هدایتی: در باره نخستین اختلاف در امت اسلامی صحبت کردیم. پیامبر اکرم در آخرین ساعات عمرشان لشگری را مهیا نمودند و فرمودند که هرکس از این سپاه تخلف نماید و به آن نپیوندد ملعون است گروه زیادی از صحابه پیوستند اما گروه اندکی نپیوستند و مورد لعن پیامبرقرار گرفتند.
این موضوع این اولین اختلاف بود. دومین اختلاف را هم بررسی کردیم و به دنبال آن مقاله ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. کسانی که در منزل پیامبر تجمع کرده بودند که آنها نیز جمعی از صحابه بودند. پیامبر قلم و کاغذی خواستند این اختلاف نیز مشهور شد به حدیث قرطاس. امروز در محضر شما بزرگواران سومین اختلاف را بررسی میکنیم تا ببینیم اختلافات از کجا شد و سرانجامش کجاست و به کجا انجامید. قبل از ورود به بحث مجموعه حوادثی بوده و تحرکاتی که فرقه وهابیت داشته اگر اخباری دارند جناب آقای قزوینی برای ما بفرمایند
مطلب دیگر اینکه هفته گذشته از امام جمعه زاهدان آقای مولوی عبد الحمید درخواست کردیم که اگر صحبتهایی در این شبکه گفته شده خاطر خطیر ایشان را مکدر کرده تشریف بیاورند و حتی خارج از وقت مناظره به ایشان وقت میدهیم که صحبت کنند اما ایشان قبول نکردند. البته جناب دکتر قزوینی اعلام آمادگی برای مناظره کردند که بر روی سایت ها هم رفت. جزییات این مطلب را از ایشان میخواهیم که بیان بفرمایند.
جواب استاد حسینی قزوینی: جدیدترین تحرکات وهابیت که در این هفته داشتیم در سایت الاسلام الیوم یعنی اسلام در جهان امروز که مربوط به جناب سلمان العودة که یکی از شخصیتهای برجسته وهابی عربستان است و اخیرا معتدل شده و در دفاع از شیعه در رابطه با اتهاماتی که وهابیت تندرو زدند سخنرانی داشتند و مقالاتی نوشتند در مجلات عربستان چاپ شد. و یک سخنرانی ده دوازده سال قبل داشتند یک مقداری تندی کردند بعضی از شیاطین سخنرانی ایشان را در روزنامههای عربستان منتشر کرده بودند. و ایشان دفاع کرد و الحق دفاع ایشان دفاع جانانه بود. البته پریروز در خدمت یکی از شخصیتهای محترم و روحانی عربستان جناب شیخ حسن صفار بودیم که ایشان میگفتند امسال چهل مقاله در دفاع از شیعه در روزنامههای رسمی عربستان چاپ شد.
که ایشان مطالبی از سایتها برای ما گرفتند که به تناسب خدمت عزیزان ارائه میدهیم. ولی چیزی که باعث تأسف بود در همین سال که جناب سلمان العودة در اثر فشاری که داشتند فتوایی از یکی از مفتیان عربستان به نام محمد عبد الله القلاد گذاشته شد ایشان عضو هییت علمی دانشگاه قسیم هم هستند و در آنجا نسبتهای ناروایی به شیعه دادند شیعه را از فرق ضاله معرفی کردند و قتل عثمان را به خوارج و نواصب و شیعه نسبت دادند.
حالا حرف زیاد داریم که مباحث اختلاف را بررسی میکنیم حقیقت جریان قتل عثمان را برای عزیزان بیان میکنیم. برای اینکه این شبهه بی جواب نماند هرچند که خود اینها میگویند که شیعه بعد از قتل عثمان یا بعد از شهادت امام حسین بوجود آمد. میتوانند تاریخ طبری را تاریخ معتبر اهل سنت هست در جلد سوم ص ۴۰۱ کامل ابن اثیر جلد سوم ص ۱۶۸ آنجا صراحت دارد: لما رأی الناس ما صنع کتب من بالمدینة من اصحاب محمد الی من بالافاق منهم وکانوا قد تسرقوا بالسقور انکم خرجتم أن تجاهدوا فی سبیل الله عزوجل تطلبون دین محمد صلی الله علیه وآله وسلم فان دین محمد افسده من خلفکم فهلموا فاقیموا فاقبلوا من کل افق حتی قتلوه وقتی مردم دیدند کارهای خلافی که از عثمان سر زد تمام صحابههایی که در مدینه بودند به آن دسته از صحابههایی که در کشورهای مختلف و شهرهای مختلف رفته بودند برای دفاع از مرزهای اسلامی از مدینه بیرون ر فته بودند اصحاب درون مدینه به آنها نوشتند شما از مدینه بیرون رفتید برای جهاد در راه خدا برای اعتلای دین محمد دین پیامبر را آن کسی که شما خلیفه قرار داده اید یعنی عثمان فاسد کرده بیایید به مدینه دین محمد را بپا دارید صحابه از سراسر جهان به مدینه سرازیر شدند همین صحابه عثمان را کشتند.
یا در عبارت ابن اثیر دارد که ان اردتم الجهاد فهلموا فان دین محمد قد افسد خلیفتکم فاقیموا آقایان اصحاب پیامبر که بیرون رفتید برای جهاد اگر جهاد میخواهید بیایید به مدینه خلیفه شما عثمان دین محمد را فاسد کرده حالا ان شاء الله در این زمینه مفصل صحبت خواهیم کرد. خود آقای عمرو بن حمق که بعد از افتادن عثمان دارد که هفت نیزه را بر سینه عثمان فرو کرد و عذر میخواهم نه تا نیزه در سینه عثمان فرو کرد. میگوید: سه تا از این نیزه ها به خاطر خدا بود و اما شش تا به خاطر بغضی که از عثمان داشتم. طبقات ابن سعد ج۳ ص ۷۴ و تاریخ دمشق ج ۳۹ ص ۴۰۹ و تاریخ طبری جلد ۴ ص ۴۲۴ و کامل ابن اثیر ج ۳ ص ۱۷۹ و البدایة والنهایة ج ۳ ص ۲۰۷. اینجا شیعه را سپر قرار میدهند این دور از شیوناتی است که آقایان دارند.
مطالبی را هم که عرض میکنیم همه از کتابهای معتبر اهل سنت و به صورت مستفیض و متواتر مطرح شده. اما در رابطه با اعلام مناظره با جناب مولوی عبد الحمید با همه احترامی که برای این عزیزمان قایل هستیم در جلسه گذشته هم تلاش کردیم که عباراتمان با ادبیات قرآنی و سنتی همراه باشد و قلب ایشان مکدر نشود و ما با توجه به مسایلی که در نماز جمعه آخر ماه رمضان و شب بیست و هفتم ماه رمضان در جلسه ختم قرآن بیان فرموده بودند دیدیم آنجا جناب آقای دکتر حسام جسارت کردند به جناب دکتر تیجانی تعبیرشان این بود که فردی مجهول الحال است و به قول خودش خواب دیده و مذهبش را تغییر داده با این که در آن مصاحبه خود جناب تیجانی گفت که من سه سال تحقیق کردم. با شخصیتهای علمی شیعه مناظره کردم و با جناب شهید صدر جلسات متعدد داشتم بعد از سه سال تحقیق و بررسی برایم ثابت شد که مذهب شیعه مذهب حق است و این را قبول کردم این از یک بزرگواری که در مسند امامت جمعه است و خودشان را به عنوان رهبر مذهبی قلمداد میکنند ما احساس میکنیم که دور از انتظار است ولذا از ایشان تقاضا کردیم که در یک مناظره و آن هم بدون هیچ پیش شرطی شرکت کنند.
البته من نوشته بودم گفتگو و مناظره دوستانه ولی متاسفانه دیدیم بعد از یک هفته در سایت حوزه علمیه زاهدان یک اطلاعیه ای منتشر شد که حضرت شیخ الاسلام شخصیتی شناخته شده است و رهبر مذهبی میباشند و معمولا هیچ مناظرۀ خالی از بحث و جدل نیست و جایگاه ایشان مانع از شرکت در آن است. ما جواب دادیم که جایگاه ایشان را مانع از مناظره میدانند قرآن که مملو از مناظرات انبیاء الهی است که با مخالفین از حضرت ابراهیم گرفته حضرت نوح حضرت موسی حضرت عیسی و نبی مکرم این همه مناظرات داشتند با مخالفین. آیا خدای ناکرده این ها اشتباه کرده اند و خطا رفته اند وارد بحث مناظره شده اند بعد ایشان گفتند شاگردانم آماده مناظره هستند و خودم آماده مباهله هستم. ما هم در جواب نوشتیم که فرار از مناظره خلاف سیره علمای اسلام است که در طول تاریخ در موارد اختلافی با هم به گفتگو و مناظره مینشستند و تاریخ مملو از این گفتگوها میان مسلمانان با غیر مسلمانان میان شیعه و سنی است.
از طرفی ارجاع به شاگردان نوعی فرار از مناظره و تحقیر طرف مقابل و عدم رعایت جو صفا و صمیمیت است. اگر هدفشان از جلو فرستادن شاگردان جدل و مناظره و تحریک عواطف و احساسات است یا شعله ور ساختن آتش اختلاف میان شیعه و سنی است ما نوشتیم که نه تنها مخالف با نظر مقام معظم رهبری است که امسال را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی معرفی کرده در جهان امروز که دشمنان در جهت ایجاد اختلاف و تنشهای مذهبی و نابودی اسلام و مسلمانان تمام تلاش خود را به کار میبرند جدل و مناقشه دو گروه مذهبی که تابع یک دین میباشند و مشترکات متعددی دارند این خیانت به اسلام هست.
نکته سوم که من آورده بودم مناظره را مشروط به شرطی کردند در مقابل کسی که هیچ شرطی قایل نیست این خودش خلاف عدالت است. اولا: ایشان خودشان آن مطالب را بیان کرده بودند (کل نفس بما کسبت رهینة) هر کس پاسخ دهنده عملکرد خویش است و افراد دیگر بیایند مسیولیت کس دیگر را قبول کنند خلاف آیه (لاتزر وازرة وزر أخری) است نکته اساسی این بود که اگر جناب مولوی عبد الحمید معتقدند که شخصیت شناخته شده و رهبر مذهبی هستند خوب بیایند یک مناظره صحیح انجام بدهند دور از جدل و مناقشه تا به دیگران راه و روش مناظره صحیح را آموزش دهند.
این خیلی روشن است و قضیه مباهله که ایشان آمده استناد کرده به قول انبیاء و علما این خلاف منطق قرآن است خلاف سیره است خلاف آنچه که در تاریخ آمده هست. قرآن در آیه ۶۱ آل عمران میگوید (فمن حاجک فیه من بعد ما جایک من العلم فقل تعالوا) بعد از مناظره با نصارای نجران و اینکه ثابت شود که اینها عناد دارند و حاضر نیستند زیر بار حرف حق بروند نبی مکرم پیشنهاد مباهله میکند. از همه اینها جالب تر اینکه ما میبینیم از علمای بزرگ اهل سنت جناب فخر رازی در ذیل همین آیه شریفه آورده فمن حاجک بعد هذه الدلایل الواضحة والجوابات اللایحة فاقطع الکلام معه وعامله بما یعامل به المعاند وهو ان تدعوهم الی الملاعنة پیغمبر بعد از این همه دلایل روشن و جوابهای واضح و کوبنده دیگر مناظره و گفتگو را قطع کن و با اینها معامله معاند کن و اینها را دعوت به مباهله کن. تفسیر کبیر فخر رازی جلد هشتم صفحه ۸۲ و نکات زیادی داشتیم اینکه اگر واقعا از شاگردان ایشان یا اساتید دانشگاه اهل سنت و اساتید حوزههای علمیه که موقعیت علمیشان مطرح است و ادب مناظره را رعایت میکنند ما آماده هستیم با تک تک آنها مناظره کنیم و اینکه میگویند باید از شبکه سه به طور مستقیم پخش شود این تعلیق به محال است چون میدانند که شبکه سه جمهوری اسلامی به هر کسی اجازه نمیدهد بیاید حالا اگر خود ایشان بیاید ما نمیدانیم که قبول میکنند یا نه. نمیدانیم. ولی ما هیچ شرطی را نداریم حتی رسما عرض میکنم اگر این مناظره و گفتگوی دوستانه حتی در داخل حوزه علمیه زاهدان هم باشد بنده آمادگی کامل دارم که بروم آنجا و اصلا وارد منزل جناب مولوی عبد الحمید شوم که میدانم اینها در مهمان نوازی آدم خوش سابقه ای هستند و شهره دهر هستند.
اصلا ورودم به منزل ایشان این است که عملا صفا و صمیمیتم را ثابت کنم. در حضور اساتید محترم و طلاب محترم و بعضی مسیولین گفتگوی دوستانه ام را با هم داشته باشیم. اگر ایشان ثابت کرد که ما در اشتباه هستیم از اشتباهمان برمی گردیم و اگر ما ثابت کردیم که از ایشان سهوی صورت گرفته سبق لسانی صورت گرفته انتظار داریم این عزیزمان هم با کمال شجاعت عذر خواهی کنند و نسبت به آنچه که در رابطه با شیعه در نماز جمعه یا جلساتشان مطرح کردند یا در ختم صحیح بخاری که آن دفعه هم اشاره کردیم یکی از مسیولین محترم استان از من خواست صحبتهایی که جناب دکتر محمد ابراهیم رییس دادگاه مدینه در ختم صحیح بخاری داشتند ما نقل کنیم چون برخی تصور کردند ما مطلبی را از ایشان بدون اطلاع نقل کردیم من تقاضا کردم سی دی ایشان را آوردند ما پیاده کردیم الان سی دی ایشان با صوت ایشان اگر لازم باشد من سی دی ایشان را میگذارم و تمام بینندگان عزیز صدای جناب محمد ابراهیم را بشنوند و ببینند که اینها همه اهانت به شیعه است و جسارت به شیعه است. یک نفر هم پا نشد از ایشان تشکر کند بلکه برادر عزیزمان جناب مولوی عبد الحمید در مصاحبه ای که انجام دادند و روی سایت ایشان رفت فرمودند که من در سفری که به مکه رفته بودم برای عمره رمضانیه آنجا رفتم و از جناب محمد ابراهیم تشکر کردم و دیدم که بازتاب خیلی خوبی داشته سفر جناب دکتر محمد ابراهیم. یعنی از اینکه آمده اینجا و چهارصدمیلیون شیعه را مشرک معرفی کرده متوسلین به قبور انبیاء و اولیاء را همانند متوسلین به بت در زمان پیامبر معرفی کرده قطعا باید در محیط مکه یا مدینه که آن محیط ضد شیعی است باید انعکاس خیلی خوبی داشته باشد البته خودم شخصا با توجه به ارتباطاتی که با علمای وهابی و اساتید دارم اینچنین سفرهایی را سفرهای مبارک میدانم ولی بشرطها وشروطها اگر اینها به خطوط قرمز شیعه خواستند وارد شوند ما خطوط شیعه عزیزان ایرانی را رعایت کنیم بنده در مصاحبه جناب مولوی عبد الحمید با نماینده رهبری در سازمان که دو روز قبل جلسه ای داشتیم من عرض کردم ایشان فرمایشی داشتند آنجا و ما این انتظار را از آن عزیزمان نداریم چون از من سوال کردند که چرا شیعیان ایران ماه رمضان به عمره نمیآیند ایشان گفت من گفتم که شیعیان معتقدند که در ماه رمضان باید ده روز در یک جا اقامه کنند تا بتوانند روزه بگیرند اگر کمتر از ده روز در یک جا اقامت کنند روزه شان شکسته است به خاطر این شیعیان ایران به سفر عمره در ماه رمضان نمیآیند.
از این برادر عزیزم به شدت گلایه میکنم که اگر همین سفری که ایشان رفته بودند میدیدند ایرانیانی که آنجا هستند و تا بیستم و بیست و دوم ماه رمضان مکه و مدینه مملو از ایرانیهاست. اصلا از ۱۵ شعبان بلکه از ۱۲ شعبان تمام شیعیان ایران که میروند عمره سفرشان بیست روزه است یعنی ده روز در مکه و ده روز در مدینه میمانند. و این که بعد از بیستم هم شیعیان نمیمانند در مکه این مشکل مربوط به دولت عربستان است و میگویند چون در دهه سوم زائرینی از سراسر دنیا میآیند ما جا و مکان نداریم. ما انتظار داریم که اگر این عزیزمان میخواهد از شیعه دفاع کند دفاع مطابق واقع کند. البته این را گفتم و آنها هم حرفی نزدند اما اگر یک روحانی بخواهد مسائل را خلاف واقع بگوید این زیبنده نیست.
هدایتی: امیدواریم که ایشان تجدید نظری کنند و یا جوابهای قانع کننده دهند. نه اینکه بگویند در مقام شیخ الاسلام نیست یعنی مقامشان از پیامبر بالاتر است. شبکه جهانی سلام بر اعلام سابق خود همچنان پابرجاست که شرایط را فراهم کند که تشریف بیاورند و صحبتهایشان را داشته باشند چه خارج از مناظره و چه در قالب مناظره. در این برنامه سومین اختلاف که در میان امت اسلام افتاد ریشه یابی میکنیم و آن رحلت و شهادت جانگداز پیامبر گرامی اسلام است. جناب استاد قزوینی آیا در قرآن یا حدیثی در میان احادیث صحیح وجود داشت که بر مبنای آن آقای عمر بن خطاب استدلال کردند که پبامبر نمرده و نمیمیرد آنچه که مسلم است و منابع اهل سنت مملو از آن است وقتی که پیامبر اسلام رحلت کردند آقای عمر بن خطاب شمشیر کشیدند و گفتند که هرکس بگوید که پیامبر مرده من او را گردن میزنم. پیامبر نمیمیرد.
جواب استاد: در رابطه با این قضیه باید یکی دو تا نکته را اشاره کنم: نکته اول اینکه در بحثهای گذشته از صحیح بخاری و مسلم نقل کردیم یکی از کسانی که مانع نوشتن وصیت پیامبر شد جناب عمر بن الخطاب بود که گفت: (غلب علیه الوجع) این بیماری در حدی است که او را از حالت عادی خارج کرده. همه جمع شده بودند در منزل پیامبر به عنوان اینکه ایشان در حال احتضار هستند. یا همین آقایان در آن زمان در سپاه اسامه بودند اینها را هم مدرکش را نقل کردیم. یکی از عواملی که سپاه اسامه حرکت نکرد با این که نبی مکرم اسلام فرمود: لعن الله من تخلف عنه خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف کند این را ما از ملل ونحل شهرستانی ج اول ص ۲۹ نقل کردیم با اینکه آقای اسامه روز آخر که روز دوشنبه روز وفات پیغمبر بود آماده حرکت بود فرستاده ام ایمن رفت به اینها گفت: ان رسول الله یموت پیغمبر دارد میمیرد به خاطر همین همه برگشتند مدینه. سیره حلبی ج سوم ص ۲۲۸. طبقات ابن سعد ج دوم ص ۱۹۱.
با همه این قضایا روشن بود که پیامبر لحظات آخر عمر خود را طی میکند و نبی مکرم هفتاد روز قبل از آن در غدیر خم در میان بیش از صد هزار جمعیت فرمود: مردم در آینده نزدیک من از دنیا خواهم رفت و ندای جناب عزراییل فرستاده حق را برای قبض روح لبیک خواهم گفت. اینها همه مشخص بود ولی با تمام این حال عبارتی که در صحیح بخاری هست که این دیگر غیر قابل انکار است. صحیح بخاری ج ۴ ص ۱۹۴ حدیث ۳۶۶۷ کتاب فضایل الصحابة باب قول النبی لو کنت متخذا خلیلا الی آخره. آنجا از عایشه روایت هست: ان رسول الله مات وابوبکربالسنح... رسول الله مرد و پدرم در سنح (خارج مدینه) بود. فقام عمر یقول والله ما مات رسول الله عمر برخاست و گفت قسم به خدا پیغمبر نمرده است وقال والله ما یقع فی نفسی الا قال ولیبعثنه الله لیتقطعن ایدی رجال وارجلهم پیامبر قطعا برمی گردد و دست و پای عده ای را قطع میکند. حالا مراد جناب عمر که دست و پای عده ای را پیامبر میخواهد قطع کند که هنوز قطع نکرده و نباید بمیرد این را من نتوانستم بفهمم یعنی چه. البته در عبارتی که آقای سیوطی در درالمنثور و طبری و ابن هشام در سیره اش آورده آنجا یک مقدار روشن تر حرف زده. من از بینندگان عزیز تقاضا میکنم این عبارتی که از سه مورخ دارم و از یک مفسر نقل میکنم توجه خاص داشته باشند. راوی روایت هم آقای ابوهریرة است یک شخصیت ممتاز از دیدگاه برادران اهل سنت است. ایشان میگوید وقتی پیامبر از دنیا رفت جناب عمر برخاست و این را گفت: ان رجالا من المنافقین یزعمون ان رسول الله توفی عده ای از منافقین اینگونه تصور میکنند که پیامبر از دنیا رفته. ببینید این حرف چقدر سنگین است.
عایشه میگوید پیغمبر مرد. زنان پیغمبر میگویند پیامبر از دنیا رفت تمام صحابه عباس ابن عباس و... یعنی تمام صحابه از مرد و زن همه قاطعانه بر رحلت پیغمبر ایمان دارند ولی جناب عمر میفرمایند برخی از منافقین تصور میکنند که پیغمبر مرده ان رسول الله ما مات پیغمبر نمرده ولکن ذهب الی ربه کما ذهب موسی بن عمران پیغمبر رفته پیش خداوند عالم همانطور که موسی بن عمران غایب شد بعد از اینکه برگشت پیغمبر اکرم فلیقطعن ایدی رجال وارجلهم زعموا ان رسول الله مات بعد از این که پیغمبر برمی گردد دست و پای آنانی که قایل به فوت پیامبر هستند را قطع میکند. این حرف خیلی سنگین است یعنی این یک توهین صریح به همه صحابه است. توهین به شخص ابوبکر است که وقتی آمد گفت پیغمبر از دنیا رفته. این را آقایان میتوانند در کتاب در المنثور سیوطی ج دوم ص ۸۱. تاریخ طبری جلد دوم ص ۴۴۲. سیره ابن هشام جلد چهارم ص ۱۰۷۰ و دهها مصادر دیگر ببینند. و عجیب است بر اینکه طبرانی با سند ثقه نقل میکند که بعد از فوت پیغمبر جناب عمر گفت نشنوم کسی گفته پیغمبر از دنیا رفته اگر بشنوم ضربته بالسیف با شمشیر او را خواهم زد یا تعبیری که درتاریخ ابی الفداء یا سیره زینی دحلان دارد میگوید کسی که بگوید پیغمبر مرده گردنش را میزنم سرش در هوا معلق بشود. این قضایا را آقایان میتوانند در کتاب البدایة والنهایة در جلد پنجم ص ۲۴۲ تاریخ طبری جلد سوم ص ۱۹۸ تاریخ ابو الفداء جلد اول ص ۱۶۰ معجم کبیر طبرانی جلد هفتم ص ۵۷ و اسد الغابة ابن اثیر جلد دوم ص ۲۴۸ و حدود پنجاه مصدر روایی وتفسیری و تاریخی اهل سنت این مسأله را بررسی کردند.
هدایتی: شما فرمودید که جناب عمر رحلت رسول گرامی را منکر شدند در توضیحی کوتاه از شما میخواهیم بپرسیم که انگیزه این انکار چه بوده و واقعا ایشان چرا منکر شده و چه دستاوردی انکار ایشان داشت ودنبال چه هدف و مقصودی بودند
جواب استاد: این برداشت ما و بسیاری از علمای اهل سنت است که انگیزه جناب عمر این بود که نکند بعد از نبی مکرم مردم بریزند و با آقا امیر المومنین علی بن ابیطالب بیعت کنند و جناب ابوبکر در مدینه نیست و آنچه که قبلا برای او تهیه دیده بودند. البته قبلا مطالبی را از علمای اهل سنت آوردیم که جناب ابوبکر و عمر در زمان خود پیامبر به فکر این بودند که علی را کنار بزنند و خلافت را به عهده بگیرند چون امشب دیگر فرصت نیست به بییندگان قول میدهم این را مفصل عرض خواهیم کرد.
این جا جناب عمر دید ابوبکر نیست و حضور ندارد گفت بهترین راهی که ما بتوانیم جمعیت را در برزخ نگه داریم در یک اختلافی من بگویم پیامبر از دنیا نرفته او بگوید رفته تا آقای ابوبکر از سنح برسد و ابن اثیر هم دارد فذهب سالم ابن عبید وراء سنح فاعلمه بموت رسول الله آقای سالم بن عبید را سریعا فرستادند دنبال ابوبکر که در سنح بود خارج مدینه تا رحلت پیغمبر را به او خبر دادند. البدایة والنهایة جلد پنجم ص ۲۶۵ ومصادر دیگر. جالب این است که آقای ابوبکر آمد و پارچه ای که بر روی بدن مطهر نبی مکرم بود آن را کنار زد فقبله پیغمبر را بوسید و گفت پدر و مادرم فدای تو باد و بعد گفت ایها الحالف علی رجلک آقای عمر که داری اینطور قسم میخوری که هرکس بگوید پیغمبر مرده گردنش را میزنی ساکت باش حواست را جمع کن.
بعد آقای عمر نشست جناب ابوبکر بلند شد و این آیه را خواند که انک میت وانهم میتون وگفت من کان یعبد محمد فان محمدا قد مات هرکس پیغمبر را عبادت میکرد پیغمبر مرد ومن کان یعبد الله فان الله حی لایموت اگر چنانچه کسی خدا را عبادت میکند خدای عالم زنده است. بعد این آیه را خواند: انک میت وانهم میتون پیغمبر تو از دنیا میروی و دیگران هم همه خواهند مرد و همچنین آیه شریفه وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفاین مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم انک میت وانهم میتون در سوره زمر آیه ۳۰ بود. آیه شریفه بعدی هم آل عمران ۱۴۴ بود.
هدایتی: جناب آقای قزوینی شما گفتید که ظاهرا یک سناریوی از پیش نوشته در دست اقدام بود که وقتی پیامبر به ملکوت اعلی پیوستند مسأله جانشینی و خلافت چگونه طراحی و برنامه ریزی بشود. وقتی که آقای ابوبکر آمدند و این آیه را خواندند که (انک میت و انهم میتون) و آقای عمر بن خطاب ساکت شدند مگر صحابه دیگر که قبل از آمدن ابوبکر آنجا بودند چنین آیه ای را خبر نداشتند یا خبر داشتند بیان کردند و آقای عمر بن خطاب به آن توجهی نکرد این مطلب را یک مقدار برایمان باز کنید.
جواب استاد: در منابع متعدد اهل سنت در کتابهای معتبرشان در دلایل النبوة بیهقی که ابن تیمیه صراحت دارد از کتابهای معتبر هست در بدایة والنهایة ابن کثیر دمشقی سلفی نقل میکند از عروة بن زبیر که میگوید وقتی عمر بعد از رحلت پیامبر سخن میگفت و مردم را میترساند و تهدید میکرد که هرکس بگوید پیامبر مرده او را میکشم و دست و پایش را قطع میکنم. بعد میگوید در همان لحظه که عمر در بین صحابه میگفت آقای ابن ام مکتوم عمر بن قیس از صحابه بزرگ پیغمبر هست نزدیک سیزده چهارده مورد پیغمبر که از مدینه رفت بیرون به جای پیغمبر نماز خواند جانشین پیامبر در مدینه بود یعنی همچین موقعیتی داشت آقای ابن ام مکتوم ایشان همین آیه ای را که جناب ابی بکر خواندند ایشان قرایت کرد.
یعنی آیه ۱۴۴ سوره آل عمران وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل آقایان میتوانند این را در دلایل النبوة بیهقی ج هفتم صفحه ۲۱۷ سیره نبوی ابن کثیر جلد چهارم صفحه ۴۸۱ البدایة والنهایة ابن کثیر جلد پنجم صفحه ۲۶۳ ومصادر متعدد دیگر ببینند و همچنین عباس عموی پیامبر صراحت دارد بر اینکه وقتی آمد دید نبی مکرم از دنیا رفته به زنانش تسلیت گفت و صراحت دارد که ان رسول الله قد مات با کلمه قد که نشانه حقیقت است.
پیغمبر به حقیقت از دنیا رفته آقایان میتوانند تمدید الأوایل باقلانی صفحه ۴۸۹ را ببینند. و آقای ابن کثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة ج پنجم صفحه ۲۶۳ میگوید وقتی آقای عباس گفت پیغمبر مرده جناب عمر شمشیر به دست هرکس بگوید پیغمبر مرده دست و پایش را قطع میکنم فخرج العباس علی الناس فقال هل عندکم عهد من رسول الله فی وفاته فلیحدثنا آی مردم آیا پیغمبر چیزی درباره وفات خودش گفته بوده که من نخواهم مرد یا مثلا آیه ای در قرآن هست گفتند نه. آمد پیش عمر گفت: هل عندک یا عمر من علم آیا شما یک علم و آگاهی دارید و پیغمبر به تو گفته که نخواهم مرد حدیثی آیه ای قال لا گفت نه. ابن عباس آمد گفت اشهدوا ایها الناس گواه باشید تمام مردم پیغمبر اکرم از دنیا رفته است. یا نه تعبیر ابی الفداء این است: والله الذی لا اله الا هو لقد لاق رسول الله الموت قسم به خدای لا شریک له که پیغمبر از دنیا رفته. و بعد فرمودند برخیزید تا پیامبر را دفن کنیم.
این را آقایان میتوانند در دلایل النبوة بیهقی جلد هفتم صفحه ۲۱۷ و البدایة والنهایة ابن کثیر جلد پنجم صفحه ۲۶۳ و کنز العمال متقی هندی جلد اول صفحه ۲۴۴ و انساب الاشراق بلاذری جلد دوم صفحه ۲۴۳ و شاید بیست سی مورد از مصادر متعدد دیگر اینها همه نشان میدهد وقتی که عباس میآید سوال میکند مردم آیا شما در این زمینه آیه و روایتی دارید همه گفتند خیر. خود جناب عمر هم گفت خیر ولی متاسفانه جناب عمر نپذیرفت تا جناب ابوبکر از سنح آمد آن آیه را خواند و جالب اینست که عمر گفت: والله ما علمت ان هذه الآیة انزلت قبل الیوم قسم به خدا نمیدانستم این آیه در قرآن وجود دارد. نمیدانستم که این آیه تا الان نازل شده بود. این را آقای سیوطی در درالمنثور جلد دوم صفحه ۸۱ و دهها کتاب دیگر تاریخ طبری دارد تفسیر آلوسی دارد تفسیر ثعلبی همه دارند این قضیه را.
هدایتی: سوال من این است اگر واقعا این گفته صحابه و مسلمان ها که گفتند پیامبر فوت کرده از دو حال خارج نیست یا اشتباه کردند یا اشتباه نکردند یعنی در زمان حیات پیامبر عده ای بگویند پیامبر فوت کرده و به دروغ هم بگویند. آیا واقعا سزای این افراد این است که باید گردنشان زده بشود و دست و پایشان قطع شود برادران و خواهران اهل سنت ما میخواهیم به دنیای قرن بیست و یکم اسلام را عرضه کنیم. آیا این اسلام که یک عده از پیروان یک رهبر دینی بیایند به دروغ و به هر انگیزه ای بگویند که رهبر ما مرده سزای اینها از نظر دادگاهها اینست که چون اینها دروغ گفته اند باید گردنشان زده شود و دست و پایشان قطع شود چه رسد به این مسأله مهم واقعی که عده ای از صحابه گفتند که پیامبر از دنیا رفته و جناب عمر هم گفتند که هر کس بگوید گردنش را میزنم یا دست و پایش را قطع میکنم. باز هم شما عزیزان را دعوت میکنم که تأمل کنید نکند که روز قیامت شرمنده حضور دربار الهی شویم و در آن دادگاه بزرگ سرافکنده بیرون بیاییم. عمر انکار رحلت نبی مکرم اسلام را چگونه توجیه میکند
جواب استاد: در این رابطه که عبارتی دارد آقای ابن کثیر دمشقی در البدایة والنهایة جلد پنجم صفحه ۲۶۸ که عبارت واقعا خواندنی و شنیدنی است. تاریخ طبری هم دارد و سیره ابن هشام هم دارد. از انس بن مالک نقل میکند و میگوید جناب عمر در مسجد قبل از این که آقای ابوبکر برود مسجد و خطبه بخواند بلند شد و در میان مردم گفت: ایها الناس انی قد کنت قلت لکم بالامس مقالة ما کانت الا عن رأیی این را تقاضا دارم عزیزان اهل سنت اساتید محترم حوزههای علمیه و دانشگاهها نه به عنوان حرفی از من بلکه به عنوان سخن ابن کثیر دمشقی مورد تأیید اهل سنت و بالاخص وهابیت توجه کنند.
عمر گفت آن حرفی را که دیروز من زدم و گفتم پیغمبر نمرده و هرکس بگوید پیغمبر مرده گردنش را میزنم و سرش در هوا به پرواز در میآورم. این نظریه از پیش خود من بود ما وجدتها فی کتاب الله همچین عبارتی که پیامبر نخواهد مرد چیزی در کتاب خدا من نیافته بودم وما کانت عهد عهده الی رسول الله و نه پیغمبر چنین چیزی در این زمینه به من نفرموده بود ولکنی قد کنت أری أن رسول الله سیدبر امرنا حتی یکون آخرنا من تصور میکردم که پیغمبر تمام کار امت را شسته و رفته میکند و آخرین نفری است که از صحابه از دنیا میرود.
تاریخ طبری جلد دوم صفحه ۴۴۹ و ابن کثیر در البدایة والنهایة جلد پنجم صفحه ۲۶۸. جالب این است که حالا یا در حافظه جناب عمر نبوده یا متوجه نبود که در همان روزهای اول اینطوری کار خود را توجیه کرد. یک روزی هم به ابن عباس گفت: یا ابن عباس هل تدری ما حملنی علی مقالتی هذه التی قلت حین توفی الله رسوله آیا متوجه شدی آن روز که من میگفتم پیامبر نمرده علتش چیست ابن عباس گفت حضرتعالی آگاه ترید بفرمایید ما استفاده کنیم. ایشان گفت: والله ان حملنی علی ذلک الا أنی کنت أقرأ هذه الایة من این آیه را میخواندم. ملاک این که گفتم پیغمبر نمرده این آیه هست. در آن روایت بالا که خواندم میگوید هیچ آیه ای در قرآن نخواندهام: ما وجدتها الا فی کتاب الله ولی در اینجا طوری دیگر سخن میگوید.
این را خود طبری نقل میکند در دو صفحه. آن را در صفحه ۴۴۹ و این را در صفحه ۴۵۰. میگوید آقای ابن عباس من این آیه را در قرآن خوانده بودم: وکذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ما شما را شاهدان بر امت قرار دادیم لیکون الرسول علیکم شهیدا سوره بقره آیه ۱۴۳. میگوید با توجه به این آیه روی این قضیه تأکید داشتم بر اینکه پیغمبر اکرم آخرین نفری است از ما که از دنیا خواهد رفت. این را هم تاریخ طبری دارد در جلد دوم صفحه ۴۵۰. هم درالمنثور سیوطی جلد دوم صفحه ۸۱. این جالب و شنیدنی است بینندگان عزیز از من داشته باشند. تاریخ طبری را ملاحظه کنند. همان آیه شریفه ای که عرض کردم (آل عمران ص ۱۴۴) آنجا که دارد: (أفاین مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم) من یک روز که داشتم مطالعه میکردم تفسیر طبری را این را دیده ام که الان جایش در ذهنم نیست از قول شخص عمر بن خطاب است که ما در جنگ احد فرار کرده بودیم به بالای کوه که شایع شد پیغمبر از بین رفته. وقتی پایین آمدیم جبرییل نازل شد بر نبی مکرم این آیه را آورد: (أفاین مات) اگر پیغمبر بمیرد (أو قتل) کشته شود (انقلبتم علی أعقابکم) شما به دوره جاهلیتتان بر میگردید. شاید بیش از پنجاه روایت در کتب شیعه و سنی داریم که این آیه را هم شأن نزولش را نقل کرده و از آیاتی است که در حساسترین و بحرانی ترین تاریخ اسلام یعنی در جنگ احد با آن مشکلات معمولا در قضایایی که اتفاق ناگواری میافتد حوادث به یاد انسان میماند. اما متأسفانه حضرات اعلام کردند که جناب عمر گفت که اگر کسی بگوید که پیغمبر مرده چنین و چنان میکنم. هدایتی: بسیار متشکر و ممنون از توضیحات کاملتان.
بینندگان عزیز اگر مطالبی دارند تلفنها باز است اگر سوالاتی دارید برای ما بفرمایید.
نظرات بینندگان: · با سلام خدمت شما و حاج آقا قزوینی. سوال اول من اینست که عکس العمل حضرت علی در برابر عمر که گفت اگر کسی بگوید پیامبر فوت کرده او را میکشم چه بود. سوال دوم این بود که آیا عمر بیشتر ابوبکر را تأیید کرد سر جریان سقیفه یا ابوبکر هم به اندازه عمر مقصر بود ·
سلام عرض میکنم جناب استاد قزوینی. میخواستم خدمت جناب آقا عرض کنم که نفس شما بیشتر از این میارزد که بخواهید با یک عده خودخواه و خودپرست مناظره کنید. و وقتی را که میخواهید بگذارید برای مناظره آن وقت را برای یک برنامه با آقای هدایتی بگذارید که برای ما مفیدتر است. در ضمن آقای هدایتی میخواستم گوشزد کنم مطلبی را که همه میدانند. پیامبر اسلام در همه جنگهایی که انجام داد چه غزوه و چه سریه تعداد نفرات لشگر اسلام کمتر از دشمن بود و وقتی این مطلب را خدمت پیامبر عرض میکردند ایشان میفرمودند: این ایمان شماست که بر دشمن غلبه میکند نه تعداد شما. پس ای امت اهل سنت لطفا به تعداد زیاد خود خیلی تکیه نکنید که مبادا متضرر شوید. · میخواستم جواب شما را بدهم که گفته بودید چرا حضرت عمر رضی الله عنه گفته بودند که پیامبر نمرده است. آیا شما فکر کرده اید که حضرت عمر با پیامبر چه نسبتی داشتند حضرت عمر بیست و سه سال عاشق پیغمبر بود. پیامبر هم او را دوست میداشته. دختر حضرت عمر را هم گرفته. · در زمان غیبت امام زمان وظیفه چیست و در زمان غیبت امام زمان رهبر حکومت اسلامی معصوم است یا خیر. · سلام علیکم. من از بلوچستان مزاحم میشوم. شما هفته پیش گفتید که اگر مولوی عبد الحمید آن کار را نکند جور دیگری صحبت میکنیم. شما مطمین باشید که اگر مولوی عبد الحمید اینجا نباشد هیچ حکومتی نمیتواند در بلوچستان حکومت کند. از این به بعد هر اتفاقی اینجا بیفتد مسیولش شبکه سلام است.
هدایتی: میدانم شما کی هستید. شما همان کسی هستید که ما را تهدید به کشتن کردید. · صحبتهای شما باعث میشود که مردم جور دیگری فکر کنند. هدایتی: خوب نکنند. ما که مسیول فکر کردن مردم نیستیم که. · شما فکر میکنید اهل سنت چند نفرند هدایتی: من نمیدانم اگر شما میدانید بفرمایید. · شما چه حقوقی دادید به اهل سنت آن وقت گله میکنید که در عربستان آنجور در پاکستان آنطور و در افغانستان آنطور هدایتی: اما بدانید حقوقی که در ایران به اهل سنت داده میشود صد برابر حقوقی است که در عربستان به شیعیان داده میشود. ·
سلام علیکم جناب هدایتی. و خدمت استاد سلام عرض میکنم. بله یک شبکه درست شده که اینها کلا اسلام را زیر سوال میبرند. نه تنها شیعه را بلکه همه مسلمانان را و پیامبر را. اینها آمده اند در مورد داراییهای خلفای راشدین و امام حسن صحبت کرده اند که گفته اند امام حسن شصت و سه تا همسر داشته. دوم این که از امام سجاد هیجده میلیون جریب زمین به ارث برای اولادش مانده. اینها یک شیطنتهایی شروع کرده اند که میخواهند کل ذهنیت مردم را مخدوش کنند. در مورد سوالتان که چرا عمر اعلام نکرد فوت پیامبر را. شما ببینید اگر کسی از سران مملکتی فوت کند سریعا اعلام میکنند که فلانی فوت کرده احتمالا چون از یاران پیامبر بوده....
هدایتی: من متوجه فرمایش شما شدم ما نمیگوییم چرا دیر یا زود اعلام کردند. ما میگوییم چرا ایشان گفت هرکس بگوید پیامبر مرده گردنش را میزنم. آیا سزای کسی که بگوید پیامبر مرده این است که گردنش را بزنند.
· حالا اجازه بدهید. مملکت خودمان اگر رییس جمهور بمیرد اعلام نمیکنند.
هدایتی: اگررییس جمهور مرد و کسی بدون خبر عمومی اعلام کرد باید گردنش را زد.
· اجازه بدهید. به خاطر مردم آن زمان بود. کسانی بودند که بعد از وفات پیامبر میخواستند برگردند و مرتد شوند. اگر تهدید کرد به خاطر این بود که مردم میخواستند مرتد شوند. مصلحت نظام بود.
هدایتی: یعنی دو ساعت بعد که اعلام کردند پیامبر مرده کسی مرتد نشد. خیلی ممنون توجیه شماست متشکر از تماس شما.
· سوالی دارم راجع به حدیث قرطاس که شما صحبت میکردید. اینکه پیامبر وصیت کرد لحظه مرگشان الان خیلی باعث تعجب است که الان ما یک مغازه داریم وصیتمان را دو سال قبل سه سال قبل میکنیم که این مغازه کجا برود. چگونه میشود که پیغمبر وصیتشان را لحظه مرگش انجام دهد
هدایتی: در مورد آن آقایی که از بلوچستان زنگ زده بود و ما را تهدید به مرگ هم کرده بود و هر از چند گاهی ما را مورد لطف خود قرار میدهند عرض کنم که ایشان شنیدم که در سایتها تعبیر شده از آقای مولوی عبد الحمید به شیخ الاسلام و رهبر اهل سنت ایران یا جهان. ولی چیزی شنیدم که در زاهدان به تنهایی هیجده نماز جمعه است. حالا توضیح را آقای قزوینی میدهند. شیعه ها یک نماز جمعه دارند در زاهدان و اهل سنت هیجده نماز جمعه. چطور ایشان نتوانسته رهبریت اهل سنت زاهدان را به عهده بگیرد و نماز جمعه ها را یکی کند حالا چطور ایشان که نتوانسته اهل سنت زاهدان را متحد کند ادعای رهبریت اهل سنت ایران را دارد.
جواب استاد در مورد سوال اول که در مقابل عمر که تهدید به قتل و بریدن دست میکردند عکس العمل امیر المومنین چی بود. ان شاء الله در برنامه بعد درباره سقیفه صحبت خواهیم کرد که امیر المومنین بود عباس بود و بنی هاشم مشغول غسل و کفن آقا رسول الله بودند. برادر عزیزمان میگوید جناب عمر بیست و سه سال مسلمان بود و شیفته و عاشق پیامبر بود و رحلت پیغمبر برایش قابل قبول نبود اولا اینکه بیست و سه سال نبود. سال هفتم یا هشتم ایشان مسلمان شدند. یعنی هفت سال قبل از ایشان مردم مشغول نماز بودند. این را در تمام کتب تواریخ و رجال اهل سنت آورده اند.
خوب این جناب عمر چطور عاشق پیامبر بود. حتی ایشان حاضر نشد در غسل پیامبر به علی کمک کند. در رابطه با دفن پیامبر به علی کمک کند و اینها از منزل پیامبر بیرون آمده اند و رفته اند در سقیفه آنجا شروع کرده اند در رابطه با قضایای خلافت و خلاصه منا امیر ومنکم امیر آنجا بساطش را پهن کرده اند. آخه یک عاشق و شیفته پیامبر باید یک نشانههایی هم داشته باشد. و این که این عزیزمان که ظاهراً آذری زبان بود. سوال کردهاند که در زمان غیبت آقا امام زمان وظیفه ما چیست وظیفه ما عمل به تکالیفی است که توسط آقا ولی عصر و اجداد طاهرینش در طول ۲۵۵ سال بیان شده و آقا ولی عصر ارواحنا فداه در زمان غیبت آقایان مراجع را آنهایی که دارای شرایطی هستند آگاهی به مسائل دینی داشته باشند مخالف هوی و هوس باشند مفتون دنیا نباشند: فللعوام أن یقلدون مراجع عظام تقلید که به درجه مرجعیت میرسند و دارای شرایط هستند اینها نایب عام آقا ولی عصر ارواحنا له الفداء هستند.
بله در هر حکومت هر کسی بیاید سرکار لازم نیست معصوم باشد. چون ما معتقدیم که معصوم جز چهارده نور پاک برای کسی این پیراهن عصمت دوخته نشده. و این عزیزی که از بلوچستان زنگ زد و گفت که اگر جناب مولوی عبد الحمید نباشد در استان هیچ حکومتی نمیتواند حکومت کند. البته بنا ندارم نه جسارتی بکنم نه غیره اما چنانچه کسی نا امنیهای منطقه را بررسی کند این کشت و کشتارها را بررسی کند معلوم میشود که واقعا انگیزه و عوامل این کشت و کشتارها سر از کجا در میآورد.
همین آقای عبد المالک ریگی فارغ التحصیل یا طلبه کدام حکومت بود که الان با حکومت جمهوری اسلامی وارد جنگ مسلحانه شده و عزیزان ما را دارد هر روز در استان سیستان و بلوچستان پرپر میکند. علمای ما را بالای منبر به رگبارمی بندد و با کمال وقاحت حتی برادر عزیزمان جناب آقای سلیمانی امام جمعه محترم زاهدان که چندی پیش با ایشان جلسه داشتیم میفرمود حتی قرآنی که دست این برادرمان بود آقای توکلی روی منبر قرآن هم در اثر تیراندازی این کوردلان سوراخ سوراخ شده بوده. جالب است که همین آقایان در استان سیستان و بلوچستان شایع کرده اند که بابا این طلبه را بیرون کشته اند و جنازه اش را آمده اند گذشته اند بالای منبر. آیا این شایعات شایعات وقیحانه نیست آیا این کمک به حکومت است
یا یک عزیزی با خود من تلفنی صحبت میکرد گفت آقا این قضیه یک اختلاف خانوادگی بوده که مسأله صیغه و متعه و امثال این بوده که این آقای مهدی توکلی را بالای منبر کشته اند. یک قطره خون هم آنجا دیده نشده یا برداشتند قضایای دیگری نسبت به حکومت جمهوری اسلامی افتراها بسته اند که ملا محمد عمر سربازی را پیش کشیده اند. البته رسما اعلام میکنم که در شبکه سلام وارد سیاست نمیشویم چون بنای این کار را نداریم ولی اگر یک روزی این آقایان بخواهند حکومت جمهوری اسلامی را به عنوان یک حکومت شیعی این طور ناجوانمردانه زیر سوال ببرند افترا ببندند و کشته شدن مولوی هاشون را به حساب نظام بگذارند بنده با مسیولیت خودم وارد میدان میشوم و بر دهن این یاوه سرایان میزنم و اینها را مفتضح میکنم و امان را از اینها میگیرم و اینها هم بدانند که در استان سیستان و بلوچستان حداکثر بیننده را شبکه سلام دارد. یعنی آنطور که ما اطلاع داریم بیش از هفتاد هشتاد درصد مردم شبکه سلام را میبینند.
غرض اینکه ما از این عزیزان انتظار داریم که برخی از این شیطنت ها را کنار بگذارند. منطقه را نا امن نکنند. ما یک حکومتی داریم. یک فرماندهی و یک دستوری و ملاک برای ما قانون اساسی هست. و این عزیزمان که آمد و تهدید کرد. عزیز من ما از تهدید نمیترسیم شیعه از روز اول با ایثار خون و جانبازی زنده بوده. تا قیام آقایش مولا آقا ولی عصر هم با ایثار خون و جانبازی بر حیات نورانی و با افتخارش ادامه خواهد داد. و آن عزیزمان که گفتند در شبکههای غربی عقاید شیعه را زیر سوال میبرند.خوب این که یک چیز مشخص است.
من یک سوالی از آقای مولوی عبد الحمید دارم. ایشان که میآید نسبت به شبکه سلام حساسیت دارد و چندین بار موضع گیری تند کرده این شبکههای ماهواره ای که به رسول اکرم اهانت میکنند به قرآن جسارت میکنند به همه صحابه اهانت میکنند. همین عزیزمان پریشب زنگ زد به من. یکی از این شبکههای یاوه سرا داشت صحبت میکرد. این از خود آقای ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر شروع کرد اهانت کردن. حرفهای ناربط دادن تا برسد به ائمه اطهار علیهم السلام. این آقایانی که نسبت به شبکه سلام حساس هستند چطور به این شبکه ها که به همه چیز اهانت میکنند و صحابه مورد نظر شیعه و سنی را مورد تاخت و تاز قرار میدهند چرا اینها عکس العمل نشان نمیدهند این عزیزمان که نفر هفتم گفت جناب عمر برای اینکه مردم مرتد نشوند با شنیدن رحلت پیامبر چنین تهدید کرد. چطور شد که آقای عباس عموی پیامبر نفهمید ابن ام مکتومی که سیزده بار خلیفه پیامبر در مدینه بود یا جناب ابوبکر به مجرد اینکه رسید جو عوض شد
یعنی دیگر با اعلام جناب ابوبکر مسأله ارتداد برداشته شد! آن آقایی هم که گفت من قبل از انقلاب چنین بودم. بعد از انقلاب از دین برگشتم اینها بهانه است. اگر کسی دین را با علم و تحقیق قبول کرده باشد گذر زمان و حوادث زمان بر ایمان انسان هیچ اثری ندارد. اگر مومن را با اره تکه تکه کنند از ایمانش دست برنمیدارد. نفر نهم هم که تماس گرفت فرمودند چرا نبی مکرم آخرین لحظه این حرف را زدند. ما در آن جلسه عرض کردیم این رسم تمام جهان است که بزرگان و سلاطین و خلفا در آخرین لحظه حیاتشان چیزی را به عنوان وصیت مینویسند و نکات ضروری و لازم را که مربوط به بعد از خودشان است در وصیتنامه مطرح میکنند چون اگر وصیتنامه مثلا پنج ماه یا یک سال قبل از آن نوشته شده باشد شاید بعضیها بخواهند وصیتنامه را زیر سوال ببرند میگویند بله ما از پیامبر فلان مطلب را شنیدیم خلاف وصیتنامه. چون فرمایشات پیغمبر که جدیدا فرموده اند آن وصیتنامه را نقض کرده. روی این حساب بود که نبی مکرم در آخرین لحظه خواستند وصیتنامه بنویسند و اساسی ترین مطلب را که مانع اختلاف و جلوگیری از ضلالت امت بود در این وصیتنامه مرقوم بدارند.
/
سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج)