مردم مسلمان به توحید خالص! و دست برداشتن از شرک و خرافات! اعلام نمود.
او در کتاب التوحید که در سال ۱۱۵۳ هـ.ق نوشته است، میگوید: «من شما را به سوی توحید و یکتاپرستی فرا میخوانم و میخواهم شرک را کاملاً کنار بگذارید».(۳۲)
این سخن و مانند آن که در باره توحید اظهار داشته به این دلیل است که معتقد بوده، مسلمانان در قرون گذشته به انواع خرافات و بدعت ها، آلوده شده و در عقیده و عمل و آداب و رسوم و عبادات خود از جهل و نادانی و گمراهی به امور مختلفی که از مظاهر شرک و بت پرستی است، پای بند گردیده اند. لذا او رسالت و تلاش خود را مبارزه با این خرافات و بدعت ها و استقرار توحید و یکتاپرستی میدانست!.
البته این شعار و سخن از محمدبن عبدالوهاب و مدعیان اصلاح گری و بازگشت به اسلام سلف صالح! به صورت کلی و در جای خود، سخن حقی میباشد که مسلمانان آن روز(قرن ۱۲ هجری) در اکثر مناطق اسلامی گرفتار آن بودند. ولی باید دانست که محمدبن عبدالوهاب و طرف داران او، به جای شناخت علت مشکلات مسلمانان و بدعت ها و خرافات و تلاش در جهت از بین بردن عوامل آن ها، صرفاً ادعاهایی نموده و مصمم به قبولاندن آن ها به مسلمانان شده و در عمل به جای دعوت مسلمانان به ویژه رهبران مذهبی به وحدت و حل اختلافات و چاره جویی، بسیاری از معتقدات و آداب و کردار مذاهب و فِرق دیگر اسلامی، از جمله عقاید پیروان اهل بیت(علیه السلام) و شیعیان را با ذهنیات ساختگی همراه با جمودگرایی به عنوان شرک و بت پرستی رد کرده و به آن ها حمله ور شدند!.(۳۳)
بدتر از همه، وهابیان، اکثر مسلمانان غیر خود را مشرِک و کافِر قلم داد نموده و حتی آن ها را واجب القتل دانستند، و مبارزه با مسلمانانِ مشرک و کافر! را به عنوان «جهاد در راه خدا» و در واقع نوعی اعلام جنگ به سرتاسر جهان اسلام و پیروان مذاهب اسلامی به غیر از پیروان مذهب حنبلی و خودشان تلقی نمودند!
محمدبن عبدالوهاب و پیروان او، توحید و شعار"لا اِله الاّ اللّه"را طوری تفسیر کردند که غیر از خودشان، موحّد دیگری در جهان یافت نمیشد، آن ها زیارت قبور حتی قبر پیامبر گرامی"صلّی الله علیه وآله"، ساختن گنبد و بارگاه برای درگذشته گان و نذر و چراغانی برای آن ها، بوسیدن ضریح پیامبر، پیشوایان دینی و علما و بزرگان مذهبی و نماز گزاردن در کنار آن ها، توسل و شفاعت خواستن از آن ها و.... نشانههایی از شرک و کفر قلم داد میکردند.
محمدبن عبدالوهاب در کتاب کشف الشُّبُهات مسلمانان دیگر(غیر از طرف داران خودش) را مشرک، کافِر، بت پرست، مُرَتد، منافق، دشمن توحید، دشمن خدا، اهل باطل، نادان و شیطان لقب داده است. او ریختن خون و تصرف در اموال آن ها را مباح اعلام کرد.(۳۴)
اگر مسلمانان دعوت به توحید(طبق تفسیر محمدبن عبدالوهاب) را میپذیرفتند، داخل در حریم مسلمانان و دارای أمان میشدند و در غیر این صورت میبایست نابود شوند!.
محمدبن عبدالوهاب معتقد بود: «مسلمان شدن و حفظ جان و مال تنها به ادای شهادتین نمیباشد بلکه میبایست آن چه را که خلاف صریح قرآن و سنّت نبوی"صلّی الله علیه وآله"است را ترک کنند و بر طبق گفته سلف صالح رفتار و عمل نمایند، در غیر این صورت کافر و مشرکند و جان و مال آن ها حلال میباشد،[ باید کشته شوند] هر چند شهادتین را گفته باشند».(۳۵)
بسیاری از علماء و پیروان مذاهب اسلامی از فِرق مختلف، این قبیل تفسیر و توجیهات اعتقادت اسلامی و قرآنی توسط محمدبن عبدالوهاب و پیروانش را مطابق اصول و مستندات قرآنی و حدیثی و مبانی کلام اسلامی و سنت نبوی"صلّی الله علیه وآله"ندانسته و با آن ها مخالفت نمودند.(۳۶)
در اولین مخالفت و مبارزه با اعتقادات محمدبن عبدالوهاب، برادرش سلیمان بن عبدالوهاب به صحنه آمد(۳۷) و اعلام کرد: «امروز مردم به کسی(برادرش محمدبن عبدالوهّاب) مبتلا شده اند که خود را به کتاب و سنت نسبت میدهد و از علوم آن دو، استنباط میکند و از هرکس با او مخالفت کند، باکی ندارد و مخالفان خود را کافر میداند، در حالی که یک نشان از نشانههای اجتهاد در او نیست، بلکه سوگند به خدا، حتی یک دهم از نشانه آن در او وجود ندارد، با این وضع، گفتارش در بسیاری از مردم نادان تأثیر گذاشته، پس اِنّا للّه و اِنّا الیه راجُعون».(۳۸)
در جای دیگر میگوید: «اموری که وهابیان آنرا موجب شرک و کفر میدانند و آن را بهانه مباح شدن مال و جان مسلمانان میپندارند، در زمان ائمه اسلام به وجود آمده بود، ولی از هیچ یک از ائمه اسلام شنیده و یا روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را کافِر یا مُرتد دانسته و دستور جهاد با آنان را داده باشند و یا اینکه بلاد مسلمانان را به همان گونه که شما میگویید، بلاد شرک و دارالکُفر نامیده باشند».(۳۹)
شیخ سلیمان در کتاب دیگری به نام فَصل الخطاب فی الرّد علی محمد بن عبدالوهاب به انکار و رد افکار برادرش پرداخت، که فعلا مفقود است.
می گویند، روزی شیخ سلیمان از برادرش(محمدبن عبدالوهاب) پرسید ارکان اسلام چند است؟ او جواب داد: پنج است. سلیمان گفت: اما تو آن را شش قرار دادی!؟ چون میگویی: هر کس از تو پیروی نکند و اعتقادات(آراء و افکار) تو را قبول نداشته باشد، کافِر است.(۴۰)
یادآور میشوم در باره اعتقادات کلامی وهابیان در باب توحید، قرآن و... از طرف علمای بزرگ جهان اسلام(شیعه و سنّی) کتابهایی تألیف شده است، ولی پرداختن به ردیّه ها و مباحث آن ها با بحث تاریخی سازگار نیست.(۴۱)
ب: مخالفت با تفسر قرآن، اجتهاد، فلسفه، عرفان و اختراعات بشری
محمدبن عبدالوهاب در ادامه آراء و پندارهای خود مبنی بر بازگشت به اسلام سلف صالح و توحید خالص! با تمسک به عقل و فلسفه، اجتهاد و مسائل عرفانی و تفسیر قرآن و سنّت نبوی"صلّی الله علیه وآله"مخالفت میکند و با تمسّک به حدیث إنّ کلَّ بِدْعةٍ ضَلالةٌ و کلُّ ضَلالة فی النّارِ(۴۲)این گونه کارها را «بدعت» و گمراهی دانسته و با آن ها مبارزه میکند. در اثر این دیدگاه وهابیان به افکاری خشک و منجمد، جامد و قشری دچار شدند و در مباحث اساسی دین مانند توحید، ایمان، حاکمیت اسلامی، توسل و شفاعت، خیرات و صدقات، اعیاد و سوگواری ها، و...، منحرف شده و از تبیین صحیح و درست آن ها واماندند و در نتیجه از تفسیر پدیده ها و اختراعات بشری مانند تلفن، اتومبیل، برق، و وسایل ارتباط جمعی، عکاسی و... دور مانده و همه را در مراحل اولیه حرام و مبارزه با آن ها را لازم شمردند، در حالی که قرآن و اسلام با اختراعات بشری مخالفت ندارد بلکه همه انسان ها را تشویق به کسب علم و دانش و استفاده از علوم مختلف برای بهره برداری از ذخایر خدا دادی(نهفته در طبیعت مانند دریاها و کوه ها و...) نموده است، و علوم فلسفه، منطق، فقه و اصول، تفسیر قرآن و عرفان همه در خدمت انسان و برای رشد و کسب مقامات معنوی و رسیدن به کمال انسانی میباشند.
محمدبن عبدالوهاب میگوید: «ما هیچ کتابی را از بین نمیبریم مگر کتابهایی که مردم را به عقایدشان دچار شکّ و تردید کند مانند کتابهای علم منطق...».(۴۳)
حافظ وهبة(م ۱۳۷۸ هـ.ق) مینویسد: «وهابیان تصویر را حرام میدانند،... فراگرفتن علوم فلسفه و منطق را جایز نمیدانند. در میان علمای نجد، کسانی که با این علوم آشنایی داشته باشند، به ندرت میتوان یافت... اطلاعشان در معلومات تاریخی از سیره پیامبر"صلّی الله علیه وآله"و سیره خلفای راشدین تجاوز نمیکند و به تواریخ دیگر(تاریخ قدیم و تاریخ اسلام) توجهی ندارند. از اکتشافات جدید چیزی در جزیرة العرب شناخته نیست... ».(۴۴)
وهابیان همه امور و پدیدههای جدیدی را که در سه قرن اول هجری سابقه نداشت، بدعت و حرام میدانستند!؟ مانند:فراگیری منطق و فلسفه و علوم جدید، استعمال دخانیات، استفاده از دوچرخه(چون «اَرّابه شیطان» یا «اسب شیطان» است و به نیروی جادو و با پای شیطان حرکت میکند) و اختراعات جدید دیگر مانند: تلفن و تلگراف و دوربین عکاسی و اتومبیل، حق گمرک، مالیات و....(۴۵) گنجانیدن درس رسم و تعلیم زبان خارجی در برنامه مدارس و همچنین جغرافیایی که در آن از گردش زمین و کُرویّت آن سخن رفته بود، مورد اعتراض علمای نجد(در سال ۱۳۴۹ هـ.ق که در مکه گرد آمده بودند) قرار گرفت.(۴۶)
در مسئله اجتهاد در فروع دین، وهابیان به پیروی از ابن تیمیه(۴۷)[ پیشوای مذهب سلفی گری] اعتقادات شیعه در باره اجتهاد را انکار میکنند و در واقع خودشان را مقلّد احمدبن حنبل، ابن تیمیــه و ابن قیّم میدانند. در آثار و کتاب ها و رسالههای وهابیان(محمدبن عبدالوهاب و فرزندانش) اصول و شیوههای جدید اجتهادی و دخل و تصرف وجود ندارد و در همه مسائل به دنبال نصّ(روایت) میروند و در صورت عدم نصّ، به سخن احمد بن حنبل به عنوان اصل ثابت اعتماد میکنند.(۴۸)
ملک بن عبدالعزیز در خطابه ای که در سال ۱۳۵۵ قمری در مکه ایراد کرد، گفت: «مذهب ما پیروی از دلیل است و اگر یافت نشود، ما از اجتهاد احمد[بن] حنبل پیروی میکنیم».(۴۹)
در واقع استدلال وهابیان این بود که آن چه که در زمان پیامبر اکرم"صلّی الله علیه وآله"نبوده [و بعد از سه قرن اول هجری پدیدار شده]، بدعت و حرام میباشد، مانند زیارت، توسّل به مردگان و بزرگ داشت و شفاعت خواستن، دعا و فاتحه خواندن برای مردگان، آب پاشیدن بر روی مقابر و تعمیر قبور حتی قبور پیشوایان و اولیاء خدا، ساختن مسجد در کنار قبور و تبرک و استشفاء از قبور اولیاء، آویختن بیرق و اسلحه در تکیه ها و... و میگویند، هیچ دلیل و نصّ معتبر در قرآن و سنت پیامبر"صلّی الله علیه وآله"و اصحاب آن حضرت در مورد مسائل مذکور وجود ندارد و لذا کسانی را که این کارها را انجام میدادند و یا معتقد بودند به شدّت نهی میکردند و با برخورد تند و خشن وهابیان مواجه میشدند.(۵۰)
دیدگاه اسلامیِ صحیح[اعتقادات شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت"علیهم السلام"] در باره مسائل ذکر شده در منابع اصیل اسلامی با ادلّه روشن و استدلال کامل بیان شده و در اینجا متعرض ردّ و پاسخ آن ها نمیشویم.(۵۱)
نقد و ملاحظه
یکی از تفاوتهای عمده دیدگاه وهابیان با سایر فِرق و مذاهب اسلامی این است که در مواردی که از کتاب و سنت دلیلی بر حُرمت و یا حِلیّت چیزی پیدا نشد، فِرق اسلامی(غیر وهابی) اصل اِباحه و حِلیّت را جاری میکنند و آن چیز یا عمل را حلال و مباح اعلام میکنند، بنابر این موضوعات جدید مانند شرب توتون و تنباکو(دخانیات)، شرب قهوه و چای، خوردن گوجه فرنگی و سیب زمینی، استفاده از تلگراف و تلفن و اتومبیل و هواپیما و صدها اختراع و اکتشاف جدید(که در عصر نُبوّت و رسالت پیامبر اکرم"صلّی الله علیه وآله"و صحابه مطرح نبوده) همه مباح میباشند بلکه بدون استفاده از آن ها زندگی مردم با مشکل مواجه میشود و هیچ انسان عاقلی استفاده از آن ها را ممنوع نمیکند، چه برسد به دیدگاه اسلام و قرآن.(۵۲) در واقع این عملِ وهابیان همانند برخورد فرقه ضالّه خوارج در قرن اولیه اسلام میباشد که با برداشتهای خشک و مقدس مآبی به ظواهر آیات قرآنی استناد میکردند، که انحراف و گمراهی خوارج برای همه مسلمانان آگاه و روشن بین واضح هست.(۵۳)
ج: خلافت دینی ـ عربی و ضدّیت با حاکمیت ترکان عثمانی (۵۴)
وهابیان با تلاش زیاد آراء و پندارهای خود را در میان اعرابِ جزیرة العرب تبلیغ و گسترش میدادند و شاید یکی از دلایل نفوذ و گسترش این فرقه، آمیخته شدن آراء و پندارهای آن ها با سرنوشت اعراب و جایگاه آن ها در میان مسلمانان جهان و کشورهای اسلامی بود. اعراب، به روشنی میدیدند که سرنوشت آن ها به دست ترکان عثمانی افتاده است و تنها راه رهایی و آزادی و برگرداندن تسلّط اولیه اعراب[عزّت و افتخار حاکمیت اعراب امویان و عباسیان تا قبل از سقوط بغداد در سال ۶۵۶ هـ.ق]،(۵۵) پیروی نمودن از مرام کسانی است که در فکر ایجاد قدرت جدید عرب ها میباشند که در مرحله کنونی با دعوت و شعارهای محمّدبن عبدالوهاب و طرف دارانش مواجه شده بودند. لذا با لبّیک گویی به دفاع از فرقه وهابیان برخاستند و بر علیه حاکمیت عثمانیان شوریدند.
محمّدبن عبدالوهاب راه رسیدن یا تحقّق این هدفِ خودش را اتحاد با قدرت محمّدبن سعود(۱۱۷۹ م) دانست. ابتدا قبایل بدوی و اعراب پراکنده سرزمین نجد را سازمان دهی کردند و از نیروی آن ها در راه هدف تجاوزکارانه و به چنگ آوردن سلطه بر سرزمینهای اعراب حجاز(مکّه و مدینه) و در صورت موفّقیت به سایر اماکن عربی ـ اسلامی نهایت بهره برداری را کردند.
بعضی از اندیشمندان عرب مانند رشید رضا(م ۱۳۵۴ هـ.ق) جنبش وهابیان را نشانه «روحیه استقلال طلبی عرب» میداند!.(۵۶)
یکی دیگر از نویسندگان عرب(متأثّر از رشید رضا) جنبش وهابیان را به «وجدان قومی[ناسیونالیسم] عرب» تفسیر کرده است!.(۵۷)
در نتیجه نهضت و جنبش وهابیان که از نجد آغاز و گسترش یافته بود، به عنوان خطر بزرگی برای حاکمیت امپراتوری عثمانی پدیدار گشت. سلطانِ عثمانی(سلیم سوم) از محمّدعلی پاشا(خَدیوِ مصر) برای سرکوبی دعوت و شورش وهابیان کمک خواست. او در سال ۱۲۲۸ هـ.ق/ ۱۸۱۱ م موفق شد با تصرف مرکز وهابیان(دِرعیّه) قدرت آن ها را درهم شِکَند ولی پس از چندی مجدداً سر بلند کردند و بالأخره در دهه سوم قرن بیستم میلادی(۱۳ هجری) پس از جنگهای طولانی بر جزیرة العرب مسلّط و دولت عربستان سعودی را تأسیس نمودند.(۵۸)
در حقیقت وهابیان به پیروی از مکتب حنبلی و پیشوای سلفیه!(ابن تیمیّه) به فکر ایجاد حاکمیت دینی ـ عربی و به مبارزه با حاکمیت غیرعربی در جهان اسلام برخاستند و کار خود را با دعوت مردم به «پیراستن دین اسلام از انحرافات و آثار فکر غیر عرب» شروع، و در این راه با تحمل دشواریهای فراوان و جنگ و خون ریزی و غارت مخالفان به اهداف خود دست یافتند. محمّدبن عبدالوهاب به آرزوی خود که رسیدن به «تشکیل دولتی دینی که خود مشاور فقهی میباشد» نایل آمد.(۵۹)
پس از تأسیس حکومت سعودی و توسعه قدرت وهابیان و، آن ها درصدد گسترش حکومت دینی در سرتاسر جهان عرب و کشورهای اسلام برآمدند و با شدّت بر ضد حاکمیت عثمانی موضع گیری کردند. وهابیان و آل سعود، حاکمیت عثمانی را غاصبِ خلافتِ مسلمانان میدانستند و عقیده داشتند، خلافت بر مسلمانان برای همیشه حق عرب است!.(۶۰)
د: دشمنی با شیعه دوازده امامی[اسلام ناب محمّدی"ص"]
روشن است که اختلاف بین اهل سنّت و شیعیان، ریشه تاریخی و عقیدتی دارد.(۶۱)وهابیان با افکار انحرافی و غلط تلاش میکنند، پیدایش شیعه را به عبداللّه بن سبا(۶۲) نسبت دهند و با انواع شیوه ها این اتهام واهی را تقویت و از سخنان مستشرقان و کفّار مانند «گلدزیهر یهودی»(۶۳)، «دوزی»(۶۴)، «ولهاوزن»(۶۵) و... استفاده میکنند.
محمّدبن عبدالوهاب در کتابی به نام رسالة فی الرّد علی الرافضة به انکار حقّانیت و اعتقادات شیعه پرداخته و مدعی میشود که شیعه قایل به تحریف قرآن و آن را ناقص میداند و هر کس اعتقاد به تحریف و نقص قرآن داشته باشد، کافر است.(۶۶)
هم چنین او، اصل تقیّه(که شیعه معتقد است پیشوایان معصوم"علیهم السلام"در طول زندگانی خودشان برای حفظ اساس دین و اسلام در مقابل دشمنانشان استفاده میکردند) را باطل میشمارد و با فحش و ناسزاگویی طرف داران تقیه را کافر میداند.(۶۷)
همین طور در باره عقیده شیعه مبنی بر عصمت امامان معصوم"علیهم السلام"می گوید: «اثبات و ادعای عصمت برای امامان از دروغ ها و افتراءهای شیعه است که هیچ دلیلی از کتاب و سنت و اجماع و قیاس صحیح و عقل سلیم ندارد و خدا بکشد ایشان را که چنین اعتقادی دارند».(۶۸)
محمّدبن عبدالوهاب و طرف داران او(وهابیان) اعتقادات کلامی ـ فقهیِ صحیح و نابِ شیعه که در منابع معتبر خود آن ها را ثابت نموده و معتقد است مانند: بَداء، رجعت، مُتعه(ازدواج موقّت) کفر دشمنان امام علیّ"علیه السلام"، افضلیت حضرت علیّ"علیه السلام"، توسل، شفاعت، عزاداری برای امامان معصوم"علیهم السلام"و... را، باطل و بدعت میداند.(۶۹)
این نوع برخورد وهابیان با اعتقادات شیعه(حداقل به عنوان یک مذهب و فرقه اسلامی) که با انواع فحش و ناسزاگویی و توهین و افتراء همراه میباشد، نشان از عمق دشمنی و کینه آن ها با اعتقادات اهل بیت"علیهم السلام"و عقاید اسلامی بخش مهم و وسیعی از مسلمانان دارد. به ویژه این که دشمنان قسم خورده مسلمانان مانند کفّار و مشرکین و استعمارگران از این گونه سخنان بهره ها و استفادههای فراوانی میبرند و خوش حالی خود رامخفی نمیکنند!. از طرف دیگر وهابیان با این نوع برخورد با مسلمانان(شیعیان) مدعی اصلاح طلبی و جلوگیری از کفر و شرک و نفاق و طرف دار وحدت مسلمین و پرهیز از تفرقه و دشمنی میباشند.! فَاْعتبِروُا یا اُولی الأبصار.(۷۰)
۶ـ آثار و نوشتههای محمّدبن عبدالوهاب
مهم ترین آثار و تألیفاتِ شیخ محمّدبن عبدالوهاب تمیمی نجدی(مؤسّس فرقه وهابیان) که منتشر شده است، به شرح زیر است:
۱ـ کتاب «التوحید فیما یجب مِن حق اللّه علی العبید»
این کتاب اولین اثر محمدبن عبدالوهاب میباشد که در شهر حُریملاء هنگام اقامت نخستین، تألیف نموده است.(۷۱) مباحث عمده این کتاب همان طوری که از نامش پیداست پیرامون معرفی توحید و مباحث شِرک و کُفر و صفات خداوند و آن چه که از حقوق خداوند بر بندگانش واجب میباشد، تنظیم شده و برای اولین بار محمّدبن عبدالوهاب در شهر حریملاء دعوت به وهابیّت و اعتقادات خودش را به مردم مطرح نمود اگر چه بعضی از مورخین گفته اند، شیخ مطالب این کتاب را از درسهای توحید که در شهر بصره گفته میشد، أخذ نموده است.(۷۲)
بر این کتاب شرح ها و توضیحاتی نوشته شده، که مهم ترین آن ها فتح المجید فی شرح کتاب التوحید میباشد، نسخه خطّی این کتاب، در کتابخانه سعودی در ریاض با شماره ۴۶۵/۸۶ موجود میباشد.(۷۳)
۲ـ رساله «کَشْفَ الشُبُّهات»
این کتاب، پیرامون سؤال ها و شبهههایی که مخالفین دعوت شیخ محمّدبن عبدالوهاب مطرح میکردند، تهیه و تألیف شده است و پاسخ شبهه ها در موضوعات گوناگون ارائه گردیده که نسخه خطّی این کتاب در کتابخانه سعودی در ریاض با شماره ۲۶۵/۸۲ موجود هست و تاریخ اتمام کتابت آن، جمادی الاولی سال ۱۲۱۶ هـ.ق یعنی ده سال بعد از وفات مؤلف ثبت شده است.(۷۴)
۳ـ کتاب «فضایل الإسلام»
این کتاب پیرامون این است که دین اسلام توسط حضرت محمّدبن عبداللّه"صلّی الله علیه وآله"از طرف خداوند برای مردم آورده شده و بدعت نیست. نسخه خطّی این کتاب نیز در کتابخانه سعودی در ریاض با شماره ۲۹۶/۸۲ موجود است.(۷۵)
۴ـ کتاب «مختصر سیرة الرسول"صلّی الله علیه وآله"»
نسخههای مختلفی از این کتاب با نامهای متفاوت و مختلف در کتابخانه ها موجود است، ولی آنچه قطعی میباشد همین عنوان است که نسخه خطّی آن در کتابخانه سعودی در ریاض با شماره ۵۱۸/۸۶ ثبت شده است.(۷۶)
۵ـ کتاب «مجموع الحدیث علی ابواب الفقه»
مباحث این کتاب در باره مسائل فقهی طبق نظرات شیخ محمّدبن عبدالوهاب میباشد که احادیثی نیز شاهد آورده است. ابن غنام(م ۱۲۲۵ هـ.ق) ضمن تألیفات شیخ، آن را ذکر است.(۷۷)
نسخه خطّی این کتاب با شماره ۱۸۶/۸۲ در کتابخانه سعودی در ریاض موجود است.(۷۸)
۶ـ کتاب «رسالة فی الرّد علی الرافضة»
در این کتاب محمّدبن عبدالوهاب با طرح مباحثی مانند: خلافت، ارتداد خلفا، نقص قرآن، تقیّه، امامت معصومان"علیهم السلام"، عصمت، رجعت و... به انکار و ردّ اعتقادات شیعیان دوازده امامی میپردازد که معمولاً با توهین و افتراء همراه است و اتهامات زیادی را به شیعه نسبت، و همه را کافِر و مشرک میداند!
این کتاب با کمال تأسف! برای چندمین بار توسط دانشگاه امام محمّد بن سعود در ریاض در ضمن مؤلفات شیخ محمّدبن عبدالوهاب در ۵۶ صفحه منتشر گردیده است.(۷۹)
۷ـ کتاب «رسالة ثلاثة الاُصول و ادّلتها»
این با عناوین مختلف در سالهای ۱۳۳۸ هـ.ق ۱۳۴۰ هـ.ق و ۱۳۴۵ هـ.ق منتشر شده و مباحث آن پیرامون اصول اعتقادات هر مرد و زن مسلمانی تنظیم گردیده و نسخه خطّی آن با شماره ۲۶۹/۸۶ در کتابخانه سعودی در ریاض موجود است.(۸۰)
۸ـ کتاب «القواعد الأربع»
این کتاب پیرامون اختلاف و تفاوت مسلمان و مشرک نوشته شده و نسخه خطّی آن با شماره ۲۶۹/۸۶ در کتابخانه سعودی در ریاض موجود است.(۸۱)
۹ـ کتاب «مسائل الجاهلیة» (۸۲)
این کتاب پیرامون مسایلی است که پیامبر"صلّی الله علیه وآله"با آداب و رسوم جاهلی مخالفت نموده است. نسخه خطّی آن در کتابخانههای شخصی موجود است ولی نسخههای چاپ شده فراوانی یافت میشود.(۸۳)
۱۰ـ کتاب «المفید المستفید فی کُفر تارک التوحید»
این کتاب را محمّدبن عبدالوهاب در جواب برادرش سلیمان بن عبدالوهاب برای اهالی عُیَیْنه فرستاد.(۸۴)
۱۱ـ [مجموعة] «الخُطب المنبریة»
این کتاب مجموعه خطابه ها و منبرهای محمّدبن عبدالوهاب میباشد که اعتقادات خودش را برای مردم و طرف دارانش بیان نموده و توسط دانشگاه امام محمّد بن سعود در ریاض در ۲۹۱ صفحه منتشر گردیده و نسخه خطّی آن با شماره ۵۲۵/۸۶ در کتابخانه سعودی در ریاض موجود است.(۸۵)
لازم به توضیح نیست که در نسبت دادن بعضی از کتابهای ذکر شده و ذکر نشده دیگر به محمّدبن عبدالوهاب، ابهام و تردید وجود دارد.(۸۶)
۷ـ مرگ محمد بن عبدالوهاب
محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۶ هـ. ق پس از عمر نسبتاً طولانی(حدود ۹۲ سال) و تأسیس فرقه وهابیان با آراء و پندارهای باطل و منحرف از عقیده و اسلام سَلَفِ صالح و دخالت در انواع جنایات از قتل، تجاوز، سرقت و غارت اموال مسلمانان(شیعه و سُنّی) و تخریب اماکن مقدسه و عتبات عالیات کربلا و نجف و... گرفتار منتقم حقیقی شد. یکی از موّرخین تاریخ، مرگ محمدبن عبدالوهاب را به حساب ابجد چنین گفته است: «بَدأ هَلاک الخَبیث؛۱۲۰۶».(۸۷)
۸ـ فرزندان او
از محمدبن عبدالوهاب چهار پسر به نامهای: عبدالله، حسن، حسین و علی باقی ماند که همه آن ها به نشر و تبلیغ فرقه وهابیان پرداختند. از فرزند بزرگ(عبدالله) دو پسر به نامهای سلیمان و عبدالرحمان باقی ماند. سلیمان در تبلیغ آراء وهابیان بسیار متعصّب بود. او در سال ۱۲۳۳ هـ. به دست ابراهیم پاشا کشته شد و سلیمان نیز به مصر تبعید گردید و در آن جا درگذشت. فرزندان محمدبن عبدالوهاب، در دربار آل سعود معروف به آل الشیخ هستند و همواره تاکنون مورد احترام شاهان سعودی بوده و هستند و سِمَت مفتی بزرگ عربستان از میان آنان انتخاب میشود.(۸۸)
خلاصه و نتیجه
از مجموع آن چه تا کنون گفته شد، نتایج زیر به دست میآید:
۱ـ پیدایش فرقه وهابیان توسط محمّدبن عبدالوهاب نجدی در نیمه دوم قرن دوازده هجری واقعیتی انکارناپذیر است. محمّدبن عبدالوهاب با مطالعه و تحقیق در اعتقادات و رفتار مردم مسلمان سنی و شیعه ساکن در مناطق نجد، درعیّه، حُریملاء، مکّه، مدینه، أحساء، قَطیف، بصره(عراق)، و... به این نتیجه رسید که بسیاری از اعتقادات و رفتار مردم با آیات قرآن و اصول گفته شده از زبان صحابه پیامبر"صلّی الله علیه وآله"و تابعین مخالفت دارد و لذا تصمیم گرفت عقیده خودش را، علی رغم مخالفت بزرگان و علمای اسلامی و از جمله پدر، برادر و... اعلام کند و این کار را با زحمت و مشکلات زیاد شروع نمود و بعدها با کمک آل سعود ادامه یافت.
۲ـ گفته میشود، محمّدبن عبدالوهاب با حافظه و هوش فراوان! و جدّیت زیاد تحصیلات خودش در فقه، اصول، حدیث، کلام و تفسیر، تاریخ و سیره را نزد علماء و شخصیتهایی که در زادگاه او بودند مانند پدرش و... فراگرفت و تألیفات شیخ احمدبن تیمیّه را فراوان مطالعه و استنساخ میکرد که گفته میشود هم اکنون این آثار در موزه بریتانیا موجود است.(۸۹)
۳ـ محمّدبن عبدالوهاب برای افزایش اطلاعات خودش، مسافرتهای فراوانی به خارج از زادگاهش صورت داد. در باره مسافرت او به بیرون از جزیرة العرب مانند عراق، ایران و شام اختلاف وجود دارد و نمیشود نظر قطعی در مورد مسافرت او به ایران ابراز نمود، گرچه بعضی از مورّخین و سفرنامه نویس ها مانند مِستر هِمفری و عبداللطیف خان شوشتری و...ذکر کرده اند.
۴ـ محمّدبن عبدالوهاب پس از اعلام دعوت خودش شروع به تألیف کتاب و رساله نمود، مانند کتاب التوحید فیما یجب مِن حق اللّه علی العبید و کتاب کشف الشُبهات و... که تکیه گاه فقهی، حدیثی او فقه احمدبن حنبل و تکیه گاه اعتقادی، کلامی او سیره و روش احمدبن تیمیّه و ابن قیّم الجوزیة و... بود. یکی از مهم ترین اهداف او احیاء توحید خالص و سنّت سَلف صالح! عنوان شد، اگر چه ادعاهای او در همان زمان رد گردید و علمای زیادی به مخالفت با افکار و اندیشههای او برخاستند، ولی با سماجت و پی گیری، طرف داران زیادی پیدا نمود. بخش دیگری از افکار و اندیشههای محمّدبن عبدالوهاب را ضدیّت و مخالفت با اعتقادات شیعه دوازده امامی تشکیل میدهد.
۵ـ تأثیرپذیری و یا ضدیت و دشمنی محمّدبن عبدالوهاب از علماء و شخصیتهای دیگر و گرایش ها و حکومتهای ترکانِ عثمانی در آناطولی و کشورهای اسلامی و حاکمیت شیعیان صفوی در ایران و... نیز بحثی است که مطرح شده است. همین طور تأثیراتی که ممکن است بیگانگان و استعمارگران در افکار و اندیشههای او گذاشته باشند. زیرا هدف آن ها اختلاف افکنی میان مسلمانان، فرقه سازی و... میباشد و از این طریق به اهداف پلید استعماری و شیطانی خود نایل میشوند.(۹۰)
----------------------------------------------------
ادامه دارد....
پی نوشت ها و ارجاعات:
۲۹ـ ابن تیمیة، احمد; اقتضاء الصراط المستقیم: ۲۰۴ به نقل از عقیدة الشیخ محمدبن عبدالوهاب السلفیة:۱۱۰.
۳۰ـ العجلانی، منیر; تاریخ البلاد العربیة السعودیة: ۲۰۰ به نقل از عقیدة الشیخ محمدبن عبدالوهاب السلفیة: ۱۱۱ و ۱۱۲.
۳۱ـ وهّابیان، احمدبن عبدالحلیم الحرّانی معروف به ابن تیمیه(۶۶۱ ـ ۷۲۸ هـ) را احیاء کننده سلف صالح! میپندارند و با تعبیراتی مانند «شیخ الإسلام ـ محیی الشریعة ـ محیی السنة» از او تجلیل میکنند. واقعیت این است که این القاب و ادعاها دروغ و باطل میباشد، زیرا احیاء کننده شریعت و سنت شایسته کسی است که با سیره و روش و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه راستین ایشان در طول قرنهای قبلی(۷ قرن قبل) مخالفت نکرده باشد در حالی که ابن تیمیه در اکثر اعتقادات خود با آن ها مخالفت ورزیده، مانند زیارت قبور پیامبران و توسّل و شفاعت خواستن و... در این باره، توضیحات بیشتری در فصلهای بعدی خواهد آمد.
۳۲ـ الأمین العاملی، محسن; کشف الارتیاب عن[فی]أتباع محمدبن عبدالوهاب: ۸.
۳۳ـ یادآوری این مطلب لازم است که مسئله اصلاحات مذهبی و برطرف کردن خرافات که داعیه وهابیان است، هرگز از مرحله ادعا تجاوز نکرده و در نهضت وهابی گری، کاری که به توان آن را «اصلاح» نامید، صورت نگرفته است. تنها کاری که محمدبن عبدالوهاب(رهبر مذهبی وهابیان) و پیروان خشک و خشن و جامد وی انجام دادند، این بود که به نام اصلاحات مذهبی، شکاف تازه ای میان مسلمانان ایجاد کرده و به بهانههای کوچک(مانند: حرمت سوگند خوردن به پیغمبر و حرمت زیارت قبر آن حضرت و حرمت شفاعت خواستن و حرمت نامیدن آن حضرت به عنوان «سیّدنا» و مسایلی از این ردیف) اکثریت قاطع مسلمانان جهان را از دایره اسلام خارج ساختند و جان و مال و ناموس آنان را مباح دانستند. به علاوه در محیط قدرت و حکومت خود، آزادی فکر را که از ارکان اجتماعی آیین مقدس اسلام است، از بین بردند و با شعار: إمّا الوهّابیة وإمّا السیف(یا وهابی گری و یا شمشیر) مسلک خود را به صورت یک اعتقاد اجباری در آوردند و خلاصه به نام مذهب و به عنوان اصلاحات، برادر کشی و جمود فکری را در یک قسمت از جامعه اسلامی ترویج کردند و از این راه کمکی بس ارزنده به پیشرفت هدفهای استعمار غربی تقدیم داشتند.](آیت الله خامنه ای، سیّد علی; مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان: ۳۵، پاورقی].
۳۴ـ فقیهی، علی اصغر; وهابیان...: از ص ۱۳۵ تا ۱۷۶. [لازم به ذکر میباشد که کتاب کشف الشُبهات با قطع جیبی در ۶۰ صفحه منتشر شده است].
۳۵ـ محمدبن عبدالوهاب; کتاب التوحید: ۲ تا ۷۸; محمدبن عبدالوهاب; کشف الشبهات:۴۶.
۳۶ـ اسامی کامل نویسندگان و کتابهای آن ها، در ضمیمه پایانی (کتاب نامه وهابیت) آمده است.
۳۷ـ دحلان، احمدبن زینی; الفتوحات الإسلامیة ۲: ۳۵۷، العقّاد، محمود عباس; الإسلام فی القرن العشرین: ۱۲۹.
۳۸ـ سلیمان بن عبدالوهاب; الصواعق الالهیّة فی الرد علی الوهابیة،: ۷.
۳۹ـ الصواعق الإلهیة فی الرد علی الوهابیة: ۳۸; العقّاد، عباس محمود; الإسلام فی القرن العشرین: ۱۲۶. سبحانی، جعفر; آیین وهابیت: ۲۳.
۴۰ـ دَحلان، احمدبن زینی; الدرر السنیّة فی الرد علی الوهابیة: ۳۹ به نقل از وهابیان...: ۲۰۳. لازم به ذکر است طبق گزارشهای تاریخی، محمدبن عبدالوهاب در برخورد با مخالفین خودش با شدّت عمل زیادی رفتار میکرد!.
۴۱ـ خوانندگان محترم به مطالعه ضمیمه پایانی(کتاب نامه وهابیت) مراجعه نمایند.
۴۲ـ ابن حنبل، احمد; المسند ۳: ۳۱۰; سعید، امین; تاریخ الدولة السعودیة من محمدبن سعود... عبدالعزیز ۱: ۴۵; به نقل از جنبشهای اسلامی معاصر: ۱۶۵.
۴۳ـ موثقی، احمد; جنبشهای اسلامی معاصر: ۱۶۶.
۴۴ـ وهبة، حافظ; جزیرة العرب فی القرن العشرین: ۱۵۰.
۴۵ـ فقیهی، علی اصغر; وهابیان...: ۳۷۷.
۴۶ـ موثقی، احمد; جنبشهای اسلامی معاصر: ۱۶۷; وهبة، حافظ; جزیرة العرب فی القرن العشرین: ۱۴۵.
۴۷ـ شرح حال او در فصلهای بعدی خواهد آمد.
۴۸ـ فقیهی، علی اصغر; وهابیان...: ۱۸۲; به نقل از جزیرة العرب فی القرن العشرین: ۱۴۸.
۴۹ـ مُغنیّة، محمد جواد; هذه هی الوهابیة: ۱۰۳ به نقل از وهابیان...: ۱۸۲.
۵۰ـ سبحانی، جعفر، آیین وهابیت: ۳۹ تا ۳۲۹; فقیهی، علی اصغر; وهابیان...: ۱۸۸.
۵۱ـ علاقه مندان به کتاب نامه وهابیت(ضمیمه پایانی) مراجعه نمایند، مهم ترین و بهترین آن ها عبارتند از: البراهین الجلیة فی رفع تشکیکات الوهابیة، کشف الإرتیاب عن[من] أتباع محمدبن عبدالوهاب، بحوث مع اهل السنة و السلفیة.
۵۲ـ لازمه این فکر، کامل نبودن دین اسلام و معارف دینی آن است که قرآن صریحاً آن را رد و عنوان میکند که مکتب اسلام، دینی کامل و جامع میباشد که تا قیامت جواب گوی نیازهای بشر هست و جواب گویی به نیازهای بشر، تنها راه حلش، بحث اجتهاد شیعه میباشد. اجتهادی که مجتهدان واقعی با تسلّط و احاطه به مقتضیات زمان و مکان بتوانند از منابع اصیل اسلامی(قرآن و سنت) و با کمک اجماع و عقل، احکام مورد نیاز انسان ها را پاسخ گو و اداره جامعه اسلامی را عهده دار گردند، چنان که در نظام جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هـ.ش چنین شد.
۵۳ـ جهت اطلاع بیشتر به «خوارج در تاریخ / یعقوب جعفری; خوارج از دیدگاه نهج البلاغه / حسین نوری; خارجی گری / محمود صلواتی; الخوارج، اوّل الفرق فی تاریخ الإسلام / ناصر العقل» مراجعه شود.
۵۴ـ امپراطوری ترکانِ عثمانی در حدود سال ۷۰۰ هـ ۱۳۰۰ م در آناتولی بر ویرانههای کشور سلجوقیان و در قلمرو روم شرقی با تصرف قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ م توسط سلطان محمّد دوم معروف به «فاتح» به صورت یک امپراطوری بزرگ درآمد. ابتدا دولتِ ترکان به آسیای صغیر محدود میشد، کم کم گسترش یافت و در قرن شانزدهم، ترکانِ مسلمان عثمانی بر تمام مناطق عرب زبان آسیا و شمال آفریقا و جنوب شرقی اروپا مسلّط شدند!. تسلّط بر اعراب با فتح مصر در سال ۹۲۳ هـ ۱۵۱۷ م توسط سلطان سلیم اوّل، قدرتمندترین سلطان عثمانی شروع شد سپس با فتح عراق و شامات، سلطان سلیم توانست مالک الرقاب جهان عرب شود و کلید خانه کعبه توسط شریف مکه به او تسلیم، و لقب «خادم الحرمین الشریفین»! را نیز دارا گردید. به این ترتیب قلب جهان اسلام(مکه) و شهرها و مراکز مهم: بیت المقدّس، دمشق و بغداد در انقیاد امپراطوری بزرگ عثمانیان قرار گرفت که مرکز آن ها استانبول در آناتولی بود. سلاطین عثمانی خود را پیرو اسلام و مذهب سنّی میدانستند و حکومت آن ها، مذهبی بود و به همین جهت، اعراب(مسلمانان سنّی مذهب) علیرغم ملیّتهای مختلف مخالفت نکردند(شاید توان مخالفت نداشتند) بلکه به حمایت برخاستند و با کمک اسیران تازه مسلمان، بهترین ارتش رزمنده و جنگ جوی سلطان را تشکیل دادند، تا اینکه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، اعراب، با تغییر و تحولات جدید اروپا و رشد و گسترش افکار ناسیونالیستی از یک طرف و ضعف و سستی سلاطین عثمانی از طرف دیگر، زمزمههای مخالفت و اعتراض را سر دادند.[ نقل از بررسی پدیده ناسیونالیسم در جهان عرب:۳۶].
۵۵ـ نگاه و تفسیر اندیشمندان عرب در مورد اسلام و قومیّت مختلف است، بعضی اسلام حقیقی را اسلام عربی و از میان دورههای تاریخ عرب، حاکمیت و سلطه امویان را اوج نفوذ و سلطه اعراب بر جهان اسلام(مسلمانان) میدانند. یعنی اُمویان با تأسیس نظام مُلک و سلطنت و اختصاص آن به اعراب، نوعی نظام اشرافیت عربی را تحقق بخشیدند و مدعی برتری نژاد عرب بر تمامی مسلمانان و انسانهای جهان شدند، لذا مسلمانان غیر عرب را به عنوان مَوالی پذیرفتند و انواع تبعیض ها و خواری ها را در مورد آنان اعمال مینمودند. دوران حاکمیت عباسیان در نگاه و تفسیر متفکران عرب نیز متفاوت است، مراحل نخستین آن، شاهد برابری و همکاری اقوام گوناگون مسلمان عرب و غیرعرب بود و فرمان روایان کمتر تبعیض روا میداشتند و حتی ایرانیان بیش از عرب ها در دستگاه خلافت منزلت داشتند تا اینکه عرب ها به فکر برتری جویی و نفوذ افتادند، ولی موفق نشدند و نوبت به سلطه و قدرت ترکان در دستگاه خلافت افتاد و جنبشهای استقلال طلبانه در ایران و مناطق عرب نشین زیاد شد و سرانجام با حمله مغولان، خلافت عباسیان سرنگون گردید و فترتی طولانی(حدود ۷ قرن) بر عرب ها حاکم شد که نشانه اوج خواری و ذلّت و سرشکستگی عرب نامیده شده است.[رجوع شود به سلیمان موسی؛ الحرکة العربیة: ۹(دارالنهار، بیروت، ۱۹۷۰ م)].
۵۶ـ عنایت، حمید; سیری در اندیشه سیاسی عرب: ۸.
۵۷ـ البطریق، یونس احمد، الدعوة القومیة فی المجتمع العربی: ۲۸ به نقل از پیشین: ۹.
۵۸ـ در مورد چگونگی تسلّط وهابیان(پس از اتحاد با آل سعود) بر جزیرة العرب در فصلهای بعدی(سوم) توضیحات مفصلی خواهد آمد.
۵۹ـ یار شاطر، احسان [و دیگران]; دانش نامه ایران و اسلام: ۶۹۵. به نقل از جنبشهای اسلامی معاصر: ۱۷۲.
۶۰ـ ستودارد، لوتروپ; عالم نو اسلام یا امروز مسلمانان: ۲۹۰ به نقل از جنبشهای اسلامی معاصر: ۱۷۲.
۶۱ـ شیعه با دلایل فراوان معتقد است که پیامبر گرامی"ص"در طول حیات خودشان در موارد مکرّر حقّانیت و افضلیّت حضرت علیّ بن ابی طالب"علیه السلام"را به عنوان پیشوا و رهبر مسلمانان به آن ها یادآور شدند مانند داستان اِنذار، حدیث امّ سَلمه در باره علم و عصمت امام علی"علیه السلام"، لیلة المبیت و بالأخره داستان عید غدیر خمّ و صدها حدیث و نمونه دیگر که در منابع تاریخی، تفسیری و حدیثی ثبت و ضبط است و بسیاری از آن ها را راویان اهل سنت نیز روایت وتأکید کرده اند. [علاقه مندان به کتب معتبر مانند: الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب / علامه امینی; نهج الحق و کشف الصدق و منهاج الکرامة فی إثبات الامامة / علامه حلّی; غایة المرام / بحرانی; عبقات الأنوار / میر حامد حسین هندی; شیعه در اسلام / علامه طباطبایی و... مراجعه نمایند].
۶۲ـ جهت اطلاع بیشتر از داستان عبداللّه بن سبأ به اثر ماندگار مرحوم علامه سید مرتضی عسکری(ره) با عنوان «عبداللّه بن سبأ و اساطیر أخری» که با عنوان «عبدالله بن سبأ و افسانههای دیگر تاریخی» به فارسی ترجمه شده، مراجعه شود.
۶۳ـ Goldziher، مستشرق مجارستانی(م. ۱۹۲۱ م) که به دشمنی با اسلام معروف و از جمله آثار او، «تاریخ مذاهب تفسیر اسلامی» و «العقیدة و الشریعة فی الاسلام» میباشد. [موسوعة المستشرقین: ۱۹۷].
۶۴ـ Dozy، مستشرق هلندی(م. ۱۸۸۳ م) از جمله آثار او «تاریخ مسلمی اسبانیا حتی غزو المرابطین للآندلس» و... میباشد.[ موسوعة المستشرقین: ۲۵۹].
۶۵ـ Wellhausen، مستشرق آلمانی(م. ۱۹۱۸ م) از جمله آثار او، «بقایا الوثنیة العربیة» و «الدولة العربیة و سقوطها» و... میباشد. [موسوعة المستشرقین: ۴۰۸].
۶۶ـ محمّدبن عبدالوهاب; رسالة فی الرد علی الرافضة: ۱۴.
۶۷ـ همان: ۲۰.
۶۸ـ همان: ۲۷.
۶۹ـ محمدبن عبدالوهاب; رسالة فی الرد علی الرافضة، مکة المکرمة، مرکز البحث العلمی و احیاء التراث الإسلامی، ۱۴۰۰ هـ.
۷۰ـ سوره حشر / ۲.
۷۱ـ العُثیمین، عبداللّه; الشیخ محمّدبن عبدالوهاب، حیاته و فکره: ۸۱.
۷۲ـ عبدالرحمن بن حسن; الدُرر السنیّة ۹: ۲۲۵ به نقل از عقیدة الشیخ محمّدبن عبدالوهاب السلفیة: ۱۲۰.
۷۳ـ صالح بن عبداللّه; عقیدة الشیخ محمّدبن عبدالوهاب السلفیة: ۱۲۱.
۷۴ـ همان: ۱۲۲.[ لازم به ذکر میباشد که این کتاب، رساله کوچکی در قطع کتاب جیبی میباشد].
۷۵ـ همان: ۱۲۲.
۷۶ـ همان: ۱۲۳.
۷۷ـ ابن غنّام، حسین; روضة الأفکار و الأفهام لمُرتاد حال الإمام و تعداد غزوات الإسلام ۱: به نقل از عقیدة الشیخ محمّدبن عبدالوهاب السلفیة: ۱۲۴.
۷۸ـ صالح بن عبداللّه; عقیدة الشیخ محمّدبن عبدالوهاب السلفیة: ۱۲۴.
۷۹ـ همان: ۱۲۸.(محمدبن عبدالوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، مکة المکرمة، مرکز البحث العلمی و احیاء التراث الاسلامی، ۱۴۰۰ هـ.ق).
۸۰ـ همان: ۱۳۲.
۸۱ـ همان: ۱۳۳.
۸۲ـ نام کامل این کتاب «المسائل التی خالف فیها رسولُ اللّه(صلی الله علیه و آله و سلم) أهل الجاهلّیة» میباشد.
۸۳ـ همان: ۱۳۳. قبلاً گذشت که، یکی از کسانی که در برابر محمّدبن عبدالوهاب و عقاید او به مخالفت برخاست، برادرش سلیمان بود. او دو کتاب به نامهای «الصواعق الإلهیة فی الرد علی الوهابیة» و «فصل الخطاب فی الرد علی محمّدبن عبدالوهاب» نوشت که کتاب اول مکرّر چاپ شده است، ولی متاسفانه کتاب دوم مفقود میباشد.
۸۴ـ همان: ۱۳۴.
۸۵ـ همان: ۱۴۵.
۸۶ـ همان: ۱۴۵.
۸۷ـ ابن غنّام، حسین; روضة الأفکار و الأفهام لمُرتاد حال الامام و تعداد غزوات الإسلام ۲: ۱۵۴; دحلان، احمدبن زینی; الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة: ۲۰ به نقل از عقیدة الشیخ محمدبن عبدالوهاب السلفیة: ۱۴۶; دحلان، احمدبن زینی; سرگذشت وهابیت، ترجمه: ابراهیم وحید دامغانی: ۱۴.
۸۸ دحلان، احمدبن زینی; الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة: ۵۳; فقیهی، علی اصغر; وهابیان...: ۲۱۰; سرگذشت عربستان: ۱۲۳.
۸۹ـ صالح بن عبدالله، عقیدة الشیخ محمدبن عبدالوهاب السلفیة: ۷۷.
۹۰ـ در بخشهای آینده در باره این مباحث، مطالبی کافی، ارائه خواهد شد.
به قلم: حجت الاسلام عباس جعفری
ابنا