چندی پیش آقای مجتهد شبستری در سلسله مقالات «قرایت نبوی از جهان»، دلایلی را در خصوص موضوع «قرآن، کلام نبوی» ارائه نمودند. ایشان در ابتدا، نظریة آلبرت کلر آلمانی را به عنوان مقدمة اصلی و مفروض استدلال چنین بیان می‌کند: «بر اساس نظریة آلبرت کلِر آلمانی، زبان با پنج محور قوام پیدا می‌کند: محور گوینده، محور شنونده، محور زمینة متن یا متنِ متن، محور جماعت و اهل آن زبان و محور محتوا». در ادامه نظریة رایج «قرآن، کلام خداوند» را بیان کرده، به نقد آن نظریه می‌پردازد:

«اگر شخصی بگوید الفاظ و معانی معینی، به طور ویژه‌ای برای من به وسیله واسطه‌ای مثلاً فرشته قرایت می‌شود و سپس آنها را برای مخاطبان بخواند... چون این کلام برای مخاطبان «گوینده» ندارد و هیچ اراده جدی (در اصطلاح علم اصول) در ورای این جملات دیده نمی‌شود. چنین جمله‌هایی را (که نمی‌توان آنها را جمله نامید)، نمی‌توان بررسی و تفسیر یا تحلیل کرد. هیچ‌گونه قرایتی از آنها ممکن نیست».
ایشان جهت تبیین بیشتر این که چرا در تلقی سنتّی، قرآن برای مخاطبان گوینده ندارد در مقالة دوم چنین می‌گوید: 

«... نمی‌توانیم فرض کنیم گوینده این متن غیر از انسان است و مثلاً گوینده آن خدا است و در عین حال این متن را قابل فهم برای همگان اعم از مؤمن و غیرمؤمن بدانیم. غیرمؤمن که به خدا عقیده ندارد چگونه می‌تواند این پیش‌فرض و یا پیش فهم را داشته باشد که گوینده این متن خداست تا این متن را بفهمد.... بدین ترتیب غیرمؤمن نمی‌تواند مصحف را بفهمد.»
و در ادامه بر همگانی بودن فهم تأکید کرده چنین بیان می‌کند:

« آنچه را به صورت همگان نمی‌توان فهمید به هیچ صورت دیگر هم نمی‌توان فهمید.»
به طور خلاصه؛ ایشان معتقد است اگر قرآن را کلام خداوند بدانیم– بر اساس نظریه آلبرت کلر- حداقل محور اول از پنج محور کلام؛ یعنی محور گوینده، برای غیر مؤمنان که به خدا عقیده ندارند؛ وجود ندارد و در نتیجه مصحف برای آنان غیر مفهوم خواهد شد. از طرفی آقای مجتهد مدعی است که فهم باید همگانی باشد پس در این تلقی، قرآن برای هیچ کسی مفهوم نخواهد بود. از طرفی چون شواهد تاریخی نشان می‌دهد که غیر مؤمنان هم مصحف را می‌فهمیده اند پس بنا بر برهان خلف «لاجرم باید پذیرفت قرآن همانا کلام انسانی نبی است.» 

یکی از مقدمات مفروض استدلال فوق این گزاره است که: «غیر مؤمنین به خدا عقیده ندارند لذا کلام خدا برای آنان کلامی بدون گوینده است».
در این مقاله نشان می‌دهیم که طبق شواهد قرآنی، اگر چه غیر مؤمنین به خدا عقیده ندارند ولی آنان نیز به اندازة مؤمنین با گویندة کلام، یعنی «خدای فطری» آشنا هستند، لذا کلام خدا برای آنان نه تنها بدون گوینده نیست بلکه گوینده ای آشنا دارد و گزارة فوق گزاره ای نادرست است. 

آیات زیادی در قرآن وجود دارد که به وضوح دلالت می‌کنند بر اینکه، غیر مؤمنین نیز خدا را خالق آسمانها و زمین و انسان ها و روزی دهندة آنها می‌دانند:

«وَ لَیِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُون‏»(زخرف/۸۷) « ای پیغمبر اگر از آنها باز پرسی چه کسی آنان را آفریده است؟ یقیناً جواب دهند خدا آفریده، پس چگونه به او دروغ می‌بندند! 

«وَ لَیِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیم‏»(زخرف/۹) « ای پیغمبر اگر از آنها باز پرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ به تحقیق جواب دهند خدای مقتدر و دانا آنها را آفریده است».

«وَ لَیِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنی‏ بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ»(زمر/۳۸)

« ای پیغمبر اگر از آنها باز پرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ به تحقیق جواب دهند خدا. بگو آیا پس می‌نگرید به آنچه به جز خدا می‌خوانید! اگر خدا بخواهد مرا رنجی برسد آیا آن بتان می‌توانند آن را رفع کنند؟! و یا اگر خدا بخواهد مرا به رحمتی رساند، آیا آنان قادرند آنرا دور سازند؟! بگو، خدا مرا کافیست. متوکلان عالم بر او توکل می‌کنند».

«وَ لَینِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنیَ‏ یُؤْفَکُونَ*اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکلُ‏ِّ شیَ‏ْءٍ عَلِیمٌ*وَ لَینِ سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثرَُهُمْ لَا یَعْقِلُون‏»(عنکبوت/۶۱-۶۳)

« ای پیغمبر اگر از آنها باز پرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ و نیز خورشید و ماه مسخر فرمان کیست؟ به تحقیق جواب دهند خدا. پس چگونه به او دروغ می‌بندند!؟ خداست که روزی هر یک از بندگان را که بخواهد، وسعت بخشد و برایش مقدر گرداند. که همانا خدا به همه چیز دانا است. و اگر از آنها باز پرسی چه کسی باران از آسمان فرو فرستد تا زمین را پس از مرگ خزان دگر بار زنده گرداند؟ یقیناً خواهند گفت «الله»، بگو ستایش مخصوص خداست. ولی اکثر آنها تعقل نمی‌کنند!»

این آیات و آیات بسیارِ مشابه، همگی نشان می‌دهند که غیر مؤمنین، خدا را به عنوان خالق خود و آسمان ها و زمین می‌شناختند، اگر چه؛ نه به زبان اقرار می‌کردند و نه در عمل تسلیم او می‌شدند، ولی در فطرت خود، خدا را می‌شناختند. لذا قرآن کریم، حتی در مقام محاجه با افرادی که نسبت به دعوت انبیاء به سوی خدا تشکیک می‌کردند، با چنین لحنی سخن می‌گوید که: «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»(ابراهیم/۱۰) « آیا در خدایی که پدید آورندة آسمان ها و زمین است، شک توان کرد!!؟» یعنی خداشناسی فطری چنان در نهایت شدت و بروز است که اصلاً نمی‌توان در وجود او شک کرد، فقط کافی است که حجاب از فطرت زدوده شود تا وجود و حضور خداوند، روشنتر از آفتاب در سر تا سر هستی، وجدان گردد.

البته خداوند، خود در مواقعی این حجاب را از فطرت انسان ها کنار می‌زند تا حضورش را با تمام وجود احساس نمایند. بدین ترتیب حجت را بر غیر مؤمنین تمام می‌کند تا بهانه ای برای آنان در خصوص نشناختن گوینده و عدم فهم نسبت به کلام خدا باقی نماند. گاهی آنان را در سختی ها و شداید گرفتار می‌نماید تا جایی که امیدشان از همه چیز و همه کس گسسته می‌شود و در آن لحظه حجاب ها از روی فطرت کنار رفته، خدا را خالصانه صدا می‌زنند و از او کمک می‌خواهند. خداوند در آیات زیادی این مطلب را تذکر داده است:

«فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»(عنکبوت/۶۵) « چون به کشتی نشینند (و گرفتار امواج سهمگین دریا شوند) خدا را خالصانه می‌خوانند و چون آنان را از خطر دریا به ساحل نجات رسانیدیم باز هم برای خدای یکتا شریک قایل می‌شوند»

«قُلْ مَن یُنَجِّیکمُ مِّن ظُلُمَاتِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضرَُّعًا وَ خُفْیَةً لَّینِ‏ْ أَنجَینَا مِنْ هَاذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّکِرِینَ*قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُم مِّنهَْا وَ مِن کلُ‏ِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشرِْکُون‏»(انعام/۶۲و۶۳) « (ای پیامبر) بگو آن کیست که شما را از تاریکیهای بیابان و دریا نجات می‌دهد، که او را به تضرع و زاری (و از باطن قلب) می‌خوانید، که اگر ما را از این مهلکه نجات داد پیوسته شکرگزار او هستیم. بگو، خداست که شما را از سختی ها نجات دهد و از هر غم و اندوه می‌رهاند، سپس شما باز هم به او شرک می‌آورید!».

این دسته از آیات به روشنی نشان می‌دهند که غیر مؤمنین نیز خدا را می‌شناسند اما به واسطة تسلیم نشدن نسبت به او معرفت خدا محجوب می‌شود. خداوند به واسطة رحمتش گاهی اوقات آنها را گرفتار سختی ها و شداید می‌کند به طوریکه از همه جا و همه کس بریده و ناامید می‌شوند لذا در آن لحظات خالصانه و از عمق دل با تضرع و ترس خدا را صدا میزنند و از او طلب یاری می‌کنند، و البته خدا هم به آنها پاسخ داده و آن سختی را از آنان دور می‌سازد. پس به تعبیر قرآن غیر مؤمنین گاهی هم خالصانه با آن گویندة آشنا سخن گفته، و به آن شناخت، اعتراف می‌کنند، گرچه با بر طرف شدن سختی باز هم به او شرک می‌ورزند.

نتیجة آنکه - به استناد قرآن- غیر مؤمنین نیز علاوه برمؤمنین، گویندة اصلی قرآن یعنی خداوند را به خوبی می‌شناسند، به طوری که گاهی او را در خلوت خالصانه می‌خوانند و از او طلب یاری می‌کنند. در نتیجه اگر مصحف را کلام خدا بدانیم - و بر فرض صحت قاعده مورد ادعای آقای مجتهد مبنی بر ضرورت شناخت متکلم؛ برای فهم کلام او- باید گفت این کلام؛ نه تنها برای مؤمنین بلکه برای غیر مؤمنین نیز گوینده دارد، آن هم گوینده ای آشنا، و از این نقطه نظر، قابل فهم بودن قرآن به عنوان کلام الله، خدشه ای برنمی دارد.

خرداد ۱۳۸۸

 

/



شهرام سیاه‌کلاه