چـرا تشیّـع؟
امت اسلامی پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به علل مختلفی به گروهها و فرقههای مختلفی تقسیم شدند؛ نخستین و عمدهترین آنها تقسیم به دو گروه شیعه و سنی است. تشیع یا"مکتب اهل بیت"به دلیل توصیههای مکرر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت آن حضرت در کنار قرآن و سنت پیامبر بر افضلیت، اعلمیت و عصمت اهل بیت و لزوم تبعیت از آنان تأکید میورزد.
در شمارههای پیشین از چرایی دین تا چرایی اسلام را بر رسیدیم؛ اکنون این پرسش رخ مینماید که با وجود فرقهها و مذاهب مختلف در جهان اسلام چه باید کرد؟ آیا میتوان به حقانیت مساوی و مطلق هر یک از مذاهب موجود فتوا داد یا در این میان مهتر و کهتری وجود دارد و صراط مستقیم هدایت تنها در یکی از نحلههای موجود فرایافتنی است و دیگر مذاهب در رتبه فروتری قرار دارند؟ و در این صورت راه راست کدام است و چگونه میتوان آن را در میان راهها و مسالک گوناگون بازشناخت؟ اکنون برآنیم به یاری خداوند این مسئله را بکاویم. پیشاپیش باید توجه داشت که بررسی جامع و همه جانبه این مسئله بالغ بر دهها جلد کتاب خواهد شد. پس آنچه در این مختصر امکانپذیر است تنها نیمنگاهی گذرا و فشرده است.
در جستجوی چیستی و چرایی تشیع ابتدا نکاتی مقدماتی تقدیم میگردد و آنگاه به بررسی ماهیت تشیع، خاستگاه آن، پارهای از مستندات دینی و امتیازات آن در برابر دیگر فرقهها خواهیم پرداخت:
یک) ملاک مسلمانی:
شاخص و ملاک اصلی مسلمانبودن و شرط رستگاری امت ختمیه از نظر قرآن مجید عبارت است از ایمان به خدا و رسول و هر آنچه بر پیامبر نازل شده است، همراه با پیروی بیقید و شرط از فرامین و دستورات خدا و پیامبر. این مسئله به گونههای مختلف در قرآن مجید مورد تأکید قرار گرفته است. پارهای از آیات قرآن در این باره عبارت است از:
۱ـ لزوم پیروی از خدا و پیامبر:
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ۱؛ ای مؤمنان خدا و پیامبر را فرمان برید"؛"مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا۲؛ آنچه را که پیامبر به شما عرضه کرد برگیرید و آنچه را نهی کرد فرو گذارید."
۲ـ مرجعیت نهایی خدا و پیامبر:
"... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ۳؛ پس اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و پیامبر عرضه کنید".
۳ـ اطاعت از پیامبر مساوی با اطاعت از خداست:
"مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ۴؛ هر کس پیامبر را اطاعت کند همانا خدا را فرمان برده است."
۴ـ بنیاد وحیانی سخن پیامبر:
"وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی۵؛ و او (پیامبر) از خود سخن نمیگوید، آنچه میگوید همه وحی است که به او فرو فرستاده شده است."
اطلاق آیات یاد شده و همسنگ بودن اطاعت خدا و پیامبر، به علاوه خاتمیت آیین آن حضرت، هر یک به تنهایی دلالت بر جاودانگی و همیشگیبودن لزوم اطاعت از پیامبر دارد. بنابراین همانگونه که مسلمانان در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) موظف به پیروی از فرامین ایشان بودهاند، پس از رحلت آن حضرت نیز باید مسیر خود را دقیقاً بر اساس آنچه ایشان ترسیم نموده و به آن راهنمایی و سفارش فرموده تنظیم کنند.
دو) افتراق امت؛
امت اسلامی پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به علل مختلفی به گروهها و فرقههای مختلفی تقسیم شدند؛ نخستین و عمدهترین آنها تقسیم به دو گروه شیعه و سنی است. تشیع یا"مکتب اهل بیت"به دلیل توصیههای مکرر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت آن حضرت در کنار قرآن و سنت پیامبر بر افضلیت، اعلمیت و عصمت اهل بیت و لزوم تبعیت از آنان تأکید میورزد. از نظر شیعه، امامت امت پس از پیامبر بر عهده امامان معصوم(علیه السلام) است که همگی از اهلبیت پیامبرند و به وسیله نص به امت اسلامی معرفی شدهاند، اولین آنان حضرت علی(علیه السلام) و آخرین آنها حضرت مهدی(عج) است که به اعتقاد همة مسلمانان منجی نهایی بشریت و عدالت گسترجهانی است. در مقابل تسنن و به تعبیر دیگر"مکتب خلفا"هرگونه وابستگی امامت به نص و نیز شرط بودن عصمت در آن را انکار نموده و امامت را امری زمینی و نامشروط به عصمت میداند. در نظر این گروه، پس از پیامبر کسی دارای مقام عصمت و علم لدنی نیست. در عین حال آنان سنت و سیرة خلفای راشدین و عمل اصحاب را همسنگ سیره معصومین میانگارند و پس از قرآن و پیامبر بر سنت خلفا تأکید میورزند. بنابراین مرجع و حجت وضعی شرعی نزد شیعه عبارت است از:"قرآن + سیره پیامبر + سیره اهل بیت(علیه السلام)"و نزد اهل سنت عبارت است از:"قرآن + سیره پیامبر + سیره خلفای راشدین و عمل اصحاب"بنابراین تفاوت این دو گروه منحصراً در رهبری سیاسی پس از پیامبر نیست، بلکه حجت و مرجع معتبر دینی نیز یکی از وجوه اساسی تمایز آن دو است.
سه) عدم تکثر حقانیت:
چنانکه گذشت حقانیت همه ادیان در عرض یکدیگر مردود است، اما حقانیت فرقههای مختلف در درون دین حق چطور؟ آنچه به حکم خرد و نصوص دینی میتوان گفت این است که مذاهب فرقههای گوناگون اسلامی در اصول مشترکشان همه بر حقند، اما در وجوه اختلافی نمیتوان همه را حق انگاشت؛ چرا که چنین چیزی به تناقض و یا نسبیت حقیقت میانجامد. در مَثَل استناد امامت به نص و شرط بودن عصمت در آن یا درست است و یا نادرست؛ اگر درست است حق با طرفداران این انگاره است و در غیر این صورت مخالفان آن بر حقند. در روایات متعددی که فرق مختلف اسلامی از پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند نیز خبر داده شده است که امت به بیش از هفتاد فرقه تقسیم خواهد شد و در این میان تنها یک فرقه اهل نجات و رستگاری است.
چهار) سنجههای حقانیت:
برای شناخت حقیقت و صراط مستقیم هدایت در میان فرقههای مختلف سنجههای خردپذیری وجود دارد؛ و هر کسی موظف است با دقت و اخلاص و پیراسته از هرگونه تعصب و لجاجت در پی تحری حقیقت برآید و بر اساس ادله روشن در برابر آن تسلیم و انقیاد ورزد. عمدهترین سنجههای حقانیت عبارتند از:
۱ـ اصالت و قوت استنادپذیری به منابع اولیه دینی.
۲ـ صیانتپذیری حداکثری:
یعنی دارا بودن عوامل و سازوکارهایی که بیشترین توانایی را در جهت حفظ خلوص و سلامت دینی و بازداری از انحراف، به ویژه در خطوط اساسی دین فراهم آورد. از جمله این عوامل عبارت است از پیشوایان و راهنمایانی که در علم و عمل تجسم اعلای دین و جلوه حقایق آن باشند.
۳ـ عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی.
۴ـ عقلانیت، اعتدال، جامعنگری و دوری از تعصبها و افراط و تفریطهای دینسوز و خردستیز.
۵ـ استقبال از پرسشهای بشر از دین و توان پاسخگویی هر چه بهتر و بیشتر به مسائل پیچیده و غامض دینی و مذهبی.
پنج) اصل راهبردی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) همواره در طول حیات شریف خود نسبت به آینده امت و چگونگی استمرار حیات دینی آن اهتمام ورزیده و به گونههای مختلف درباره آن سخن گفته است. راهبرد اساسی تعیین شده توسط آن حضرت که به صراحت و تکرار از آن سخن گفته و همة فرق اسلامی در معتبرترین کتب روایی خود آن را نقل کردهاند"راهبرد پیروی از ثقلین"یعنی قرآن و اهل بیت است. تأکیدات آن حضرت و نحوه سخن گفتن در اینباره به گونهای است که کمترین تردیدی بر کسی باقی نمیگذارد.۶ با توجه به نقل گسترده این حدیث در منابع اهل سنت اکنون به ذکر آن از همان منابع بسنده میکنیم.
در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمود:"ای مردم! همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی مرا رسد و من دعوت حق را اجابت کنم پس در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: اول آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور است پس به آن چنگ زنید و تمسک جویید... و دیگری اهل بیتم".۷ در مسند احمد حنبل آمده است:"همانا من در میان شما دو جانشین قرار میدهم که یکی عظیمتر از دیگری است: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده مابین آسمان و زمین و عترت خود یعنی اهل بیتم. این دو از یکدیگر جداییناپذیرند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند".۸ در صحیح ترمذی از پیامبر نقل شده است:"ای مردم! در میان شما چیزی میگذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از: کتاب خدا و عترتم".۹
از این سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نتیجه میگیریم:
۱ـ گرانبها بودن اهل بیت:
ابن حجر مکی مینویسد:"رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت را ثقلین نامید"ثَقَل"هر چیز گرانبها و پر ارج را گویند و کتاب و عترت این گونهاند؛ زیرا هر یک از آن دو گنجینه علوم لدنی و اسرار و حکمتهای الهیاند. از اینرو پیامبر مردم را به پیروی از آن دو فراخوانده و سفارش نموده است."۱۰
۲ـ عصمت و حجیت اهل بیت
قرار دادن قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر و تأکید بر لزوم پیروی و انفکاک ناپذیری آن دو آشکارا بر عصمت اهل بیت(علیه السلام) دلالت دارد؛ چرا که قرآن کتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگی انفکاک و جدایی از قرآن میباشد و هماهنگی و انطباق کامل با کتاب معصوم الهی مساوی با عصمت است. استاد توفیق ابو اعلم نویسنده و دانشمند مصری مینویسد:"پیامبر اهل بیت خود را به کتاب عزیز خداوند مقرون ساخته است، کتابی که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دین افتراق و جدایی از قرآن محسوب میگردد، در حالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر از عدم جدایی این دو داده است. از همین رو، حدیث دلالتی آشکار بر عصمت اهل بیت دارد. و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که این حدیث را در مواقف بسیاری ذکر کرده در پی این هدف است که امت خود را صیانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به این دو نموده تا در امور مختلف ـ اعم از اعتقادات و فروع ـ به ضلالت و گمراهی گرفتار نشوند..."۱۱ آیت الله مکارم شیرازی نیز بر آن است که:"اهلبیت(علیه السلام) معصومند، زیرا جدایی پذیر بودن آنها از قرآن از یک سو، و لزوم پیروی بیقید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است، چرا که اگر آنها گناه یا خطایی داشتند از قرآن جدا میشدند، و پیروی از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمیکرد و اینکه میفرماید با پیروی از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنهاست."۱۲
۳ـ پایندگی تا قیامت
تعبیر به جداییناپذیری تا حوض کوثر نشانگر این است که پیامبر درصدد تعیین یک استراتژی جاودانه و دایمی برای امت بوده و نشانگر آن است که همواره هادیان و پیشوایانی از اهل بیت در میان امت وجود دارند. ابنحجر آورده است:"این حدیث نشانگر وجود کسانی از اهل بیت همراه قرآن است که همچون قرآن شایستگی تمسک و پیروی تا قیامت را دارا باشند..."۱۳ آیت الله مکارم شیرازی نیز مینویسد:"این به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت(علیه السلام) وجود دارد، و همانگونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتند. پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم".۱۴
۴ـ لزوم پیروی از هر دو
اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تا به آن دو چنگ زنید گمراه نخواهید شد. و برخی از دیگر تعابیر آن حضرت، لزوم پیروی از هر دو را نمایان ساخته و هر حرکت و شعاری که به گسست آن دو انجامد را انحرافی و ضلالت بار معرفی میکند. علامه مناوی میگوید:"در این حدیث اشاره، بلکه تصریح به این است که قرآن و عترت دو قلویی را میمانند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن دو را پس از خود معرفی فرموده و از امت خواسته است که به خوبی با آن دو برخورد نموده و آنها را برخود مقدم دارند و در دین خود به آنها چنگ زنند."۱۵
نکات دیگری نیز از حدیث ثقلین قابل استفاده است که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.۱۶ آنچه در اینجا اهمیت ویژه دارد این است که پیامبر برای همیشه امت را به پیروی از قرآن و عترت فراخوانده و هدایت و بازداری امت از انحراف را در گرو این مسئله دانستهاند. نیز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اهل بیت(علیه السلام) را همچون کتاب الهی معصوم و مصون از هر کژی و ناراستی دانسته و بر آن شدهاند که برای همیشه هادیانی از اهل بیت در کنار قرآن برای راهنمایی امت وجود دارند.
شش) کیستی اهل بیت(علیه السلام)
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مواقع مختلف"اهل بیت(علیه السلام) و امامان ایشان را معرفی کردهاند. عمر بن خطاب از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید آیا باید به همه اهل بیت تمسک کنیم؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:"خیر بلکه به اوصیای اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفهام در میان امت و آن کسی که ولیّ هر مؤمنی است؛ (امام علی(علیه السلام)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری..."۱۷ در بسیاری از مجامع روایی اهل سنت روایاتی مشاهده میشود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر جانشینی دوازده خلیفه تصریح نموده است که جز بر امامان دوازدهگانه اهل بیت(علیه السلام) قابل انطباق نمیباشد. پارهای از این روایات عبارتند از:
۱."کار مردم پیوسته میگذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند"۱۸.
۲."شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (۱۲) است"۱۹.
۳."تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست".۲۰
۴."همواره کار این امت پابرجاست تا دوازده خلیفه و جانشین بر آنان بگذرند که همگی از قریشند".۲۱
۵. بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنیاسراییل".۲۲
۶. امام علی(علیه السلام) در توضیح انحصار امامت در قریش میفرماید: امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست..."۲۳.
۷."الایمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم"۲۴ نظیر این روایات را ـ که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(علیه السلام) وارد شده است ـ میتوان در سایر منابع مطالعه کرد.۲۵
۸. در روایات سفیان بن عینیه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:"همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما، دوازده خلیفه حکم رانند که همة آنان از بنیهاشمند".۲۶
۹. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که فرمود:"من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی".۲۷
۱۰. ابن عباس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده که فرمود:"جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است". پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمود: علیابن ابیطالب. پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمود: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است..."۲۸
بنابراین با نصوصی که از پیامبر اکرم در مورد تعداد ائمه وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند، حقانیت شیعه اثبات میشود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازدهگانه ـ چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد ـ نصوص خاص وارد شده و هر یک از امامان امام بعد از خود را معرفی کرده است.۲۹به فضل الهی برآنیم تا در ادامه پارهای از امتیازات مکتب اهلبیت(علیه السلام) را بر اساس سنجههای حقانیت بازکاویم.
۱ ـ محمد/ ۳۳، نیز بنگرید؛ نساء/ ۵۹؛ تغابن/ ۱۲؛ مایده/ ۹۲؛ آل عمران/ ۳۲؛ انفال/ ۱و ۲۰و ۲۴و ۲۷؛ حجرات/ ۱.
۲ ـ حشر/ ۵۹.
۳ ـ نساء/ ۵۹.
۴ ـ نساء/ ۸۰.
۵ ـ نجم/ ۳۰.
۶ ـ حدیث ثقلین، منزلت بلندی در ادبیات اسلامی دارد این حدیث که در قطعیت صدوری و وضوح دلالی آن خدشهای وارد نیست توسط ۳۴۱ نفر از راویان صحابه و ۱۹ تن از تابعان نقل شده است. در قرون مختلف نیز دهها راوی از محدثین شیعه و سنی به نقل آن پرداخته و در صحاح و مسانید اهل سنت جایگاه ویژهای یافته است، همچنین تک نگاشتهای بسیار مفصلی توسط عالمان و اندیشمندان شیعه پیرامون آن به نگارش در آمده است. از جمله میرحامد حسین لکنهوی بخش زیادی از کتاب عبقاتالانوار را به بررسی این حدیث شریف اختصاص داده است.
۷ ـ"الا یا ایها الناس فانما انا بشر یوشک انها یأتی رسول ربی فأجیب و انی تارک فیکم ثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به... و اهل بیتی (صحیح مسلم باب فضایل علی بن ابیطالب؛ مسند احمد ۴/۳۶۶، سنن دارمی ۲/۴۳۱، سنن بیهقی ۲/۱۴۸ و ۷/۳۰، الطماوی، مشکل الآثار ۴/۳۶۸.
۸ ـ"انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما"ترمذی ۱۳/۲۰۱، اسدالغابة ۲/۱۲ در شرح حال امام حسن(علیه السلام) و الدر المنثور ذیل آیه مودت.
۹ ـ ترمذی، ۵/۶۲۱.
۱۰ ـ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۹۰.
۱۱ ـ مکارم شیرازی، فاطمة الزهرا، ص ۷۵.
۱۲ ـ آیت الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۹، ص ۷۵ و ۷۶.
۱۳ ـ الصواعق المحرقه، ص ۱۴۹.
۱۴ ـ مکارم شیرازی، همان.
۱۵ ـ فیض الغدیر، ج ۲، ص ۱۷۴.
۱۶ ـ علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص ۹۵- ۱۱۸.
۱۷ ـ فراید السمطین، ج ۱، ص ۳۱۷.
۱۸ ـ صحیح مسلم به شرح نووی، ج ۱۲، ص۲۰۲.
۱۹ ـ کنزالعمال، ح ۱۴۹۷۱.
۲۰ ـ صحیح مسلم، ج ۶، (کتاب الاماره)، صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۶۵.
۲۱ ـ منتخب کنزالعمال، ج۵، ص ۳۳۸.
۲۲ ـ همان.
۲۳ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲. ۲۴ ـ کفایة الاثر، ص ۲۳. (به نقل از موسوعه الامام علی ابن ابیطالب، ج ۲، ص ۴۸).
۲۵ ـ ر.ک: الف. ینابیع الموده، ص ۲، ۴۴؛ ب. البدایه و النهایه، ج ۶، ص۳. ۲۴۷؛ پ. سنن ابن ماجه، ج۴، ۴۰۸۵/۱۳۶۷. ت. مسند احمدبن حنبل، ج ۵، ص ۶۴۵/۱۸۳. ث. سنن ابی داود، ۱۰۷/۴.
۲۶ ـ ینابیع الموده، ج ۳، باب ۷۷.
۲۷ ـ فراید السمطین، ج۲، ص ۳۱۲.
۲۸ ـ همان. روایات متعدد دیگر نیز در این باب وجود دارد، بنگرید: معالم المدرستین، ج۱، ص ۳۳۳ و...
۲۹ ـ برای آگاهی بیشتر بنگرید: الف. امامان دوازده نفرند، علامه عسگری؛ ب. منتخب الاثر فی الامام الاثنی عشر.
پایگاه خبری المذهب