- رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی، خداوند من و تو را از نور خود آفرید؛ و چون آدم را آفرید آن نور را در صلب او به ودیعت نهاد. پیوسته من و تو چیز واحدی بودیم تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم، نبوت و رسالت در من قرار گرفت و وصیت و امامت در تو.(ذیل احقاق الحق ۵ / ۲۵۳ به نقل از انتهاءالافهام، علامه مولوی سیدابیمحمّد حسینی/۲۲۴.)
- رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چون مرا به آسمان بردند و بهشت را به من نمایاندند، دیدم که بر برگهای درختان بهشت نوشته است: لاالهالاّاللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیبن ابیطالب ولی اللَّه.(بحارالانوار ۲۷ / ۸. و خبر شماره ۸ را علامه ابنحسنویه در درّ بحرالمناقب روایت نموده است. (ذیل احقاق الحق ۴ / ۲۸۱)) - و فرمود: جبرییل نزد من آمد در حالی که بالهایش را گشوده بود، دیدم بر یکی نوشته بود: لاالهالاّاللَّه، محمّد النبی، و بر دیگری لاالهالاّاللَّه، علی الوصی(بحارالانوار ۲۷ / ۱۱. و خبر شماره ۸ را علامه ابنحسنویه در درّ بحرالمناقب روایت نموده است. (ذیل احقاق الحق ۴ / ۲۸۱))
- چون خبر (دعوت) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نجاشی پادشاه حبشه رسید به یارانش گفت: من این مرد را با هدایایی که برای او میفرستم میآزمایم. آنگاه تحفههای بزرگی را آماده ساخت و در آن از سنگهای قیمتی یاقوت و عقیق بود و گفت: اگر این مرد اهل دنیا و سلطنتطلب باشد یاقوت را انتخاب میکند، و اگر پیامبر بر حق باشد عقیق را برمیگزیند. چون هدیهها به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید آنها را میان یاران خود قسمت نمود و برای خود جز یک نگین عقیق سرخ چیز دیگری برنداشت؛ سپس آن را به علی علیه السلام داد و فرمود: یا علی (این را ببر و) تنها یک سطر بر آن بنویس:"لاالهالاّاللَّه"، علی علیه السلام به نزد حکّاک رفته، فرمود: بر روی این آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دوست میدارد بنویس، که"لاالهالاّاللَّه"است. وی گفت: من چیزی را مینویسم که خود دوست میدارم که"محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم"است. هنگامی که انگشتر را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورد سه سطر بر روی آن نوشته بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به تو گفتم تنها یک سطر بر آن بنویس و تو سه سطر بر روی آن نوشتهای؟ علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا، به حق شما سوگند که من او را امر نکردم مگر آنچه را که شما دوست میداشتی بنویسد:"لاالهالاّاللَّه"و آنچه را خود دوست میداشتم:"محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم". در این هنگام جبرییل امین علیه السلام فرود آمد و گفت: پروردگار عزت میفرماید: تو آنچه را دوست میداشتی نوشتی:"لاالهالاّاللَّه"، و علی آنچه را دوست میداشت نوشت:"محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم"، و من نیز آنچه را دوست میداشتم نوشتم:"علی ولی اللَّه".(اربعین، حافظ ابومحمدبن ابیالفوارس، ص ۵۰ مخطوط، به نقل ذیل احقاق الحق ۴ / ۱۴۳.) - عبداللَّهبن مسعود گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چون خداوند آدم را بیافرید از روح خود در او دمید، آدم عطسهای کرد و گفت:"الحمدللَّه". خداوند به او وحی کرد: ای آدم، مرا ستایش کردی ای بنده من؛ به عزت و جلالم سوگند اگر نبودند آن دو بندهای که آهنگ آفرینش آنها را دارم تو را در دنیا نمیآفریدم. گفت: خدایا آنان از صلب من خواهند بود؟ فرمود: آری، ای آدم سر بردار و بنگر. آدم سربرداشت دید که بر عرش نوشتهاست:"معبودی جز اللَّه نیست، محمّد رسول خدا پیامبر رحمت است، علی ولی خدا برپا دارنده حجت خدا بر بندگان اوست، هرکه حق او را شناخت پاک و پاکیزه است، و هرکه به حق او انکار ورزید کافر و زیانکار است؛ به عزت خودم سوگند که نافرمان او را به دوزخ برم گرچه فرمانبر من بوده باشد. و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد".(اربعین، حافظ ابیمحمدبن ابیالفوارس. به نقل ذیل احقاق الحق ۴ / ۱۴۴.)
- حدیث طیر از احادیث معتبر و صحیحی است که امامان و حافظان حدیث بر صحت متن و سند آن اجماع دارند، و به طرق گوناگون و سندهای متعدد به طور متواتر نقل گردیدهاست. از جمله حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک ۳/۱۳۱ گوید: “این حدیث را از انس گروهی از یاران وی که بیش از سی تن هستند روایت کردهاند”. و حافظ ذهبی در “تلخیص” خود که در ذیل مستدرک آمده نیز همین را گوید: و ابنمغازلی شافعی از بیست و چهار طریق در کتاب مناقب خود آوردهاست. و حافظ گنجی شافعی (مقتول در سال ۶۵۸) در کفایةالطالب ص ۱۵۲ گوید: “حدیث انس را حاکم نیشابوری از هشتاد وشش مرد که همه از انس روایت کردهاند آوردهاست”. آنگاه اسامی آنها را به ترتیب حروف الفبا ذکر نمودهاست. و نیز ابنعساکر از بیست طریق (تاریخ دمشق ۲ / ۱۰۵.) و نیز این حدیث در ذیل “احقاقالحق” به تفصیل آمدهاست.(ذیل احقاق الحق ۵ / ۳۱۸ - ۳۶۸.)
- فخر رازی در تفسیر این آیه شریفه: وَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ. (سوره بقره / ۲۵۳.)”و این پیامبران برخی را بر برخی دیگر برتری دادهایم”/ گوید: امت اسلامی اجماع دارند بر آنکه برخی از پیامبران برتر از برخی دیگرند، و محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برتر از همه است؛ و بر این مطلب به چند دلیل استدلال میگردد، از جمله به این آیه: وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ. (سوره انبیا / ۱۵۸.)”و ما تو را جز رحمت برای عالمیان نفرستادهایم”/ زیرا هنگامی که آن حضرت رحمت همه عالمیان باشد لازم میآید که برترین آنها نیز باشد.(تفسیر کبیر ۶ / ۲۰۸.) باید دانست که همین دلیل نیز دلالت دارد بر افضلیت علی علیه السلام از همه، زیرا آن حضرت همتا و نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است چنانکه در گذشته گفتیم و فخررازی هم به این مطلب اعتراف دارد و عین سخن او را به نقل از شیعیان آوردیم و اعتراضی هم به آن نکردهاست با اینکه او امام المشکّکین است، تنها از یک سوی دیگر اشکالتراشی نموده که سخن را با ذکر آن دراز نمیکنیم. اُزری - رحمه الله - میگوید: هُوَ فی آیَةِ التّباهُلِ نَفْ/-سُ النَّبِی لاغَیْرُهُ اِیّاها/ “او در آیه مباهله نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و غیر او در این آیه مراد نیست”/. و چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از همه افضل است نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم که علی علیه السلام باشد از همه افضل خواهد بود. و نیز گوید: لَکَ ذاتٌ کَذاتِهِ حَیْثُ لَوْ لا/ أنَّها مِثْلُها لَما آخاها/ “تو را ذاتی چون ذات اوست، زیرا اگر مثل آن نبود آن را به برادری نمیگرفت”/. و باز فخررازی گوید: دین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برترین ادیان است؛ پس لازم میآید که محمّد صلی الله علیه و آله و سلم افضل پیامبران باشد. اما برتری اسلام از آن روست که خداوند اسلام را ناسخ ادیان گذشته قرار داده، و ناسخ لازم است که برتر باشد، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: “هر که سنّت نیکی را پایهگذاری کند در پاداش آن و پاداش کسانی که تا روز قیامت بدان عمل میکنند شریک است”/. و چون این دین برتر و دارای پاداش بیشتر است واضع آن نیز از واضعان سایر ادیان دارای پاداش بیشتری خواهد بود، بنابراین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم از سایر انبیا افضل است.(تفسیر کبیر ۶ / ۱۹۶.)
اگر معیار افضلیت، افزونی ثواب است -و حق هم همین است- علی علیه السلام از همه پیامبران حتی پیامبران اولواالعزم افضل است، زیرا ثوابش از همه افزونتر و منزلتش در نزد خداوند از همه بیشتر است؛ شاهد این مطلب اخبار بسیاری است که از طریق عامّه و خاصّه نقل شده و ما در گذشته به پارهای از آنها اشاره کردیم، از آن جمله این حدیث است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: “ای ابوالحسن، اگر ایمان و اعمال همه آفریدگان در یک کفّه ترازو و عمل تو در روز اُحُد در کفّه دیگری نهاده شود عمل تو بر همه اعمال آنها رجحان مییابد و خداوند در روز احد به تو بر فرشتگان مقرب خویش افتخار کرد و حجابها را از آسمانهای هفتگانه برداشت، و بهشت و مافیها به سوی تو سرکشیدند و پروردگار جهانیان از کار تو شادمان گشت؛ و خداوند به عوض آن روز پاداشی به تو عطا کند که هر پیامبر و رسول و صدّیق و شهیدی به آن غبطه خورد”/.(ینابیع المودة / ۶۴.) و در جنگ احزاب فرمود: “یک ضربه علی در روز خندق برتر از عبادت جنّ و انس است”/(ذیل احقاق الحق ۶/۵ به نقل از “نهایةالعقول فی درایة الاصول”/ فخررازی. و نیز در مواقف، ط اسلامبول، ص ۶۱۷ به این عبارت: لَضربةُ علی خیر من عبادة الثقلین.). و اُزری - رحمه الله - گوید: لافَتی فِی الْوُجُودِ اِلاّ علی/ذاکَ شَخْصٌ بِمِثْلِهِ اللَّهُ باهی/ در عالم وجود جوانمردی جز علی نیست، او کسی است که خداوند به مانند او افتخار کرده است”/. و نیز فخررازی گوید: برتری برخی از انبیاء بر برخی دیگر به خاطر چند چیز است، یکی معجزات بسیار است که دلیل راستی و موجب شرافت آنهاست، و در حق پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم بیش از سه هزار معجزه ثابت گردیدهاست و آنها اجمالاً بر چند قسم است... و برخی مربوط به علوم است مانند خبردادن از غیب، و فصاحت قرآن...(تفسیر کبیر ۶ / ۱۹۷.) این سخن فخررازی سخن درستی است و هیچ شک و تردیدی در آن راه ندارد، زیرا حضرتش سرآمد همه پیامبران است، چنانکه بوصیری گوید: فاقَ النَّبِیّینَ فی خَلْقٍ وَ فی خُلُقٍ/وَ لَمْیُدانُوهُ فی عِلْمٍ وَ لا کَرَمٍ/ وَ کُلُّ آی أَتَی الرُّسُلُ الْکِرامُ بِها/فَاِنَّها اتَّصَلَتْ مِنْ نورِهِ بِهِمِ/ وَ کُلُّهُمْ مِنْ رَسُولِاللَّهِ مُلْتَمِسٌ/غَرْفاً مِنَ الْیَمِّ أَوْ رَشْفاً مِنَ الدِّیَمِ/ “پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم بر همه پیامبران در خَلق و خُلق فایق آمد، و آنها در علم و کرم به پای او نرسیدند”/ “و هر معجزهای که رسولان گرامی خداوند آوردند، همه از نور آن حضرت به آنان رسیدهبود”/ “و همگی آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواهشمندند کفی از دریا و یا نمیاز باران فضل او را”/ آری آن حضرت شهر علوم و معارف و معجزات و حقایق بود، ولی هیچ کس را دسترسی به این شهر نیست مگر آنکه از دروازه آن وارد شود آن دروازه وجود مقدس مولای ما علی علیه السلام است. اُزری - رحمه الله - گوید: اِنَّمَاالْمُصْطَفی مَدینَةُ عِلْمٍ/وَ هُوَ الْبابُ مَنْ اَتاهُ اَتاها/ مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شهر علم و علی دروازه آن است، که هر کس به سوی آن دروازه رفت به شهر وارد خواهد شد”/. علّامه مناوی شافعی گوید: “حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شهری است جامع معانی دیانتها، و شهر را دروازهای ضرور است، حضرتش خبر داد که دروازه آن شهر علی -کَرّم اللَّه وجهه- است، پس هر که راه او را پیش گرفت به مدینه وارد شود، و هر که برخلاف او قدم برداشت راه هدایت را خطا کند و بدان نرسد”/.(فیض القدیر ۳ / ۴۶.) و نیز گوید:
“علیبن ابیطالب همان دروازهای است که از آن به [شهر] حکمت وارد شوند. شگفتا از این مرتبه که چه بالاست! وه از این منقبت که چه والاست! هر که پندارد که “علی بابها”/ به معنای ارتفاع است یعنی “بلند است درِ آن”/ بیشک برای هدف فاسد خود دست به یک چارهجویی زدهاست که به کار او نمیآید و هیچ سودی برای او ندارد”/.(همان.) علّامه طُرَیحی - رحمه الله - گوید: در خبر صحیح است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: “من شهر علمم و علی درِ آن شهر است، پس هر که طالب علم است باید به نزدیک در رود”/. این حدیث را بسیاری از علما روایت کرده و برخی اجماع امت را بر آن نقل کردهاند. در این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نفس شریف خود را شهر علم قرار داده و دستیابی به آن را جز به واسطه ورود از در منع فرمودهاست، پس هر که از در وارد شود میدان وسیعی برای گریز از گناه در پیش داشته و به رستگاری بزرگی دست یافته و به راهی راست هدایت گردیدهاست. نقل است که سبب این حدیث آن بود که یک مرد عرب بیابانگرد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و [به لهجه بیابانی خود] عرضه داشت: طِمْشٌ طاحَ، فَغادَرَ شِبْلاً، لِمَنِ النَّشَبُ؟ “مردی مرده و فرزندی از خود به یادگار نهاده، مال بازمانده از آنِ کیست؟ حضرت فرمود: لِلشِّبْلِ مُمیطاً “مال از آنِ همان فرزند است”/. در این حال علی علیه السلام وارد شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کلام آن مرد بیابانگرد را برای او بازگفت، و حضرت همان پاسخ را داد. در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بابُها. و از لطایف در این باب، آنکه: مرد عربی وارد مسجد شد و نخست به علی علیه السلام سلام کرد سپس بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ حاضران خندیدند و در این باره با او گفتگو کردند، پاسخ داد: من از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بابُها، من هم به همین فرمایش حضرت عمل کردم (و خواستم از در وارد شوم).(مجمع البحرین، ماده “بوب”/.) جابربن عبداللَّه گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که در روز حدیبیّه در حالی که دست علی علیه السلام را گرفتهبود میفرمود: “این مرد امیر نیکان و کشنده بدکاران است، هر که او را یاری دهد یاری شود و هر که او را تنها گذارد تنها خواهد ماند -این سخن را با صدای بلند میگفت-، من شهر علمم و علی دروازه آن است، پس هرکه طالب خانه (شهر) است باید نزدیک در رود”/.(تاریخ بغداد ۲ / ۳۷۷ و ۱۱ / ۴۸ - ۵۰.)
در این حدیث به جای لفظ “علم”/ الفاظ “حکمت”/، “بهشت”/، “فقه”/ نیز آمده است. (تاریخ بغداد ۷ / ۱۷۳ و ۱۱ / ۲۰۴ و ینابیع المودة / ۳۸ و مناقب ابنمغازلی / ۸۷.)(مناقب ابنمغازلی / ۸۶.)(تذکرةالخوا/ص ۲۹.)ابنعباس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرییل فرش مخملی از بهشت برایم آورد، بر آن نشستم [و به آسمان رفتم]، چون در پیشگاه پروردگارم قرار گرفتم با من سخن گفت و به رازگویی پرداخت، و چیزی به من نیاموخت مگر آنکه علی آن را دانست، پس او دروازه شهر علم من است.(مناقب ابنمغازلی / ۵۰.) شمسالدین مالکی (متوفی به سال ۷۸۰) گوید: وَ قالَ رَسُولُاللَّهِ اِنّی مَدینَةٌمِ/-نَالْعِلْمِوَ هُوَالْبابُ وَالْبابَفَاقْصِدِ(الغدیر ۶ / ۵۸.) “و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من شهری از علمم و او دروازه است، پس به دروازه رو کن”/. و عارف بزرگ ابنفارض مصری گوید: وَ اَوْضَحَ بِالتَّأویلِ ما کانَ مُشْکِلاً/عَلی بِعِلْمٍ نالَهُ بِالْوَصِیَّةِ/ “و علی علیه السلام مشکلات را با بیان تأویل آن روشن ساخت، به سبب علمی که از راه وصیت [پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم] به دست آوردهبود”/. فخررازی گوید: خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پنج چیز با او مساویند:
۱) در سلام؛ به او فرمود: السلام علیک ایُّها النّبی، و درباره خاندانش فرمود: سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ. (سوره صافّات / ۱۲۰. در قرآن: اِلیاسین است. و در برخی قرایات آل یاسین خوانده شده است.
) ۲) در درود بر او و بر آنان در تشهد.
۳) در طهارت؛ درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمفرمود: “طه”/(سوره طه / ۱.) یعنی ای طاهر؛ ودرباره خاندانش فرمود: وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.(سوره احزاب / ۳۳.) ۴) در حرمت صدقه گرفتن. ۵)
در محبت؛ درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ. (سوره آل عمران / ۳۱.)”مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد”/ و درباره خاندانش فرمود: قُلْ لااَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی. (سوره شوری / ۲۳.)”بگو من از شما اجری نمیجویم مگر دوستی خاندانم را”/.(ر. ک: الصواعق المحرقة / ۱۴۷، فراید السمطین ۱ / ۳۵.)
و نیز در تفسیر آل گوید: آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم کسانی هستند که کارشان به آن حضرت بازگشت دارد، پس همه کسانی که کارشان بازگشت بیشتر و کاملتری به آن حضرت داشته باشد آل او محسوب میشوند، و بیشک وابستگی میان فاطمه و علی و حسن و حسین و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیش از همه بودهاست و این از راه نقل متواتر چون مانند سایر امور معلوم و مسلّم است، بنابراین حتماً آل او محسوب میشوند. و نیز مردم در مورد آل اختلاف دارند، برخی گویند: آل همان خویشانند، و برخی دیگر گفتهاند: آل امت آن حضرتند. اگر آل را به معنای خویشان بگیریم این چند تن آل پیامبرند، و اگر آل را امت آن حضرت که دعوت او را پذیرفتهاند بدانیم باز هم آنان آل محسوبند. پس ثابت شد که آنان در همه فرضها آل هستند. اما آیا دیگران هم تحت عنوان آل قرار میگیرند؟ مورد اختلاف است.(تفسیر کبیر ۲۷ / ۱۶۶.) - علّامه سید شهابالدین مرعشی؛ گوید: امامت جانشینی از نبوت است، بنابراین هر دلیلی که برای وجوب نبوت در حکمت الهی میآوریم عیناً دالّ بر وجوب امامت در حکمت الهی نیز هست، زیرا امامت جانشینی نبوت است و فرقی میان این دو مقام نیست جز اینکه نبوت دریافت وحی الهی مستقیماً بدون وساطت بشر است.(ذیل احقاق الحق ۲ / ۳۰۶.)
/
سایت فطرت