پاسخی به کتاب «حدیثهای خیالی» - بخش دوم (مهدی حسینیان قمی)
در کتاب حدیثهای خیالی، ص ۶۹ مورد شانزدهم را چنین آورده است، مینویسد:
طبری در تفسیر آیه ی ۱۶۷ سوره ی اعراف، «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیبْعَثَنَّ عَلَیهِمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ مِن یسوُمُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ»، از ابن عباس و قتادة و سعید بن جبیر و سُدّی نقل میکند که مقصود از کسانی که خدا بر ضدّ یهود برمیانگیزد که تا روز قیامت عذاب سخت را بر آنان تحمیل کنند، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و امّت اوست که یهود را مغلوب میکنند و از آنان جزیه میگیرند (تفسیر الطبری در شرح آیهی مزبور). لحن طبری در این جا طوری است که میفهماند آنچه را از مفسّران یاد شده آورده است، قول خود او نیز هست. از این رو، شیخ طوسی، با اقتباسی از تفسیر الطبری مینویسد: «قال أبوجعفر و ابن عبّاس و قتادة و سعید بن جبیر و الحسن اراد به امّة محمّد (صلّی الله علیه و آله) یأخذون منهم الجزیه». (التّبیان، ج ۵، ص ۱۸، چاپ بیروت)
در این جا، شیخ طوسی آنچه را طبری در تفسیر آیه آورده، خلاصه کرده و حسن بصری را نیز ردیف مفسّرانی که طبری نام برده آورده است، که آن را از منبع دیگری غیر از تفسیر الطبری گرفته یا حسن بصری را اشتباهاً به جای سُدّی نوشته است.
بدیهی است، این که در این جا کسانی که بر یهود مسلّط میشوند و در آیه به آنان اشاره شده با امّت اسلام تطبیق گشته است، منافات ندارد با آنچه در تفسیر ابنکثیر آمده است که قبل از امّت اسلام یونانیها و کلدانیها و سپس نصاری بر یهود مسلّط شدند و عذابشان دادند.
خیلی روشن است که مقصود شیخ طوسی از أبوجعفر، أبوجعفر طبری است، ولی در التّبیان (چاپ بیروت) بعد از أبوجعفر، عبارت «علیه السّلام» را آوردهاند؛ به تصوّر این که مقصود از أبوجعفر، امام محمّد باقر (علیه السّلام) است.
آنگاه، طبری در مجمع البیان، با اقتباس از التّبیان، در تفسیر آیهی مزبور مینویسد: «لَیبْعَثَنَّ عَلَیهِمْ، ای علی الیهود «إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ مَن یسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» أی من یذیقهُم و یوُلیهم شدة العذاب و أخذ الجزیة منهم و المعنّی به امّة محمّد (صلّی الله علیه و آله) عند جمیع المفسّرین و هو المروی عن أبی جعفر (علیه السّلام)» (مجمع البیان، در تفسیر آیه ی ۱۶۷ سوره ی اعراف).
طبرسی، به جای ذکر نام ابن عبّاس و قتاده و سعید بن جبیر و حسن، نوشته است:
«عند جمیع المفسّرین» و چون تصوّر کرده است مقصود شیخ طوسی از أبوجعفر، امام باقر (علیه السّلام) است، تعبیر قال أبوجعفر را ـ که شیخ طوسی به کار برده ـ تبدیل کرده است به «وهو المروی عن أبی جعفر (علیه السّلام)» که خواننده آن را حدیث امام باقر (علیه السّلام) میپندارد، و بدین گونه یک حدیث خیالی دیگر منسوب به امام محمّد باقر (علیه السّلام) پدید آمده است!
و صاحب تفسیر نور الثقلین، در جلد ۲، عبارت مجمع البیان را در تفسیر سوره ی اعراف به شماره ی ۳۲۵ به عنوان حدیث امام باقر (علیه السّلام) آورده و بدین صورت، اشتباه از مجمع البیان به تفسیر نورالثقلین منتقل شده است.
دفاع ما:
در تفسیر علی بن ابراهیم، ج ۱، ص ۲۴۶ در ارتباط با این آیه مورد بحث مینویسد:
وفی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر (علیه السّلام) فی قوله.. و أمّا قوله «وإذ تأذّن ربّک لیبعثنّ علیهم إلی یوم القیامة من یسومهم سوء العذاب» فهم فی امة محمّد یسومون اهل الکتاب سوء العذاب یأخذون منهم الجزیة.
ابوالجارود از أبی جعفر امام باقر (علیه السّلام)، درباره ی این آیه، نقل میکند که این گروه در امّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هستند که مسلط بر اهل کتاب میشوند و از آنان جزیه میگیرند.
خوانندهی گرامی و محقق، پس از تأمل در همین متن، از روایت امام باقر (علیه السّلام) مطمین میشود که منظور شیخ طوسی (قدّس سره) در التّبیان از أبوجعفر، حضرت امام باقر (علیه السّلام) است. نگاه شیخ طوسی (قدّس سره) به همین روایت امام باقر (علیه السّلام) بوده و آیه را بر امّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) تطبیق داده و این قول را به أبوجعفر امام باقر (علیه السّلام) نسبت داده است.
البته تمام مفسّران، و از جمله خود طبری، هم همین قول را در تفسیر پذیرفته اند و اساساً نظر دیگری در تفسیر آیه ذکر نشده است؛ به التّبیان و تفسیر الطبری و مجمع البیان مجدّداً نگاهی بیفکنید.
در کتاب حدیثهای خیالی، ص ۵۱ مورد نهم را چنین آورده است، مینویسد:
طبری در تفسیر آیه ی ۱۰۲ سوره ی توبه، «وَءَاخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالحًا وَ ءَاخَرَ سَیَّاً عَسَی اللهُ أَن یتُوبَ عَلَیهِمِ إِنَّ اللهَ غَفُورً رَّحیمّ»، چند قول درباره ی این گروه ـ که عمل خوب و بد هر دو داشتند و امید میرفت خدا آنان را ببخشد ـ آورده است:
«قول اوّل، این که آنان جماعتی هفت نفره یا هشت نفره یا ده نفر از اهل مدینه بودند که أبولُبابه یکی از آنان و گناهشان تخلّف از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در جنگ تبوک بود.
قول دوم، این که آیه فقط درباره ی أبولُبابه است و گناهش تخلّف از جنگ تبوک بود.
قول سوم، این که آیه فقط درباره ی أبولُبابه است و گناهش این بود که در جنگ قُریظه به یهودیان گفت: اگر تسلیم گردید، کشته میشوید»، و اشاره به حلق خود کرد.
قول چهارم، این که این گروه اهل مدینه نبودند، بلکه از اعراب صحرانشین بودند.
خود طبری این را اختیار میکند که آیه دربارهی عدّهای از اهل مدینه است که أبولُبابه یکی از آنان بود.
آنگاه شیخ طوسی در تفسیر آیه مینویسد: «روی عن ابن عبّاس إنّه قال: نزلت هذه الآیة فی عشرة أنفس تخلّفوا عن غزوة تبوک فیهم أبولُبابه فربط سبعة منهم أنفسهم إلی سواری المسجد إلی ان قُبِلت توبتهم، و قیل کانوا سبعة منهم أبولُبابه و قال أبوجعفر: نزلت فی أبی لُبابه و لم یذکر غیره، وکان سبب نزولها فیه ما جری منه فی غزوة بنی قریظة و به قال مجاهد. وقال الزُّهری: نزلت فی أبی لُبابه خاصّة حین تأخر عن تبوک...». (التّبیان، ج ۵، ص ۲۹۰)
پیداست که مقصود شیخ طوسی از أبوجعفر، أبوجعفر طبری است، ولی در التّبیان (چاپ بیروت) نوشتهاند: «وقال أبوجعفر علیه السّلام»، به توهّم این که مقصود امام محمّد باقر (علیه السّلام) است.
باید دانست این که شیخ طوسی نوشته است: «وقال أبوجعفر: نزلت فی أبی لُبابه...»، أبوجعفر طبری این مطلب را به عنوان قول خودش نیاورده است بلکه به عنوان یک قول در مقابل سه قول دیگر آورده و آن را از مجاهد نقل کرده است، ولی ظاهر عبارت شیخ این است که این قول خود طبری است که باید گفت: در عبارت شیخ مسامحه وجود دارد.
سپس طبری در تفسیر آیه، ضمن شأن نزول آن مینویسد:
«وروی ن أبی جعفر علیه السّلام أنها نزلت فی أبی لُبابه و لم یذکر غیره معه و سبب نزولها فیه ما جری منه فی بنی قُریظة حین قال: ان نزلتم علی حکمه فهو الذّبح و به قال مجاهد».
طبرسی، در این جا، از عبارات شیخ طوسی در التّبیان اقتباس کرده است؛ با این توهّم که شیخ، این مطلب را از امام محمّد باقر (علیه السّلام) نقل میکند؛ در حالی که آنچه را شیخ در این جا آورده، از تفسیر طبری گرفته است.
مرحوم طبرسی، در این جا، از عبارت شیخ طوسی که میگوید: «وقال أبوجعفر...»، هم فهمیده است که این قول خود أبوجعفر است و هم فهمیده است که مقصود از أبوجعفر امام محمّد باقر است. و بدینگونه یک حدیث خیالی دیگر منسوب به امام باقر (علیه السّلام) پدیده آمده است.
و صاحب نورالثقلین، در تفسیر سوره ی توبه، عبارت مجمع البیان را به شماره ی ۲۹۹ به عنوان حدیث امام باقر (علیه السّلام) آورده است. و نیز صاحب المیزان. در ج ۹، ص ۴۰۵ چاپ آخوندی، عبارت مجمع البیان را در بحث روایی به عنوان روایت منقول از امام محمّد باقر (علیه السّلام) آورده و بدین صورت باز هم اشتباه از مجمع البیان به تفسیر نور الثّقلین و المیزان منتقل شده است، و گمان میرود در سراسر تفسیر قرآن هرجا طبرسی أبوجعفر طبری را با أبوجعفر باقر (علیه السّلام) اشتباه کرده است، عبارت مجمع البیان در تفسیر نورالثقلین و المیزان به عنوان حدیث امام محمّد باقر (علیه السّلام) نقل شده است.
دفاع ما:
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص ۳۰۳ شأن نزول آیه، آن گونه که در التّبیان به أبوجعفر (علیه السّلام) نسبت داده، آمده است و بسیار به ذهن میآید که این روایت از امام باقر (علیه السّلام) باشد؛ چرا که در حدود دو صفحه قبل، یعنی ۳۰۱ چنین سندی آمده است:
قال حدثّنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السّلام) قال....
و پس از چهار سطر، مجدداً این سند میآید:
احمدبن الحسن التاجر قال حدّثنا الحسن بن علی بن عثمان الصوفی قال حدّثنا زکریا بن محمّد، عن محمّد بن علی، عن جعفربن محمّد علیهما السلام قال....
و در پایان همین صفحه، پس از ده سطر آمده است:
و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السّلام...
آن گاه در نیم صفحه بعد مینویسد:
قال علی بن ابرهیم....
و سپس پس از یک صفحه مینویسد:
وقوله و آخرون اعترفوا...، نزلت فی ذبی لبابة بن عبد المنذر و کان رسول الله (صلّی الله علیه و آله) لما حاصر بنی قریظة...
همان گونه که مشاهده میکنید، آنچه در تفسیر علی بن ابراهیم در ارتباط با شن نزول آیه آمده است، به احتمال قوی، از روایات امام باقر (علیه السّلام) است.
این روایت، همان را میگوید که در التّبیان به أبوجعفر (علیه السّلام) اسناد داده شده است. بنابراین، روشن است که منظور شیخ طوسی (قدّس سره) از أبوجعفر (علیه السّلام)، امام باقر (علیه السّلام) است و هیچ مشکلی در این باره نیست.
اضافه کنید که در تفسیر الطبری، خود طبری این قول را انتخاب نکرده، او گفته که آیه دربارهی عدهای از کسانی است که به خطای خویش در تخلّف در جنگ تبوک اعتراف کردهاند، که أبولبابه یکی از آنهاست.
بنابراین، هیچ وجهی ندارد که بگوییم منظور از أبوجعفر (علیه السّلام)، در کلام التّبیان، أبوجعفر طبری است؛ چرا که اولاً امام باقر (علیه السّلام) این قول را دارد.
و ثانیاً، أبوجعفر طبری قول دیگری را انتخاب کرده، نه این قول را.
و ثالثاً، تمام قراینی که ناقد محترم برای تطبیق أبوجعفر بر أبوجعفر طبری اقامه کرده بود، پاسخ داده شده است؛ حتّی آن قرینهی مهم ایشان که شیعه امام أبوجعفر باقر (علیه السّلام) را در کنار نامهای قتاده و سدی و مجاهد نمیگذارد.
تا این جا هفت مورد از بیست موردی که ناقد محترم مطرح کرده بود، پاسخ گفتیم.
چارهای نیست جز این که به حق تن دهیم و اعتراف کنیم که در این نقد اشتباه کردهایم.
ما باز، در پایان این مقاله، نظرات نویسندهی نقد را فهرست میکنیم و با اشارهای کوتاه از پاسخهای این مقاله مجدداً یاد میکنیم.
فهرست نظرات نویسندهی محترم:
امین الاسلام شیخ طبرسی در مجمع البیان اشتباه کرده و أبوجعفرهای آمده در کلام شیخ طوسی را بر امام باقر (علیه السّلام) تطبیق داده است و به این شکل، روایاتی خیالی ساخته و پرداخته است.
منظور شیخ طوسی (قدّس سره) در التّبیان از أبوجعفرها أبوجعفر طبری است، نه امام محمّد باقر (علیه السّلام).
کاتبان در کنار أبوجعفرها، در التّبیان شیخ طوسی (قدّس سره)، بیجهت و ندانسته و به اشتباه «علیه السّلام» گذاشتهاند.
به هنگام چاپ التّبیان در بیروت، این «علیه السّلام» ها ندانسته و به اشتباه کنار أبوجعفرها در التّبیان گذاشته شده است.
حضور عنوان أبوجعفر در التّبیان شیخ طوسی، در کنار نامهای دیگران، چون ابن عباس، سدی، مجاهد و قتاده و دیگر مفسّران دلیل آن است که حتماً منظور از أبوجعفر، أبوجعفر طبری است، نه امام محمّد باقر (علیه السّلام).
توجّه شیخ طوسی به تفسیر الطبری و اشاره به این تفسیر در مقدّمهی کتاب التّبیان، دلیل آن است که منظور از أبوجعفرهای آمده در التّبیان، شخص طبری است.
صاحب تفسیر روایی نور الثقلین، این روایات خیالی را با این پندار که از امام باقر (علیه السّلام) است، از مجمع البیان آورده و در کنار روایات تفسیری قرار داده است؛ با این که روایات از امام باقر (علیه السّلام) نیست.
علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان نیز به این روایات توجّه کرده و آنها را به نام روایات امام باقر (علیه السّلام) در تفسیرش آورده با این که این ها اقوال أبوجعفر طبری است نه، أبوجعفر امام محمّد باقر (علیه السّلام).
بیست مورد را برشمرده که در این موارد مطمیناً به وضوح و بدون شک منظور شیخ طوسی از أبوجعفر، أبوجعفر طبری است، ولی امین الاسلام طبرسی به اشتباه آنها را بر أبوجعفر باقر (علیه السّلام) تطبیق داده است.
۱۰. شیخ طوسی نیز در التّبیان در مواردی تسامح، بی دقّتی، غفلت کرده و چون سرعت در تألیف داشته و مشغلهاش بسیار بوده، درست حرف أبوجعفر طبری را نقل نکرده و یا چیزی که مختار وی نبوده، به وی نسبت داده است.
۱۱. پیشبینی این جهت که موارد بسیار دیگری در تفسیر مجمع البیان است که أبوجعفر آمده در التّبیان، بیجهت، به أبوجعفر باقر (علیه السّلام) تطبیق داده شده است.
۱۲. این توصیه که اگر در مجمع البیان روایتی از امام باقر (علیه السّلام) دیدید، به تفسیر التّبیان شیخ طوسی مراجعه کنید. اگر در آنجا از أبوجعفر نقل شده، به تفسیر الطبری بنگرید و اگر در تفسیر الطبری همان یافت شد، مطمین شوید که این أبوجعفر، أبوجعفر طبری است و هرگز آن گفته، روایت امام باقر (علیه السّلام) نیست.
ای کاش ناقد محترم کمی تحقیق میکرد، نه این که در یک نظر ناآگاهانه ابراز کند که منظور از أبوجعفر در التّبیان أبوجعفر طبری است و آن گاه، در پی این اشتباه واضح، مبتلا به تخیل پشت سر تخیل گردد.
محقّقان و خوانندگان این مقاله با رمز و راز اشتباه این ناقد آشنا شدهاند و حق را به خوبی یافتهاند، ولی ما مجدداً اشارهای به پاسخهای آمده در این دفاع میکنیم.
این همه سهو و خطا از نویسندهای که دعوی تحقیق و نوآوری در برداشتهای دینی دارد، پذیرفته نیست.
چه نیکو است که ایشان به حق بازگردد و بدان اعتراف کند و مسیر همه عالمان و فقیهان و کارشناسان دینی را بپیماید و از تکروی کنار کشد؟ ره چنان رو که رهروان رفتند. و مپندار که این تقلید است. حقیقت اجتهاد همین است. ما در این جا ایشان و عزیزان خوانده را به کتاب الفواید الایریة، ص ۵۰۶ تا ۵۱۴ تألیف استاد الکل وحید بهبهانی (قدّس سره) ارجاع میدهیم.
چکیدهی پاسخهای ما به نظرات ناقد:
هرگز امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان اشتباه نکرده و أبوجعفرهای طبری را به غلط بر أبوجعفر باقر (علیه السّلام) تطبیق نداده است. او درست فهیمده که منظور شیخ همان أبوجعفر باقر (علیه السّلام) است و بنابراین هیچ حدیث خیالی در کار نیست و همه از احادیث امام باقر (علیه السّلام) است.
منظور شیخ طوسی (قدّس سره) در التّبیان از أبوجعفرها، حضرت امام باقر (علیه السّلام) است، نه أبوجعفر طبری. وی أبوجعفر طبری را بدون کنیه میآورد که در مقدّمه و سرتاسر کتاب در حدود ۱۵۰ مورد یافت میشود.
هرگز کاتبان، به اشتباه، «علیه السّلام» در کنار أبوجعفرها نگذاشتهاند. به نسخهی خطی و عکسی قرن پنجم هجری مراجعه کنید این حقیقت را مییابید؛ نسخهای که بر خود شیخ طوسی قرایت شده است.
حضور «علیه السّلام» در نسخه خطی و عکسی آن ـ همانگونه که اشاره رفت ـ دلیل آن است که نه کاتبان و نه به هنگام چاپ، اشتباهی صورت نگرفته است؛ بدین معنا که هویداست منظور امام باقر (علیه السّلام) است.
روش شیخ طوسی (قدّس سره) در تفسیر التّبیان و کتاب الخلاف همین است. این کتابها را برای عموم مسلمانان نوشته و إبایی از گذاشتن نامهای دیگران در کنار نام معصوم (علیه السّلام) ندارد. او میخواهد سخن معصوم را به میان همه مسلمانان ببرد تا همه متوجّه عطر کلام نورانی آنان شوند و دست از دیگران بشویند.
من شهادت میدهم که در این جهت، شیخ طوسی (قدّس سره) موفّق بوده است.
به موارد بسیاری که نام امام علی (علیه السّلام) و یا نام امام صادق (علیه السّلام) و حتّی نام پیامبر خدا در کنار نامهای دیگران در دو کتاب التّبیان و الخلاف آمده است، مراجعه کنید.
توجّه شیخ به تفسیر الطبری دلیل آن نیست که از أبوجعفر آمده در التّبیان، طبری منظور است. شیخ از تفسیر الطبری، چه در مقدمه و چه در سرتاسر کتاب التّبیان، همیشه با عنوان طبری یاد کرده است. نه با کنیه و این خود بسیار معنا دارد.
گفتنی است که شیخ در مقدمه التّبیان، گرچه به تفسیر الطبری اشاره دارد، ولی بهترین تفسیر را چنین معرفی میکند و مینویسد:
وأصلح من سلک فی ذلک مسلکاً جمیلاً مقتصداً محمّد بن بحر أبومسلم الاصفهانی و علی بن عیسی الرمانی فانّ کتابیهما أصلح ماصنف فی هذا المعنی؛
و بهترین فردی که در راه تفسیر قرآن روشی زیبا و میانه برگزیده محمّد بن بحر أبومسلم اصفهانی و علی بن عیسی رمانی است چرا که کتاب این دو بهترین کتابی است که در تفسیر نگاشته شده است.
نورالثقلین با درایت و درستی، احادیث امام باقر (علیه السّلام) را از مجمع در تفسیر خویش آورده و در این جهت، ذرّهای خدشه در کار او نیست.
مفسر کبیر علاّمه طباطبایی نیز به حق راه عالمان را پیموده و سایه به سایه مشایخ بزرگ حرکت کرده و از احادیث امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر خویش بهره گرفته است.
بسیاری از موارد بیست گانه را در این شماره پاسخ گفتهام؛ به گونهای که برای هیچ کس حتی ناقد شبههای باقی نماند؛ به علاوه، موارد قطعیای ارائه شد که هرگز نمیتواند منظور از أبوجعفر، طبری باشد به آن موارد نیز مجدداً بنگرید.
۱۰. ناقد، بیجهت، أبوجعفر را بر أبوجعفر طبری تطبیق داده و آنگاه که گفتهی منسوب به أبوجعفر را در تفسیر الطبری ندیده، نسبت اشتباه، غفلت، تسامح، بیدقّتی به شیخ طوسی در نقل کلام طبری را میدهد. جداً شگفتانگیز است.
۱۱. پیشبینی ایشان، پس از آن که اصل کلامشان باطل شد، دیگر هیچ پشتوانهی علمی ندارد.
۱۲. توصیهی ایشان نیز درست نبود چرا که اوّلاً آنچه که به أبوجعفر در التّبیان اسناد داده شده در تفسیر الطبری پیدا نشد و ثانیاً اگر ما روایت امام باقر (علیه السّلام) را داشتیم و باز در تفسیر الطبری همان قول یافت شد، دلیل آن نیست که منظور از أبوجعفر، أبوجعفر طبری است.
ما در این دفاع سعی وافر کردیم که بیپرده سخن نگوییم و بر لحن خویش مسلط باشیم وگرنه به شیوههای دیگر و با شدت بیشتر به دفاع میپرداختیم و بیش از این، از حقیقت پرده برمیگرفتیم.
البته پروندهی این نقد غیرعالمانه از نظر ما باز است و جهاتی را که هم اکنون مکتوم داشته، اگر ضرورتی باشد، یادآور میشویم. ما همهی موارد أبوجعفرها را در تفسیر التّبیان استخراج کردهایم و در کنار آن موارد واژهی طبری استخراج شده است. امید است که احساس ضرورت نکنیم وگرنه بیش از این نتیجهی کاوش خویش را در این موارد میآوریم و بیش از این به دفاع میپردازیم. نقد نویسندهی کتاب «حدیثهای خیالی» ما را بر آن داشت که روایات تفسیری امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) را گردآوری کنیم.
تفسیر امام باقر (علیه السّلام) که معروف به تفسیر أبو الجارود است و بخشی از آن توسط شاگرد علی بن ابراهیم در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است، هم اکنون به عنوان مستقل در دسترس نیست.
همینگونه روایات تفسیری امام باقر (علیه السّلام) که در تفسیر علی بن ابراهیم و در موارد دیگر موجود است، باید به طور مستقل و جداگانه چاپ گردد؛ چرا که شاید پندار برخی و از جمله ناقد بر این بوده است که ما این اندازه از امام باقر (علیه السّلام) روایت تفسیری نداریم و بنابراین، حتماً منظور از أبوجعفر که در کلام شیخ آمده، أبوجعفر طبری است، نه أبوجعفر باقر (علیه السّلام)! با این که ما روایات تفسیری بسیاری از امام باقر (علیه السّلام) هم اکنون در میراث روایی داریم که چون مستقلاً مطرح نشده است، عظمت و چشمگیری و گستردگی آن بر ایمان روشن نیست.
نام امام باقر (علیه السّلام) به عنوان درخشندهترین نامها و قویترین مفسّران قرآن در میان کتابهای تفسیری میدرخشد؛ به گونهای که عنوان أبوجعفر به این شخصیت بزرگ منصرف است که مانندش در میان مفسّران نیست و لایقاس بآل محمّد من أحد. و اگر تفسیر امام باقر (علیه السّلام) در دسترس بود و همگان با روایات تفسیری امام باقر (علیه السّلام) در تفاسیر آشنا بودند، این توهّم غلط برای ناقد پدید نمیآمد.
مجموعه موارد روایات امام باقر أبوجعفر محمّد بن علی (علیه السّلام) در التّبیان در حدود ۲۵۰ مورد است که هم اکنون در پی گردآوری این موارد با عنوان روایات تفسیری امام باقر (علیه السّلام) در التّبیان هستیم. پس از این کار قصد آن داریم که مجموعه روایات تفسیری امام باقر (علیه السّلام) را جمعآوری کنیم؛ چه این ها که در التّبیان آمده بود و چه روایات تفسیری دیگر این امام.
و در مرحله ی سوم شایسته است به تدوین مجموعه روایات تفسیری همراه با تحلیل پرداخته شود. از خداوند بزرگ توفیق میطلبم.
ما بر این باوریم که دفاع ما جای هیچگونه ابهامی را باقی نگذاشته و به درستی توانسته پرده از چهره-ی این نقد محققانه و منصفانه!! برگیرد؛ به گونهای که توافق ایشان را با دفاع شاهد خواهیم بود؛ گرچه تاکنون از ایشان چنین اعتراف به حقّی را مشاهده نکردهایم، ولی در ناامیدی بسی امید است.
پینوشتها:
۱- حدیثهای خیالی، ص ۲۱ ـ ۲۳؛ نشریه ی پژوهشهای قرآنی، ش ۲۹ و ۳۰، نقد سند شناسانه بر احادیث مجمع البیان
۲- مناسبت است در این جا برخی از این موارد را فهرست کنیم: در تفسیر «وارزقهم من الثمرات»، سوره ی بقره، آیه ی ۱۲۶ (التّبیان، ج ۱، ص ۴۵۹)؛ در تفسیر «کذکرکم آباءکم»، سوره ی بقرهآیه ی ۲۰۰ (التّبیان، ج ۲، ص ۱۷۰)؛ در تفسیر «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»، سوره ی بقره،آیه ی ۲۰۷ (التّبیان، ج ۲، ص ۱۸۳)؛ در تفسیر «فان طلّقها فلا تحل له من بعد»، سوره ی بقره، آیه ی ۲۳۰ (التّبیان، ج ۲، ص ۲۴۸)؛ در تفسیر «ومنهم من أن تأمنه بقنطار»، سوره ی آل عمران، آیه ی ۱۴ (التّبیان، ج ۲، ص ۴۱۱)؛ در تفسیر «وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر»، سوره ی آل عمران، آیه ی ۱۴۶ (التّبیان، ج ۳، ص ۱۱)؛ در تفسیر «وخلق منها زوجها»، سوره ی نساء، آیه ی ۱ (التّبیان، ج ۳، ص ۹۹)؛ در تفسیر «وخلق منها زوجها»، سوره ی نساء، آیه ی ۱ (التّبیان، ج ۳، ص ۱۰۰)؛ در تفسیر «واتیناهم ملکاً عظیماً»، سوره ی نساء، آیه ی ۵۴ (التّبیان، ج ۳، ص ۲۲۸)؛ در تفسیر «ولو ردّوه إلی الرسول و إلی اولی الامر منهم»، سوره ی نساء، آیه ی ۸۳ (التّبیان، ج ۳، ص ۲۷۳) موارد از این دست، بسیار است
۳ - به موارد زیر بنگرید: فقال ابن عبّاس و أبوجعفر الباقر (علیه السّلام) و۳- قتادة والسدّی (التّبیان، ج ۱، ص ۲۷۵)؛ و روی عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر (علیه السّلام) و عن عطا انّهما قالا: (التّبیان، ج ۱، ص ۳۳۰)؛ روی عن علی (علیه السّلام) و أبی جعفر الباقر (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۱، ص ۳۹۱)؛ و روی عن أبی جعفر محمّد بن علی أنّه قال: (التّبیان، ج ۱، ص ۴۰۷)؛ و روی ذلک عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۱، ص ۴۳۶)؛ و روی عن محمّد بن علی الباقر (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۱، ص ۴۶۲)؛ روی عن أبی عبّاس و أبی جعفر محمّد بن علی (التّبیان، ج ۲، ص ۱۶)؛ قال عمر بن الخطاب و عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس و عبدالرحمن بن عوف و أبو هریرة و عروة بن الزبیر و أبوجعفر محمّد بن علی بن الحسین..(التّبیان، ج ۲، ص ۱۱۷)؛ و روی جابر عن أبی جعفر محمّد بن علی (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۲، ص ۱۴۲)؛ و روی عن ابن عبّاس و أبی جعفر محمّد بن علی (علیه السّلام) مثله (التّبیان، ج ۲، ص ۱۵۰)؛ و هو المروی عن أبی جعفر محمّد بن علی (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۲، ص ۳۰۱۹؛ و به قرأ أبوجعفر محمّد بن علی (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۳، ص ۲۹۷)؛ و عن أبی جعفر الباقر (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۴، ص ۵۵۹)؛ و روی جابر عن أبی جعفر محمّدبن علی (علیه السّلام) ذلک (التّبیان، ج ۵، ص ۲۴۴)؛ روی عن أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۵، ص ۴۶۱) در این موارد، قطعاً منظور از أبوجعفر، امام محمّد باقر است.
۴- نمونههایی از فهرست مواردی که شیخ طوسی با عنوان طبری از طبری یاد کرده است: بین مطیل فی جمیع معانیه و استیعاب ما قیل منه من فنونه ـ کالطبری و غیره (التّبیان، ج ۱، ص ۱)؛ و قال آخرون نزل علی سبع لغات من اللّغات الفصیحة لأنّ القبایل بعضها أفصح من بعض و هو الّذی اختاره الطبیر (التّبیان، ج ۱، ص ۷)؛ والثالث معناها أنّ ظاهرها لفظها و باطنها تأویلها ذکره الطبری واختاره البلخی (التّبیان، ج ۱، ص ۹)؛ وقال بعضهم هی حروف هجأ یشتمل کلّ حرف علی معان مختلفة روی ذلک عن انس و اختاره الطبری (التّبیان، ج ۱، ص ۴۸)؛ و قال ابن عباس نزلت فی قوم بأعیانهم من احبار الیهود ذکرهم بأعیانهم من الیهود الّذین حول المدینة..واختار الطبری قول ابن عبّاس (التّبیان، ج ۱،ص ۶۰)
۵ - فی قول ابن عباس و جابر بن عبدالله و الحسن و قتادة و مجاهد و الربیع و۵- السدّی و ابن اسحاق و ابن زید و أبی جعفر و أبی عبدالله (علیه السّلام) (التّبیان، ج ۲، ص ۵۷۷)؛ و به قال أبو حنیفة و سفیان الثوری و قال الشافعی و مالک و احمد و أبو ثور و داود أکثره خمسة عشر یوماً وحکی ذلک عن عطاء و رووه عن أمیرالمؤمنین علی ـ علیه الصلاه والسلام ـ (الخلاف، ج ۱، چاپ جدید، ص ۲۱۰) از این موارد بسیار است.
۶- فهرست موارد قطعی گروه اوّل: التّبیان، ج ۲، ص ۲۴۸؛ التّبیان، ج ۲، ص ۷۷؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۱۷؛ التّبیان، ج ۳، ص ۱۵۰؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۱۲ و ۱۱۳؛ التّبیان، ج ۳، ص ۵۰۲ و ۵۰۳؛ التّبیان، ج ۶، ص ۲۲۳؛ التّبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ التّبیان، ج ۳، ص ۵۴۹؛ التّبیان، ج ۳، ص ۱۰۹؛ التّبیان، ج ۳، ص ۲۳۶؛ التّبیان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ التّبیان، ج ۳، ص ۳۴۹؛ التّبیان، ج ۵، ص ۷۳؛ التّبیان، ج ۵، ص ۱۹۰؛ التّبیان، ج ۳، ص ۵۲۲؛ التّبیان، ج ۵، ص ۴۶۰؛ التّبیان، ج ۳، ص ۵۴۶.
۷- برخی از موارد قطعی گروه دوم: التّبیان، ج ۳، ص ۲۷۳؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۶۰؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۴۲؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۳۲؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۱۷ مواردی از این دست به ۱۴۶ مورد میرسد.
۸- برخی از موارد قطعی گروه سوم: التّبیان، ج ۱، ص ۴۴۸؛ التّبیان، ج ۲، ص ۱۶؛ التّبیان، ج ۲، ص ۴۴؛ التّبیان، ج ۲، ص ۸۶؛ التّبیان، ج ۲، ص ۹۷ گروه سوم در حدود صد مورد است.
۹- سوره ی مایده، آیه ی ۱۰۶.
۱۰- همان، آیه ی ۱۰۷.
تراث