ازبقیع صدای گریه میآید
زهرا از سایه به سایه نخلهای کنار بقیع هم عبورمی کرد، نخلهای پرازخاطره و مخاطره وبه جایی پناه میبرد که دیگرهیچ کس پیدا نبود به جز قبرمطهر پدرو رسولش، اینجا بود که به دورازنگاه اهریمنان بد دل، همان گرگانی که درلباس میش به تجارت دین میپرداختند! اصلاح گرایی را جانشین دین مداری کرده بودند!"زر و زور و تزویر"را جایگزین اصولگرایی کرده بودند، سر برگریبان میگذاشت و حسن و حسین را دربرمی گرفت وعقده دل را با نیش تر دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه میگشود، آرام آرام با نغمههای جانسوز ودلی پرگداز، با صدای بلند میگریست و قطرات اشک درحدقه مبارکش جمع میشدندتا برای سرازیر شدن از گونه ها ازهم سبقت بگیرند....
نزدیک به ۱۴۰۰ سال پیش"فاطمه"دختر"پیامبر"تنها فرزند به جای مانده ازپدردست"حسنین"را میگرفت وازخانه بیرون میآمد، با قدی خمیده وسرشاراز غم و اندوه زمانه، چهره ای نگران ازجان علی و درهم فرورفته از کین دشمنان لعین، درحالی که بغض گلویش را میفشرد آرام،آرام ازکنارقبرپدرعبورمی کرد.
هرازگاه، نیم نگاهی به پشت، به قبر مطهرنظاره میکرد تا آنجا که مبادا نگاه درنگاه او گسسته شود ومبادا گره از گره چشمان پیامبر بازشود.
قطرات اشک درحدقه مبارکش جمع میشدندتا برای سرازیر شدن از گونه ها ازهم سبقت بگیرند. قطرات اشکی که بارها درخلوتگهی دیگر و شب و شبهایی دیگر برچهره نازنین حسن و حسین میغلطیدند، تا آنجا که دردانههای علی برای التیام دادن غصه مادرازجفای نامردمان نمک خورده نمکدان شکسته، سربرپاهای آن نازنین میگذاشتند. اما اکنون بیم دشمن اجازه فرود اشک ها را نمیداد تا آنکه ازانظار دورمی شد.
آن بانوی دل نگران اما شادمان ازوعده پدر و امیدوار به روزهایی که ابویش درآخرین لحظات زندگی نوید دیدار و حضور درجوارش را داده بود، تلاطم اشک ها را به دشواری نگه میداشت، تا ازمدینه بیرون میآمد.
زهرا از سایه به سایه نخلهای کنار بقیع هم عبورمی کرد، نخلهای پرازخاطره و مخاطره وبه جایی پناه میبرد که دیگرهیچ کس پیدا نبود به جز قبرمطهر پدرو رسولش، اینجا بود که به دورازنگاه اهریمنان بد دل، همان گرگانی که درلباس میش به تجارت دین میپرداختند! اصلاح گرایی را جانشین دین مداری کرده بودند!"زر و زور و تزویر"را جایگزین اصولگرایی کرده بودند، سر برگریبان میگذاشت و حسن و حسین را دربرمی گرفت وعقده دل را با نیش تر دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه میگشود، آرام آرام با نغمههای جانسوز ودلی پرگداز، با صدای بلند میگریست.
لرزه براندامش میجهید و با دلی اندوهناک در دل شب با خاتم رسل به رازو نیاز میپرداخت و از دست نامردمان روزگاربه شکایت مینشست ومی گفت:"بابا بعد از تو..."اینجا"بیت الاحزان"است، کوچه باریکی درپشت قبرستان بقیع که با یک پیچ تند درکوچههای بنی هاشم - که اکنون به خیابانی عریض با مغازههای عرضه کننده فرهنگهای وارداتی تبدیل شده است! - همه را به این مکان پرماجرا و پررمزو تاریخ سازهدایت میکند. مکانی که هنوزصدای گریه درآن طنین اندازو حساسیت سازبرای قدرتهای حاکم برزمان است! تا بدانجا که"مفتیان"اجیر میشوند تا به"مفت"فتوا دهند که ذکر مصیبت و زیارتنامه در کنارخانه اش و یا درجوارمزاراحتمالی اش دربقیع حرام است حرام! شرک است، شرک!!
واقعا،این چه رازی است؟! واین چه سری است نهفته دراشک جانسوز فاطمه؟! این همه تلاش برای محو این نقطه ازتاریخ از برای چیست؟!هرچه است و هرچه بود ولی کاملا روشن است که به رغم همه تلاشهای مذبوحانه، به رغم همه سنگ اندازی ها، بهانه جویی ها، بدعت ها وتهمت ها، هنوز صدای گریه فاطمه در کوچههای مدینه به گوش میرسد ودر قبرستان بقیع، همیشه تاریخ و تا ظهور مهدی موعود (عج) طنین انداز خواهد بود.
در بیت الاحزان زوارازهررنگ و هرزبانی، گروه گروه سردر گریبان گردهم میآیند و برروزها و روزگارجگرسوزفاطمه، بین درودیوارماندن فاطمه، سیلی خوردن فاطمه، هق هق کنان درمظلومیت تاریخ میگریند، مگرمی شود نگریست؟! مگرمی شود لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه شاهد به شهادت رسیدن حقوق بشر به خاطر هوس رانی ها و قدرت طلبی ها بود و نگریست؟!
جالب است بدانید که دراینجا (بیت الاحزان) همه جمعند، همه آن کسانی که درطول تاریخ صدای گریه فاطمه به گوششان رسیده...چه حاجی سیاه پوست آفریقایی وچه، حاجی زرد پوست آسیایی، همه هستند، هندی، مالزیایی، ترک، افغانی،مسلمان آسیای مرکزی، آفریقایی و... یا گریه میکنند و یا همچون انسانهای بهت زده و درراه مانده به فکر فرورفته اند و میپرسند، اینجا کجاست، بیت الاحزان کجاست و قرن ها پیش چه ماجرایی و حادثه ای درآن به وقوع پیوسته است؟!
این چه ماجرایی است که تا به امروز حتی امواج ارتباطاتی و تهاجم فرهنگی ماهواره ای غوغاسالارهای موج سوار بی حیا هم قادربه خاموش کردن صدای آن نشده است.هنوز خیلی ها نمیدانند که بعد از پیامبربر فاطمه و فرزندانش و بشریت چه گذشت! وآن خونی که درکربلا به زمین ریخت ویا آن آشیانههایی که درفلسطین بر سر مظلومین تاریخ آوار شد، و آن"جام زهری"که به دیگر فرزندان علی خورانده شد، تا حق را به یکباره و برای همیشه دفن کنند، برای چه بود!
به راستی بیت الاحزان کجاست؟! وصدای گریه دردل شب، درتاریکی وظلمت مدینه ازکجا میآید؟! واین گریه برای چیست؟ ولی خواهند فهمید، آن روز نزدیک است...
نوشته شده توسط چوخاچی زاده مقدم
منبع: www.baghi.ir
سایت بقیع