یکی از مباحث مهم و تاثیر گذار کلامی و اعتقادی در زمینه امامت اهل بیت علیهم السلام که شایدا کمتر مورد توجه اندیشمندان و محققان کلامی قرار گرفته باشد موضوع مرجعیت فکری اهل بیت علیهم السلام میباشد به این معنا که اهل بیت علیهم السلام در اعتقاد شیعه علاوه بر شایستگی برای تصدی رهبری سیاسی جامعه تنها منبع فکری قابل اعتماد پس از پیامبر و به عنوان عدیل قرآن هستند که جامعه اسلامی میتواند در تفسیر و فهم دین و آیات قرآن به آن اعتماد کند و بدیهی است که این مرجعیت فکری اهل بیت مستند به علم ویژه و الهی آنها میباشد.
نوشته پیش رو سخنرانی مرحوم آیت الله شهید سید محمد باقر حکیم درباره مرجعیت فکری اهل بیت میباشد که به زبان عربی در مرکز تحقیقات اعتقادی قم وابسته به دفتر آیت الله سیستانی و در ماه رمضان ایراد شده. خبرگزاری حوزه ترجمه این سخنرانی علمی را تقدیم خوانندگان ارجمند میکند:
بسم الله الرحمن الرحیم
الصلاة والسلام علی رسول الله و آله و علی سیدنا ومولانا بقیة الله فی أرضه الحجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف.
خداوند میفرماید: «وجعلناهم أیمة یهدون بأمرنا و أوحینا إلیهم فعل الخیرات و إقام الصلاة و إیتاء الزکاة و کانوا لنا عابدین».(انبیا ۷۳).
(و آنها را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت میکردند. و انجام دادن کارهای نیک و برپای داشتن نماز و دادن زکات را به آنها وحی کردیم و همه پرستنده ما بودند).
در ابتدا فرا رسیدن روزهای ماه مبارک رمضان را به سروران ارجمند تبریک عرض میکنم و همچنین به خاطر این برنامه دینی و عقایدی در این ماه به آنها تبریک میگویم چون یکی از عبادت ها در این ماه طلب معرفت و علم است و این جلسات نیز از مصادیق این عبادت میباشد.
دوست داشتم بحث ما درباره موضوع این جلسه بحثی طولانی و دنباله دار باشد اما به خاطر شرایط موجود و وضع سلامتی نمیتوانم بیشتر از این در خدمت شما باشم.
موضوع بحث ما مرجعیت فکری اهل بیت علیهم السلام است که اگر بخواهیم آن را به صورت تفصیلی مورد بحث قرار داده و مکتوب کنیم عناوین و سرفصلهای متعددی خواهد داشت و اکنون تلاش میکنم به مجموعه این عناوین و سرفصل ها به شکل کلی اشاره کنم و درباره برخی از این عناوین به بحث تفصیلی نیز خواهیم.
* اهداف وجودی اهل بیت (علیهم السلام)
اگر بخواهیم درباره جایگاه مرجعیت فکری اهل بیت علیهم السلام صحبت کنیم باید گفت که وجود اهل بیت (علیهم السلام) اهداف متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
* اهل بیت (علیهم السلام) موجب امان اهل زمین هستند
هدف اول وجود اهل بیت (علیهم السلام) هدفی غیبی است که به جهان غیب مربوط میشود و ما از طریق نصوص اهل بیت (علیهم السلام) به آن پی میبریم بدین معنا که اهل بیت (علیهم السلام) موجب محفوظ بودن و امان اهل زمین هستند و روایات زیادی بر این معنا دلالت دارد. از این روایات فهمیده میشود که امام به معنای عام خود که شامل انبیا هم میشود آثاری غیبی و غیر مشهود دارد که ما از جزییات آن اطلاع نداریم و فقط از طریق نصوص اهل بیت (علیهم السلام) به آن پی میبریم و به عنوان مثال در این رابطه میتوان به این آیه اشاره کرد که میفرماید: «و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون».
از این آیه برداشت میشود که وجود پیامبر (صلی الله علیه وآله) موجب امان و امنیت اهل زمین است و به خاطر وجود ایشان عذاب برداشته میشود.
* هدف دوم وجود اهل بیت (علیهم السلام) رهبری جامعه اسلامی و جهانی
هدف دوم از وجود اهل بیت (علیهم السلام) که از نصوص شریف فهمیده میشود رهبری اسلامی حکومت اسلامی و رهبری جامعه بشریت است چراکه خداوند متعال مقدر فرموده که دین اسلام آخرین دین باشد و حکومت اسلامی نیز یکی از عناصر و اجزای مهم این دین و رسالت به شمار میرود. این حکومت در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز تاسیس شد و این از ویژگیهای ممتاز کننده رسالت خاتم بر رسالتهای الهی پیشین خود میباشد. این حکومت در طول قرن ها استمرار یافت و ان شاءالله پس از نابودی کفار و استکبار جهانی بار دیگر شاهد استقرار این حکومت خواهیم بود و ان شاء الله پایان سرنوشت بشر همزمان با برپایی این حکومت به دست مبارک امام زمان (علیهم السلام) خواهد بود به گونه ای که زمین پر از ظلم و ستم را به دست شریف خود پر از عدل و داد میکند پس حکومت اسلامی از اهداف مهم اهل بیت علیهم السلام است چراکه وجود آنها امتداد وجود پیامبر (صلی الله علیه وآله) است.
* حفظ اسلام هدف سوم وجود اهل بیت (علیهم السلام)
اما هدف سوم وجود اهل بیت (علیهم السلام) که میتوان به آن توجه کرد حفظ اسلام است چرا که دین اسلام دین خاتم است و باید حفظ شود و باقی بماند و در میان مردم استمرار داشته باشد و از این رو باید حافظ و نگهبانی داشته باشد همان گونه که انبیا نیز رسالتهای الهی را حفظ کردند با این تفاوت که انبیای گذشته رسالت خاتم را با خود نیاروده بودند و به هر حال پس از آنها فرصتی برای آمدن دین و رسالت دیگر بود و از این رو ضروری و واجب نبود که حتما این رسالت ها امتداد داشته باشند اما رسالت خاتم این ویژگی را دارد که پس از آن دین و رسالت دیگری نخواهد بود و اگر در آن خللی وارد شود دیگر فرصتی برای برطرف کردن آن با دین جدید وجود نخواهد داشت و وظیفه اهل بیت (علیهم السلام) این است که این دین را حفظ کنند تا استمرار داشته باشد.
* حفظ امت اسلامی چهارمین هدف وجود اهل بیت (علیهم السلام)
چهارمین هدف وجود اهل بیت (علیهم السلام) میتوان به آن اشاره کرد حفظ وجود امت اسلام و مسلمانان است به عنوان امت واحدی که در میان تمام امت ها به وحدت هویت ممتاز است. ویژگی امت اسلامی در میان امتهای دیگر مانند مسیحی ها و یهودی ها و ادیان ابراهیمی دیگر این است که امتهای دیگر امت واحده نیستد بر خلاف امت اسلامی که امت واحد است و این خود بحث مستقلی است که میتوان درباره آن کتاب مستقلی نوشت و بیان کرد که امت اسلامی چه ویژگیهایی دارد که به خاطر آنها امت واحده شمرده میشود اما امتهای دیگر از این ویژگی ها بی بهره اند
* بنای جامعه شیعه هدف پنجم وجود اهل بیت (علیهم السلام)
هدف پنجم وجود اهل بیت (علیهم السلام) در دنیا ساختن جامعه و گروه صالحان است گروهی که از آنها به شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) تعبیر میشود. این گروه صالحان که پیروان اهل بیت (علیهم السلام) هستند توسط اهل بیت (علیهم السلام) بنا شده اند و ویژگی ها و اهداف و مسیولیتهایی دارند. این گروه فقط این گونه نیستند که گرایشی به یکی از اهل بیت (علیهم السلام) داشته باشند یا فقط به امامت اهل بیت (علیهم السلام) اعتقاد داشته باشند بلکه این اعتقاد یکی از محورهای شخصیت این گروه میباشد و شخصیت آنها عمیق تر از این است و ویژگیهای بیشتری دارد و من درکتاب خود به نام"دور أهل البیت فی بناء الجماعة الصالحة"به این مطلب پرداخته و این هدف از وجود اهل بیت (علیهم السلام) را توضیح داده ام.
* هدف ششم مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام)
هدف ششم از وجود اهل بیت که موضوع بحث ما میباشد مرجعیت فکری و عقیدتی اهل بیت (علیهم السلام) میباشد که ما چون میخواستیم درباره آن بحث کنیم آن را مؤخر قرار دادیم اما از لحاظ اهمیت رتبه آن مقدم تر از ششم است و شاید بتوان گفت در مرتبه سوم از اهداف وجود اهل بیت قرار دارد. مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) هدفی مستقل است که متاسفانه در بحثهای اعتقادی ما آن گونه که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است و در بیشتر موارد در ذیل بحث امامت به معنای اداره جامعه اسلامی و رسیدگی به امور مسلمانان از آن بحث میشود. یا اینکه از این موضوع در مبحث امامت به معنای عام بحث میشود بدون اینکه وارد جزییات آن بشوند. از این رو یکی از اهداف بحث ما درباره این موضوع این است که توجه شما برادران و محققان در زمینه کلام و اعتقادات را به این مساله جلب کنم که آثار بزرگی در زندگی ما و مسلمانان و تمام بشریت خواهد داشت. البته بنده نمیخواهم بگویم مطلقا هیچ توجهی به این موضوع نشده بلکه توجهی که شده از لحاظ کمیت و کیفیت مناسب و در خور اهمیت موضوع نبوده است و به جزییات آن پرداخته نشده است.
در اینجا برای روشن شدن اهمیت این موضوع به چند نکته به صورت اجمالی اشاره میکنم چون همان طور که در ابتدای بحث اشاره کردم در این جلسه به ذکر عناوین اکتفا میکنم و برادران و محققان عزیز میتوانند این عناوین را با مطالعه و تحقیق پیگیری کنند یا اینکه ان شاءالله بنده در فرصت دیگری در خدمت شما باشم.
* حق اهل بیت (علیهم السلام) در رهبری جامعه اسلامی
اولین امری که به این موضوع اهمیت میدهد این است که این مساله جزء اولین مسایلی است که اهل بیت (علیهم السلام) در معرفی اهداف خود به آن اشاره کرده و برای جامعه اسلامی بازگو کرده اند و آن عبارت است از حق اهل بیت (علیهم السلام) در حکومت اسلامی و رهبری جامعه اسلامی چراکه در آن زمان مسلمانان چنین حقی بدین معنا یعنی رهبری جامعه اسلامی برای اهل بیت (علیهم السلام) قایل نبودند مگر عده اندکی از مسلمانان که به این حق آگاه بودند.
وضعیت مسلمانان آن دوره با مسلمانان اکنون فرق داشت. اکنون تعداد زیادی از مسلمانان حقیقت را میدانند و به آن آگاه هستند. در روزگار ما تعداد شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) که به این حق اهل بیت (علیهم السلام) آگاهی دارند نسبت زیاد و قابل توجهی از تمام مسلمانان است که ممکن است به یک پنجم یا یک ششم تمام مسلمانان برسد اما در عصر اهل بیت (علیهم السلام) این نسبت بسیار کمتر از عصر ما بود.
* چرا قرآن در مکه نازل شد
به عنوان مثال در زمان امام علی (علیه السلام) کسانی که حقوق امام را میدانستند بسیار اندک بود که تعداد این افرد در تاریخ ذکر شده و پس از زمان امام علی (علیه السلام) نیز این مساله به خاطر فاصله گرفتن از عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیچیده تر شد و همین عدم اعتقاد به این ویژگی امام نیز گاه مانع بیان آن از سوی امام میشد همان طور که درباره تمام اعتقادات نیز همین گونه است چراکه بر هم زدن اعتقادات یک گروه گاه کاری دشوار و پیچیده است و این موضوع خود به تنهایی نیازمند بحث اجتماعی و فکری و قرآنی است که بدانیم قرآن کریم چگونه اسلام را به مردمی با اعتقادات مخالف آن مطرح و عرضه کرده است و مسیحیان و یهودیان چگونه با اعتقادات خود به اسلام گرایش پیدا کرده اند و چه موانعی بر سر این راه وجود داشته است با دقت در این امور میتوان به این نکته پی برد که چرا قرآن کریم در مکه نازل شد و در مجامع یهودی و مسیحی نازل نشد با اینکه مسیحیان و یهودیان برای فهم و قبول وحی الهی آماده تر و نزدیک تر بودند و فهم رسالتهای الهی در مرکز مشرکانی که خدا و پیامبران را باور نداشتند در ظاهر امر مشکل تری به نظر میرسید و با تمام این احوال خداوند متعال قرآن را در مکه نازل کرد و در مدینه به عنوان محل سکونت یهودیان یا در میان مجتمع مسیحیان و منطقه روم در آن زمان نازل نکرد. یکی از اسباب تفسیر کننده نزول قرآن کریم در مکه این است که اگر قرار بود در مناطق دیگر نازل شود پیروان ادیان و اعتقادات دیگر با آن مخالفت میکردند و به همین خاطر است که میبینیم مقاومت یهودیان در برابر اسلام و دعوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیش از دیگران و مسیحیان بود با اینکه توحید و شریعت یهودیان از مسیحیان قوی تر بود و یهودیان هم در آن دوره نسبت به مسیحیان در ضعف بودند و تعدادی نداشتند و با این حال دشمنی بیشتری با پیامبر (صلی الله علیه وآله) ورزیدند.
* یکی از مدخلهای مهم برای تاثیرگذاری همین مساله مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) است
تمام اینها به این ریشه بر میگردد که طرح یک مساله در میان افرادی که اعتقادی درباره آن و بر خلاف آن دارند امری شوار است و از این رو یکی از مدخلهای مهم و کلیدی برای تاثیرگذاری در جوامع مسلمانان و نزدیک ساختن آنها به اعتقاد کامل به اهل بیت (علیهم السلام) همین مساله مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) میباشد و از این رو در میان نصوص برادران اهل سنت و مدارس دیگر مسلمانان میبینیم که مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) در میان نصوص آنها مقبول است و خود آنها هم به اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه علمی میکنند و از این کار خودداری نمیکنند با اینکه همین ها هم حق امامت را برای اهل بیت (علیهم السلام) باور ندارند.
به عنوان مثال در روایات حج میبینیم که روایت جابر بن عبدالله انصاری درباره حج از امام باقر (علیه السلام) اولین و آخرین روایت مورد توجه در مساله حج نزد مدارس دیگر اسلامی میباشد که موجب وحدت احکام حج میان مسلمانان شده و بیانگر کیفیت حج رسول الله میباشد و اهل سنت هم در صحاح خود آن را روایت کرده و به آن عمل میکنند.
پس بحث مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) مدخل طبیعی و صحیح برای دست یابی به هدف کامل توضیح جایگاه الهی اهل بیت (علیهم السلام) میان مسلمانان میباشد.
* منظور از فکر اهل بیت (علیهم السلام) تحمیل کردن اندیشه ما بر سایر گرایش ها نیست
توجه به مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) برترین روش برای معرفی اسلام به جهان میباشد و ما میتوانیم اسلام را از طریق اهل بیت (علیهم السلام) و فکر آنها به بشریت معرفی کنیمزیرا فکر آنها فکر اسلام اصیل است و سخن آنها سخن خدا و رسول خدا و حقیقت ناب است که شبهه ای بدان راه ندارد و ما در این روزگار بیش از هر زمان دیگر نیازمند معرفی این اسلام به بشریت هستیم چراکه موجب نزدیکی مردم به اسلام و مذهب اهل بیت (علیهم السلام) میشود. البته هنگامی که ما میگوییم فکر اهل بیت (علیهم السلام) منظورمان تحمیل کردن اندیشه مذهبی خود در برابر سایر گرایش ها نیست بلکه منظور ما از فکر اهل بیت (علیهم السلام) همان اسلام واقعی است که اهل بیت (علیهم السلام) برای ما نقل کرده اند و این ثروت بزرگی است که مذاهب دیگر اسلامی از آن بی بهره اند.
از این رو در معرفی اسلام به جهان موضوع مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) از مدخلهای مهم به شمار میرود.
* درک مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) توسط شیعیان
البته ما در مورد مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) به گروه صالحان یا همان شیعیان نیز توجه داریم چون مسیولیت برداشتن پرچم اسلام و دفاع از اسلام و دفاع از مستضعفان و مظلومان جهان و برپایی حق و زمینه سازی برای ظهور امام زمان در روزگار ما بر عهده همین گروه صالحان است و فهم مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) و جایگاه عظیم فکری آنها توسط این گروه نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این زمینه به یاد دارم بیش از چهل سال پیش در یک سخنرانی در مدرسه بغداد در نجف اشرف این مساله را مطرح کردم و گفتم که برترین شیوه معرفی اهل بیت (علیهم السلام) به مردم و مذاهب دیگر این است که اهل بیت (علیهم السلام) را از طریق فکر و فرهنگ آنها معرفی کنیم چراکه این گونه معرفی کردن اهل بیت (علیهم السلام) موجب میشود اهل بیت این گونه بتوانند از موانع روحی و اعتقادی موجود در ذهن انسان ها عبور کنند چون انسانی که اعتقادی دارد به سختی میتواند دست از آن بردارد.
* مقصود از مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) چیست
در این زمینه نیز ما دو بحث داریم که قابل طرح است:
اول: واجبات و مسیولیات مرجعیت دینی چیستپس از فهم این مساله میتوانیم به ارتباط آن با اهل بیت (علیهم السلام) نیز بپردازیم و با مسیولیت اهل بیت (علیهم السلام) در این زمینه و ادله موجود بر این مسیولیت آشنا شویم.
دوم: مضمون علمی مرجعیت فکری چیست بدین معنا که اهل بیت (علیهم السلام) قرار است چه علوم و معارفی را به مردم منتقل کنند و بیاموزند و چگونه میتوان این مضمون را در مورد مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) اثبات کرد این نیز امری نظری است.
* ادله ضرورت مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام)
پس از تعریف مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) و تصور این مفهوم نوبت به بحث تطبیق آن میرسد بدین معنا که این مرجعیتی که آن را تصور کردیم و به مضمون و مسیولیتهای آن پی بردیم چه دلیلی بر ضرورت و لزوم و وجوب آن در زندگی مردم وجود دارد که این نیز شامل سه بحث مهم میشود:
۱. متون و نصوصی که بر ضرورت مرجعیت دینی اهل بیت مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد. چراکه این شبهه وجود دارد که دین اسلام دین خاتم است و این رسالت اسلامی خاتم رسالتی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به صورت کامل بیان فرموده و چیزی را باقی نگذاشته که ما نیاز داشته باشیم از مرجع فکری دیگری بیاموزیم. البته درست است که مسلمانان برای رهبری و سامان دادن به حیات خود نیاز روزانه به یک رهبر دارند اما در زمینه فکری و کسب معارف الهی نیازی ندارند چون همه چیز را پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیان فرموده و چیزی را فرو نگذاشته تا نیاز داشته باشیم از شخص دیگری بیاموزیم.
اگر مراد ما از جانب فکری همان استنباطی باشد که علما به آن میپردازند باز هم علما در این زمینه کافی هستند و نیاز نیست امامتی ویژه را برای اهل بیت (علیهم السلام) را ثابت کنیم و مرجعیت فکری ویژه در کنار رسول خدا نیاز به اثبات دارد که بحث مهمی است.
۲. بحث مهم دیگر در این زمینه مساله ضرورت دین است. این اشکال گاه این گونه مطرح میشود که ما پیش از اثبات مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) در دین این سؤال را مطرح میکنیم که اصل دین چه ضرورتی دارد برخی منکران دین این شبهه را مطرح میکنند که خداوند انسان ر آفرید و به او عقل داد و انسان با عقل و تجربه خود میتواند خوب و بد را بفهمد و زندگی خود را مدیریت کند و به معرفت علمی برسد و نیاز به ادیان الهی ندارد همان گونه که امروز نیز ملحدان ادعا میکنند. البته این بحث در کتب اعتقادی و تفسیری ما به صورت محدود موجود است و شهید صدر نیز در کتاب اقتصادنا به آن پرداخته است و همان گونه که گفته شد این بحث نیز با مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) در ارتباط میباشد.
۳. اجرا و تطبیق این افکار بر دین و رسالت خاتم. بدین معنا که اصل ضرورت دین و مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) را بر دین اسلام تطبیق دهیم و بگوییم دین خاتم نیز چنین ضرورتی را قبول دارد و ضرورت آن مختص رسالتهای پیشین و اصل دین نیست بلکه رسالت خاتم نیز چنین ضرورتی را باور دارد و ایجاب میکند.
* اثبات مرجعیت فکری برای مصداق اهل بیت (علیهم السلام)
ممکن است کسی بگوید ما ضرورت مرجعیت فکری را باور داریم اما چه کسی گفته اهل بیت (علیهم السلام) این مراجع فکری هستند ممکن است افراد دیگری باشند و مصادیق دیگری مانند عموم مسلمانان یا اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز میتوانند مصداق این مرجع فکری باشند کما اینکه چنین ادعایی نیز از سوی برخی مانند خلفای صدر اسلام به ویژه خلیفه دوم مطرح شده و در عرصه فکری جهان اسلام مطرح شده است.
پس ما باید در این زمینه نیز به قرآن و روایات و نصوص وارد شده از طریق پیامبر (صلی الله علیه وآله) مراجعه کنیم و ثابت کنیم این مراجع فکری اهل بیت (علیهم السلام) هستند. مانند حدیث ثقلین و روایات دیگر این زمینه.
جنبه دیگری در اثبات این مرجعیت فکری که به آن توجه مناسب نشده این است که حدیث ثقلین همان طور که میدانید از نصوص مهم در اعتقادات ما میباشد که به عنوان شاهد حق اهل بیت (علیهم السلام) در خلافت و ضرورت رجوع فکری به اهل بیت (علیهم السلام) به آن استشهاد میشود.
* سابقه تاریخی مراجعه فکری به اهل بیت (علیهم السلام)
بحث دیگر قابل توجه در این زمینه بررسی واقعیت موجود اسلامی در مراجعه فکری به اهل بیت (علیهم السلام) میباشد. این بررسی به صورت مناسب مورد توجه قرار نگرفته گرچه بنده در بحث تفسیر و علوم قرآن به آن اشاره کرده و در برخی سخنرانیهای خود به شواهد این مساله اشاره کرده ام.
در تاریخ اسلام از صدر اسلام تا روزهای آخر عصر اهل بیت (علیهم السلام) شاهد این هستیم که مردم در مسائل فکری به اهل بیت مراجعه داشته اند و حتی خلفا و سلاطین در مسائل فکری به اهل بیت (علیهم السلام) رجوع کرده اند. ائمه مذاهب نیز به اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه فکری و علمی داشته اند و علمای اسلامی نیز همین طور و بدین ترتیب اهل بیت (علیهم السلام) در مذاهب مختلف اسلامی تاثیر فکری داشته اند و این بحثی است که جنبه فکری فرهنگی و تاریخی دارد و نیازمند پیگیری دقیق است تا به این واقعیت برسیم و بنده در اینجا به نمونههایی از این مراجعه ها اشاره میکنم.
یکی از این نمونه ها این است که عمربن خطاب در موارد متعد این جمله را گفته که «لولا علی لهلک عمر و لا أبقانی الله لمعضلة لیس لها ابوالحسن علی». (اگر علی نبود عمر هلاک میشد و خداوند مرا با مشکلی بدون علی تنها نگذارد). چنین کلمات و سخنان مشابهی نشان دهنده رجوع او به امام علی (علیه السلام) در مسائل فکری است. همچنین برخی خلفای اموی و بنی العباس به ائمه رجوع علمی داشته اند مانند رجوع به امام باقر (علیه السلام) در مساله ضرب سکه و رجوع مهدی عباسی به امام کاظم (علیه السلام) در توسعه حرم مکی که نشان میدهد خلفا به اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه داشته اند و برخی نصوص نشان میدهد حتی معاویه نیز در مسائل فکری به امام علی (علیه السلام) رجوع داشته.
* مراجعه علمی به اصحاب ائمه (علیهم السلام) در تاریخ اسلام
نمونه دیگر در این زمینه نقش اصحاب ائمه اهل بیت (علیهم السلام) در روایت حدیث میان مسلمانان است. علامه شرف الدین در کتاب المراجعات خود به وجود صد نفر از رجال حدیث از ثقات شیعه اشاره میکند که نقشی اساسی در روایت حدیث نزد اهل سنت دارند و در این زمنیه به اظهارات برخی مؤلفان کتب حیثی اشاره میکند که اگر این راویان شیعه نبودند روایتی برای اهل سنت باقی نمیماند و این نشان دهنده تاثیر اهل بیت (علیهم السلام) در این جریان فکری اسلامی است. و نمونههای فراوان دیگری نیز وجود دارد که نمیخواهم با بیان آن وقت گرفته شود.
* جنبش فکری اهل بیت (علیهم السلام) در جهان اسلام
چهارم: بحث دیگر در زمینه مرجعیت فکری اهل بیت جنبش فکری اهل بیت (علیهم السلام) در جهان اسلام است. مانند مواجهه فکری اهل بیت (علیهم السلام) با اندیشههای کفاری که مسلمانان سرزمینهای آنها را فتح کرده بودند. به عنوان مثال در عراق مسلمانان با فکر و فلسفه ایرانیها روبرو شدند که فکری بود که آفاق زیادی داشت و مردم شبه جزیره عربی اطلاعاتی در این زمینه ها نداشتند و فقط خداشناسانی بودند که آماده جانفشای و فداکاری در راه خدا بودند و فهم ساده و اولیه ای نیز از قرآن داشتند و ناگهان با این گفتمان علمی فلسفی روبرو شدند و پس از آن نیز مسلمانان با افکار فلسفی یونانی روبرو شدند و در هر منطقه ای که مسلمانان فتح میکردند سطح علمی و فکری آنها نست به مسلمانان بیشتر بود و مسلمانان با هجمه فکری آنها روبرو میشدند چون سقوط نظامی یک منطقه به معنای سقوط فکری آن منطقه نیست و مسلمانان از این لحاظ با معضل بزرگی روبرو شدند و بر همین اساس است که میتوانیم برخی اقدامات خشونت گرایانه خلیفه دوم را تفسیر کنیم چون او با جریانهایی روبرو شد که نمیتوانست از لحاظ فکری با آنها مقابله کند و از این رو دستور داد به عنوان مثال کتابخانه اسکندریه را به آتش بکشند چون میدانست اگر این کتابخانه به دست مردم بیفتد نمیتوانند با آن مقابله فکری بکنند و به همین شکل دستور منع حدیث در مسائل کلامی و حدیثی را صادر کرد و این نشان دهنده عدم توانایی او در مقابله با این مشکلات فکری است.[۱]
اما اهل بیت (علیهم السلام) هنگامی که با این امر مواجه شدند رفتار آنها این گونه نبود بلکه به مقابله فکری با این جریان ها پرداختند. شما میبینید در نهج البلاغه چقدر احادیث و خطبههای فلسفی وجود دارد و یکی از سؤال ها و تشکیکهایی که درباره نهج البلاغه وجود دارد این است که عرب ها در آن زمان چنین معرفت و فهم فلسفی نداشته اند پس چگونه این کلمات در احادیث امام علی (علیه السلام) از ایشان روایت شده پاسخ این است که امام علی (علیه السلام) هنگامی که با مشکل فکری عراق روبرو شد و مسیول حکومت عراق شد به فکر رویارویی فکری با این مشکل افتاد. درست است که ایشان با اصحاب نهروان و جمل و صفین غیره درگیر بود اما درگیری فکری هم در همان زمان موجود بود با این تفاوت که این درگیری فکری در تاریخ ثبت و ضبط نشده و باید ردپای این درگیری و مقابله فکری را در خطبههای امام علی (علیه السلام) جستجو کرد. این سخنان خطبههایی است که حضرت برای عامه مردم بیان میکرده پس فهمیده میشود مردم به این مسائل فکر میکرده اند یا لا اقل در میان مردم عده ای بوده اند که چنین فکری داشته و مخاطب سخنان حضرت بوده اند.
پس بحث نقش امام علی (علیه السلام) تا امام حسن عسکری (علیه السلام) در مواجهه با هجمه فکری و فرهنگی خارجی ها بحثی قابل پیگیری است و نشانههای روشن آن در دوره تحول حکومت از امویان به عباسیان قابل مشاهده است که در این دوره موضع گیریهای اهل بیت (علیهم السلام) آشکارتر است اما پیگیری و ردیابی این موضوع در تاریخ بسیار مهم است.
* موضع گیری اهل بیت (علیهم السلام) در برابر انحرافات فکری داخلی
نکته مهم دیگر در این زمینه موضع اهل بیت (علیهم السلام) در برابر انحرافات فری و فرهنگی داخل جامعه اسلامی زمان خویش است مانند مذاهب فکری قدریه و مرجیه و غیره که در جامعه اسلامی ظهور کرد و اهل بیت (علیهم السلام) در برابر آنها موضع گیری کردند که این بحث نیز در بررسی مرجعیت فکری اهل بیت (علیهم السلام) بسیار مهم و قابل توجه است.
مساله مهم دیگر نیز توجه فکری و فرهنگی اهل بیت (علیهم السلام) به شیعیان وگروه صالحان و اینکه اهل بیت (علیهم السلام) با بینش و اندیشه خاصی به بنای گروه صالحان توجه کرده اند و این فرهنگ دست به دست به ما رسیده اما متاسفانه تا کنون مورد پیگیری و دقت واقع نشده و گنجینههای با ارزش معرفتی در این زمینه استخراج نشده است. و هنگامی که میگویم پیگیری صورت نگرفته منظور این نیست که هیچ تولید فرهنگی صورت نگرفته است بلکه منظور ما این است که فعالیت ما در این زمینه در حد انتظار و کامل نبوده است و شایسته است ما نظریه اهل بیت (علیهم السلام) در بنای جامعه شیعه را استخراج کنیم.
۱. مقدمه تاریخ ابن خلدون. جلد اول صفحه ۱۰۰۲
/
شیعه نیوز