این مطلب بخشی از یک سلسله مطالب است.
ذات خداوند از ذات خلقش جدا است؛ در معارف انبیا، خداوند موجودی است که هستی را آفریده ولی از حیث وجود با او هیچ سنخیتی ندارد. از خلق جدا است و خلقش نیز از او جدا است. امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه مبارکه:
((ما یکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا)) سوره مجادله آیه ۷
((هیچ نجوایی میان سه تن نیست مگر این که او چهارمین آنها است. و میان پنج تن نیست مگر این که او ششمین آنها است. و نه کمتر از آن و نه بیشتر. مگر این که هر جا باشند او با آنها است.)) فرمودند:
((هو واحد احدی الذات، باین من خلقه و بذاک وصف نفسه)) التوحید ص ۱۳۱
((او یگانه و احدی الذات است، از خلقش جدا است و خود را با همین اوصاف توصیف کرده است.))
اعتقاد به این که خداوند از خلقش جدا است اما نه جدایی مکانی بلکه جدایی ذات و سنخیت وجود، آنقدر اهمیت دارد که امیرالمؤمنین تمام توحید پروردگار را در آن میداند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرمایند:
((دلیله آیاته. و وجوده اثباته. و معرفته توحیده. و توحیده تمییزه من خلقه. و حکم التمییز بینونه صفه لا بینونه عزله. انه رب خالق غیر مربوب مخلوق. کل ما تصور فهو بخلافه))
((دلیل خدا آیات او است. و وجود او اثبات او است. و معرفت او توحید او است. و توحید او جدایی او از خلقش است. و حکم جدایی او جدایی صفتی است نه جدایی عزلی. همانا او پروردگار آفریننده است و مربوب و مخلوق نیست. هر چیزی که بتوان تصورش کرد به خلاف خدا است.))
و نیز در جای دیگر میفرماید:
((از اشیا جدا است ولی نه به اختلاف مکان.)) التوحید ص ۷۳
خداوند هیچ اتحادی با خلق خود ندارد. و به راستی که اگر خلق او هم سنخ با او باشد، در حقیقت او به خلقش تشبیه میشود. و اگر مخلوق، شبیه او باشد لازم میآید که خداوند خالق نباشد بلکه والد و مادر مخلوق مشابهش باشد. و در این جا خداوند خلق ننموده بلکه موجوداتی را از جنس خود زاییده است. واین در حالی است که خداوند نه میزاید و نه زاییده میشود. در سوره توحید نیز میخوانیم:
((لم یلد و لم یولد@ و لم یکن له کفوا احد)) سوره توحید آیه ۳ و ۴
(((خدا) نه میزاید و نه زاییده میشود@ و هیچ کس همتای او نیست.))
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه جدایی خداوند از خلقش را این گونه بیان مینماید:
((و الباین لا بتراخی مسافه.. بان من الاشیاء بالقهر لها و القدره علیها. و بانت الاشیاء منه بالخضوع له و الرجوع الیه)) نهج البلاغه خطبه ۱۵۲
((و جدا است نه این که میان او و موجودات مسافتی باشد.. جدایی از اشیا با غلبه و قدرت بر آنها است. و جدایی اشیا از او با خضوع در برابر او و برگشت همه به سوی او است.))
و نیز میفرماید:
((از خلق جدا شده است، پس هیچ چیز مثل او نیست.)) التوحید ص ۳۱
و در جای دیگر نیز فرمودند:
((مباین لجمیع ما احدث فی الصفات)) التوحید ص ۶۹
((با همه آن چه آفریده است در صفات مباین است.))
و نیز فرمودند:
((کاین لا عن حدث، موجود لا عن عدم، مع کل شیی لا بمقارنه، و غیر کل شیی لا بمزایله)) نهج البلاغه خطبه ۱
((خدا همواره بوده و از چیزی به وجود نیامده است. موجودی است ولی نه از عدم. با همه چیز هست نه این که همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه این که از آنان بیگانه باشد.))
خداوند خود همیشه بوده و مخلوقات را به قدرت خویش از نیستی خلق نموده است. و آنها را از چیزی مانند ذات خود نیافریده تا هم جنس آنها باشد. بلکه آنها را به ذات خود آفریده است. امیر المؤمنین(علیه السلام) در این باره میفرمایند:
((الحمد لله الواحد الاحد الصمد المتفرد الذی لا من شیی خلق ما کان، قدرته بان لها من الاشیاء و بانت الاشیاء منه..)) التوحید ص ۴۱
((سپاس برای خدای واحد احد صمد یگانه است که مخلوقات را از چیزی خلق ننموده است. به وسیله قدرتش از اشیا جدا شده و اشیا از او جدا شدهاند..))
لازمه تنزیه خدا از هر وصفی، این است که هر چه در مخلوق گفته میشود به او نسبت ندهیم. بنابراین هر چه در مخلوق یافت میشود در خالق یافت نمیگردد. امام رضا(علیه السلام) در این باره میفرمایند: التوحید ص ۳۴
((فکل ما فی الخلق لا یوجد فی خالقه، و کل ما یمکن فیه یمتنع من صانعه))
((پس هر چه در خلق هست در خالق یافت نمیشود و هر چه در خلق ممکن باشد در صانع ممتنع و محال است.))
و نیز خداوند از حقیقت مخلوقات خود، جدا میباشد. یعنی حقیقت ذات خداوند مباین و مخالف با حقیقت ذات مخلوقاتش است. و الا خداوند، به دلیل هم سنخ بودن با مخلوقاتش محدود و متصف به صفات آنها میگشت. حال ممکن بود برای وی از هر صفتی مقداری بیشتر، ولی در حقیقت همان صفت مخلوق خواهد بود و محدودیتهای مخلوق. امام رضا(علیه السلام) میفرمایند:
((مباینته ایاهم مفارقته انیتهم.. و کنهه تفریق بینه و بین خلقه)) التوحید ص ۳۴
((جدایی خدای تعالی از مخلوقاتش به جدایی او است از حقیقت آنها.. و ذات او جدا کننده بین او و خلقش است.))
امیر المؤمنین(علیه السلام) هم فرمودند: نهج البلاغه خطبه ۴۹
((فلااستعلاءه باعده عن شیی من خلقه، و لا قربه ساواهم فی المکان به))
((مرتبه بلند او را از پدیدههایش دور نساخته و نزدیکی او با پدیدهها او را مساوی چیزی قرار نداده است.))
و در روایاتی متفاوت بودن ذات خدا با مخلوقاتش به صورت تهی بودن او از خلقش و تهی بودن خلق از او بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:
((ان الله تبارک و تعالی خلو من خلقه و خلقه خلو منه))
((همانا خداوند تهی از خلقش و خلقش تهی از او است.)) التوحیدص ۱۰۵
و نیز عین همین عبارت از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است. در مناظرهای که عمران صابی، با امام رضا(علیه السلام) داشتند، آمده است که عمران گفت:
((اهو فی الخلق ام الخلق فیه؟ قال الرضا(علیه السلام): { جل هو } یا عمران عن ذلک. لیس هو فی الخلق و لا الخلق فیه. تعالی عن ذلک)) عیون الاخبار ج۱ ص ۳۴۷
((آیا او در خلق است یا خلق در او است؟ امام رضا(علیه السلام) فرمودند: ای عمران خدا از این حرفها برتر است. نه او در خلق و نه خلق در او است. خدا از آن برتر است.))
و در جایی دیگر امام رضا(علیه السلام) جدا بودن ذات خدا از خلقش را این گونه بیان میفرمایند:
((و انه شیء بخلاف الاشیاء)) عیون الاخبار ج ۱ ص ۲۶۶
((و او چیزی است برخلاف اشیا))
//
ارسال شده توسط "ققنوس"