چندی پیش در فضای مجازی آقای علی اصغر غروی به باوری از باورهای شیعی معترض شده و آن را مخالف قرآن خوانده است. گفتنی است که مدعیان قرآن گرا، اگر چه در اعتقادات خویش اختلافات عمیقی با یکدیگر دارند و هیچگاه نمیتوانند به وحدت ایدئولوژیک دست یابند لیکن در تهاجم به تشیع و شعائر شیعی هم پیمان هستند و در این میان برخی پیروان شان تلاش دارند تا همه ورشکستگان اعتقادی و سیاسی از روشنفکر دین گریز گرفته تا سلفی گرای شیعه ستیز را بر محور ضدّیت با مکتب اهل بیت گرد آورند.
بر هیچ انسان متتبّعی پوشیده نیست که تاویلگرائیهای محمد جواد غروی (پدر علی اصغر غروی) در تطبیق بلاوجه آیات قران با تئوریهای علم تجربی، هیچ گاه خوشایند سلفی ظاهرگرا نبوده و روشنفکرنمایی هم که در پی تغییر بنیادین در مفاهیم دینی است نیز آن را بر نمیتابد. اما مقلّدی از مقلّدان مصطفی حسینی طباطبایی ناشیانه در یک کانال تلگرامی، جمع اضداد کرده و به خیالی موهوم، همه را به ادعای مبارزه با خرافات مجتمع ساخته است.
قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر.
علی اصغر غروی که بخشی از اعتبار خویش را وامدار پدر (محمد جواد غروی) است و بخشی را مدیون مبارزات سیاسی گذشته خویش، نابخردانه برخی از اغراض سیاسی خود را در قالب مبارزه با خرافات دنبال میکند. وی در حالی که از دانش قرآنی کم بهره است هر باوری را به بهانه ضدّیت با قران به چالش میکشد و مقلّدین مصطفی طباطبایی نیز به ترویج آراء وی میپردازند زیرا که در مسلک مدعیان قرآنی ، هدف هر وسیله ای را توجیه میکند .
کانال مذکور در تاریخ دهم اردیبهشت 97 ( سی ام آوریل ) از علی اصغر غروی مشهور به دکتر غروی کلیپی قرار داده و وی ذیل آیه 13 احقاف میگوید:
«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثم استقاموا» پروردگار ما مربی ما تربیت کننده ما برنامه دهنده ما برنامه ریز ما راهنمای ما رهنمون ما الگوی ما فقط همین خداست هیچ کس دیگر نیست. شیعه در زمان احساس خطر میگوید یا اباالفضل؛ یا زمانی که وزنه ای میخواهد بردارد میگوید یا علی ؛ خدا کو ؟ خدا کاره ای نیست. ... محسنین فقط خدا را میخوانند.....
ما به علی اصغر غروی تنها با یک آیه از قران پاسخ میگوییم :
در آیه 61 سوره بقره چنین میخوانیم «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى بِالَّذی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ ...»
قرآن خبر میدهد از قوم موسی ؛ که آنان به خدا و رسالت پیامبرش اقرار کرده و ایمان آورده بودند و خدا از آسمان برای آنان غذای بهشتی (منّ و سلوی) نازل میکرد اما پس از چندی ، قوم موسی علیه السلام اظهار کردند از غذای آماده خسته شده و دیگر بر این غذا تحمل ندارند.
آنان از موسی تقاضا کردند ای موسی تو خدایت را بخوان و از او بخواه تا برای ما سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیاز از زمین برویاند. موسای کلیم هم چنین کرد و خدا هم اجابت نمود.
ما از این روشنفکر قرآنگرا میپرسیم:
الف: اگر خواندن غیر خدا اشکال داشت و واسطه جویی در درخواست از خدا بی پایه و شرک میبود چرا حضرت موسی ع به قومش اعتراض نکرد و آنان را از این شرک بیّن نهی ننمود ؟! و به آنان نگفت که شما نباید مرا واسطه قرار دهید بلکه باید خودتان از خدا بخواهید. اما بالعکس در پی چنین تقاضایی ، پیامبر خدا ، وسیله شده و درخواست امت خویش را به خدا عرضه میدارد .
ب: اگر حضرت موسی ع متذکر چنین خبطی نبود چرا خدا اشتباه پیامبرش را اصلاح نکرد ؟! بلکه بالعکس با اجابت خواسته آنان روش امت موسی را تایید کرد و امت پیامبر خاتم را نیز به گمراهی سوق داد .
حاشا و کلّا که خدای واحد و معبود یکتا در چنین شرایطی سکوت اختیار نماید. بلکه باید امثال مصطفی طباطبایی و علی اصغر غروی در نگاه خویش تجدیدنظر نمایند.
در حقیقت موسی و خدای موسی هیچ اشکالی به این نوع واسطه جویی نگرفتند. بلکه سرزنش قوم به جهت تبدیل غذای بهتر به غذای پستتر بود.