از زمان شکل گیری حوزه‌های علمیه شیعی، منبر اصلی ترین رسانه برای تبلیغ دین بوده است. عالمان که نخست با جدیت و کوشش، معارف دین را فراگرفته بودند، پا به عرصه اجتماع می‌نهادند و با درک درست از نیازهای فرهنگی هر منطقه، از مهم ترین و اساسی ترین تا جزیی ترین مسائل اعتقادی و اخلاقی را به مردم می‌آموختند. مردم نیز با گشودن دریچه‌های قلب خود به روی معارف دین، با مبلغان ارتباط عاطفی برقرار می‌کردند. این رابطه، تنها به شنیدن سخنان در قالب منبر محدود نمی‌شد، بلکه، تمام شیون فرهنگی را دربرمی گرفت. این نوع ارتباط سبب می‌شد که مبلغان، تصور کامل تری از نیازهای اخلاقی و اعتقادی مردم به دست آورند و با تکیه بر پشتوانه علمی خود، پاسخگو باشند.مبلغان، راه انتقال معارف دین را در استدلال‌های علمی منحصر نمی‌دیدند، بلکه دمیدن روح عشق و محبت به پاکی و بندگی خدا در دل مردم، طریقی موثر و مجرب بود. همانگونه که مجاب کردن مردم با برهان و استدلال نیازمند استفاده از دانش پیش آموخته بود، افروختن شور عشق به اولیای خدا علیهم السلام نیز محتاج شیدایی و عاشقی بود.
با این مختصر شاید، نمایی از روش فعالیت تبلیغی مبلغان، تصویر شده باشد، فعالیتی که در طول قرون گذشته باعث ایجاد عمیق ترین پیوندهای برهانی، عاطفی مردم با دین و اولیای آن علیهم السلام گردیده و بدون آلوده شدن به اغراض و تمایلات سیاسی، همواره پسندیده ترین شکل زندگی را به اجتماع آموخته است. این رویه سنتی، هرچند در عصر حاضر لطمه‌های فراوانی دیده است، اما هنوز فرهیختگانی یافت می‌شوند که بر حفظ آن اصرار می‌ورزند و دشواری‌های زیادی را در مسیر زنده نگهداشتن آن تحمل می‌کنند.
اولین شب جمعه از ماه شعبان امسال، آیت الله عبدالحسین واعظ زاده خراسانی، از برجسته ترین وعاظ و مبلغین، در سن ۸۵ سالگی بدرود حیات گفت و پس از تشییع روز یکشنبه در شهر مقدس مشهد و اقامه نماز توسط مرجع شیعیان، آیت الله العظمی وحید خراسانی، در صحن جمهوری حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام روی در نقاب خاک کشید.
پدر ایشان، مرحوم آیت الله محمد علی واعظ خراسانی بود که تحصیلات خود را از شهر سبزوار آغاز کرد و پس از گذراندن مراحل مقدماتی در این شهر، برای زیارت، عازم نجف اشرف شد. در آن تاریخ زعیم شیعه آیت الله العظمی میرزای شیرازی، در سامرا اقامت و حوزه ای تشکیل داده بود. مرحوم واعظ نزد ایشان رفت و آن جا به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و به تدریج از نزدیکان میرزای شیرازی شد.
یکی از داستان‌های معروف آن دوره، مجلس روضه ای ست که در حضور میرزای شیرازی، برگزار می‌شده است. در آن مجلس، وقتی گوینده به خواندن روضه می‌پردازد، به این جمله از مقتل می‌رسد که “زینب دختر امیرمومنان علیه السلام وارد مجلس ابن زیاد شد”. می‌گویند میرزای شیرازی، با شنیدن این جمله به منبری خطاب کرده و گفته بود: ادامه نده، باید اول حق این جمله را ادا کنیم. نقل شده که دلیل این گفته میرزا، علاوه بر حالات معنوی خود ایشان، انقلاب روحی و تاثر فراوان مرحوم محمد علی واعظ بوده که حزن میرزای شیرازی را دوچندان کرده بود. این قضیه و سایر مطالب، نشان از بعد روحی لطیف پدر آیت الله خراسانی دارد. مرحوم محمد علی واعظ، بعدها به یکی از اصلی ترین وعاظ و اهل منبر حوزه نجف و بیوت مراجع و علمای آن پایگاه علمی تشیع، بدل گردید.
آیت الله عبدالحسین واعظ زاده خراسانی، در نجف تولد یافت و پس از طی دوره مقدمات و سطوح، نزد آیات عظام؛ سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، سید ابوالقاسم خویی، سید هادی میلانی، میرزا باقر زنجانی و میرزا هاشم آملی به تحصیل خارج فقه و اصول پرداخت. حاصل این دوره نوشتن تقریرات دروس بود، از جمله؛ یک دوره فقه و یک دوره اصول آیت الله خویی، یک دوره اصول آیت الله آملی، صلاة مسافر و صلاة جمعه آیت الله شاهرودی، گزیده ای از تفسیر آیت الله میلانی و …
ایشان در حوزه نجف، از تدریس مقدمات و سطوح تا بحث خارج پیش رفت، تا این که به اجبار رژیم صدام، در اواسط دهه پنجاه، به ایران بازگشت و شهر مشهد را برای سکونت برگزیده به حوزه علمیه آن سامان پیوست. با ورود ایشان به مشهد، برخی از علما از جمله مرحوم آیت الله مروارید، اصرار به شروع تدریس فقه توسط ایشان کردند که به دلایلی مورد موافقت ایشان قرار نگرفت. با این وجود، ایشان به تدریس تفسیر و کلام در حوزه مشهد پرداخت و به صورت مقطعی، فن خطابه و مقتل را به مشتاقان عرصه تبلیغ می‌آموخت.

هرچند برخی از اساتید نامی بر بنیه علمی وی تاکید می‌کردند، اما برای ایشان پرداختن به اخلاقیات و عقاید مردم و ایجاد رابطه میان مردم و اهل بیت علیهم السلام در اولویت بود. مرحوم آیت الله شاهرودی بارها به ایشان گفته بود: شما به فقاهت رسیدید؛ و مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به سوالی بیان داشته بود که هرچه آشیخ عبدالحسین بگوید، درست است. با وجود چنین تاییداتی، مرحوم خراسانی به اجازه روایتی که از علامه شهیر آیت الله آقا بزرگ تهرانی داشت، دلخوش بود، اجازه ای که ایشان را مجاز می‌کرد تا خود نقل کننده احادیث ائمه علیهم السلام باشد.
مرحوم خراسانی به خاطر انس پدرش با مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری که از برجسته ترین فقهای سخنور بود، از آن فقیه خطیب و مولف محقق، رازها به میراث برده و اندوخته ها در انبان داشت. ایشان توانست با عمل به آن اندوخته ها، به عنوان چهره ای موفق در عرصه منبر شناخته شود و شاگردان موفقی را پرورش دهد.
حافظه ای قوی داشت که آن را رها نکرده بود، آیات و روایات، خطبه‌های امیرمومنان و امام سجاد و حضرت زینب علیهم السلام را از حفظ با صوتی دلنشین می‌خواند. وقتی قلم به دست گرفت تا فقط اشعاری را که در حافظه دارد بنویسد، سه جلد کتاب شد، اشعار فارسی و عربی و حتی ترکی. شاگردانش را به حفظ اشعار عربی و فارسی مرحوم آیت الله محمد حسین اصفهانی توصیه می‌کرد اما به خاطر روش فلسفی ایشان در مباحث اصولی، از ایشان گله مند بود.
به شاگردانش توصیه می‌کرد که اول فقیه شوید، بعد منبر بروید، اگر فقیه شوید، موعظه و مقتل خوانی تان فرق می‌کند، فقاهت روی فهم شما از روایات اثر بسیار می‌گذارد. این توصیه ها فقط در حد گفتاری برای شاگردان نبود، بلکه اگر به آنان سفارش اکید می‌نمود که به هیچ وجه تحصیل را برای منبر رفتن ترک نکنند، خود نیز تا پایان عمر، با فقه انس داشت و “وسایل الشیعه” که کتاب روایی فقه شیعه است را همواره مطالعه می‌کرد. کسانی که به منزل ایشان می‌رفتند، کتاب “جواهر الکلام” را در مقابل ایشان می‌یافتند که خبر از استمرار مطالعات فقهی ایشان می‌داد. وقتی بر فراز منبر قرار می‌گرفت، مردم را صرفا شنوندگانی بدون تامل نمی‌خواست، بلکه مرتب آنان را به تفکر و تامل پیرامون مطالب گفته شده، دعوت می‌کرد.
هرچند بارها مرحوم آیت الله شاهرودی و مرحوم آیت الله خویی، به ایشان گفته بودند: به منبر برو و ما را موعظه کن، اما چنین برخوردهایی از بزرگترین استوانه‌های علمی شیعه در دوره معاصر، سبب اعجاب وی نشد و خود را در جایگاه بالایی ندید. همیشه در منابر مختلفت از این اساتید نام می‌برد و روضه‌هایی را که در حضور آنان خوانده بود، یادآوری می‌کرد. او خود گفته بود این کار را بدین دلیل انجام می‌دهد که مردم بدانند روضه‌هایی که می‌خواند، مورد تایید کارشناس و فقیه است و مردم به این مساله که هر امری از امور دین نیازمند تایید مراجع است، خو بگیرند و دین دچار عوام زدگی نشود. وقتی می‌گفت این روضه را خواندم و آیت الله خویی برخاست و عمامه بر زمین زد، می‌خواست مردم بدانند که مراجع تقلیدشان، هنگام شنیدن مصیبت اهل بیت علیهم السلام چگونه رفتار می‌کرده اند.معتقد بود که حضرات معصومین علیهم السلام محدودیتی را که در بیان دین داشته اند، در انشای ادعیه و زیارت نامه ها نداشته اند، پس باید در این مطالب بسیار دقت و تامل شود. دعوت به تامل به خصوص در زیارت غدیریه امیرمومنان علیه السلام و زیارت جامعه کبیره، مطلبی ست که شاگردان، فراوان از ایشان شنیده اند.اهل تهجد و نماز شب بود و تا طلوع آفتاب، به نیایش با خدا می‌نشست و هیچ گاه راضی نمی‌شد که مجلسی هرچند خصوصی، بدون ذکر و یادی از اهل بیت به خصوص سیدالشهدا علیه السلام، سپری شود. همراهان ایشان در حرم حضرت امام رضا علیه السلام، دیده بودند که با چه سوز و آهی زیارت می‌کرد و چگونه پیوند خود را با انوار مقدس معصومین علیهم السلام، برقرار و مستحکم می‌سازد.نصایحش بر دل می‌نشست و توصیه‌هایش مشام جان مستمعان را معطر می‌ساخت. خلوص و عشق بی پیرایه او به اباعبدالله الحسین علیه السلام، مجلس روضه اش را پررونق ساخته بود، طوری که با شروع روضه و گفتن “صلی الله علیک یا اباعبدالله” اشک‌های بسیاری بر گونه ها روان می‌شد. یک عمر در عشق مولایش امام حسین علیه السلام سوخت و گریست و حتی در واپسین روزهای زندگی برای کسانی که به عیادتش رفته بودند، با همان صدای خوش و لحن محزون روضه خواند. با عشق امام حسین علیه السلام زیست، زندگی اش را وقف تعلیم مردم، عاشق نمودن آنان و پرورش شاگردان کرد، و با نام و یاد مولایش، غریبانه و در سکوت رسانه ها دنیا را بدرود گفت.



به نقل از وبلاگ:"بیایید بیشتر بیاندیشیم"