چرا امام حسن - علیه السلام- با معاویه صلح کرد؟
از این چراها میتوان بر اقدامات ائمه دیگر نیز نمود و چه بسا که نموده اند مثلا چرا امام حسین - علیه السلام- صلح نکرد و چرا امام رضا - علیه السلام- قیام نکرد و... ولی با روشن شدن جواب این شبهه همه اینگونه شبهات پاسخ داده میشود.
امّا علّت صلح امام را ابتداءً از زبان خود آن حضرت بهتر است بشنویم وقتی شخصی به صلح حضرت اعتراض کرد، حضرت در جوابش چنین فرمود:
"من به این دلیل مجبور به قبول صلح با معاویه شدم و حکومت را به وی سپردم که در مقابل وی یارانی برای پیکار با او نداشتم، اگر یارانی داشتم شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب میشناسم و بارها آنها امتحان پس داده اند، آنها مردمان فاسدی هستند؛ اصلاح ناپذیر و سست پیمان و بی وفا که دو نفر آنها با همدیگر موافق نیستند، ظاهراً مطیع مایند ولی در عمل حامی دشمن ما و..."[۱] در منابع تاریخی معتبر آمده است که امام سپاهی برای مقابله با معاویه تجهیز نمود و از نخیله حرکت داد اگر چه پدرش امام علی- علیه السلام- این قصد را داشت و کوفیان را برای پیکار با معاویه فرا میخواند و آنها سستی مینمودند و بهانه گیری میکردند.
با این همه اندکی فداکار بودند که همواره حامی اهل بیت بودند و مطیع فرمان آنها و جمعی نیز به امیال و غرایز و اهداف مختلف گرد آنها جمع شده و راهی جنگ شدند، ولی این ها بقدری سست پیمان بودند که نه تنها پیمان شکستند بلکه قصد جان امام را کردند و به خیمه او حمله ور شدند، غیر از آن فرمانده سپاه امام نیز خیانت کرد و در سایاط یکی از خوارج بر حضرت جراحتی وارد کرد علاوه بر آن شایعات جاسوسان معاویه و زود باوری جمعی از سپاه امام درباره همکاری قیس بن سعد و سعید بن قیس، دو تن از فرماندهان سپاه امام با معاویه در بین سپاه امام پخش گردید که آنها هم مثل عبیداله بن عباس به سپاه معاویه پیوسته اند اوضاع و شرایط بسیار ناگواری را برای امام پیش آورد، که سپاه امام یکسره دچار هرج و مرج شد و از هم پاشید و خطر شهادت امام توسط سپاه خود جدی شد که سرانجام امام- علیه السلام- از این صحنه نجات یافت.
و با معدودی به مداین رفت، که این اوضاع آشفته بهترین فرصت برای معاویه بود که با عملی شدن نیرنگ و خدعه اش صلح را به امام میتوانست تحمیل کند، و امام- علیه السلام- مصالح عمومی جامعه اسلامی را در آن دید که در اینگونه شرایط جنگ عملی نیست مگر به قسمت کشته شدن معدودی از دوستان و اصحاب علی- علیه السلام- و صحابه پیامبر که حاصل سنت پیامبر و حافظ ارزشهای دینی بودند، تمام میشد و مصالح بیشماری که برای انسانهای عادی قابل درک نبود، و از طرفی امام چاره ای جز صلح در این شرایط و اوضاع آشفته نداشت با دست خالی و تنها که نمیشد جنگ کرد با خیانتکاران و عهدشکنان که نمیشد به جنگ نیرنگ بازی چون معاویه رفت، و امام تنها راهی که برای حفظ اساس دین و امامت امت اسلامی میدید کناره گیری از خلافت بود و خود میدانست که معاویه اهل صلح نیست و کسی نیست که به صلح و پیمان پای بند باشد و آن را رعایت کند امّا جلو خونریزی بی هدف را میگرفت و از حیثیت دین محافظت مینمود.
و اینطور هم شد و امام هرچه را که پیش بینی میکردند واقع شد. امام در چنین شرایطی راضی بر آتش بس شد نه صلح و آشتی با معاویه بلکه امام از حق مسلم خویش که حکومت ظاهری بود دست کشید، امّا، امامت آن حضرت در مدت حیاتشان ادامه داشت و سنت رسول اللّه و سیره او در سایه صلح امام محفوظ بود و به گوش حقیقت جویان که اندک بوده و هستند میرسید همانطوری که این سنت و سیره در امامت حسین- علیه السلام- با قیام آن حضرت و شهادتش در کربلا حفظ شد، و در تمام جهان طنین انداز شد.
موضع امام حسن- علیه السلام- قبل از آتش بس با معاویه همان موضعی بود که بعد از آن و در حین آتش بس و انعقاد آن وجود داشت و هیچ تغییری در آن نبود زیرا که امام- علیه السلام- چنین میفرمود:"اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری میکردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمیکردم، زیرا خلافت بر بنی امیه حرام است"[۲]
======================================
[۱]. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۴۷.
[۲]. سید عبدا... شُبّر، جلاء العیون، جلد اول، ص ۳۴۵. صلح امام حسن، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه مقام معظم رهبری.
پایگاه اطلاع رسانی امام حسن (علیه السلام)
پایگاه اطلاع رسانی امام حسن (ع)