طولانی بودن برخی از خطبه ها و نامه های نهج البلاغه مانند خطبه اشباح و خطبه قاصعه و عهدنامه مالک اشتر و... و چون که چنین سخنرانیها و نامهنگاریهای طولانی در صدر اسلام موسوم نبوده بنا بر این در انتساب آن به امیر المومنین علیه السلام تشکیک می شود.
نقل از «اثر التشییع فی الادب العربی»، ص ۶۶.
پاسخ:
طولانی بودن سخنرانی و یا کوتاه بودن آن و همچنین همیشه یکنواخت صحبت کردن، چیزی نیست که نیاز به حدیث و دستورالعمل داشته باشد، و در صدر اسلام سخنرانان همه رقم سخن می گفتند برخی بیشتر طولانی و کمتر کوتاه و برخی بر عکس آن و این شخص سخنران بوده که بر اطاله سخن یا کوتاه سخن گفتن بر حسب شرایط تصمیم می گرفته است.
و حتی خود کسانی که این شبهه را مطرح کرده اند به این حقیقت معترفند که هیچ دلیلی بر نفی خطبههای طولانی ندارند، و میگویند:
((ما هیچ وقت نمی گوییم که طولانی بودن خطبه به این اندازه از نظر عقلی ممنوع است...))
بلکه ((جاحظ)) در (البیان و التبیین ج ۱ ص ۵۰) میگوید: ((روایت کرده اند که قیس بن خارجه بن سنان روزی از صبح تا شب خطبه خواند و هیچ یک از سخنانش تکراری نبود نه در لفظ و نه در معنی)).
زکی مبارک در ((النثر الفنی)) جلد ۱ ص ۵۹ میگوید: سحبان وایل - یکی از سخنرانان معروف زمان معاویه که در شام می زیست.? همان سخنرانی که طولانی بودن سخنرانیهایش معروف بوده و گاهی نصف روز سخنرانی می کرده و در عین حال خطبههای کوتاهی نیز از او نقل شده است.
بنابراین خطیبان - در صدر اسلام و پس از آن تا زمان حاضر - طبق فطرت و بر اساس شرایط زمانی و مکانی بر اطاله سخن یا کوتاهی آن تصمیم می گرفتند.
خطبهها و نامههای علی بن ابی طالب علیه السلام نیز همین گونه بوده است گاهی همچون عهدنامه مالک اشتر در اثر شرایط حاکم بر مصر مصلحت بر اطاله سخن است و گاهی شرایط اقتضا می کند که کوتاه سخن گوید.
و جاحظ می گوید: ((عمر اهل خطبه های طولانی نبود، و صاحب خطبههای طولانی علی بن ابی طالب است)). البته مقایسه عمر و امیرالمومنین قیاس مع الفارق است و مقایسه جهل و علم است و درمقابل"باب مدینه علم پیامبر"سخن به میان آوردن از کسی که صاحبان خرد و دانش از او سخن ارزشمند و عالمانه ای، چه در تفسیر قرآن و یا سایر علوم، سراغ ندارند گزافه است و نشانههای تاریخی حاکی از عدم توانایی عمر در مقابل مسائل علمی ساده ایست که خود نیز مجبور به اقرار شده است ولی به هر حال جاحظ در طول سخن این قیاس را انجام داده است.
پس این شبهه و اشکال نیز نادرست است.
***
نهج البلاغه دارای سجع و قافیه خاصی است و مشتمل بر تقسیمات عددی است نظیر ((الاستغفار علی سته معان)) (استغفار بر شش معنی است) و همچنین الایمان علی اربع دعایم... ایمان بر چهار پایه استوار است، و مانند آن و کسی در صدر اسلام با آن آشنایی نداشته و پس از سپری شدن دوران جاهلیت و شکوفایی ادبیات عربی جدید در دوران عباسی و شهرت آن میان مردم سید رضی کتاب نهج البلاغه را بر این منوال تالیف کرده است.
اثر التستیع فی الادب العربی ص ۵۶ و الاسام علی تالیف احمد زکی صفوت ص ۱۳۱.
پاسخ:
با سجع و قافیه سخن گفتن اگر طبیعی و بدون تکلف باشد و روان و سلیس بوده و بر مستمع گران نباید دلیل بر فصاحت و بلاغت و از محسنات کلام به شمار میآید و اگر با سجع و قافیه سخن گفتن عیب و نقص کلام میبود پس چرا قرآن کریم و احادیث نبوی و کلمات بسیاری از فصیحان و بلیغان عرب مشتمل بر آن است.
در قرآن کریم، برخی از سوره ها دارای آهنگ و وزن عجیبی است نظیر سوره والشمس و الذاریات، و الطور، و النجم و...
و همچنین بسیاری از سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله دارای سجع و قیافه خاصی است.
نظیر فرموده آن حضرت:
الا ادلکم علی خیر اخلاق الدنیا و الاخره؟ تصل من قطعک و تعلی من حرمک و تعفو عمن ظلمک (تحف العقول ص ۴۵).
و نیز فرموده:
افشوا السلام و اطعموا الطعام وصلوا الارحام و صلوا بالیل و الناس نیام.
و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده: قیس بن ساعد الایادی گفته است:
ایها الناس اسمعوا وعوا من عاش مات، و من مات فات، و کل ما هو آت آت لیل داج زنهار ساج و سماء ذات ابراج....
بنابراین با سجع و قافیه بودن نهج البلاغه دلیل قوت اسناد آن است و نه دلیل ضعف آن.
و همچنین وجود تقسیمهای عددی در نهج البلاغه موجب هیچ اشکالی نیست زیرا در صدر اسلام این گونه تقسیم ها در سخنان فصیحان و بلیغان متعارف بوده و بسیاری از احادیث نبوی نظیر آن نقل شده است از آن جمله:
در ارشاد القلوب دیلمی ص ۲۳۳، آمده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده:
سته اشیاء حسنه ولکنها من سته احسن، العدل حسن و هو من الامراء احسن و الصبر حسن و هو من الفقراء احسن...
((شش چیز خوب است ولی آنها از شش گروه بهتر است:
عدالت خوب است و آن از حاکمان بهتر است و صبر خوب است و آن از مستمندان بهتر است، و پرهیزگاری خوب است و آن از دانشمندان بهتر است و سخاوتمندی خوب است و آن از ثروتمندان بهتر است، و توبه خوب است و آن از جوانان بهتر است، و حیا (عفت) خوب است و آن از زنان خوبتر است)).
و در حدیث دیگری آمده است:
معشر المسلمین ایاکم و الزنا ففیه ست خصال....
ای مسلمانان از زنا بپرهیزید همانا در آن شش خصلت است، سه خصلت آن در دنیا و سه خصلت در آخرت، اما آنچه در دنیا است:
۱ - آبرو را میریزد
۲ - فقر میآورد (موجب تهیدستی می شود)
۳ - عمر را کوتاه می کند
و اما آنچه در آخرت است:
۱ - موجب خشم و غضب الهی است.
۲ - باعث سخت گیری در حساب روز قیامت است.
۳ - عذاب آتش ابدی را در پی دارد.
در تحف العقول نیز حدیثی را می خوانیم که در بیان بیست و چهار خصلت آمده که در آن برای هر خصلت چندین ویژگی و علامت ذکر شده است.
در احادیث بسیار دیگری این گونه تقسیمهای عددی آمده است کسانی که طالب آنها می باشند به کتاب ((الخصال)) تالیف شیخ صدوق رحمه الله و ((المواعظ المددیه)) مراجعه کنند.
لازم به ذکر است آنچه از این قبیل تقسیم ها در نهج البلاغه آمده دارای سند معتبر و متواتر است، بنابراین، این شبهه نیز ناتمام است.
***
در نهج البلاغه سخن از - وصایت و وصیت - و وصی بودن علی بن ابی طالب علیه السلام آمده است و این گونه واژه ها تنها در سخنان سید رضی است و قبل از او به کار نمی رفته و این خود دلیل آن است که نهج البلاغه به علی بن ابی طالب علیه السلام نسبت داده شده است و از سخنان او نمی باشد.
اثر التشیع فی الادب العربی ص ۵۶ و الاسام علی تالیف احمد زکی صفوت ص ۱۳۱.
پاسخ:
موضوع وصیت کردن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و وصی بودن امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام موضوع مشهوری است میان مردم قبل از زمان سید رضی رحمه الله و پس از آن زمان.
و در اغلب کتب تفسیر و حدیث و تاریخ و کلام و شعر از آن نام برده شده است و موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد.
علامه امینی قدس سره در یازده جلد کتاب الغدیر شعراء را از زمان خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله تا این زمان گردآوری کرده و حدیث غدیر متواتر میان شیعه و اهل سنت - و مورد قبول تمام مسلمانان - یکی از قویترین ادله وصی بودن علی علیه السلام است.
اگر در اسلام بر هر مسلمان لازم است، نسبت به مال و ثروت و دیون خود وصیت کند و وصی تعیین نماید - تا آنجا که در صحیح بخاری (ج ۳ ص ۲) و صحیم مسلم (ج ۴ ص ۱۰) آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
((هیچ مسلمانی - اگر ثروتی داشته باشد - حق ندارد دو شب بر او بگذرد مگر آنکه وصیتش را نوشته و نزدش باشد)).
و در صحیح مسلم افزود: ابن عمر گفت: از آن زمانی که این حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم شبی بر من نگذشت مگر آنکه وصیتم نزدم بود.
پس چرا وصیت را نسبت به خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله و شریعت ماندگار اسلام و آنچه موجب تامین سعادت دنیا و آخرت مسلمانان است انکار کنیم بویژه آنکه مردم قدرت تشخیص و انتخاب آن فرد صالح و شایسته ی جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که رسول خدا و آورنده دین خداست را ندارند و این خداست که حجت خود و ولی خود را معرفی میکند نه مردم. پس بناچار باید رسول الله صلی الله علیه و آله با انتخاب خدای متعال که ((علام الغیوب)) است جانشین و خلیفه پس از خود را تعیین کند و امامانی (همچون خود پیامبر اسلام) معصوم از هرگونه گناه و خط تا روز قیامت پرچمداران اسلام و مفسران قرآن و مبینان احکام الهی و شریعت آسمانی بوده باشند.آیا معقول است گفته شود ابوبکر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مصالح امت اسلامی آگاهتر بوده لذا وصیت کرد که عمر پس از او خلیفه مسلمانان باشد؟
آیا ممکن است بگوییم ((عایشه)) ام المؤمنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به مصالح مسلمانان دلسوزتر بوده لذا به عبدالله بن عمر می گوید:
فرزندم سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو امت محمد را بدون سرپرست نگذارد و کسی را به جانشینی خود تعیین کند چونکه من می ترسم اگر آنها را به حال خود رها سازد، دچار فتنه و آشوب شوند.
((الامامه و السیاسه)) تالیف این قتیبه دینوری، ج ۱ ص ۲۲.
آیا عبدالله بن عمر مثل ترک جانشین را بهتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله می داند؟
ابن سعد در (طبقات ج ۳ ص ۲۴۹) از عبدالله بن عمر نقل میکند که به پدرش گفت:
کسی را به جانشینی خود تعیین کن، عمر گفت: چه کسی را خلیفه خود بگردانیم؟ عبدالله گفت: تلاش کن کسی را پیدا کنی تو که خدای آنها نیستی؟ آیا این چنین نیست که اگر تو سرپرست زمینهای کشاورزی خود را فرا خوانی، آیا دوست نداری کسی را به جانشینی خود بگمارد تا زمانی که به آنجا بازگردد؟! لذا عمر تصمیم گرفت شورای شش نفری جهت انتخاب رهبر تشکیل دهد!
آیا معاویه بن ابی سفیان ترس آن را دارد که امت محمد را همچون گوسفندان بدون شبان رها کند، و لذا به جانشینی یزید وصیت میکند؟ ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به آینده امت خود بی تفاوت بود و این ترس را نداشت؟ ((تاریخ طبری، ج ۶، ص ۱۷۰))
آیا ممکن است، رسول خدا صلی الله علیه و آله اسلام نوپا و امت مسلمان را رها ساخته باشد و آنان را همچون گوسفندان بودن شبان به حال خود واگذاشته باشد؟
شاید این امور را آنهم تحت شرایط خاص و ویژه ای محال و ناممکن ندانیم ولی وقتی به واقعیت تاریخ مینگریم مشاهده میکنیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله این انتصاب را به روشنی انجام داده اند به فرمان خدا وصیت کرده و جانشین خود را تعیین نموده.
خداوند متعال به رسولش میفرماید:
ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته....
«ای پیامبر آنچه از جانب پروردگار به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد...» - سوره مائده، آیه ۶۷
اگر بخواهیم در اینجا احادیثی را که در مورد وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام آمده است ذکر کنیم و در این باره به تفصیل سخن گوییم از مسیر نوشته خود فاصله گرفته ایم ولی به عنوان نمونه به ذکر یک حدیث اکتفا می کنیم:
ابن شهر آشوب در ((مناقب آل ابی طالب)) ج ۳ ص ۴۷ به نقل از کتاب ((الولایه)) تالیف محمد بن جریر طبری روایت میکند که سلمان فارسی گفت:
به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم یا رسول الله هیچ پیامبری نبوده جز آنکه وصی و جانشین داشته، پس وصی و جانشین شما کیست؟ فرمود: وصی و خلیفه من و بهترین کسی که من پس از خود به جا می گذارم آنکه دیون مرا میپردازد و به وعدههای من عمل میکند (اگر به کسی وعده داده ام که به او چیزی را بدهم او آن را خواهد داد) علی بن ابی طالب است.
محقق ارجمند جناب آقای سید عبدالزهراء حسینی خطیب در کتاب ارزشمند ((مصادر نهج البلاغه و اسنانیده)) (ج ۱ ص ۱۴۲ - ۱۶۲) بیش از هفتاد حدیث از کتابهای سنی نقل کرده که در آن لفظ وصی و وصایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام آمده است:
و همچنین علامه امینی قدس سره در کتاب معتبر ((الغدیر)) نام ده ها کتاب را که تالیف برخی از آنها پیش از تولد سید رضی رحمه الله بود، از قرن اول هجری تاکنون به نام ((الوصیه)) و ((الولایه)) تالیف شده ذکر نموده است.
آیا بعد از این همه احادیث اشعار و کتابهایی که قبل از زمان سید رضی رحمه الله و پس از آن پیرامون وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است هیچ عاقلی به خود اجازه می دهد که چنین شبهه ای را مطرح کند و بگوید: نهج البلاغه سخنان سید رضی است چون که او اول کسی است که از وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام سخن گفت)). بنابراین این شبهه نیز ناتمام است.
البته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با وصی و جانشین خود این عهد و پیمان را بسته بود که آماده پیمان شکنی و خیانت امت باشد و اینکه امامت او را نخواهند پذیرفت.
خطیب بغدادی در تاریخ بغداد (ج ۱۱ ص ۲۱۶) به سند خود از امیر المومنین علیه السلام نقل کرده که فرمود: ((از آنچه پیامبر با من عهد کرده است که پس از من به تو خیانت خواهد شد مما عهد ان النبی صلی الله علیه و آله ان الامه ستغدر بک من بعدی حاکم و مستدرک ج ۳ ص ۱۴۰ - ۱۴۳ پس از نقل این حدیث آن را صحیح شمرده است و حدیث آن را صحیح شمرده است و حدیث دیگری را نقل کرده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ((پس از من مشکلات فراوانی خواهی داشت علی علیه السلام گفت آیا دینم سالم خواهد بود؟ فرمود: ((آری همراه با سلامت دینت می باشد)) حاکم و ذهبی این حدیث را صحیح شمرده اند.
علامه امینی رحمه الله و ((الغذیر)) ج ۷ ص ۷۳، از ((کنوز الدقایق)) تالیف مناوی ص ۱۸۸ نقل کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: یا علی پس از من تو گرفتار خواهی شد ولی با آنان نجنگ.
برای اطلاع بیشتر به کتابهای ذیل مراجعه شود: ((المراجعات)) تالیف سید شریف الدین ((اصل الشیعه و اصولها)) تالیف کاشف العظاء ((عقاک الامامیه)) تالیف محمد رضا مظفر، ((ثم اهتدیت)) تالیف تیجانی و...
برگرفته از کتاب آشنایی با نهج البلاغه امام علی علیه السلام اثر سید جعفر حسینی
////
سایت فطرت