حجت‌الاسلام سیدمحمود طباطبایی‌نژاد، سرپرست گروه تحقیقاتی دانشنامه ۱۴ جلدی امام‌حسین(علیه السلام) ـ انتشار یافته توسط مؤسسه علمی‌فرهنگی دارالحدیث ـ بوده و به مدت ۱۰ سال، مطالعات گسترده‌ای در مورد نهضت امام حسین (علیه السلام) و قیام‌های پس از واقعه عاشورا داشته است، وی در این نوشتار از نگاه تاریخی و عقیدتی به قیام مختار پرداخته است.

* مختار محب و ارادتمند اهل‌بیت (علیه السلام) بود

مختار در آن زمان بیشتر به مثابه اینکه محب اهل ‌بیت(علیه السلام) و طرفدار آنان بود، شیعه محسوب می‌شود. او از محبین اهل بیت(علیه السلام) و از طرفداران خط اهل بیت(علیه السلام) بود و در آن شکی نیست و به خاطر این طرفداری به زندان رفت؛ اما امام سجاد(علیه السلام) از اینکه قتله امام حسین(علیه السلام) به دست مختار کشته شدند، دلش شاد و خوشحال شد و این به طور قطع است.

تقریباً تنها جایی که اهل‌ بیت(علیه السلام) بعد از واقعه عاشورا یک حالت جشن کوچک، همراه با پخش میوه برگزار کردند، زمانی بود که مختار، سر عبیدالله‌بن ‌زیاد ـ شاید هم همراه با سر عمر سعد ـ را برای امام سجاد(علیه السلام)، فرستاد، امام(علیه السلام) خیلی خوشحال شد و نقل است که مختار را دعا کرد و فرمود؛ «جزی الله المختار خیرا» و در مدینه بین شیعیان و یا مردم اطراف خود میوه پخش کردند و جشن‌مانندی را برگزار کردند و گفتند که من از خدا می‌خواستم تا چنین روزی اتفاق بیفتد.

* به‎دلیل خفقان حاکم، امکان تأیید رسمی قیام مختار از سوی امام سجاد(علیه السلام) وجود نداشت

بنابراین اینکه مختار، اصل کارش در جهت سرکوب قتله امام حسین(علیه السلام) مورد تأیید بوده، در آن شکی نیست؛ اما اینکه بگوییم که امام سجاد(علیه السلام) ‌تا چه حد این قیام را تأیید کرد، باید گفت که اگر ما حتی در ظاهر تأییدیه‌ای هم نداشتیم، نمی‌توانستیم بگوییم که ائمه یا امام سجاد(علیه السلام) مخالف کار مختار بودند؛ مگر اینکه ادله مخالف پیدا شود. ولی صرف عدم تأیید دلیل مخالفت نیست؛ زیرا به خاطر اینکه ائمه(علیه السلام) در محدودیت بسیار زیاد بودند.
آن زمان در جامعه اسلامی چند جناح پدیدار شده بود. یکی؛ «عبدالله‌بن ‌زبیر» که حجاز در دست او بود. دیگری؛ شام بود که باقی‎مانده بنی‌امیه آنجا بودند و بعد از مختار ظهور کرد. در حقیقت مختار، کوفه را از دست فرماندار ابن‌زبیر درآورد. بنابراین اصطکاک شدیدی بین مختار و ابن‌زبیر وجود داشت و امام سجاد(علیه السلام) در مدینه، تحت حاکمیت شدید ابن‎زبیر حضور داشت.

تأیید علنی و رسمی امام سجاد(علیه السلام) از مختار به معنی مقابله با ابن‌زبیر است که چند خصوصیت بارز داشت. یکی اینکه به شدت مخالف اهل بیت(علیه السلام) بود. وقتی که او حاکم بود و نماز جمعه را می‌خواند، به هیچ عنوان اسم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نمی‌آورد. وقتی علت را جویا شدند، گفت که اهل بیت(علیه السلام) پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خوشحال می‌شوند و یا اینکه از آن استفاده می‌کنند و من اسم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به زبان نمی‌آورم و حتی طبق حدیثی که از امام علی(علیه السلام) بیان شده، عبدالله‌بن‌زبیر باعث شد تا زبیر با آن همه سابقه در اسلام منحرف شود. ویژگی دیگر ابن‌زبیر خشونت بود. ماجرایی معروف است که محمدبن‌ حنفیه و ابن‌عباس و گروهی از بنی‌هاشم را کنار زمزم جمع کرد و گفت که یا باید با من بیعت کنید یا شما را با آتش می‌سوزانم! هیزم هم برای این کار جمع‌‌آوری کرده بود که مختار نیرو فرستاد و آنها را آزاد کرد.

* نمی‌توان در مورد موجه بودن یا نبودن قیام مختار اظهارنظر قطعی کرد

بنابراین از یک سو امام سجاد(علیه السلام) به شدت تحت فشار و در مدینه محدود بود و اگر هم می‌خواست، برای ایشان امکان تأیید رسمی ـ با توجه به اینکه اهل بیت(علیه السلام) در کربلا ضربه سهمگینی متحمل شده بودند ـ مشکل بود و گرفتار امور خطرناک شدن، چندان صلاح نبود. علاوه بر اینکه قیام مختار در «کوفه» یعنی در نقطه‌ای صورت گرفت که مردم آن مطمین نبودند. همان‎طور که سرانجام در قضیه کربلا کوتاه آمدند و امام را تنها گذاشتند.

مختار قیامش در کوفه بود. نسبت به شام و حجاز مناطق کمتری در اختیار داشت و قیام وی نیز تا آخر تثبیت نشد و سرانجام کشته شد. پس قیام خیلی تثبیت شده‌ای نبود که امام سجاد(علیه السلام) ـ ولو اینکه بخواهد ـ برای آن هزینه‌ کند و این هزینه به صلاح هم باشد، پس حتی اگر ما تأییدی نداشتیم، در حقیقت نمی‌توانیم بگوییم مورد تأیید نیست؛ اما اینکه بگوییم درصد این تأیید چقدر است، خیلی نمی‌توان در تاریخ اظهارنظر قطعی کرد.

 

* دو دسته روایات مؤید و مخالف مختار وجود دارد

چون هم روایات مؤید مختار و هم روایاتی در مقابلش است. هرچند روایات مؤید بیشتر است و تلقی علمای شیعه این بوده که مختار را شخصیت مثبتی بدانند؛ به خاطر اینکه کار بسیار بزرگی کرده بود، مثل آیت‌الله خویی که وقتی در کتاب رجال، در باره مختار بحث می‌کند، روایاتی را که مختار را تأیید می‌کنند ترجیح می‌دهد که اتفاقاً در یکی از روایات آمده که امام سجاد(علیه السلام) این وظیفه را به محمد‌بن ‌حنفیه سپردند و به او فرمود که وی در رابطه با مختار عمل کند.

همچنین آیت‌الله خویی این موضوع را که مختار مؤسس فرقه «کیسانیه» است رد می‌کند؛ اما به هر حال ما حتی در انقلاب اسلامی خودمان نیز که به رهبری فقیه عادل شکل گرفت، هم در اول انقلاب و هم اکنون، نمی‌توانیم بگوییم که هیچ تخلفی نکرده‌ایم و هیچ تخلفی صورت نگرفته و قاعدتاً در قیام مختار هم تخلفاتی صورت گرفته است؛ اما نباید فراموش کنیم که این مباحث مطروحه در خصوص نحوه انتقام مختار را نمی‌توان باور کرد.

 

* مختار به‎کمک ایرانی‌ها علیه اشراف کوفه قیام کرد

نمی‌توان روایات نحوه انتقام مختار را پذیرفت، چون معمولاً در مورد این ماجراها به قول ما ایرانی‌ها «یک کلاغ، چهل کلاغ» می‌شود. یک جریان حاد صورت گرفت و مختار علیه اشراف قیام کرد و با همراهی ایرانیان به اشراف کوفه و اشراف عرب ضربه‌های سختی وارد کرد و این زمینه بسیاری از حرف و حدیث‌ها را ایجاد می‌کند؛ ولو اینکه بخشی از آن می‌تواند واقعی باشد؛ ولی ماحصل این است که مختار، برخی از اعمالش از جمله به جزا رساندن قتله امام حسین(علیه السلام) خیلی خوب بوده و این مقدار و اصلش مورد تأیید اهل بیت(علیه السلام) و بنی‌هاشم بوده و دل آنها را شاد کرده بود به طوری که بعد از چند سال ناراحتی، اهل بیت(علیه السلام) برای اولین بار شاد شدند.

اما اینکه مختار هم کارهایش و فعالیت‌هایش مخلصانه بوده، چند درصدش از روی قدرت‌طلبی بود و چقدر نقص در کارش بوده به نظرم هیچ مورخی نمی‌تواند دراین‎باره اظهارنظر قطعی داشته باشد.

 

* «ابراهیم» فرزند مالک ‌اشتر نقطه اتکای لشگر مختار بود

مختار دو بار در قصرش در کوفه محاصره شد. یک بار زمانی که تازه روی کار آمده بود و مصلحت نمی‌دید که با اشراف کوفه و قتله امام حسین(علیه السلام) در بیفتد. پیش از او توابین به سمت شام حرکت کردند و در نبرد با سپاه شام به فرماندهی عبدالله‌بن ‌زیاد شکست خورده و عمده آنها کشته شدند. مختار هم ابتدا مصلحت ندید که در کوفه با قتله که خیلی از آنها از اشراف و سرشناسان بودند، برخورد کند. بنابراین سپاهی را به فرماندهی ابراهیم‌بن ‌مالک – که فرزند مالک‌ اشتر نخعی، بسیار شجاع و نقطه قوت مختار بود ـ مجهز کرد و به سمت شام فرستاد. اشراف کوفه که می‌دانستند مختار بالاخره با آنها درگیر خواهد شد، از فرصت خالی شدن کوفه از سپاه مختار، استفاده و دارالاماره کوفه را محاصره کردند تا مختار را دستگیر کنند و به قتل برسانند.

مختار در همان زمان به ابراهیم‌بن‌ مالک پیغام می‌دهد و محاصره‌کنندگان را معطل می‌کند و قبل از اینکه آنها بتوانند به مختار دسترسی پیدا کنند، ابراهیم‌بن ‌مالک بازمی‌گردد. بعد از آنکه مشخص می‌شود که قتله به فکر توطئه هستند و اگر مختار سراغشان نرود، آنها به سراغ مختار خواهند رفت؛ کشتن قتله آغاز می‌شود.

* عبیدالله‌بن ‌زیاد دقیقاً در ششمین سالروز واقعه عاشورا کشته شد

بعد از سرکوبی قتله، دوباره سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم‌بن ‌مالک در حوالی شام در منطقه نهر خازر، با سپاه شام به فرماندهی عبیدالله‌بن ‌زیاد درگیر و پیروز می‌شود و جالب است که عبیدالله‌بن ‌زیاد در سال ۶۷ هجری و روز عاشورا کشته می‌شود. یعنی درست ۶ سال بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) در همان روز به دست خود ابراهیم‌بن ‌مالک کشته می‌شود که بعد سرش را برای مختار می‌فرستد و مختار هم آن را برای امام سجاد(علیه السلام) ارسال می‌‌کند که ایشان و بنی‌هاشم خوشحال می‌شوند.
بسیاری از سران سپاه شام که در جنایات عاشورا در غارت و مسائل دیگر نقش داشتند، همه در این جنگ کشته می‌شوند. بعد که این اتفاق می‌افتد، ابراهیم در همان مناطق می‌ماند و به کوفه بازنمی‌گردد.

 

* مختار به‎همراه ۵ هزار نفر از یارانش در دارالاماره کوفه کشته می‌شود

ظاهراً بین مختار و ابراهیم اختلافی وجود داشت که ابراهیم حاضر به بازگشت به کوفه نمی‌شود و در همان مناطقی که تسخیر کرده بود ـ موصل و اطراف آن ـ باقی ماند. اشراف بار دیگر به فکر می‌روند که به نحوی شر مختار را از سر خود رفع کنند و از مصعب که برادر عبدالله‌بن ‌زبیر و حاکم بصره بود، درخواست می‌کنند که با مختار بجنگد و این بار مصعب با مختار می‌جنگد و مختار را شکست می‌دهد. مختار به دارالاماره پناهنده می‌شود و برای بار دوم در دارالاماره محاصره می‌شود. حدود ۵ هزار نفر از سپاهیانش، خودشان را تسلیم می‌کنند که همه توسط مصعب گردن زده می‌شوند و خود مختار هم در نبرد کشته می‌شود.

* یکی از زنان مختار نیز به‎دلیل حمایت از وی کشته می‌شود

از جنایاتی که در آن روز اتفاق می‌افتد ـ با اینکه در آن زمان مرسوم نبود متعرض زنان شوند ـ این است که یکی از زنان مختار از شوهرش تبری می‌جوید؛ ولی همسر دیگرش از مختار تعریف می‌کند و به همین دلیل، به دستور مصعب کشته می‌شود.

بسیاری از سپاهیان مختار ایرانی بودند و مختار به هر حال در حمله سپاه مصعب، برادر عبدالله‌بن ‌زبیر کشته می‌شود. همان‎طور که گفته شد در آن زمان ۳ جناح بود که یک جناح به وسیله ابن‌زبیر از بین رفت و پس از چندی سپاه عبدالملک به فرماندهی حجاج می‌آید و بساط ابن‌زبیر را برمی‌چیند و ابن‌زبیر در مکه کشته می‌شود و دوباره شام به کل سرزمین‌های اسلامی حاکم می‌شود.

 

/



شیعه نیوز