توضیح پرسش: با عنایت به این که خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر می‌گوید":وبناتک"(یعنی دخترانت)، شیعه، چگونه فاطمه ی زهراعلیها السلام را یگانه دختر پیامبرصلی الله علیه و آله می‌داند و سایر دختران ایشان را انکار میکند؟

اول: در آیه « یاایها النبی قل لازواجک وبناتک ونساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین وکان الله غفورا رحیما» (الاحزاب/۵۹)، اگرکلمه « بنات » یعنی دختران به صورت جمع آمده، دلیل بر این نیست که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیش از یک دختر داشته است. زیرا هر قضیه فرضی لازم نیست که حتما وجود خارجی هم داشته باشد.

دوم: این که یک عبارت کلی مطرح ومنظور از آن، مورد خاصی باشد، در قرآن فراوان است. مثلا در آیه مباهله می‌گوید « فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناینا وابنایکم ونساء نا ونساءکم وانفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین» (آل عمران/۶۱) هرگاه پس از علم ودانشی که به تو رسیده،کسانی با تو به ستیز برخیزند، به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود رادعوت کنیم، شما هم فرزندان خودرا،ما زنان خویش را دعوت می‌کنیم، شما هم زنان خودرا، ما ازخودمان دعوت می‌کنیم، شما هم از خودتان، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. همه مسلمان اتفاق نظر دارند که منظور از «انفس» (یعنی خودمان)که جمع است، فقط پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وحضرت علی(علیه السلام) است ومنظور از «نساء» (یعنی زنان)که باز جمع است فقط حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ومنظور از «ابناء» (یعنی فرزندان) فقط حضرت حسن وحضرت حسین(علیه السلام) است.

سوم: علماء شیعه در رابطه بادختر یا دختران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو دیدگاه دارند،گروهی معتقدند که رقیه، زینب و ام کلثوم دختران پیامبرند وگروهی دیگر آنان را ربیبه یعنی دختر زن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ودرواقع هاله، خواهر خدیجه می‌دانند که مادرشان از دنیا رفت وخدیجه آنان را تربیت کرد وبرخلاف آنچه معروف است معتقدند که خدیجه درزمان ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه و آله) باکره بوده وباکسی ازدواج نکرده بود. ابن شهر آشوب درمناقب ال ابی طالب ج۱ص ۱۳۸می گوید: احمدبلاذری وابوالقاسم کوفی درکتاب‌هایشان ومرتضی درکتاب شافی وابوجعفر درکتاب تلخیص می‌گویند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با خدیجه ازدواج کرد درحالی که او باکره بود. آنچه در دوکتاب الانواروالبدع آمده این نظریه را مورد تایید قرارمی دهد که رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه بوده اند. این گروه برای دیدگاه خود دلایلی از حدیث، علم نسب شناسی و تاریخ نیز ارائه کرده اند. (برای اطلاعات بیشتر به منابع ذیل مراجعه کنید: بنات النبی ام ربایبه نوشته ی سید جعفر مرتضی عاملی، ضمیمه ی کتاب ماساه الزهرا ج۲ ص ۱۲۹ و کتاب الصحیح من السیره ج ۶ ص ۲۴ نوشته سید جعفر مرتضی عاملی)

این نظریه را آنچه درصحیح بخاری ج۵ص ۱۵۷آمده تایید می‌کند: نافع می‌گوید مردی نزد فرزند عمر آمد وگفت: ای ابوعبدالرحمن دلیل این که یک سال به حج می‌روی ویک سال به سفر عمره وجهاد در راه خدا را رها می‌کنی چیست؟ در حالی که می‌دانی خداوند چه توصیه‌هایی درباره جهاد دارد؟ اوپاسخ گفت: اسلام برپنج پایه بنا گردیده: ایمان به خدا و رسول، نمازهای پنجگانه، روزه گرفتن در رمضان، پرداختن زکات وحج خانه خدا. مرد گفت: آیا به این آیات قرآن توجه نکرده ای « وان طایفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوالتی تبغی حتی تفیء الی امرالله)» (حجرات /۹) و « وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه ویکون الدین لله » (البقره/۱۹۳) پسر عمر گفت: ما به جهاد، در زمان رسول خدا عمل کردیم، درآن هنگام تعداد مسلمانان اندک بود وهمه در دینشان مورد آزمایش بودندیاکشته میشدند یا مورد رنج وآزار قرار می‌گرفتند تاآن که تعداد مسلمانان فراوان گردید و دوران آزمایش به پایان رسید. مرد گفت: نظرت درباره علی و عثمان چیست؟ 
پسر عمر گفت: اما عثمان که خدا او را بخشید ولی برشما سخت و گران آمد که از او درگذرید و اما علی که پسر عمو و داماد رسول خدا ست. آن گاه با دستش به خانه علی اشاره کرد وگفت: هرکاری کنید اینجا خانه اوست. منظور فرزند عمر این بود که با اشاره به خانه علی (علیه السلام) بفهماند، اوهمیشه همراه با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است ومی بینید که او حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان کسی که دامادی پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با عقد دختر او به عهده گرفته مطرح می‌کند اما این عنوان دامادی را برای عثمان به رسمیت نمیشناسد واین اشاره به دامادی عثمان بر ربیبه(دختر همسر) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد نه دامادی خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

 



برگرفته از کتاب «پاسخ به پرسش‌های سپاه صحابه»، تالیف آقای علی کورانی عاملی