طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد، این دو لقب مبارک، از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش کرده اند که این فضلیت را برای خلفای دیگر نقل کنند. ما به چند روایت اشاره میکنیم.
۱. بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید، با سند صحیح نقل کرده:
عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ.
سنن ابن ماجة، ج۱، ص ۴۴، و البدایة والنهایة، ج۳، ص ۲۶ و المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص ۱۱۲ وتلخیص آن، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه، و تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۶، والکامل، ابن الاثیر، ج۲، ص ۵۷ و فراید السمطین، حموینی، ج ۱ ص ۲۴۸ و الخصایص، نسایی، ص ۴۶ با سندی که تمام روات آن ثقه هستند، و تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص ۱۰۸ و دهها سند دیگر.
عباد بن عبد الله گوید: علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم.
محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد:
فی الزواید: هذا إسناد صحیح. رجاله ثقات. رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال. وقال: صحیح علی شرط الشیخین.
(بوصیری) این روایت را در زواید (سنن ابن ماجة) نقل کرده و گفته است:"سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند". همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است:"این روایت طبق شرایط مسلم و بخاری صحیح است".
۲. ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد:
عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب علی منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر.
المعارف - ابن قتیبة - ص ۱۶۹ و تهذیب الکمال - المزی - ج ۱۲ - ص ۱۸ – ۱۹ و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج ۷ - ص ۳۷۰ و....
معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود: من صدیق اکبر هستم، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد.
۳. ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی، آلوسی، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال، مناوی در فیض القدیر و... نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
"الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین، وحزبیل مؤمن آل فرعون، وعلی بن أبی طالب الثالث، وهو أفضلهم.
مناقب علی بن أبی طالب (علیه السلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص ۳۳۱ و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج ۲ - ص ۱۱۵ و کنز العمال - المتقی الهندی - ج ۱۱ - ص ۶۰۱ و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج ۴ - ص ۳۱۳ و تفسیر الرازی - الرازی - ج ۲۷ - ص ۵۷ و تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج ۷ - ص ۴۴۲ و تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج ۱۶ - ص ۱۴۵ و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج ۴۲ - ص ۴۳ و ج ۴۲ - ص ۳۱۳ و المناقب - الموفق الخوارزمی - ص ۳۱۰ و...
صدیقان سه نفر هستند: حبیب نجار، مؤمن آل یاسین، حزقیل مؤمن آل فرعون، و علی بن أبی طالب علیه اسلام که او برتر از آن ها است.
اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود، باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثة، میفرمود: « الصدیقون اربعة » و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد.
جالب این است که جلال الدین سیوطی، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند:
وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب.
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج ۵ - ص ۲۶۲ و ینابیع المودة لذوی القربی - القندوزی - ج ۲ - ص ۴۰۰
ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم، این روایت را در آن نمییابیم. این نیز یکی دیگر از ظلمهای است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضایل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند.
اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبکر و عمر:
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این دو لقب، شایسته ابوبکر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است. ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد:
عن أبی الدرداء عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: «رأیت لیلة أسری بی فی العرش فرندة خضراء فیها مکتوب بنور أبیض: لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق».
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود: در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است!.
بعد در نقد روایت مینویسد:
هذا حدیث لا یصحّ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیی: لیس بشی کذّاب، دجال، سوء، خبیث، وقال النسایی والدارقطنی: متروک الحدیث.
الموضوعات، ابن جوزی، ج۱، ص ۳۲۷.
این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است. یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد، دروغگو است، آدمی بد و خبیث است. نسایی و دارقطنی گفتهاند: حدیث او متروک است.
و در جای دیگر مینویسد:
هذا باطل موضوع وعلی بن جمیل کان یضع الحدیث....
الموضوعات، ابن جوزی، ج۱، ص ۳۳۶.
این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل میکرده است
و در جای سوم میگوید:
هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلی الله علیه وسلم. وأبو بکر الصوفی ومحمد بن مجیب کذابان، قاله یحیی بن معین.
الموضوعات، ج۱، ص۳۳۷.
این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند، این سخن را یحیی بن معین گفته است.
هیثمی نیز بعد از نقل روایت مینویسد:
رواه الطبرانی وفیه علی بن جمیل الرقی وهو ضعیف.
مجمع الزواید، الهیثمی، ج۹، ص۵۸.
این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است.
و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید:
کر وفیه محمد بن عامر کذّاب
کنز العمال، ج۱۳، ص۲۳۶.
ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است.
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره، مینویسد:
وهذان خبران باطلان موضوعان لا شکّ فیه، وله مثل هذا، أشیاء کثیرة یطول الکتاب بذکرها.
کتاب المجروحین،ج ج۲، ص۱۱۶.
شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است. روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد.
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند:
هذا باطل، والمتهم به حسین.
میزان الاعتدال، ذهبی، ج۱، ص۵۴۰ و لسان المیزان، ابن حجر، ج۲، ص۲۹۵.
این روایت باطل است و متهم به آن حسین است.
و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید:
فإنّه حدیث ضعیف فی إسناده من تکلم فیه ولا یخلو من نکارة، والله أعلم.
البدایة والنهایة، ج۷، ص۲۳۰.
این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست.
نخستین بار اهل کتاب عمر را فاروق نامیدند:
محمد بن سعد در الطبقات الکبری، ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری در تاریخش مینویسند:
قال بن شهاب بلغنا أن أهل الکتاب کانوا أول من قال لعمر الفاروق وکان المسلمون یأثرون ذلک من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر من ذلک شییا.
الطبقات الکبری - محمد بن سعد - ج ۳ - ص ۲۷۰ و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج ۴۴ - ص ۵۱ و تاریخ الطبری - الطبری - ج ۳ - ص ۲۶۷ و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج ۴ - ص ۵۷.
ابن شهاب گوید: این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است.
و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در کتاب معتبر البدایة والنهایة مینویسد:
عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی... أبو حفص العدوی، الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلک أهل الکتاب
البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج ۷ - ص ۱۵۰.
عمر بن الخطاب... ملقب به فاروق، گویند که اهل کتاب این لقب را به عمر دادند.
در نتیجه، لقب «صدیق» مخصوص امیر المؤمنین است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور که لقب «فاروق» نیز از آنِ امیر المؤمنین بوده و اهل کتاب آن را به خلیفه دوم هدیه کردهاند.
//
http://iranmazhabi7.blogfa.com/