- شهابالدین آلوسی (م ۱۲۷۰) گفتهاند: مراد آیه آن است که اگر پیامی را که اینک به تو گفتهاند نرسانی گویی اصلاً تبلیغ رسالت نکردهای.(تفسیر روحالمعانی ۶ / ۱۸۹.) - و نیز گوید: ابنعباس گفته است: این آیه درباره علی علیه السلام نازل شد، آنجا که خدای سبحان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دستور داد که مردم را از ولایت علی علیه السلام آگاه کند (در روز غدیر خم)، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیم آن داشت که مردم بگویند: جانب پسر عموی خود را گرفت و به او تمایل نشان داد؛ و در این باره بر او طعن زنند، پس خداوند این آیه را به او وحی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم به معرفی ولایت علی علیه السلام برخاست و دست او را گرفت و گفت: “هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست؛ خداوندا، دوست او را دوست بدار، و دشمن او را دشمن باش”.(تفسیر روحالمعانی ۶ ص ۱۹۳. و همین مطلب در شواهدالتنزیل ۱ / ۱۹۲ از ابنعباس و جابربن عبداللَّه انصاری آمده است.)
-شهابالدین آلوسی در تفسیر روحالمعانی (۳ / ۲۶) مطلبی را از یکی از محققان در توجیه درخواست ابراهیم علیه السلام و عدم برتری علی علیه السلام بر آن حضرت در مسأله اطمینان قلب آورده که ما سخن او را در اینجا میآوریم و سپس به نقد آن میپردازیم. وی گوید: “مطلبی که یکی از محققان در این مقام نوشته و سخن را در دفاع از حضرت خلیل علیه السلام گستردهاست مرا شگفت آمد و آن این که: سؤال آن حضرت العیاذ باللَّه ناشی از شک در یک امر دینی نبود بلکه سؤال از چگونگی زندهکردن مردگان بود تا دانش کامل و همه جانبهای بدان پیداکند؛ و معلوم است که علم به کیفیت احیاء، شرط ایمان نیست. دلیل این مطلب سؤال به صیغه “کیف” است که برای سؤال از حال و چگونگی وضع گردیدهاست... بنابراین معنای اطمینان همان آرامش دل است از جولان در اطراف چگونگی زندهکردن مردگان که با ظهور تصویر دیدنی آن حاصل میآید؛ و نبودِ این اطمینان منافات ندارد با حصول ایمان به قدرت کامله خدا بر احیای مردگان، و نمیبینم که دیدن این کیفیت افزایشی در ایمانی که از او مطلوب بودهاست داشتهباشد، بلکه مفید چیزی بود که ایمان به آن واجب نبود. و از همین جا دانسته میشود که علی -کرّم اللَّه وجهه- با گفتن: “لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقیناً “اگر پردهها کنار رود بر ایمان من افزوده نمیشود” در ایمان مرتبهای بالاتر از مرتبه حضرت خلیل علیه السلام برای خود اثبات نکرده است، آن گونه که برخی از شیعیان نادان تصور کردهاند. و بسیاری از اصحاب ما چون بر این مطلبی که ما گفتیم واقف نشدهاند برای ردّ این توهّم که از سخنان حضرت خلیل و امیر استفاده میشود که دومی از اولی برتر است خود را به زحمت افکندهاند”. پاسخ: فخر رازی گوید: “گویند: مراد از اطمینان قلب آن است که خطوراتی که برای استدلالکننده دست میدهد از قلب او زایل شود”.
و علّامه طباطبایی(تفسیر کبیر ۷ / ۴۰.) گوید: “طمأنینه و اطمینان، آرامش یافتن دل است پس از قلق و اضطراب آن، و آن از اِطْمَأَنَّتِ الارضُ گرفتهشدهاست، ارض مطمینّه به زمینی گویند که در آن شیب و فرورفتگی داشتهباشد که آبی که در آن روان میشود در آن استقرار یابد... و درخواست اطمینان قلب در این آیه مطلق است و دلالت دارد که مطلوب آن حضرت از آن درخواست حصول ایمان مطلق و قطع ریشههای هر نوع خطور قلبی بوده است”.(تفسیر المیزان ۲ / ۳۹۴.)
- آلوسی گوید: امامیه و برخی از ما گفتهاند: این آیه درباره علی -کرّم اللَّه وجهه- نازل شدهاست آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شب هجرت او را در مکه در بستر خود به جای نهاد. و قرطبی نیز همین را گفته است.(تفسیر روحالمعانی ۲ / ۹۷.)(تفسیر الجامع لاحکام القرآن ۳ / ۲۱.) ه
- با نگاهی عمیق در اخبار و احادیثی که از طریق عامه و خاصه در وصف حوض پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کوثر وارد شده در خلال آنها عجایبی از حیث مضمون و معنا دیده میشود مانند آنکه خاکش از مشک خوشبو، سنگریزههایش درّ و یاقوت و مرجان، و گیاهش زعفران است و امثال این تعبیرها؛ در این جا این سؤال به ذهن میرسد که مراد از اینها چیست؟ آیا(مانند این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که: <نهری در بهشت دیدم که در دو طرفش قبههایی از لؤلؤ توخالی بود، پس در مجرای آب دست زدم و با مشکی خوشبو روبرو شدم، گفتم: این چیست؟ گفتند: کوثری است که خداوند به تو عطا فرمودهاست... از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر؛ در آن مرغانی سبزرنگ با گردنهایی چون گردن شتر بود>. (تفسیر فخررازی ۳۱ / ۱۲۴).
و این حدیث که: <طول و عرضش به فاصله میان مشرق و مغرب است، هر کس از آن بنوشد دیگر تشنه نمیشود، و هر کس از آن وضو بسازد دیگر نخواهد مرد>، و حدیث دیگر که: <عمقش هفتاد هزار فرسخ است... (تفسیر روحالمعانی ۳۰ / ۲۴۴).) لازم است که به ظواهر آنها ملتزم شویم و گوییم در حوض پیامبر به تعداد ستارگان آسمان جام وجود دارد و نیز درّ و یاقوت و مرجان در آن هست؟ یا آنکه میتوان این ظواهر را به معانیی برتر، والاتر و لطیفتر از این تعبیر نمود؟ زیرا که اینگونه معانی در فرمایش امام صادق علیه السلام در اشعاری چنین آمده است:
فیالأصل کنّا نجوماً یستضاءبنا/و للبریّة نحن الیوم برهان/ نحن البحور الّتی فیها لغایصکم/درُّ ثمین و یاقوت و مرجان/ مساکن القدس والفردوس نملکها/ونحن للقدس و الفردوس خزَّان/ من شذَّ عنّا فبرهوت مساکنه/و من أتانا فجنّات و ولدان/
<در واقع ما ستارگانی هستیم که از نور ما استفاده میشود، و امروز برای آفریدگان دلیل روشنی هستیم>./<ما دریاهایی هستیم که در آن برای غواصان شما دُرهای گرانبها و یاقوت و مرجان وجود دارد>./ <مساکن قدس و فردوس در اختیار ماست و ما خازنان قدس و فردوسیم>./ <هر که از ما جدا شود وادی برهوت جای اوست، و هر که به ما بپیوندد به باغهای بهشت و نوجوانان خدمتکار بهشتی دست خواهد یافت>./(بحارالانوار ۴۷ / ۲۶.)
باید دید که آیا مراد از ستارگان و درّ و یاقوت و مرجان در این اشعار همین ظواهر آنهاست یا آنکه در پس آن حکمت و علم و معرفتی دیگر نهفتهاست؟ چرا که غواص دریای علوم اهلبیت - علیهم السلام - به انواعی از معرفت دست مییابد که با یاقوت و درّ و مرجان و سایر چیزهایی که پسند عوام است و با شنیدن نام آنها چشمهاشان برق میزند قابل قیاس نیست، بلکه خواص و بزرگان چیزهایی بالاتر از اینها درک میکنند و میدانند که به کار بردن این الفاظ به جهت آن است که بیان گنجایش و توان کشف حقایق آنها را ندارد، و البته این با ظاهر آنها هم منافات ندارد.
/
سایت فطرت