آن چه تا کنون گفتیم دفاع از پیامبرمان بود. صلی الله علیه و آله
می خواستیم بگوییم: او بی سواد نبود. امی بود.
او بی سواد نبود(۵)
حالا میخواهیم بگوییم چرا امی بود. ویا به قول امروزی ها فلسفه ی امی بودن ایشان چه بود.
اگر نبی اکرم صلی الله علیه و آله در مکتب کسی درس میخواندند (حتی خواندن و نوشتن) ایشان وامدار همان مکتب قلمداد میشدند و در نتیجه دین اسلام زمینی برشمرده میشد نه آسمانی.
مثلاً:می گفتند او مدتی نزد فلانی درس خواند، سپس دوره ای را پیش دیگری گذراند بنابراین تفکرات او برگرفته از نظرات آنان بود. یا این که او تحت تاثیر فلان استاد بوده است.
جهت دوری از چنین پنداری خداوند اُمّی بودن را رقم زد.
جالب است بدانید با همین حال بازهم تاریخ را جعل کرده اند و گفته اند: نزد فلانی درس و مشقی داشته است لذا اسلام نتیجه ی تفکر همان فلانی است.
به راستی که اگر حکمت خداوندی نمیبود و ایشان کوچکترین حرفی از کسی میآموخت، چه ها که نمیگفتند.
از این رو بود که خداوند تمام دانستههای پیامبر صلی الله علیه و آله را خود به ایشان آموخت تا اسلام منصوب به کسی نباشد.
وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون
تو هرگز پیش از این کتابی نمیخواندی، و با دست خود چیزی نمینوشتی، مبادا کسانی که در صدد ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند!(سوره عنکبوت آیه۴۸)
قبلی بعدی
فطرت