طرح سؤال:
۱- قرآن دستور به صبر در برابر مصائب داده است و سنت پیامبر[صلی الله علیه و آله] و اهل بیت نیز همین بوده است. پس چرا شیعه برای امام حسین [علیه السلام] عزاداری میکند؟
۲- در هنگام مرگ عزیزان نوحه سرایی و جزع و فزع نهی شده است و از اعمال جاهلیت بشمار میآید. پس چرا شیعه در عزاداری و نوحه سرایی و جزع و فزع میکند؟
۳- در اسلام پوشیدن لباس سیاه نهی شده است. و طبق روایت حضرت علی[علیه السلام ] سیاه لباس فرعون است.پس چرا شیعیان در عزاداری لباس سیاه به تن میکنند؟
۴- اضرار به نفس حرام است. پس چرا شیعه در عزاداری به نفس خود ضرر میزند؟
پاسخ کوتاه:
اول آن که
گریه بر از دست دادن عزیز زمانی نهی میشود که آن عزاداری برای اعتراض به خواست الهی باشد، نه برای ابراز محبت و دوست داشتن.که البته این سؤال از جانب کسانی که واژگان محبت برایشان بی معنا است جای تعجب ندارد.
دوم آن که
احیاء عزای حسینی از سوی امامان شیعه علیهم السلام توصیه شده است. حال این عزاداری در هر فرهنگی مصداقی دارد و در فرهنگ ما، رخت عزا مصداق عزاداری است.
و سوم آن که
اگر بنا باشد ضرر رسیدن به بدن در همه ی حالات حرام باشد پس نباید در هیچ جهادی هم شرکت کرد، چرا که در جنگ جان در خطر است و مخاطره حرام!! نوع فرهنگ عزاداری مختصات خاصی دارد، که این فرهنگ زمزمههای تاریخ را به گوش نسلهای بعد میرساند و پرده از جنایتی عظیم بر میگشاید.حال برای چنین جهادی شاید بدن هم آسیب ببیند؛ چه باک
پاسخ تفصیلی:
سؤال در سؤال: آیا عزاداری و گریه برای سیدالشهدا علیه السلام با صبر در برابر مصائب منافات دارد؟
علمای علم اخلاق در مبحث صبر، یکی از انواع صبر را صبر در برابر مصائب و مشکلات عنوان کرده اند، مخصوصاً هنگامی که شخصی یکی از عزیزان خود را از دست میدهد، اسلام دستور به صبر میدهد و از جزع و فزع نهی میکند. اما هچ گاه اسلام از حزن و اندوه در مصیبت عزیزان نهی نکرده است. حزن و اندوه به هنگام از دست دادن دوستان و بستگان، امری است که فطرت انسانی بر آن سرشته شده است. وقتی کسی گرفتار مصیبت فقدان عزیز و جگرگوشهای از دوستان و آشنایان خود میشود، اندوه او را فرا میگیرد و بیاختیار اشک از گونههایش جاری میشود. تاکنون مشاهده نشده است که کسی منکر این حقیقت باشد و به طور جدی و واقعی آن را انکار کند آیا میشود کسی فرزندش را از دست بدهد و محزون نگردد و در اثر حزن اشک از دیدگانش جاری نشود؟ آیا میشود مادری که فرزندش را از دست داده است از گریه کردن نهی کرد؟ و به او گفت گریه نکن.
پرواضح است که اسلام دینی فطری است و بدون مخالفت با فطرت انسانی ـ مطابق اقتضایات آن ـ برنامههای خود را تنظیم نموده است. هرگز ممکن نیست که دینی جهانی، گریه و اندوه را در از دست دادن دوستان و عزیزان، تا وقتی که موجب خشم و غضب خداوند نشده است، تحریم کند. در بررسیهای تاریخی، شاهد آنیم که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) صحابه و تابعین، براساس همین اقتضای فطری رفتار کردهاند. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهیم، میگریستند و میفرمودند:
"چشم میگرید و قلب میسوزد و جز آنچه مورد رضایت خدا است نگوییم. ای ابراهیم! ما در فراق تو در اندوهیم".(۱)
تاریخنگاران و سیرهنویسان نوشتهاند: هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در حال احتضار بود، پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد خانه شدند و او را در دامن مادرش دیدند. او را گرفتند و در دامان خود خواباندند و فرمودند:
" ای ابراهیم! کاری از ما ساخته نیست، سپس اشک چشمان آن حضرت را فراگرفت و فرمودـ ـ ما در فراق تو اندهناکیم، چشم گریان است و قلب سوزان و آنچه خشم خدا را موجب شود بر زبان نرانیم و اگر نبود که مرگ حق است و وعدهایست صادق و راهی است که همه باید بروند، اندوه ما بر تو صد چندان از این بود".
در این هنگام عبدالرحمان ابن عوف به آن حضرت گفت: مگر شما خودتان از گریه بر اموات نهی نکردید؟ حضرتشان پاسخ دادند:
"نه! اما از دو صدای جاهلانه و دو کار نهی کردهام؛ داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صدای گریهای که در خلق پیچانده شود که شیطانی است، و صدای نغمه لهوآمیز. امّا این گریه من، ناشی از عطوفت و رحمت است و البته کسی که رحم نکند، براو رحم نشود".(۲)
ایشان در مرگ فرزندشان «طاهر» نیز میگریستند و میفرمودند:
"چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصیان نخواهیم کرد".(۳)
علامه امینی در اثر گرانسنگ خود «الغدیر»، موارد بسیاری از گریه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و صحابه و تابعین را در مصیبت فقدان عزیزان و دوستان، گردآورده است. ونیز پیامبر دراین مورد فرموده اند:
"أَوْلَادُنَا أَکْبَادُنَا صُغَرَاؤُهُمْ أُمَرَاؤُنَا کُبَرَاؤُهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَإِنْ عَاشُوا فَتَنُونَا وَ إِنْ مَاتُوا أَحْزَنُونَا". "فرزندان ما پارههای جگر ما هستند، هنگامی که کودک هستند بر ما امارت میکنند و هنگامی که بزرگ میشوند (به خاطر کارهای نسنجیده) گویی با ما دشمنی میکنند ودر طول زندگی برای ما آزمایش (الهی) هستند و هنگامی که میمیرند آدمی را اندوهناک میکنند".(۴)
مراد همین جمله ی آخر روایت است که پیامبر حزن در مرگ فرزندان را تایید میکنند. اسلام چه چیز را نهی کرده است؟ آنچه در اسلام مورد نهی واقع شده است جزع و فزع است. جزع و فزع یعنی صدای شیون را بلند کردن، بر صورت کوبیدن، موها را کندن و گریبان دریدن و... زیرا این امور منافی صبر است و به گونه ای اعترض به فعل و قضای خداوند است. که امام باقر علیه اسلام در حدیثی به این مطلب اشاره میفرمایند.(۵) اما در عزای سیدالشهدا، علیه السلام کسی به قضای الهی اعتراض نمیکند بلکه اعتراض به عمل گروهی است که خود را مسلمان نامیدند و خلیفه پیامبر معرفی کردند، ولی جگر گوشه پیامبر و سید جوانان اهل بهشت را به بدترین وضع کشتند و اهل بیتش را اسیر کردند.
آیا کشتن فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله)، دل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را اندوهگین و چشمان او را اشک آلود نمیکند؟ بله اسلام دستور به صبر داده است. زیرا باید به قضا و قدر الهی راضی بود. اما انسان در مرگ عزیزانش قطعاً اندوهگین میشود و ممکن است اشک از دیدگانش نیز جاری شود، ولی نباید عملی مرتکب شود که اعتراض به قضای الهی محسوب شود. نمونههای دیگری از حزن و اندوه و گریستن پیامبر در تاریخ نقل شده است. که فقط برای نمونه به دو مورد دیگر اشاره میشود:
"وقتی حمزه(ره) در جنگ احد به شهادت رسید، صفیه دختر عبدالمطلب(رضوان الله علیه) سر رسید و به دنبال پیامبر(صلی الله علیه و آله) میگشت [وقتی آن حضرت را یافت] پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بین او و انصار فاصله شدند و فرمودند: او را به حال خود گذارید. صفیه در نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) (با جنازه حمزه)نشست و گریست. هرگاه صدای او به گریه بلند میشد، صدای گریه پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز؛ و اگر او آهسته میگریست پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم. حضرت فاطمه(علیهاالسلام) دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز میگریستند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه او گریه میکردند. (۶).
"پس از جنگ احد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مدینه بازگشتند، با خبر شدند که زنان انصار بر شهدای خود گریه میکنند. حضرتشان فرمودند:
«امّا حمزه عزادار و گریان ندارد»! انصار با شنیدن این جمله، به زنان خود گفتند: هر کس خواست برای شهید خود گریه کند، ابتدا بر حمزه عموی پیامبر گریه کند. [بنا به گفته مؤلف کتاب مجمع الزواید] این رسم تاکنون ادامه دارد و مردم بر هیچ مردهای گریه نمیکنند مگر آنکه ابتدا بر حمزه بگریند". (۷) پس اندوهگین شدن و گریه کردن در مرگ عزیزان حرام نیست بلکه نشیت گرفته از عواطف انسانی است.و در سیره پیامبر و ائمه نیز وجود داشته است. ولی آنچه نهی شده است عمل کردن به گونه ای است که اعتراض به فعل خداوند و قضای الهی باشد. بر همین اساس است که در روایات وارده از ائمه علیهم السلام دستور برپایی مجالس عزای سیدالشهدا و گریه کردن و گریاندن دیگران در مصیب سیدالشهدا وارد شده است.که در این قسمت به تعدادی از آنها اشاره میگردد:
۱- امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
گریه و جزع در تمامی مصیبتهای جزع آور مکروه است جز گریه ی بر حسین (علیه السلام) که – نزد خد اوند مأجور است.(۸)
و همین طور میفرمایند:
۲- امام صادق (علیه السلام) چون میشنوند که عده ای از شیعیان در کنار تربت پاک حسین بن علی (علیه السلام) اجتماع میکنند و بر یشان نوحه سرایی مینمایند، میفرمایند:
"خدا را سپاس که برخی از مردم را علاقمند به ما نمود تا مدح ما کنند، بر ما سوگواری نمایند و دشمنان ما را مورد طعن و نفرین قرار دهند."(۹)
۳- در جای دیگر ایشان به یکی از اصحاب خود میفرمایند: آیا مصائب شهدای کربلا را یادآور میشوی و اظهار جزع و ناراحتی میکنی؟ عرض میکند: آری. حضرتشان میفرمایند: خداوند گریه ات را بپذیرد. تو از کسانی هستی که در خوشحالی ما شادند و در ناراحتی ما اندوهناکند.(۱۰)
۴- همچنین امام رضا(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود به نام ریان بن شبیب میفرمایند:
هر گاه خواستی بر مصبیتی گریه کنی، شایسته است که بر مصیب امام حسین (علیه السلام) گریه نمایی، چرا که او را به سان ذبح گوسفند به شهادت رساندند، و سپس ادامه میدهند که به سبب عاشورای امام حسین و گریه فراوان ما اهل بیت بر آن حضرت چشمان ما زخم شده و دلهایمان سوخته است و اشک چشمان ما، روان است، پس باید که گریه کنندگان بر حسین گریه کنند، بدانید که گریه بر حسین (علیه السلام) قلب انسان را پاک میکند. (۱۱)
گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام مطابق دستور اهل بیت(علیهم السلام) است سخن امام صادق علیه السلام مؤید عملکرد شیعه است:
"هر جزع و گریستنی مکروه است بجز جزع و گریستن بر حسین علیه السلام."(۱۲)
گریه بر سیدالشهداء از جمله تعظیم شعایر الهی است که قرآن به بزرگداشت آن دستور داده است.
ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَایِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ (۱۴)"این دستور الهی است و کسی که بزرگ بداند شعایر الهی را پس محققاً این کار از تقوی قلوب است." شعایر الهی یعنی نشانههای پروردگار که انسان را به یاد خدا میاندازد. و بطور کلی تمام آنچه در برنامههای دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا میاندازد شعایر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دلهاست. اساساً در دستورات الهی وقتی موضوع یک حکم که تغییر میکند، حکم آن نیز تغییر میکند. مثلاً دروغ گفتن حرام است و از گناهان کبیره شمرده میشود. ولی هنگامی که جان و مال مسلمانی در خطر است دروغ گفتن واجب میگردد. گفتار امام صادق علیه السلام نیز بر همین اساس است. هر گونه جزع کردن مکروه است زیرا اعتراض به قضای الهی است، ولی جزع و گریه بر سیدالشهداء علیه السلام چون تعظیم شعایر الهی است مستحب میباشد.
با توجه به توضیحات مذکور چرا امام حسین علیه السلام در کربلا ازخواهرشان حضرت زینب علیهاالسلام خواستند: خواهرم! تو را به خدا سوگند میدهم که وقتی من کشته شدم گریبانت را پاره مکن و چهره ات را با ناخنهایت خونین مکن و به خاطر شهادت من فریاد واویلا سرمده؟
در پاسخ باید گفت این فرمایش سیدالشهداء دو وجه میتواند داشته باشد.
الف- یا آن حضرت خواهرش را از جزع و فرع نهی میکند به این معنی که مبادا به قضای الهی اعتراض کند.
ب- یا آن حضرت خواهرش را نهی میکند که مبادا با این اعمال خودت را در مقابل دشمن خوار نشان دهی و باعث خوشحالی آنان گردی. بلکه باید در مقابل آنها عزت خود را حفظ کنی. بر کسی پوشیده نیست که ماموریت کاروان اسرا افشای اعمال ننگین دستگاه خلافت بوده است و این کار با جزع و فرع منافات دارد.
چند نکته دیگر:
۱- هرکسی در رثای عزیز از دست رفته اش ناخودآگاه از چشمانش اشک جاری میشود. همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در مرگ فرزندش ابراهیم اشک از دیده اش جاری شد. و آیا کسی دیده است که مادر در مرگ فرزندش اشک از دیده اش جاری نشود؟ هر چند هم که مامور بر صبر باشد، اشک چشم چیزی است که مادر نمیتواند ازآن جلوگیری کند. حضرت یعقوب پیامبر الهی (علیه السلام) در دوری و فراق یوسف (علیه السلام) گریست. آنق در گریست که چشمانش نابینا گردید. همه اینها ناشی از محبتی است که خداوند در نهاد مادر و پدر قرار داده است. دوست داران سیدالشهداء عیه السلاما و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنچنان شیفته آنان هستند که در ریای آنان اشک دیدگانشان ناخودآگاه جاری میشود. و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آنان را این چنین توصیف می- فرمایند:
إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً.... (۱۵). همانا از کشته شدن حسین حرارتی در قلوب مومنین وجود دارد که هرگز تا ابد خاموش نمیشود.
۲- گریه بر سیدالشهدا و برپایی عزاداری او چیزی نیست که فقط علمای زمان ما مطرح کرده باشند بلکه اگر به کتب علمای قرنهای گذشته هم مراجعه کنیم همه آنها در این باب روایاتی نقل کرده اند که نشان دهند اصالت آن در تشیع است و چیزی نیست که بگوییم ساخته آخوندها و یا پادشاهان صفوی است. مثلاً مرحوم ابن قولویه متوفی سال ۳۶۷(از علمای قرم چهارم) در کتاب کامل الزیارات نه باب را به موضوع گریه بر مصیبت اهل بیت اختصاص داده است. و حتی یکی از این بابها تحت عنوان «ثواب کسی که بر حسین بن علی گریه کند» نام گذاری شده است. آیا پوشیدن لباس سیاه در عزای اهل بیت مکروه است؟ در فقه پوشیدن لباس سیاه مکروه میباشد ولی حرام نیست. اما هر حکمی چه حرام باشد و یا حلال، مکروه باشد یا مستحب ممکن است با عوض شدن موضوع، حکم اش نیز عوض شود. به عنوان مثال: دروغ گفتن حرام است و از گناهان کبیره محسوب میگردد که موجب عقوبت اخروی برای شخص دروغگو میگردد. اما شرع مطهر میگوید اگر جان و مال مسلمانی در خطر بود گفتن دروغ واجب است. در اینجا اگر دروغ نگویی مستوجب عقوبت اخروی میشوی. چرا؟ زیرا موضوع عوض شده است پس حکم هم عوض میشود. عملی حرام بوده، واجب و حلال میشود و یا برای اصلاح بین دو نفر، دروغ گفتن مستحب است و بعضی اوقات واجب است. زیرا موضوع عوض شده است پس حکم هم عوض میشود. همین طور است پوشیدن لباس سیاه که مکروه است. بطور معمول پوشیدن لباس سیاه مکروه است، اما در تعظیم (بزرگداشت) شعایر دینی و احیای دین مستحب میشود. سیاه پوشی چون لباس فرعون متکبر بوده است، برای مسلمانان که از طرف شرع مامور به خضوع هستند مکروه است، اما چون عزای سیدالشهدا از جمله تعظیم شعایر الهی است و باعث بقای دین است موضوع را عوض میکند بنابراین حکم نیز تغییر میکند و هیچ مرجع تقلیدی آن را نهی نکرده است بلکه همه آنها بلاتفاق در ایام عزاداری سیدالشهداء سیاه به تن میکنند. در هنگام مراجعت کاروان اسیران از شام نیز امام سجاد دستور میدهد که بر کاروان ها پارچه سیاه بزنند تا نشانه عزاداری باشد. اصولاً هر ملتی برای اینکه نشان دهند عزادار هستند نشانههایی دارند. اکثر ملل برای نشان دادن عزادار بودن آداب و سننی دارند. اکثر آنها از رنگ سیاه برای نشان دادن عزادار بودن استفاده میکنند ولی مثلامردم کشور کره از لباس سفید استفاده میکنند که در قسمتهایی از آن نوار سیاه نصب شده است. بعضی فقط از کراوات یا پاپیون سیاه استفاده میکنند و یا... نکته دیگر این است که در دین اصولی بیان شده ولی کیفیت عمل به عرف واگذار شده است. بطور مثال تکریم و الدین دستور اسلامی است ولی کیفیت تکریم و نحوه احترام در هر جامعه ایی متناسب با عرف آن جامعه است. ویا احترام به میهمان دستور دین است ولی نحوه احترام در هر منطقه و جامعه ایی با منطقه و جامعه دیگری متفاوت است. اصل عزاداری نیز در دین آمده است ولی کیفیت آن مطابق با عرف آن جامعه است. اما اگر در یک مسئله از طرف خدا و پیامبر حکمی آمده باشد دیگر نمیشود از عرف تبعیت کرد. ویا به روش دیگری عمل کرد. برای امام حسین و اهل بیت بنا به آیه مودت ما موظف به تکریم هستیم اما ما کیفیت تکریم را در قبه سازی و عزاداری و یا جشن میلاد گرفتن میدانیم. مثلا مگر در ساختن مسجد دستور رسیده که حتما گنبد داشته باشد و یا گل دسته داشته باشد؟ اما عرف چنین شده و از طرف شارع هم نهی نشده است.
پینوشتها:
۱. سنن ابن داود: ۱/۵۸؛ سنن ابن ماجه: ۱/۴۸۲.
۲. السیرة الحلبیه: ۳/۳۴۸.
۳. مجمع الزواید هیثمی: ۳/۸.
۴.بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص ۹۷ ح ۵۱
۵. (کافی ج ۳ ص ۲۲۳- ح ۱، ۴، ۱۰، ۱۱) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِی وَ مَنْ أَقَامَ النُّوَاحَةَ فَقَدْ تَرَکَ الصَّبْرَ وَ أَخَذَ فِی غَیْرِ طَرِیقِهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ رَضِیَ بِمَا صَنَعَ اللَّهُ وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ جَرَی عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ ذَمِیمٌ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ تَعَالَی أَجْرَهُ
۶. امتاع المقریزی، ص ۱۵۴.
۷. مجمع الزواید: ۶/۱۲۰.
۸.بحار الانوار ج ۴۴ ص ۲۹۱
۹.کامل الزیارات ص ۵۳۹
۱۰.کامل الزیارات ص ۱۰۱
۱۱.عیون الاخبار الرضا ج ۱ ص ۲۹۹
۱۲. بحار جلد ۴۴ ص ۲۸۰ حدیث ۹
۱۳.کامل الزیارات ص ۱۷۴
۱۴.آیه ۳۲- سوره الحج
۱۵. مستدرکالوسایل ج ۱۰ ص ۳۱۸ باب ۴۹- باب استحباب البکاء لقتل الحسین
/