ایراد خطبه فدک

سرور زنان عالمیان علیهاالسلام تنها یادگار پیامبر اسلام صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله بود و با جمله‌ى «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانى.» [۱] و آیه‌ى تطهیر [۲] عصمت کبراى ایشان اعلام شده بود. آن حضرت علیهاالسلام با محبت بى‌کرانى که به رسول خدا صلى‏‌الله‏‌علیه‌وآله داشته و با عشقى که پدر به ایشان می‌‏ورزید، اکنون پر شکسته و نالان از مصیبت فقدان پیامبر صلى‌الله‏‌علیه‏و‏آله مى‌شنود که خدمت‌گزارش را از فدک بیرون رانده‏‌اند.

تاریخ‏‌نگاران چنین وصف مى‌کنند: پارچه‏‌اى بر سر بست؛ لباسى سراپاى پوشید و در میان عدّه‏‌اى از خادمان و خویشاوندانش قرار گرفت؛ به سان رسول خدا صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله گام بَر مى‌داشت؛ از شدّت اندوه، لباس زیر پایش مى‏‌پیچید و در این حال وارد مسجد پدر صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله شد. خلیفه‌ى وقت به همراه مهاجرین و انصار نشسته بودند. در برابرش پرده‏‌اى آویختند. در پشت پرده نشست و آهى کشید و با آه او محفل دگرگون شد. لحظه‏‌هایى با سکوتش گذشت تا هیجان مردم فرو نشست؛ سپس با حمد و ثناى الهى کلام خویش آغاز و خطابه‏‌اى ایراد فرمود.

چرا حضرت زهرا سلام الله علیها با آن زهد و دوری از دنیا، فدک را مطالبه نمود؟

اینک موضوعاتی از مهم‌ترین فرازهاى این خطبه بیان مى‌گردد:

اول) شکر خدا

برترین ستایش و سپاس را نسبت به داده‌هاى خداوند متعال و عمومیت نعمت‏‌هاى او ابراز و به گونه‏‌اى ایراد سخن فرمود که گویا کوچکترین غم و اندوهى بر پیکر و جان او وارد نشده است: «اَلْحَمْدُ لله عَلى ما اَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلى مااَلْهَمَ…»

دوم) شهادت بر رسالت پیامبر

شهادت داد بر توحید و بر رسالت پدرش حضرت محمد مصطفى صلى‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله. حکمت بعثت پیامبر اسلام صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله و رنج‌هاى فراوان آن حضرت در تبلیغِ، دین و بازگرداندن مردم از شرک و گمراهى و روى آوردن به توحید و هدایت را وصف فرمود.

سوم) بیان رحلت و شهادت پیامبر

شهادت رسول گرامى اسلام صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله و عروج ایشان به عالم باقى را اشاره و بر رهایى ایشان از سختى و گرفتارى دنیا و ورود به رضوان الهى به همراه فرشتگان را به مردم گوش‏ زد فرمود؛ سپس درود و رحمت بر آن حضرت فرستاد.

چهارم) بیان مقام قرآن

به مردمان حاضر در مسجد روى کرده و آنان را مأمور نشر امر و نهى الهى دانست؛ مقام و شأن قرآن را شرح داده و از ژرفاى آن سخن گفت. پیروى از کتاب خداوند را موجب آمرزش و پاداش بهشت دانست و آن را روشن ‏ترین حجت الهى شناسانید.

پنجم) بیان فلسفه احکام

در فلسفه و حکمت احکام، سخنانى این چنین فرمود: خداوند، ایمان را تطهیر از شرک، نماز را تنزیه از کبر، زکات را رشد اموال و روزه را بارورى اخلاص قرار داد خداوند، حج را تحکیم ارکان اسلام و اطاعت از اهل بیت علیهم‏ السلام را موجب نظم و آرامش ملّت اسلام آورد خداوند، امامت و پیشوایى اهل بیت علیهم‌‏السلام را مایه ى قوام امّت، جهاد را عزّت اسلام، امر به معروف را مصلحت عامه ‏ى مردم، نیکى به پدر و مادر را سپرى در برابر خشم خدا و قصاص را دژ محکم، به ارمغان آورد.

ششم) بیان نسبت خود با پیامبر

آن گاه فرمود: هان مردم! من فاطمه‌ام و پدرم محمد است. سخن بیهوده نگفته و ناروا نمی‌بافم. رسول خدا صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله از میان شما مبعوث شد؛ آزردگى شما او را می‌آزرد؛ به راحتى و خیر شما علاقه‌ى فراوان داشت و به مؤمنان دلسوز و مهربان بود. آیا چنین فردى جز پدر من است؟! آیا او پدر زنان دیگر شماست؟! او برادر پسر عمویم و نه برادر مردان دیگر شماست... او تبشیر و انذار خود را ابلاغ نمود... بت‌ها را شکست و گردن‌فرازان را سرکوب کرد...

هفتم) شجاعت امیرالمومنین

خداوند به برکت پدرم محمد صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله شما را از گرفتارى‏‌ها و سختى‌‏ها رهانید. هرگاه جنگى مى‌شد، برادرش على علیه‌السلام را به کام دشمنان مى‌فرستاد؛ او نیز شجاعانه ادامه می‌‏داد تا شراره‌هاى آن را خاموش مى‌کرد. على علیه‏‌السلام در راه خدا متحمّل سختى‌ها و در انجام فرمان او کوشا و به رسول خدا صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله نزدیک و بر اولیاى خدا سرور بود...

هشتم) فتنه‌های پس از رسول خدا

هنگامى که خداوند پیامبرش صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله را قبض روح فرمود، کینه‌هاى پنهان آشکار و جامه‌ى دین فرسوده شد. گمراهان خاموش به سخن آمدند؛ فرومایه‌ى پست ظهور کرد و سرکرده‌ى تبهکاران، خروش برآورد و در میان شما قد علم نمود و شما را چنین یافت که دعوتش را اجابت کرده، فریبش را خورده‏‌اید... نتیجه آن شد که به آبشخورى که حق دیگرى بود وارد شدید ...! حال آن‏که زمان زیادى از دوران رسول خدا صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله نگذشته بود.

نهم) شکایت از رفتار مردم

به کجا و چرا بیراهه مى‏‌روید؟ حال آن‌که کتاب خدا در برابر شماست؛ امر او روشن است و محرمات و نواهى آن آشکار؛ آن را پشت سرانداخته و از آن دست شسته‌اید... نسبت به خاندان پیامبر صلی‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله نقاق کردید... شما از دستورات جاهلیت پیروى مى‌کنید، یا نمى‏‌دانید که من دختر پیامبر شمایم...؟

دهم) غصب فدک

هان مسلمانان ! آیا به قهر، ارث از من ستانده مى‏ شود ؟! اى پسر ابى‏ قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و من نبرم؟!... آیا من و پدرم اهل یک ملیّت نیستیم ؟! آیا شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن، داناتر از پدر و پسر عمویم می‌دانید...؟!

یازدهم) بی‌توجهی مردم به غصب حقوق حضرت زهرا

روى به انصار کرده و فرمود: اى گروه جوان‏ مردان! اى بازوان و یاران اسلام! این چشم‏ پوشى چیست که در حقّ من روا مى‌دارید؟! آیا پدرم سفارش نفرمود که تکریم انسان با گرامى داشتن فرزندان او تحقّق مى‏‌یابد؟! آیا سزاوار است که میراث پدرم چپاول شود، حال که شما نظاره مى‌کنید؟!

دوازدهم) اتمام حجت

هان! شما مردمان به راحت‏‌طلبى مى‏‌اندیشید و سزاوار به زمام‏ دارى را از جایگاهش به دور نهادید. اگر تمام شما مردم هم کفر ورزید، خداوند بى نیاز و ستوده است.... و سرانجام فرمود: این سخنان خروشى بود که از دل برآمد و آهى بود که از خشم من برخاست و شِکوه و اتمام حجّت کردم! پس این شما و این اُشتر خلافت! بر آن سوار شده بتازید! اما بدانید پشتش زخمى، پایش لنگ و عار و ننگش جاودان خواهد بود...

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] السنن الکبرى ج ۱۰ باب من قال: لا تجوز شهادة الوالد لولده ص ۲۰۱ - کنز العمّال ج ۱۳ ص  ۹۶ - نور الأبصار ص ۵۲ - ینابیع المودّة ج ۲ ص ۳۲۲.

[۲] ... انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. (۳۳ احزاب)

 

/+