تلاش برای تحریف حقیقت غدیر

اخیرا در برخی از گفته‌ها و نوشته‌ها تلاش شده پیام حقیقی واقعه غدیر خم - که همان اعلام ولایت و امامت امیر المؤمنین علی علیه السّلام به امر خدا و از جانب رسول اوست - انکار و تحریف شود و خطابه غدیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ماجرای یمن و شکایت عده‌ای از امیر المؤمنین علی علیه السلام نزد ایشان نسبت داده شود. در نتیجه فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در توصیه به دوستی و یاری حضرت علی علیه السلام خلاصه شود.

سوء استفاده از یک فرصت!

بحث پیرامون موضوعات تاریخی نیازمند مراجعه به متون مختلف و بررسی‌های دقیق اقوال گوناگون و گاهی مغایر با یکدیگر و صحت و سقم آنهاست. از این رو محقق و نویسنده‌ای که چنین مباحثی را در کلام یا کتاب خود می‌آورد باید نظر خود را بر دلایل مستند و مستدل استوار نماید و چنان فراگیر و قوی بحث نماید که نقل‌های مختلف را دربرگیرد.

از سوی دیگر مخاطبین این مباحث معمولا فرصت و تخصص چنین کاری را ندارند به یکایک نقل ها و سندها مراجعه نمی‌کنند و اصل را بر صداقت گوینده و نویسنده و صحت ادعای او بنا می‌کنند در حالی که این اصل همیشه صادق نیست.

در این میان برخی مغرضانه از این فرصت سوء استفاده می‌کنند و دست به تحریف حقایق تاریخی می‌زنند. واقعه غدیر یکی از این موارد است.

گزیده‌ای از یک نوشته تحریف آمیز

خلاصه یکی از این نوشته‌ها چنین است:

«خلاصه این واقعه چنان که در تواریخ اسلامی آمده چنین است: سال دهم هجری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای انجام و تعلیم حج اسلامی عازم بیت الله الحرام بود نامه‌هایی به رؤسای قبایل عرب و بلاد مسلمین از جمله امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که در یمن مشغول جمع زکات بودند ارسال فرمودند. علی علیه السّلام اموال را به برخی از همراهان خود سپرد و با سرعت روانه مکه شد و در روز هفتم و یا هشتم ذی الحجه خود را به رسول خدا رسانید۰ پس از انجام حج و مناسک آن به سوی مأموریت خود که حمل اموال بیت المال بود برگشت. حضرت امیر (علیه السلام) در بازگشت مشاهده نمودند آن افراد در برخی اموال که جزء بیت المال بود تصرف نموده اند لذا با آنها تندی و عتاب فرمود که برآنان گران آمد و پس از ملحق شدن به سایر مسلمین شروع به بدگویی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وسایرین نمودند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که این وضعیت را مشاهده فرمود برای این که علی به بدی شناخته نشود برخود لازم دید قبل از آن که مسلمانان متفرق شوند و پیش از آن که امواج این واقعه به مکه و مدینه برسد و مردم تحت تأثیر قرار گیرند از شخصیت بارز و ممتاز علی (علیه السلام) دفاع کرده و حضرت را بافضایل عالی که دارد به مسلمانان معرفی و قضیه را در همانجا حل و فصل نماید لذا در اجتماع غدیر خم به معرفی آن جناب و وجوب دوستی او بر جمیع مسلمانان پرداخت.»

خلاصه ادعاهای تحریف کنندگان غدیر

خلاصه ادعاهای تحریف کنندگان حقیقت غدیر چنین است:

- خطبه غدیر عکس العمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به شکایت همراهیان حضرت علی علیه السّلام در سفر یمن از ایشان بوده است.

- مقصود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از خطبه غدیر و جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» این بود که اعلام کند هر کس دوست من است با علی نیز دوستی کند.

هدف این نوشتار

ما در این نوشتار برآنیم تا به اختصار نشان دهیم:

- به استناد مدارک مهم اهل تسنن ماجرای یمن و شکایت برخی از امیر المؤمنین علی علیه السلام و پاسخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آنها مربوط به قبل از مراسم حج و حد اقل ده روز قبل از غدیر خم است.

- به استناد قراین و شواهد واقعه غدیر در کتب اهل تسنن مقصود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از خطبه غدیر اعلام ولایت و خلافت و امامت امیر المؤمنین علی علیه السلام بوده است.

ابن هشام ماجرای یمن را مربوط به قبل از مراسم حج می‌داند

کتاب سیره ابن اسحاق از مهم ترین منابع تاریخی اهل تسنن است. ابن هشام در کتاب سیره خود به نقل از سیره ابن اسحق ماجرای شکایت همراهیان امیر المؤمنین علی علیه السلام نزد رسول خدا پس از بازگشت از یمن را چنین می‌نویسد:

« لما أقبل علی رضی الله عنه من الیمن لیلقی رسول الله صلی الله علیه و [وآله] سلم بمکه تعجل إلی رسول الله صلی الله علیه[وآله] وسلم واستخلف علی جنده الذین معه رجلا من أصحابه فعمد ذلک الرجل فکسا کل رجل من القوم حله من البز الذی کان مع علی رضی الله عنه فلما دنا جیشه خرج لیلقاهم فإذا علیهم الحلل قال: ویلک ما هذا قال: کسوت القوم لیتجملوا به إذا قدموا فی الناس قال:: ویلک انزع قبل أن تنتهی به إلی رسول الله صلی الله علیه[وآله] وسلم. قال: فانتزع الحلل من الناس فردها فی البز قال وأظهر الجیش شکواه لما صنع بهم.

قال ابن إسحاق [ سلسله سند] عن أبی سعید الخدری قال: اشتکی الناس علیا رضوان الله علیه فقام رسول الله صلی الله علیه[وآله] وسلم فینا خطیبا فسمعته یقول: أیها الناس لا تشکوا علیا فوالله إنه لأخشن فی ذات الله (أو فی سبیل الله) من أن یشکی.

قال ابن إسحاق: ثم مضی رسول الله صلی الله علیه[وآله] وسلم علی حجه فأری الناس مناسکهم و أعلمهم سنن حجهم[۱]

« زمانی که حضرت علی(علیه السلام) برای دیدار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از یمن به سوی مکه حرکت کرد به سوی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) شتافت و یکی از اصحاب را بر سپاهی که همراه ایشان بود جانشین قرار داد آن شخص عجله کرد و از منسوجاتی که (به عنوان زکات یا غنیمت همراه کاروان و) در اختیار حضرت علی(علیه السلام) بود بر سپاهیان پوشاند.

زمانی که سپاه به مکه نزدیک شد حضرت از شهر بیرون آمد تا آنان را ملاقات نمایدکه ناگاه لباس ها را به تن آن ها دید و(به فرمانده ای که گمارده بود) فرمود: «وای بر تو این چه وضعی است» او گفت:« افراد را پوشاندم تا وقتی در میان مردم وارد می‌شوند برازنده باشند.» حضرت فرمود:«وای برتو پیش از آن که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برسیم این لباس ها را در آور. پس او لباس ها را در آورد و به جای خود برگرداند. سپاهیان به دلیل این کار اظهار شکایت نمودند.

ابن اسحق از ابو سعید خدری نقل می‌کند که گفت: « مردم از علی رضوان الله علیه شکایت کردند پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان ما به خطابه برخاست پس شنیدم که می‌فرمود:« ای مردم! از علی شکایت نکنید که او در امور الهی جدی تر از آن است که مورد شکایت قرار گیرد.»

ابن اسحق گوید: « سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از این موضوع درگذشت و به حج خویش مشغول شد پس مناسک را به مردم آموخت و سنت‌های حج را به آنان تعلیم داد.»

چنانچه ملاحظه می‌شود ابن هشام تصریح کرده که افراد اعزامی به یمن از حضرت علی(علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کردند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در واکنش به شکایات سخنرانی فرمودند و از امیرالمؤمنین (علیه السلام) دفاع کردند سپس به مناسک حج مشغول شدند و اعمال حج را به مسلمانان آموختند.

بر اساس این نقل ماجرای شکایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و عکس العمل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن در حد ایراد خطابه در دفاع از امام (علیه السلام) قبل از اعمال حج - یعنی لااقل ده روز قبل از غدیر خــم- انجام شده است در حالی که تحریف کنندگان چنین وانمود می‌کنند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) تازه پس از انجام مناسک حج به سوی گروه اعزامی به یمن بازگشتند و آن ها را مورد بازخواست قراردادند و طبعاً پس از آن بود که این افراد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه و از امام (علیه السلام) شکایت کردند.

این تحریف برای آن است که فاصله زمانی میان خطابه غدیر و ماجرای شکایت کم و لذا ارتباط این دو موضوع طبیعی تر جلوه داده شود.

البته شاید تحریف کنندگان این شیوه تحریف را از ابن کثیر آموخته‌اند. زیرا او نیز ابتدا همانند ابن هشام ماجرای فوق را از سیره ابن اسحاق نقل کرده ولی جملات پایانی را که می‌گوید: «ثم مضی رسول الله صلی الله علیه[وآله] وسلم علی حجه فأری الناس مناسکهم و أعلمهم سنن حجهم » حذف کرده تا معلوم نشود شکایت مردم از امیر المؤمنین علی علیه السلام و پاسخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آنها مربوط به قبل از مراسم حج است و بتواند خطابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر را به این ماجرا مربوط کند و در ادامه آن بداند!

و این یکی از مصادیق بارز کلام خداوند است که فرمود:

إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی‏ أَوْلِیایِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ انعام/۱۲۱

شواهد و قراین موجود در خطبه

علاوه بر این آنچه در غدیر خم اتفاق افتاده است مقدمات و قراین و شواهد بسیاری دارد که مانع تفسیر ساختگی و تحریف حقیقت آن -که همان اعلام ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام است- می‌شود و با توجه به آنها نمی‌توان پذیرفت خطابه غدیر عکس العمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به شکایت از امیر المؤمنین علیه السّلام است و تنها در توصیه به دوستی و یاری حضرت علی علیه السلام خلاصه می‌شود.

برخی از این قراین و شواهد – به اختصار - چنین است:

عدم ارتباط محتوای خطبه غدیر با شکایت از امیر المؤمنین علی علیه السلام

در عباراتی که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در واکنش به شکایات از حضرت علی (علیه السلام) در منابع فریقین ذکر شده فرازهایی مانند «لا تشکّوا علیاً» «إرفعوا ألسنتکم عن علی» و امثال اینها آمده بدین معنا که از «علی(علیه السلام) شکایت نکنید» « زبان از ملامت علی(علیه السلام) کوتاه کنید» اما در آن چه که از خطبه غدیر نقل شده هیچ قرینه‌ای بر ارتباط سخن با شکایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) وجود ندارد.

خبر دادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از نزدیک شدن مرگ خویش برای بیان وصیتی مهم

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ابتدای خطبه غدیر خطاب به مردم فرمود: «کأنی دعیت فأجبت» گویا من دعوت شده و اجابت کرده‌ام یا «یوشک ان ان ادعی فاجیب»[۲]

یا:

این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از عبارت «من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» خبر از نزدیک شدن مرگ خویش می‌دهند بدان معناست که در صدد بیان وصیتی مهم برای جمعیت چند ده هزار نفری مسلمانان در غدیرخم بوده‌اند. و این به جز با تعیین جانشین برای خود در امر امامت و خلافت و سرپرستی سازگاری ندارد.

اقرار گرفتن پیامبر از مردم بر صاحب اختیار بودن -بالاترین منصب الهی- خویش برای تعیین صاحب اختیار امت پس از خود

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از بیان عبارت «من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» بالاترین منصب الهی خود یعنی « صاحب اختیارتر بودن بر مؤمنان از خود آنان- مضمون آیه ۶ سوره احزاب- » را گوشزد فرمودند[۳][۴]

بیان حدیث ثقلین و تعیین تکلیف امت تا قیامت

این که پیامبر در خطبه غدیر حدیث ثقلین را بیان فرموده‌اند و در آن اهل بیت خویش را با کتاب خدا همراه و اعلام کرده‌اند که این دو تا قیامت از هم جدا نمی‌شوند[۵]

تعبیر به نصب

از عمر بن خطاب نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را به عنوان علم نصب کرده و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»[۶]

همچنین از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: خداوند پیامبرش را امر کرد تا مرا بر مردم نصب کند[۷]

واضح است که تعبیر نصب با مقام امامت و سرپرستی سازگاری دارد.

ترس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

سیوطی نقل کرده است[۸]

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ»[۹]

چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌ترسید و از چه چیزی خوف داشت آیا ابلاغ این مطلب که حضرت علی علیه السلام دوست و یاور شماست ترسی دارد هرگز! این تنها ابلاغ ولایت و سرپرستی و خلافت حضرت علی علیه السلام بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابلاغش بر مردم خوف داشت زیرا می‌دانست قریش با حضرت علی علیه السلام خصومت دارد چون او همان کسی است که در جنگها پدران و اقوام آنها را به قتل رسانده است!

نزول آیه اکمال پس از خطبه غدیر

وفاق روایات فریقین که در ذیل آیه اکمال آمده است خداوند متعال بعد از واقعه غدیر و اتمام خطبه رسولش این آیه را نازل کرد:

... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا...[۱۰]

... امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم...

از این آیه استفاده می‌شود که خداوند متعال به اسلام با ولایت حضرت علی علیه السلام رضایت داده است و نیز دین با ولایت او کامل و نعمت با ولایت او تمام خواهد شد و این با امامت و سرپرستی امام علی علیه السلام سازگاری دارد. به همین جهت مطابق برخی از روایات بعد از نزول آیه اکمال و قبل از پراکنده شدن مردم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و الولایه لعلی من بعدی[۱۱]

خدا بزرگتر است بر کامل کردن دین و تمام کردن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت برای علی بعد از من.

تبریک به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

مطابق برخی روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از واقعه غدیر و تمام شدن خطبه‌اش به مردم امر کرد تا به علی علیه السلام تبریک و تهنیت بگویند[۱۲]

این فرمان با نصب علی علیه السلام به امامت و این تبریک گفتن‌ها با فهم همین مقام سازگاری دارد.

حارث و تقاضای نزول عذاب

حارث بن نعمان فهری بعد از انتشار خبر غدیر خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: ای محمد! ما را از جانب خداوند امر کردی که شهادت به وحدانیت خدا داده و تو را رسول خدا بدانیم ما آن را قبول کردیم. ما را امر به زکات و روزه و حج کردی آن ها را نیز قبول نمودیم. به این مقدار راضی نشدی تا این که دست پسر عموی خود را بلند کرده و او را بر ما برتری دادی و فرمودی من کنت مولاه فعلی مولاه. این مطلب از طرف تو بود یا از طرف خدا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: سوگند به کسی که به جز او خدایی نیست این مطلب را از طرف خداوند ابلاغ کردم. در این هنگام حارث بن نعمان پشت کرده و به سوی راحله‌اش حرکت نمود در حالی که با خودش چنین زمزمه می‌کرد: بار خدایا اگر آن چه را که محمد می‌گوید حق است پس بر ما سنگی از آسمان بفرست یا به عذاب دردناکی مبتلا گردان. هنوز به مرکبش نرسیده بود که خداوند سنگی را بر او فرو فرستاد و بر فرق او خورد و از پشتش ارج شد و به درک واصل شد. در این هنگام بود که این آیه نازل شد: «سَأَلَ سایِلٌ بِعَذابٍ واقِع[۱۳][۱۴]

چرا حارث بن نعمان فهری از خداوند متعال درخواست عذاب کرد اگر حدیث غدیر تنها خبر از محبت حضرت علی علیه السلام و نصرت او می‌داد چه جای تقاضای عذاب از خداوند بود آیا این به جهت فهم معنای ولایت و سرپرستی حضرت بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبود که برخی حاضر به پذیرفتن آن نبودند

ناسازگاری ترجمه جمله به دوستی و یاری حضرت علی علیه السلام با معنای کلمه مولی در کتب لغت

منظور پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» فقط الزام مردم به محبت و دوستی حضرت علی علیه السلام نیست زیرا هیچ یک از کتب لغت مولی را به معنای «محبوب» ندانسته‌اند تا بر اساس آن جمله چنین ترجمه شود: «هر کس مرا دوست دارد علی علیه السلام را نیز دوست بدارد» بلکه در کتب لغت یکی از معانی مولی «محب» است و بنابراین معنا جمله فوق چنین ترجمه می‌شود: «هر کس من محب و دوستدار اویم علی نیز محب و دوستدار اوست!» این ترجمه مورد پذیرش هیچ کس نیست و بی معنا بودن آن نیاز به توضیح ندارد!

به دلیل همین ناسازگاری است که تحریف کنندگان از ترجمه دقیق جمله فوق سرباز می‌زنند و با کلی گویی می‌گویند منظور از آن محبت و یاری حضرت علی علیه السلام است!

جمله «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» که در آن صحبت از دوستی حضرت علی علیه السلام در مقابل دشمنی با ایشان است نیز نمی‌تواند قرینه‌ای باشد بر این که منظور پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» تنها الزام به محبت و دوستی و نصرت حضرت علی علیه السلام است زیرا اعلام ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از سوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تعارضی ندارد با این که دعا کنند تا خدای متعال دوستداران حضرت امیر(علیه السلام) را دوست و دشمنان آن جناب را دشمن بدارد چه این که دوست داشتن یکی از مؤلفه‌های پذیرش ولایت است و دشمنی ورزیدن یکی از علل اصلی و اثرگذار در تقابل‌هایی بود که با امیرالمؤمنین(علیه السلام) صورت گرفت.

به علاوه در بسیاری از نقل ها در ادامة دعای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) این عبارات نیز آمده:

« وانصر من نصره واخذل من خذله»[۱۵]

«خداوندا! هرکس علی را یاری می‌کند یاری کن و یاریِ هر که یاری او را وانهد رها کن »

مجموعِ «دوست داشتن» «دشمنی نکردن» «یاری‌ کردن» و «رها نکردن و واننهادنِ» امیرالمؤمنین علیه السّلام که دعای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن ها متوجه است کاملاً با مولویت و سرپرستی حضرت امیر(علیه السلام) بر مؤمنان همخوانی دارد.

فهم صحابه

با مراجعه به تاریخ پی خواهیم برد صحابه‌ای که در غدیر خم حضور داشته و سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را شنیده‌اند همگی از آن معنای سرپرستی و اولی به تصرف و امامت را فهمیده‌اند.

به عنوان مثال گروهی در کوفه خدمت امیر المؤمنین علی علیه السلام رسیده عرض کردند: «السلام علیک یا مولانا» حضرت به آنها فرمود: «من چگونه مولای شما هستم در حالی که شما قومی از عرب هستید» آنان در جواب عرض کردند: «زیرا از رسول خدا در غدیر خم شنیدیم که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»[۱۶]

فهم کسانی که در عصر نص بوده و مقصود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را درک می‌کردند می‌تواند برای ما حجت باشد فهمی که هیچ کس با آن مخالفت نکرده بلکه آیندگان نیز این فهم را دنبال کرده و در شعر و نظم خود آورده‌اند.

اشخاصی مانند حضرت علی علیه السلام در جواب معاویه حسان بن ثابت قیس بن سعد بن عباده انصاری محمد بن عبد الله حمیری عبد کوفی ابی تمام دعبل خزاعی حمانی کوفی ابن ابی فراس و علم الهدی و دیگران از این حدیث معنای سرپرستی فهمیده‌اند و در اشعارشان به آن اشاره کرده‌اند.

احتجاجات ائمه و اصحاب ایشان به غدیر خم در اثبات امامت و ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام

امیر المؤمنین علی علیه السلام و ائمه دیگر و اصحاب ایشان در موارد بسیاری به ماجرای غدیر و اعلام ولایت و امامت امیر المؤمنین علی علیه السلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم احتجاج کرده‌اند.

علامه امینی در جلد اول اثر گرانسنگ خود «الغدیر» سی مورد از احتجاجات نقل شده به ماجرای غدیر خم را که از سوی امیرالمومنین (علیه السلام) و دیگران صورت پذیرفته نقل کرده است.

محقق معاصر آقای محمدباقر انصاری نیز در کتاب «اسرار غدیر» سی و دو مورد احتجاج امیرالمؤمنین(علیه السلام) به غدیر و ده ها مورد احتجاجات سایر ائمه معصومین (علیه السلام) و اصحاب آنان به غدیر را ذکر کرده است.

کتمان کنندگان حدیث غدیر

مطابق برخی روایات حضرت امیر المؤمنین در مجامعی از صحابه خواست تا کسانی که در روز غدیر خم حاضر بودند و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدیث غدیر را شنیدند برخیزند و در بین جمعیت شهادت و گواهی دهند. عده‌ای برخاسته و گواهی دادند ولی برخی نیز بدون هیچ علت خاصی از شهادت سر باز زده و بهانه‌هایی آوردند و در نتیجه مبتلا به امراضی شدند که هرگز علاج پذیر نبود که از جمله می‌توان به این افراد اشاره کرد:

انس بن مالک به جهت کتمان حدیث غدیر به مرض برص مبتلا شد[۱۷]

براء بن عازب به جهت کتمان حدیث غدیر کور شد[۱۸]

زید بن ارقم به جهت کتمان حدیث غدیر کور شد[۱۹]

جریر بن عبد الله بجلی به جهت کتمان حدیث غدیر با نفرین امیر المؤمنین علی علیه السلام به جاهلیت بازگشت[۲۰]

پاسخ به یک سؤال

ممکن است گفته شود: اگر مراد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» امامت علی (علیه السلام) بود چرا این موضوع را در خطبه حجه الوداع درمکه بیان نفرمود تا علاوه بر هزاران زائر که از سراسر مناطق حوزه اسلام گرد آمده بودند اهل مکه نیز از امامت مطلع شده و حجت نیز بر آنان تمام شود و یا چرا در مدینه نفرمود تا همه اهل مدینه که در به قدرت رساندن خلیفه نقش اول و اساسی را داشتند بشنوند

در پاسخ باید گفت: بر فرض که منظور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از خطبه خویش امر به دوستی با علی علیه السّلام و یاری او بود شواهد بسیار نشان می‌دهد که ایشان پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها مورد محبت و یاری قرار نگرفت که بسیار به حضرتش جفا شد.

به نمونه‌هایی از شکوه‌های امیرالمؤمنین(علیه السلام) که در نهج البلاغه نقل شده توجه فرمایید:

حضرت در نامه‏ی ۲۸ نهج‏البلاغه در پاسخ به معاویه نگاشته‏اند:

«... وَ قُلْتَ: إنّی کُنْتُ اُقادُ کَما یُقادُ الجَمَلُ الـمَخْشُوشُ حَتّی اُبایِعَ وَلَعَمْرُ اللّه‏ِ لَقَدْ أرَدْتَ أنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ ما عَلَی المُسْلِمِ مِنْ غَضاضَةٍ فی أنْ یَکوُنَ مَظْلُوماً ما لَم یَکُنْ شاکّاً فی دینِهِ وَ لا مُرْتاباً بِیَقینِهِ.»

«... و گفتی: همانند شتر لجام خورده و مهار شده برده شدم تا بیعت کنم. به خدا سوگند! خواستی [ با این کلام مرا] مذمّت کنی اما ستایش کردی و خواستی[مرا] رسوا سازی پس خود رسوا شدی. مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود شک نداشته در یقین خویش تردید نورزد.»

در خطبه ۲۱۷ نیز می‌فرمایند:

«اللّهُمَّ إنّی أسْتَعْدیکَ عَلی قُرَیْشٍ وَ مَنْ أعانَهُم فَإنَّهُمْ قَدْ قَطَعوُا رَحِمی وَ أکْفَؤوُا إنایی وَأجْمَعُوا عَلی مُنازَعَتی حَقّاً کُنْتُ أولی بِهِ مِنْ غَیری وَقالُوا: إنَّ فِی الحَقِّ أنْ تَأخُذَهُ وَ فِی الحَقِّ أنْ تُـمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أوْ مُتْ مُتَأسِّفاً. فَنَظَرْتُ فإذا لَیْسَ لی رافِدٌ وَ لاذابٌّ وَ لا مُساعِدٌ إلاّ أهْلَ بَیْتی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ المَنِیَّةِ فَأغْضَیْتُ عَلَی القَذی وَ جَرِعْتُ ریقی عَلَی الشَّجا و صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الغَیْظِ عَلی أمَرَّ مِنَ العَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَ حزِِّ الشِّفارِ.»

« خدایا! من از قریش و یارانش به تو دادخواهی می‏کنم. چرا که آنان خویشاوندی مرا بریدند و ظرفم را واژگون ساختند و بر نزاع با من بر سر حقّی که از دیگران به آن سزاوارتر بودم متحد شدند و گفتند: پاره‏ای از حق است که باید برگیری و از پاره‏ای از آن منع شوی. پس یا غمگنانه صبر کن و یا از شدت تأسف بمیر. پس نگریستم و دیدم جز خانواده‏ام کسی را ندارم که مرا یاری کرده از من دفاع کند. پس دریغم آمد که آنان را به مرگ بسپارم. از این رو خار در چشم رفته دیده بر هم نهادم و آب دهان را بر استخوانِ مانده در گلو فرو بردم و در فرو خوردن خشم بر امری تلخ‏تر از گیاه علقم و دردناک‏تر از فرو رفتن تیزی خنجر بر قلب صبر کردم.»

بنابراین توصیه‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به امیرالمؤمنین(علیه السلام) با چالش‌های جدی مواجه بود و به سادگی بدون توجه به شرایط اجتماعی آن روز نمی‌توان اظهار نظر کرد که «اگر مراد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) امامت علی(علیه السلام) بود باید این موضوع را در خطبه حجه الوداع درمکه بیان می‌فرمود». نکته بعد ابعاد موضوع را آشکارتر می‌کند:

آیه ۷۴ سوره توبه در ضمن توصیفاتی از منافقین و اقدامات آنان می‌فرماید: «وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» یعنی «منافقان قصد کاری را نمودند که بدان دست نیافتند»

مفسران تشیع و تسنن ذیل این آیه نوشته‌اند که منظور از آیه «ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مسیر تبوک بوده است».

فخر رازی در تفسیر این آیه می‌نویسد[۲۱]

«و أما قوله: وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا المراد إطباقهم علی الفتک بالرسول و اللّه تعالی أخبر الرسول علیه السلام بذلک حتی احترز عنهم و لم یصلوا إلی مقصودهم.»

«معنای « وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» این است که آنان (منافقان) برای ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) همدست شدند و خدای متعال به حضرت خبر داد تا از آنان احتراز نمود و به منظورشان نرسیدند.»

مشابه این مطلب را سیوطی در الدر المنثور فی تفسیر المأثور[۲۲][۲۳][۲۴][۲۵]

بنابراین منافقین در موقعیتی قرار داشتند که حتی حاضر به کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و طبعاً مسئله اعلام جانشین از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و گرفتن بیعت برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) منافقین را از کسب قدرت مأیوس و بیشترین انگیزه توطئه را برای آنان ایجاد می‌کرد.

نزول آیه تبلیغ که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را به اعلام ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مأمور ساخت نیز بر وجود خطرات گواهی می‌دهد:

«یَأَیهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین‏» (مایده/۶۷)

«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است (به مردم) برسان! و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده‏ای! خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند و خداوند جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‏کند.»

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که در طول بیست و سه سال بدون هیچ هراسی به تبلیغ دین پرداخته در روزگار تنهایی در مکه میان خیل دشمنان از چیزی نهراسیده است ولی اکنون که در میان بیش از صد هزار پیرو خود قرار دارد خدای متعال به او اطمینان می‌دهد که پیام الهی را برسان و من تو را از مردم حفظ می‌کنم. این مسئله نشان می‌دهد که خطر تا چه اندازه جدی بوده است.

بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای اعلام پیام الهی باید شرایط متعددی را لحاظ می‌کرد و انتخاب محلی در میانه راه که احتمال برخی توطئه ها را از منافقین می‌گرفت و از طرف دیگر به دلیل شرایط و موقعیت خاص همه توجه ها را به خود جلب می‌کرد بسیار منطقی بود.

یادآوری این مطلب نیز مفید است که براساس نقل ها پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حتی اعلام فرموده بود تا حج گزاران یمنی – که مسیر آنان در خلاف جهت مدینه بود- و پنج هزار از اهل مکه کاروان حاجیان مراجعت کننده از مکه را همراهی کنند.

این کار یکی از اقدامات حضرت برای جلب توجه مسلمانان به پیامی بود که باید در غدیر ابلاغ می‌شد.

و در پایان...

علیرغم آن که برخی گویندگان و نویسندگان بر آنند تا با انتشار چنین تحریفاتی با ولایت و امامت امیر المؤمنین علی علیه السلام به مبارزه برخیزند اما تلاش‌های آنان هر چند گسترده مصداق فرموده خداوند متعال است که:

یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون‏ (سوره صف/۸)

آنان می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل می‏کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!


 

[۱]

[۲]

[۳]

بیضاوی می‌گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تمام امور نسبت به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است زیرا او بر خلاف دیگران به چیزی که مصلحت مردم در آن نباشد نه امر خواهد کرد و نه به آن رضایت خواهد داد. انوار التنزیل ذیةل آیه ۶ احزاب

زمخشری می‌گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سزاوارتر است به مؤمنین در هر چیز از امور دنیا و دین از خود آنها و به همین جهت است که به صورت مطلق آمده و مقید نشده است. لذا واجب است است بر مؤمنین که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله محبوب ترین افراد نزدشان باشد و حکم او نافذتر از حکم خودشان باشد و نیز حق او مقدم بر حقوق خودشان باشد. الکشاف ج۳ ص۵۲۳

همین تفسیر از نسفی و سیوطی نیز وارد شده است. مدارک التنزیل نسفی ج۳ ص۲۹۴ تفسیر جلالین ذیل آیه.

[۴]

[۵]

[۶]

[۷]

[۸]

[۹]

[۱۰]

[۱۱]

[۱۲]

[۱۳]

[۱۴]

[۱۵]

[۱۶]

[۱۷]

[۱۸]

[۱۹]

[۲۰]

[۲۱]

[۲۲]

[۲۳]

[۲۴]

[۲۵]


 



سایت فطرت