آیا داستان «ارینب» و اینکه یزید عاشق وی بود، ولی او با امام حسین(علیه السلام) ازدواج کرد، صحت دارد؟
درباره «ارینب» و ازدواج امام حسین(علیه السلام) با وی در برخی کتابها از جمله «الامامه و السیاسه» ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری مطالبی آمده، که خلاصه آن چنین است:
یزید عاشق «ارینب» دختر اسحق میشود. ارینب در زیبایی و ادب و کمالات، شهرتی درخور داشت. معاویه از جریان آگاه شد و به یزید وعده داد که او را به مقصود برساند. «ارینب» با پسر عمویش «عبدالله بن سلام» که از شخصیتهای معروف بود، ازدواج کرد و در عراق با همسر خود زندگی میکرد. عبدالله از سوی معاویه در عراق مسیولیتی داشت. معاویه او را از عراق به شام احضار کرد و توسط ابو هریره و ابو درداء به وی گفت: دوست دارد دختر خود را به ازدواج تو درآورم،چون از جهات مختلف شایستگی داری داماد خلیفه باشی. عبدالله پذیرفت، آن دو جریان را به معاویه گزارش کردند. معاویه پیش از این، به دختر خود گفته بود که اگر آن دو نزد تو آمدند که تو را برای عبدالله خواستگاری نمایند، موافقت کن، ولی به آنان بگو: در صورتی موافقت میکنم که عبدالله، همسر خود را طلاق دهد. عبدالله که فریب معاویه را خورده بود، همسر خود را طلاق داد و از معاویه درخواست کرد به وعدة خود وفا کند، معاویه پاسخ داد: اگر دخترم رضایت دهد، میپذیرم.
آن دو نزد دختر معاویه رفتند و جریان طلاق «ارینب» را به او گفتند دختر معاویه پاسخ داد: باید درباره این موضوع اندیشه و مشورت نمایم.
جریان میان مردم پخش شد و مردم معاویه را به خدعه و مکر یاد کردند!
مدتی گذشت تا عِدّه «ارینب» سپری شد. مجدداً آن دو نزد دختر معاویه رفتند اما پاسخ منفی داد و گفت: این ازدواج به مصلحت من نمیباشد!
سپس معاویه، ابو درداء را به عراق فرستاد تا «ارینب» را برای یزید خواستگاری نماید.
چون وی وارد عراق (کوفه) شد، فهمید که امام حسین(علیه السلام) هم در عراق است. تصمیم گرفت در آغاز خدمت امام برسد، بعد مأموریت خود را انجام دهد. چون خدمت امام رسید، حضرت فرمود: برای چه به عراق آمدهای؟ ابو درداء موضوع را به امام گفت، امام فرمود: من هم تصمیم داشتم کسی را نزد «ارینب» برای خواستگاری بفرستم. اکنون که نزد او میروی، پیام مرا نیز به او برسان. ابو درداء چون نزد ارینب رفت او را برای امام و یزید خواستگاری نمود. «ارینب» با وی مشورت کرد که کدام خواستگار بهتر است، ابو درداء پاسخ داد: امام برای همسری با تو شایستهتر است. امام با همان مهریهای که بنا بود یزید بدهد، «ارینب» را به عقد خود درآورد.
عبدالله همسر سابق که در شام بود، مورد بی مهری معاویه واقع شد و حقوق او را قطع کرد. عبدالله به سبب اموالی که نزد همسر خود به امانت گذاشته بود، رهسپار عراق شد و موضوع امانت را با امام حسین مطرح کرد. آن گاه برای گرفتن اموال خود نزد همسر سابقش رفت و اموال خود را دریافت کرد.
آن دو چون به یاد گذشته افتادند، متأثر شدند و هر دو به گریه افتادند. امام با دیدن آن صحنه نسبت به آن دو ترحم کرد و فرمود:
باش که او را سه طلاقه کردم. خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود درنیاوردم، بلکه به جهت اینکه او را برای شوهرش نگه دارم، با او ازدواج کردم.
سپس دستور داد تمام مهریه او را بدهند. آن دو خواستند به عنوان تشکر اموالی را به امام بدهند، که حضرت نپذیرفت و فرمود: پاداشی که امید است به من داده شود، بهتر از اموال است، سپس آن دو دوباره با یکدیگر زندگی کردند.
بر اساس آنچه در داستان آمده، این جریان بعد از ولایتعهدی یزید رخ داد.(۱)
این داستان، به دلایل زیر، بی اعتبار و قابل نقد و تردید جدی است:
۱ـ ابو درداء، (عویمر بن عامر یا عویمر بن قیس) بنا بر نظر مشهور در زمان خلافت عثمان (۳۱ ـ ۳۲۱ یا ۳۳) درگذشت. برخی وفات او را سال ۳۸ یا ۳۹ هجری دانستهاند(۲)، در حالی که داستان مذکور در اواخر سلطنت معاویه و زمانی رخ داد که معاویه، یزید را به عنوان جانشین خود معیّن کرده بود. قطعاً در آن زمان ابو درداء، در حال حیات نبود و سالها از درگذشت وی سپری شده بود.
۲ـ داستان در منابع تاریخی و حدیثی مشهور و کهن ذکر نشده است، در حالی که اگر رخ داده بود، با شهرت و کیفیتی که در داستان آمده، حتماً در منابع حدیثی یا تاریخی ذکر میشد. تنها کتاب مشهوری که آن را آورده «الامامه و السیاسه» است که برخی در انتساب آن به «ابن قتیبه» تردید جدی کردهاند.(۳)
۳ـ در هیچ کدام از منابع شیعه و سنی ذکر نشده که امام حسین بعد از شهادت علی(علیه السلام) و رفتن به مدینه، در اواخر سلطنت معاویه، به عراق (کوفه) آمده باشد و مدت نسبتاً طولانی درنگ نموده تا در آنجا ازدواج نماید.
۴ـ در داستان آمده که امام «ارینب» را سه طلاقه کرد، در حالی که از نظر مکتب اهل بیت(علیه السلام) سه طلاقه نمودن همسر در یک مجلس و بدون ازدواج مجدد با وی، ارزش ندارد و محقق نمیگردد.
۵ـ در برخی منابع گفته شده: کسی که با وی ازدواج کرد، امام حسن است، که در این منابع، اشارهای به اینکه امام او را طلاق داده، نشده است.(۴)
در کتاب «تسلیة المُجالس وزینة المجالس» داستان را به صورت مختصر دربارة امام حسن(علیه السلام) آورده، یادآور میشود که این جریان در مدینه رخ داد و بعد از ملاقات عبدالله با همسر سابق خود و گریه آن دو، امام او را طلاق داد و وی مجدداً به عقد شوهر سابق خود درآمد و به خانة او رفت.(۵) منبع مذکور، به جهات زیر، از اعتبار و ارزش مناسب برخوردار نیست:
أ) کتاب مذکور، از منابع متأخر و غیر مشهور (حدود قرن ده هجری) است، نیز وضع نویسنده، از جهت نسب، تاریخ زندگی، محیط تربیتی، میزان اعتبار و علمیت، به صورت دقیق معلوم نیست.(۶)
ب) این کتاب بعد از مطالعه کتاب «روضة الشهداء» ملا حسین کاشفی سبزواری متوفانی حدود ۹۱۰(۷) و بر اساس و شیوه و اقتباس از آن نگارش یافته است.
نویسنده بعد از تمجید و تعریف از کتاب «روضة الشهداء» و نویسندة آن مینویسد: بعد از مطالعه آن کتاب از خداوند خواستم بر اساس و روش وی کتابی بنویسم تا در این کار از او پیروی کرده باشم.
وی یادآور میشود که مطالب صحیح و آنچه در کتابهای دانشمندان ما وجود داشت، گردآوری کردم.(۸)
اساس و منشأ کتاب مذکور، کتاب «روضة الشهداء» است. «روضة الشهداء» که مستند مهم این کتاب به شمار میرود، به سختی نقد شده است.
میرزا عبدالله افندی اصفهانی از بزرگان قرن دوازدهم، کتابشناس بلندپایه شیعه(۹) درباره منابع «روضة الشهداء» بر این باور است که بیشتر، بلکه تمام روایات موجود در آن، از کتابهای غیر مشهور، بلکه غیر قابل اعتماد نقل شده است.(۱۰)
افزون بر این، در کتاب «روضة الشهداء» در بیشتر موارد به ویژه موارد حساس، هیچ مصدر و مأخذی برای آنها یاد نشده، در مواردی که مأخذ آورده، اغلب آن منابع اشکال دارد.(۱۱)
ج) داستان مذکور در «روضة الشهداء» نیز نیامده است، چنان که در منابع کهن یافت نشد و نویسنده آن را با تعبیر «روایت شده»، آورده، هیچ کدام از راویان یا منابع آن را نام نبرده است!
بنابر این، این داستان، درباره امام مجتبی نیز دارای ارزش و اعتبار نیست و به افسانه شباهت دارد.
دربارة امام حسین(علیه السلام) نیز اعتبار ندارد و افسانه بودن آن نسبت به امام حسین(علیه السلام) روشنتر است، چنان که مطالبی که ذکر شد، معلوم شد. دقت در جزییات آن، افسانه بودن گزارش را به خوبی اثبات میکند.
توجه به این مطلب نیز ضروری است که در هیچ کدام از منابع نیامده که علت یا یکی از علتهای واقعه کربلا، این جریان است و یزید به جهت کینهای که در این باره از امام حسین داشت، با حضرت جنگ کرد.
۱ـ الامامه والسیاسه، ص ۱۶۶ ـ ۱۷۳.
۲ـ ابن عبدالبرّ،الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۲۹ ـ ۱۲۳۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج ۴، ص ۶۲۲؛ ابن اثیر الکامل، ج ۳، ص ۱۲۹.
۳ـ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص ۴۵۹.
۴ـ ابن شهرآشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۳ ـ ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
۵ـ محمد بن ابی طالب حسینی کرکی، تسلیة المُجالس وزینة المَجالس، ج ۲، ص ۵۴ ـ ۵۸.
۶ـ همان، ص ۱۱ ـ ۱۶ (مقدمه کتاب).
۷ـ الذریعه، ج ۱۱، ص ۲۹۴.
۸ـ تسلیة المُجالس وزینة المجالس، ج ۱، ص ۵۱ ـ ۵۲.
۹ـ رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، ص ۳۴۰.
۱۰ـ میرزا عبدالله افندی، ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، ج ۲، ص ۱۹۰.
۱۱ـ تأملی در نهضت عاشورا، ص ۳۴۰.
به نقل از واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی