پاسخ به شبهات عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) -۳

شبکه سلام: ۰۴/۱۱/۸۶

استاد حسینی قزوینی: قبل از شروع به بحث ایام شهادت سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و اهل بیتش را به پیشگاه مقدس حضرت بقیت الله الاعظم(عج) ارواحنا لتراب مقدمه الفداه و پویندگان راه حق و حقیقت و دلباختگان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) تسلیت عرض می‌کنم و خدا را به آبروی سرور آزادگان و اهل بیتش سوگند میدهم جزا و پاداش ما را در این عزای حسینی، فرج مولایمان ولی عصر (عج) قرار بدهد إن شاء الله. 
از اینکه برادر بسیار بزرگوارم جناب آقای هدایتی امروز نتوانستند با ما همگام باشند، از بینندگان عزیز پوزش می‌طلبم. ما إن شاء الله به حول و قوه الهی بحث را شروع می‌کنیم و عمده بحث إن شاء الله تلاش می‌کنیم پیرامون قیام آقا امام حسین (علیه السلام) و آنچه که مربوط به ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است باشد. البته بینندگان عزیز اطلاع دارند که دشمنان اهل بیت به ویژه وهابیت، از روزهای بسیار دور و زمان‌های دور، تلاش بسیاری کرده اند با تبلیغات گسترده و هجمه‌های وسیع نسبت به آقا امام حسین (علیه السلام)، در جامعه بد بینی ایجاد کنند و مردم را از عشق و علاقه و اظهار ارادت به مکتب اهل بیت (علیه السلام) دور کنند و جمعیت را در عزاداری ها و اظهار علاقه سرد کنند؛ ولی اینها کور خوانده اند، هرچه از زمان عاشوراء می‌گذرد و تاریخ جلوتر میرود، می‌بینیم مراسم عزاداری سالار شهیدان، رفته رفته با شکوه تر و با عظمت تر برگزار می‌شود. با آن همه تهدیداتی که وهابیت، امسال در ایام دهه عاشوراء نسبت به عزاداران دشت کربلاء داشتند، بینندگان عزیز دیدند حدود سه میلیون نفر از عراق و کشورهای مختلف برای عرض ارادت و آستان بوسی آقا امام حسین (علیه السلام) به کربلاء آمدند و آنجا عزاداری کردند. خوب قطعا اینچنین عزاداری با شکوه و با عظمت و این چنین گسترده، در تاریخ اسلام سابقه نداشت. برای دشمنان شیعه و دشمنان اهل بیت (علیه السلام)، دیدن این مناظر، الحق، درد آور است. تلاش می‌کنند یا با ترور یا با ایجاد انفجارات یا تبلیغات مسموم، مردم و شیعیان را نسبت به عزاداری امام حسین (علیه السلام) سرد کنند. ولی این را بدانند هرچه این تهدیدها بیشتر شود، عشق و علاقه مردم به اهل بیت (علیه السلام) فزون تر خواهد شد. هرچه این کشتارها و انفجاها گسترده تر شود، علاقه و جانبازی مردم در راه اظهار ارادت و عشق به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) به ویژه آقا امام حسین (علیه السلام) بیشتر و عمیق تر و گسترده تر خواهد شد.

حالا بنا است که إن شاء الله اتاق فرمان، سؤالاتی را که مطرح است در مانیتورها نمایش دهند و ما به حول و قوه الهی، به ترتیب، سؤالاتی مطرح است و شبهاتی که امروز در داخل کشور ایران و یا در کشورهای منطقه و یا در اروپا و آمریکا مطرح است، إن شاء الله اینها را به حول و قوه الهی و با استمداد از آقا ولی عصر (عج)، عصاره عالم وجود بپردازیم. پنج تا سؤال اتاق فرمان به نمایش گذاشته اند.

سؤالات مطرح شده
سؤال اول و دوم:
نظر اهل بیت (علیه السلام) نسبت به روزه گرفتن روز عاشوراء را بیان کنید و اهل سنت در روزه گرفتن روز عاشوراء چه می‌گویند؟

من این دو سؤال را اول شروع می‌کنم به جواب دادن و إن شاء الله وقتی که سؤال ها تمام شد به سؤال سوم که نظر ابن تیمیه درباره قیام امام حسین (علیه السلام) و همچنین نظر ابن تیمیه نسبت به یزید را پاسخ می‌دهیم.

پاسخ:
در رابطه با سؤال اول، نظر اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) نسبت به روزه گرفتن روز عاشوراء، ما در جلسه گذشته که با برادر بسیار بزرگوارم حجت الاسلام و المسلمین هدایتی داشتیم، آنجا من عرض کردم اهل بیت (علیه السلام) و فقهای شیعه، نسبت به روزه گرفتن روز عاشوراء، نظر منفی دارند و کسی مشروعیت و استحباب برای روزه گرفتن روز عاشوراء ندارند. برخی او را حرام می‌دانند و برخی مکروه می‌دانند. عده زیادی هم می‌گویند بهتر است که انسان از خوردن و آشامیدن خودداری کند و تا نزدیکی‌های نماز عصر، مقدار خیلی اندکی غذا بخورد و این مسایلی است که در کتاب‌های فقهی بزرگان شیعه مطرح است. ولی آنچه که من برای بینندگان عزیز در رابطه با این سؤال عرض کنم، إن شاء الله هدیه ای باشد به پیشگاه مولایمان و سرورمان و تاج سرمان آقا ولی عصر (عج) و ذخیره ای برای شب اول قبر و قیامت ما باشد. مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب کافی، ج۴، ص۱۴۶، حدود ۱۰ تا ۱۲ روایت از ائمه (علیه السلام) در رابطه با روزه گرفتن روز عاشوراء بیان کرده است. روایت اول را از یکی از روات به نام نجبة بن حارث عطار میگوید:

از امام باقر (علیه السلام) از روزه گرفتن روز عاشوراء سؤال کردم، فرمود:

صوم متروک بنزول شهر رمضان و المتروک بدعة، قال نجبة فسألت أبا عبد الله (علیه السلام) من بعد أبیه (علیه السلام) عن ذلک فأجابنی بمثل جواب أبیه، ثم قال: أما إنه صوم یوم ما نزل به کتاب و لا جرت به سنة إلا سنة آل زیاد بقتل الحسین بن علی صلوات الله علیهما.

کافی، ج۴، ص۱۴۶

قبل از ماه رمضان روز عاشوراء را روزه می‌گرفتند؛ ولی بعد از وجوب روزه ماه رمضان ترک شد. روزه گرفتن روز عاشوراء بدعت است. بعد راوی میگوید خدمت امام صادق (علیه السلام) مشرف شدم، از حضرت نیز همین سؤال را کردم، حضرت همان جواب پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) را به من دادند، فرمودند: روزه روز عاشوراء یک روزه ای است که نه کتاب خدا به آن دستور داده و نه سنت پیغمبر بر او جاریست. روزه گرفتن روز عاشوراء، سنت دودمان آل زیاد است که اینها بخاطر شهادت امام حسین (علیه السلام)، به یمن پیروزی یزید، روز عاشوراء را روزه می‌گیرند.

در روایت دیگری جعفر بن عیسی می‌گوید:

سألت الرضا (علیه السلام) عن صوم عاشورا و ما یقول الناس فیه، فقال: عن صوم ابن مرجانة تسألنی، ذلک یوم صامه الأدعیاء من آل زیاد لقتل الحسین (علیه السلام) وهو یوم یتشأم به آل محمد (صلی الله علیه وآله) و یتشأم به أهل الاسلام و الیوم الذی یتشأم به أهل الاسلام، لا یصام و لا یتبرک به و یوم الاثنین، یوم نحس قبض الله عز وجل فیه نبیه و ما أصیب آل محمد إلا فی یوم الاثنین، فتشأمنا به و تبرک به عدونا و یوم عاشورا قتل الحسین صلوات الله علیه و تبرک به ابن مرجانة و تشأم به آل محمد صلی الله علیهم، فمن صامهما أو تبرک بهما لقی الله تبارک و تعالی ممسوخ القلب و کان حشره مع الذین سنوا صومهما و التبرک بهما.

کافی ج ۴، ص ۱۴۶، حدیث ۵

از آقا امام رضا (علیه السلام) سؤال کردم یابن رسول الله، روزه گرفتن در روز عاشوراء چه حکمی دارد؟ حضرت فرمودند: مردم چه حکمی دارند و نظرشان چیست؟ بعد حضرت فرمود: از روزه دودمان فرزند مرجانه از من سؤال می‌کنی؟ این روزی است که زنازادگان از آل زیاد بخاطر شهادت امام حسین (علیه السلام) روزه گرفتند. این روزی است که برای آل محمد و اهل اسلام روز نا میمونی بود و روز شومی بود و این روز، روز مبارکی نیست. این روز دوشنبه ای که مصادف بود با روز عاشوراء، روز نحسی است. خدای عالم پیغمبر را در این روز قبض روح کرد و چیزی که بر اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام) بخاطر روز عاشوراء و قتل امام حسین (علیه السلام) آمده و فرزند مرجانه بر او تبرک جسته، این روز روز شوم و روز نحسی است. هرکس روز عاشوراء و روز شهادت امام حسین (علیه السلام) را روزه بگیرد، در نزد خدای عالم، فردای قیامت منسوخ القلب محشور می‌شود و محشور می‌شود با دودمان یزید و آل مرجانه که در این روز، روزه میگرفتند.

اینجا توجه بینندگان عزیز را به یک نکته ای داخل پرانتز جلب می‌کنم که تقریبا پنجم یا ششم محرم بود، سایت اهل سنت سیستان و بلوچستان یعنی سایت سنی آن لاین که سایت رسمی حوزه علمیه زاهدان است، مقاله ای به قلم فردی به نام ابوخالد نوشته و در آنجا واقعا مطالب زشت و قبیح و واقعا دور از ادب و دور از شأن یک روحانی و حوزه علمیه آورده که من إن شاء الله به بخشی از مطالب بی پایه و بی اساس این نویسنده به حول و قوه الهی اشاره خواهم کرد و این روایت را وقتی از کتاب کافی نقل می‌کند، شروع می‌کند به مسخره کردن و استهزاء کردن. می‌گوید مگر روز خدای عالم، روز نحس است؛ تمام روزها، روز خدای عالم است، ما در میان ایام و روزها، روز نحس یا ماه و هفته نحس نداریم. گویا این آقایان فراموش کرده اند آیه شریفه ۱۹ از سوره قمر را که خدای عالم در رابطه با قوم عاد می‌فرماید:

إنا أرسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر.

ما باد صرصری را (بلای آسمانی) بر قوم عاد فرستادیم در روز نحس.

اینجا چگونه شد از روز عذاب قوم عاد به عنوان روز نحس بیان می‌کند؟

یا در سوره فصلت آیه ۱۶:

فأرسلنا علیهم ریحا صرصرا فی ایام نحسات.

ما آن باد تند را که موجب هلاکت قوم عاد شد در روزهای نحس بر آنها فرستادیم.

این آقای که می‌آید و می‌گوید در میان روزهای خدا، نحسی ندارد. ظاهرا از فرهنگ قرآن هم بی اطلاع هستند و از منطق قرآن هم دور هستند. بگذریم از این قضیه، روایات متعددی ما داریم بر اینکه اهل بیت (علیه السلام) روزه گرفتن روز عاشوراء را منع کردند.

عن زید النرسی قال: سمعت عبید بن زرارة یسأل أبا عبد الله (علیه السلام) عن صوم یوم عاشورا فقال: من صامه کان حظه من صیام ذلک الیوم حظ ابن مرجانة وآل زیاد، قال: قلت: و ما کان حظهم من ذلک الیوم؟ قال: النار أعاذنا الله من النار و من عمل یقرب من النار.

کافی ج ۴، ص ۱۴۷، حدیث ۶

از روزه گرفتن روز عاشوراء از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد و فرمود:

بهره هر کس که در روز عاشوراء روزه بگیرد، بهره فرزند مرجانه عبیدالله بن زیاد هست و همچنین آل زیاد. عرض کردم یابن رسول الله بهره اینها در این روز چه بود؟ فرمود: بهره اینها عبارت است از آتش جهنم.

این خلاصه ای از نظر اهل بیت عصمت و طهارت نسبت به روزه گرفتن روز عاشوراء. این مربوط به این سؤال.

اما سؤال دوم که اهل سنت در روزه گرفتن روز عاشوراء چه میگویند؟

خوب ما در جلسات قبل هم اشاره کردیم که متأسفانه در بعضی از کتاب‌های روایی اهل سنت در رابطه با روزه روز عاشوراء، مطالبی دارد که به نظر من این مطالب وهن اسلام و جسارت به ساحت مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هست. همان آقای ابوخالدی که مقاله نوشته و در رابطه با روزه روز عاشوراء بحث کرده، ایشان آمده این تعبیر را آورده که با توجه به جایگاه روز عاشوراء، در مورد روزه آن در سنت پیامبر تأکید بسیار شده است و آن حضرت امت را تشویق به روزه گرفتن در این روز نموده است که تمامی اینها دروغ و جعلی و ساختگی است. بعد می‌گوید روایتی از حضرت عبدالله بن عباس رضی الله عنه در صحیح بخاری نقل شده که می‌فرماید:

رسول الله به مدینه تشریف آوردند یهودیان را دیدند که در روز عاشوراء روزه می‌گیرند، آن حضرت فلسفه آن را سؤال کرد و یهودیان گفتند: این روز روز مبارکی است، در این روز خداوند متعال بنی اسراییل را از دست دشمنان نجات داده، بعد آقا رسول اکرم فرمود: من از شما به موسی سزاوار تر هستم.

خوب بینندگان عزیز توجه دارند بر اینکه این قضیه که آقا رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بیاید به مدینه، یهودی ها در روز عاشوراء روزه گرفته اند و به تبع از یهودی ها روزه بگیرد و مسلمان ها را دعوت کند به روزه گرفتن، به نظر ما بالاترین جسارت به ساحت مقدس نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است که نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را تابع جو یهودی‌های مدینه معرفی می‌کنند. نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) متأثر از فرهنگ یهودیت می‌شود و به مسلمان ها دستور می‌دهد که روزه بگیرند. البته بزرگان اهل سنت در این زمینه حرف‌هایی دارند.

جناب زین الدین عبدالرحمن بن حنبلی متوفای ۷۹۵ هجری کتابی دارد به نام لطایف المعارف، ص۱۰۲ ایشان هم همین تعبیر را دارد که می‌گوید:

ان النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) لما قدم المدینة و رأی صیام أهل الکتاب له و تعظیمهم له و کان یحب موافقتهم! فیما لم یؤمر به صامه، و أمر الناس بصیامه، و أکد الامر بصیامه و الحث علیه حتی کانوا یصومونه أطفالهم.

پیغمبر آمد به مدینه، دید که یهودی‌های مدینه روز عاشوراء را روزه می‌گیرند و پیغمبر دوست داشت که با یهودی ها هم صدا و هم نواخت بشود. جالب این است که می‌گوید به مردم دستور داد که در روز عاشوراء روزه بگیرند و تأکید کرد و مسلمان ها بچه‌هایشان را هم دستور می‌دادند در روز عاشوراء روزه بگیرند.

البته جناب ابن حجر عسقلانی هم در کتاب فتح الباری، ج۴، ص۲۸۸ هم همین تعبیر را می‌آورد

و قد کان رسول الله یحب موافقة اهل الکتاب فیما لم یؤمر فیه بشیء.

پیغمبر دوست داشت که با یهودی ها هم صدا شود و موافقت کند در مواردی که دستوری در اسلام برای حضرت نیامده.

البته در صحیح بخاری، ج۴، ص۲۶۹، حدیث۳۵۵۸ همین تعبیر را آورده.

دخل النبی صلی الله علیه و سلم المدینة و إذا أناس من الیهود یعظمون عاشوراء و یصومونه فقال النبی صلی الله علیه و سلم و نحن أحق بصومه فأمر بصومه.

عمدة القاری، ج ۱۷، ص ۷۱

 

در اینجا من توجه عزیزان بیننده و جوان‌های عزیز اهل سنت، حتی جوان‌های وهابیت را که دنبال فرا گفتن حقیقت هستند و دنبال این هستند آنچه که از سنت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هست به زیبایی برای آنها روشن بشود، نه سنت بنی امیه و آل زیاد، توجه این عزیزان را به دو نکته جلب می‌کنم.

نکته اول:

ما روایات متعددی داریم در منابع شما عزیزان اهل سنت که نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داده که با یهودی ها مخالفت کنید. شما ببینید جناب طبرانی در معجم کبیر، ج۷، ص۲۹۰، حدیث۷۱۶۴ می‌فرماید:

لا تشبهوا بالیهود.

مجمع الزواید هیثمی، ج۸ ص۳۸ – فتح الباری،ج۳، ص۷۱ - عمدة القاری، ج۴، ص۵۹

شما مسلمان ها حق اینکه خودتان را شبیه یهود کنید ندارید.

چطور پیغمبر می‌فرماید لا تشبهوا بالیهود بعد خود حضرت می‌گوید: چون یهودی ها روز عاشوراء روزه می‌گیرند، شما هم روزه بگیرید و همچنین ذهبی در خلاصه مستدرک و حاکم نیشابوری در مستدرک، ج۱، ص۲۶۰ از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند:

خالفوا الیهود فإنهم لا یصلون فی خفافهم و لا نعالهم.

با یهودی ها مخالفت کنید ؛ چرا که آن‌ها با پا پوش و کفش نماز نمی‌خوانند.

نکته دوم و اساسی. من تقاضا دارم به این نکته عزیزان تحصیل کرده چه شیعه و چه سنی توجه ویژه داشته باشند این روایاتی که حتی در صحیح بخاری هم آمده پیغمبر اکرم در میدنه وقتی دیدند یهودی ها روزه گرفتند و دستور داد مردم روزه بگیرند، اصلا این با واقعیت تاریخی تطبیق نمی‌کند، چون تعبیری که عرض کردم از جناب زین الدین حنبلی و همچنین عسقلانی، می‌گوید:

لما قدم المدینه و جناب ابو خالد هم عبارتشان این است که پیغمبر اکرم وقتی که آمد به مدینه، یهودیان را دیدند. ما از این عزیزان اهل سنت سؤال می‌کنیم هجرت پیامبر در چه ماهی بود و در چه روزی بود؟ تمام بزرگان اهل سنت و شیعه اتفاق نظر دارند بر اینکه هجرت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه در ربیع الاول صورت گرفته و دارد که روز هجدهم ربیع الاول بود که پیغمبر اکرم وارد مدینه منوره شد، یعنی هجرت پیغمبر اکرم در هجدهم ربیع الاول صورت گرفته.

تاریخ طبری، ج۲، ص۲، ‌کامل این اثیر، ج۲، ص۵۱۷، فتح الباری ابن حجر، ج۴، ص۲۸۹، و مصادر شیعه هم: بحار الانوار،ج۱۹، ص.۰۴

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ورودشان به مدینه ربیع الاول بوده. فاصله ربیع الاول تا محرم ۹ ماه است، اصلا اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به مدینه تشریف آوردند، مطابق بود با محرم و روز عاشوراء و روز روزه گرفتن یهودیان، این دروغ محض است. ۹ ماه از آمدن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه تا روز عاشوراء فاصله بود. اضافه بر این مسئله ماه در نزد یهودیان، شمسی است و ارتباطی با قمر ندارد و آنها ماه‌های قمری را برایش ارزش قایل نیستند و بر مبنای سال‌های شمسی برنامه دارند؛ ولی روز عاشوراء یا روز دهم ماه، روزه می‌گرفتند، ولی آقایان ظاهرا حفظت شییاً و نسیت الفاً یک چیزی را حفظ گرفتند و هزاران چیز دیگر را فراموش کردند. بله در کتاب دایرة المعارف جناب بستانی، ج۱۱، ص۴۴۶ دارد که یهودی ها روز دهم را روز عاشور می‌دانستند، روز دهم اولین ماه سال آنها است که عبارت است از تشرین اول، که طبق سال‌های رومی، تشرین اول با اکتبر و آبان تطبیق می‌کند. تشرین اول می‌شود آبان و تشرین دوم می‌شود آذر، کانون اول می‌شود دی و شباط می‌شود اسفند. دوباره باز فروردین اینها می‌شود آذر و نیسان و ایاز و حریزان و تموز و آب و ایلول تا می‌رسد به تشرین. پس تشرین، اولین ماه از سال یهودی ها است. روز دهم تشرین را آقایان روزه می‌گرفتند که اصلا ارتباطی با روز عاشوراء محرم الحرام ندارد و همچنین جناب دکتر جواد علی تعبیرشان این است که یهودی ها روز دهم اول سالشان را روزه می‌گیرند به عنوان روز کفاره و روزی که اینها روزه می‌گیرند تا از گناهان گذشته شان بری بشوند. این مطلبی است که در کتاب المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۳۳۹ و جناب صفار که از علمای طراز اول اردن است ایشان هم مقاله ای دارد در رابطه با تحقیق روز عاشوراء، در مجله الهادی، شماره۷، ص۳۷، آنجا مفصل آمده. پس آقایان اهل سنت روزه گرفتن روز عاشوراء را می‌گویند تبعیت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از یهود بوده و این به نظر ما بالاترین جسارت به نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هست و مخالف با روایات دیگر و مخالف با حقایق هست. ولی جای تأسف تر از این در صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۰ روایتی را نقل می‌کند از عایشه:

قالت کان یوم عاشوراء تصومه قریش فی الجاهلیة، و کان رسول الله یصومه، فلما قدم المدینه صامه، و امر بصیامه، فلما فرض رمضان ترک یوم عاشوراء، فمن شاء صامه و من شاء ترکه.

اصلا قضیه کاملا فرق می‌کند.

می گوید روز عاشوراء روزی بود که قریش در زمان جاهلیت روزه می‌گرفتند.

حالا ما نمی‌دانیم این آقایانی که می‌گویند قریش در جاهلیت روزه می‌گرفتند، این قریش مشرک، قریش غافل، قریشی که بت می‌پرستیدند، اصلا معتقد به روزه بودند یا نبودند.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به تبع قریش روز عاشوراء را روزه می‌گرفتند. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی هجرت کرد به مدینه آمد، باز روز عاشوراء را روزه می‌گرفتند و دستور داد مسلمانان روزه بگیرند؛ وقتی که روزه ماه رمضان واجب شد، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزه روز عاشوراء را ترک کرد و فرمود: هر کس بخواهد روزه می‌گیرد و هر کس بخواهد روزه نمی‌گیرد.

صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۰، حدیث۲۰۰۲، کتاب الصوم، باب ۶۹، باب صیام یوم عاشوراء - صحیح بخاری، ج۴، ص۲۳۴، باب ایام الجاهلیة – سنن ترمذی، ج۲، ص۱۲۷ – سنن ابن داود، ج۱، ص۵۴۶ – عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۸۹

حالا ما کاری نداریم بر اینکه آیا این روایت سنداَ صحیح است. هشام بن عروه در اینجا که از ابن قطان نقل می‌کند، خود جناب ذهبی در میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۰۱ مطالبی دارد. ما این را بطور کلی صرف نظر می‌کنیم و جالب اینکه جناب هیثمی از ابو سعید خدری نقل می‌کند بر اینکه:

إن رسول الله صلی الله علیه و سلم أمر بصوم عاشوراء و کان لا یصومه.

مجمع الزواید هیثمی، ج۳، ص۱۸۳

می گوید پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داده روز عاشوراء را خودتان روزه بگیرید، ولی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به هیچ وجه روزه نمی‌گرفتند.

خیلی جالب است یعنی واقعا ما چهار تا دوست اینطوری داشته باشیم، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیازی به دشمن ندارد. خوب اگر واقعا روزه گرفتن روز عاشوراء یک امر خوب و زیبا و معروفی بود، چطور پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می‌دهد این کار معروف را مسلمان ها انجام بدهند، ولی خودش انجام نمی‌دهد. این هم مربوط به سؤال دوم.

سؤال سوم:

نظر ابن تیمیه درباره قیام امام حسین (علیه السلام) و همچنین نظر ابن تیمیه نسبت به یزید چیست؟

ما در سال گذشته ماه محرم الحرام با برادر بزرگوارم جناب آقای هدایتی نسبت به ابن تیمیه در رابطه با امام حسین (علیه السلام) و عاشوراء و دفاع ایشان از یزید مفصل بحث کردیم و با توجه به اینکه این نویسنده مقاله، که آقای ابوخالد که حالا نام واقعی است یا نام مستعار، مطالبی آورده که هم خوانی با نظرات ابن تیمیه دارد و همان سخن وهابیت را در این مقاله بال و پر داده اند، ما یک نظر دیگری به آراء و اقوال ابن تیمیه می‌کنیم، نسبت به سرور آزادگان آقا امام حسین (علیه السلام). امام حسینی که شیعه و سنی، مسیحی و یهودی، حتتی زرتشتی ها، حتی افرادی که اصلا معتقد به ادیان آسمانی نیستند، آتش پرست و گاو پرست هستند، اینها در رابطه با امام حسین (علیه السلام) عبارت‌های زیبا و ارزنده دارند که بینندگان عزیز ما از شبکه سلام ما این مطالب را مفصل از زبان برادران بسیار بزرگوارم و عزیزانمان شنیده اند، ولی آنچه که مهم است این است که ابن تیمیه تیورسین وهابیت، که امروز وهابیت، نظر ابن تیمیه را حتی بر نظر صحابه هم مقدم می‌دارند، من گمان می‌کنم بر نظر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مقدم می‌دارند. چند روز پیش در یکی از سایت‌های وهابی دیدم که یکی از این آقایان می‌گوید اگر چنانچه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم از قبر زنده شود و به ما بگوید توسل به انبیاء و اولیاء اشکالی ندارد، ما از خود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌پذیریم. یعنی معنایش این است که نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را ما بر نظر خود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مقدم می‌داریم. آن وقت با این نظرشان، ‌خودشان را مسلمان واقعی و اسلامشان را هم اسلام راستین محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) و خودشان را تابع سلف صالح می‌دانند. واقعا جای شگفتی است.

ابن تیمیه در منهاج السنة، ج۴، ص۵۲۸ وقتی می‌رسد به قیام‌هایی که بوده، من جمله قیام امام حسین (علیه السلام)، می‌گوید:

فأن مفسدته أعظم من مصلحته.

حساب این کار ها و قیام ها بر علیه خلفاء و بزرگان و اولیاء امر، از مصلحتش بیشتر است

و همچنین در ج۴، ص۵۳۰ وقتی به قضیه آقا امام حسین (علیه السلام) می‌رسد می‌گوید:

لم یکن فی الخروج لا مصلحة دین و لا مصلحة دنیا، بل تمکن اولیک الظلمة الطغاة من سبط رسول الله حتی قتلوه مظلوما شهیدا و لکن فی خروجه و قتله من الفساد ما لم یکن حصل لو قعد فی بلده

در قیام امام حسین (علیه السلام) نه مصلحت برای دین اسلام بود و نه مصلحت برای دنیای مسلمانان بود. بلکه قیام امام حسین (علیه السلام) باعث شد یک سری ظالمان و طغات، امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه شهید کردند. اگر امام حسین (علیه السلام) در خانه اش می‌نشست و در مدینه به زندگی عادی خودش ادامه می‌داد، خیلی فسادش کمتر بود و جامعه گرفتار نمی‌شد از این که بیاید یک همچنین کاری را انجام بدهد.

و همچنین در ج۲، ص۲۴۵ یک تعبیری دارد، من تقاضا می‌کنم بینندگان عزیز مخصوصا اگر جوان‌های عزیز اهل سنت یا جوان‌های تحصیل کرده وهابی، الآن اگر صدای مرا می‌شنوند یا تکرار برنامه را می‌بینند، این عبارت ابن تیمیه را خوب دقت کنند و منصفانه قضاوت کنند. ایشان در ج۲، ص۲۴۵ تعبیری دارد:

فمنما یتعلق بهذا الباب أن یعلم أن الرجل العظیم فی العلم و الدین من الصحابة و التابعین و من بعدهم إلی یوم القیامة اهل البیت و غیرهم، قد یحصل منهم نوع من الإجتهاد و نوعا من الهوی الخفی.

مطلبی که باید همگان بدانند این است یک مرد بزرگ در علم و دین از صحابه و تابعین و از اهل بیت اینها همه گرفتار اجتهاد بوده اند و این اجتهادی که مقرونا بالظن، به گمان خودشان اجتهاد می‌کردند و یک نوع هوای نفسانی خفیفی در صحابه و تابعین بر اهل بیت بوده.

فعلا اهل بیت را می‌گذاریم کنار، چون در مورد اهل بیت(علیه السلام) مطالبی دارد که سال گذشته مفصل در این باره عرض کردیم، وقتی آقای ابن تیمیه می‌آید نسبت به صحابه و تابعین این چنین می‌گوید: در صحابه و تابعین یک نوعی از اجتهاد بوده که مقرون به ظن و گمان و نوعی از هواهای نفسانی است؛ اگر واقعا هوای نفسانی در صحابه هست، چگونه می‌توانیم صحابه را عادل بدانیم، گفتار آنها را گفتار شریعت تلقی بکنیم. پس خلاصه حرف ابن تیمیه این هست که در قیام امام حسین (علیه السلام) جز مفسده چیز دیگری نبود؛ نه برای دین مردم مصلحتی بود و صلاحی و فایده ای داشت و نه برای دنیای مردم. در اینجا من خیلی روشن چند فرازی از سخنان آقا امام حسین (علیه السلام) از منابع اهل سنت را عرض می‌کنم که خود سخنان آقا امام حسین (علیه السلام) جواب خیلی واضح و روشنی است به آقای ابن تیمیه.

آقا امام حسین (علیه السلام) در برخوردشان با اصحاب حر بن یزید ریاحی در منطقه بیزه حضرت حمد الهی کرد و ثنا گفت و فرمود:

یا ایها الناس إن رسول الله قال من رأی سلطانا جایرا، مستحلا لحرم الله، ناکسا لعهدالله، مخالفا لسنة رسول الله، یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا علی الله أن یدخله مدخله،‌ ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان، و ترکوا طاعة الرحمان، أظهروا الفساد و عطلوا الحدود، و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله و أنا أحق من غیر.

تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۴، کامل ابن اثیر،ج۴، ص۴۸، الفتوح ابن اعصم، ج۵، ص۸۱

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرکس ببیند یک حاکم ستمگری، که حرام‌های خدا را حلال می‌کند، عهد و پیمان خدا را می‌شکند، حاکم جایری که مخالف با سنت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، و در میان بندگان به گناه و تجاوز عمل می‌کند، اگر کسی همچنین حاکم جایری را ببیند، در برابر او قیام نکند و سخنی نگوید، فردای قیامت این فردی که در برابر حاکم ستمگر سکوت کرده، خدای عالم این سکوت گر را با آن ظالم، در یک نقطه از جهنم گرفتار عذاب الهی می‌کند.

بعد حضرت ادامه می‌دهد:

مردم! یزید و دودمان یزید ملازم طاعت شیطان هستند، از اطاعت خدای عالم بیرون رفته اند، اینها در سراسر زمین، فساد و بی بند و باری را گسترش داده اند و حدود الهی را تعطیل کرده اند، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال شمرده اند و من از هر کسی سزاوارتر هستم که در برابر این حاکم ستمگر قیام کنم.

این یک نکته. نکته دوم: این را هم بزرگان اهل سنت همه نقل کرده اند، مخصوصا آقای ذهبی در سیر أعلام النبلاء، تاریخ اسلام و دیگر کتاب ها آورده اند که آقا امام حسین (علیه السلام) در سرزمین کربلاء فرمودند:

ألا ترون الحق لا یعمل به و الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله، فإنی لا أری الموت إلا السعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برما.

آیا نمی‌بینید که در این جامعه به حق عمل نمی‌شود و از باطل کناره گیری نمی‌شود، تا اینکه مؤمن در لقای خدای عالم رغبت پیدا کند و من مرگ و شهادت در برابر خروج و قیام نسبت به حاکم جایر را، جز سعادت نمی‌بینم و زندگی در این جامعه خفقان آور و دور از حق و آلوده به باطل، جز ننگ چیزی دیگری نیست.

معجم کبیر طبرانی، ج۳، ص۱۱۵- مجمع الزواید هیثمی، ج۹، ص۱۹۲ - سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۳، ص۳۱۰ - تاریخ اسلام ذهبی، ج۵، ص۱۲ – تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۲۱۷

این دو نکته.

نکته سوم: طبری در تاریخش آورده که امام حسین (علیه السلام) فرمود:

فأنا الحسین بن علی و إبن فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و سلم، نفسی مع أنفسکم و أهلی مع أهلیکم، فلکم فی أسوة.

تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۴

در روز عاشوراء فرمود من حسین فرزند علی و فرزند فاطمه دختر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم الان جان من با جان شماست و اهل بیت من با اهل بیت شماست، و من برای همه شما الگو هستم، شما باید زندگی مرا الگو برای خودتان قرار بدهید.

جالب این است که عباس محمود عقاد در کتاب ابوالشهداء یک تعبیر زیبایی دارد، می‌گوید:

و خیر لبنی الانسان أضمر أن یکون فیهم خلق کخلق الحسین الذی أغضب یزید بن معاویه علی أن یکون جمیع بنی الانسان علی ذالک الخلق.

بودن انسانی همانند حسین مایه افتخار انسانیت هست و مایه آبرو برای همگان هست.

اینها نشانگر این هست که سخن آقای ابن تیمیه یک سخن واهی و بی اساس و بی مایه است. حتی همه بزرگان، حتی من دیده ام خطیب جمعه زاهدان در هفته گذشته در نماز جمعه سخنان زیبایی داشتند، گرچه نسبت به بعضی از فرازهای او ما اشکال داریم. مطالبی که با واقعیت تاریخ تطبیق نمی‌کند فرمودند، ولی ایشان صراحتا گفتند: قیام امام حسین (علیه السلام) باید برای ما الگو باشد، آقا امام حسین (علیه السلام) در کربلاء اگر قیام نمی‌کردند دین به خطر می‌افتاد، اسلام به خطر می‌افتاد. اینها عبارتی است که تمام اهل سنت این عبارت را دارند که اگر قیام امام حسین (علیه السلام) نبود، نه اهل سنت امروز این گرایش اسلامی را داشتند و نه شیعه. دودمان بنی امیه هدفشان نابودی اسلام و حذف نام نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از مناره ها و از مأذنه ها بوده، چون دودمان بنی امیه، همان دودمان شجره ملعونه در قرآن هستند که اینها هشت سال جنگ تمام عیار با اسلام و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند و در فتح مکه مجبوراً و در زیر شمشیر بران مسلمانان، بالاجبار و بالظاهر اسلام آوردند؛ ولی آمدند با شیطنت‌هایی که داشتند در کمتر از نیم قرن خودشان را به ریاست رساندند و همان عقده‌های بدر، حنین و خیبر را از اسلام و مسلمین گرفتند و اینها اگر چنانچه واقعا حکومتشان دو قرن ادامه داشت، دیگر از اسلام خبری نبود؛ ولی قیام آقا امام حسین (علیه السلام)، اسلام را از چنگال درندگان دودمان بنی امیه نجات داد و برای همیشه این اسلام را بیمه فرمودند. این هم مربوط به سؤال سوم.

سؤال چهارم:

این تیمیه در مورد اقدام یزید نسبت به شهادت امام حسین (علیه السلام) چه توجیهی دارد؟

البته این قصه سر دراز دارد. ما سال گذشته هم در این مورد سخن گفتیم؛ ولی خلاصه سخن ابن تیمیه در این زمینه روی چند محور دور می‌زند. اول که می‌گوید:

إن یزید لم یظهر الرضا بقتله، و أنه أظهر الألم لقتله،‌ والله أعلم بسریرته و قد علم لم یأمر بقتله إبتداء.

اصلا یزید راضی به قتل امام حسین (علیه السلام) نبود. وقتی شنید امام حسین (علیه السلام) کشته شده اظهار ناراحتی کرد و یزید بن معاویه اصلا دستور کشتن امام حسین (علیه السلام) را هم نداد.

رأس الحسین، ص۲۰۷ - منهاج السنه، ج۴، ص۵۳۰ - ج۲، ص۲۴۱

حتی می‌گوید یزید اصلا دستور نداده بود اهل بیت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به شام ببرند.

به قول یکی از بزرگان، اهل بیت امام حسین (علیه السلام) رفته بودند به شام برای هواخوری و سیاحت؛ چون در کربلاء، هواخوری و سیاحتی نداشتند؛ رفته بودند آنجا سیاحت بکنند و هوا بخورند. و تعبیر متعدد دیگری که ایشان نسبت به این قضیه دارند، یا اصلا یزید بن معاویه خودش یک مجتهد بود، آدم مجتهد اگر بخواهد اجتهاد بکند و اشتباهی هم بکند، در حقیقت یک پاداشی هم دارد. یعنی نظر ابن تیمیه این است که قضیه یزید نسبت به آقا امام حسین (علیه السلام) یک اجتهاد بوده، نه تنها گناهی نکرده، بلکه پاداشی هم برده. و همچنین در ج۲، ص۲۲۶ می‌گوید:

لم یسب للحسین حریما، بل أکرم أهل بیته.

یزید اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را برای اسارت نبرد؛ بلکه اهل بیت او را خیلی احترام کرد. یعنی برده بود شام برای هواخوری و سیاحت و داشت اکرام می‌کرد.

در رابطه با اینکه آیا یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را داده یا نداده، اجازه بدهید من در اینجا یک گلایه ای از عزیزان اهل سنت داشته باشم و حتی من به دقت صحبت‌های نماز جمعه هفته گذشته زاهدان را به دقت گوش کردم، ‌صحبت‌های سال گذشته شان را من داشتم، همچنین سایر عزیزانی که در رابطه با امام حسین (علیه السلام) و یزید صحبت کرده اند، گویا تمام این کارهای خلاف در کربلاء را یا بعهده عبیدالله بن زیاد یا عمر سعد یا شمر می‌اندازند و من کم دیدم یا ندیدم آقایان صراحتا بگویند که یزید قاتل امام حسین (علیه السلام) بوده، و یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را داده. اخیرا هم دیدم که وهابی ها، کتابهای متعددی نوشته اند در تبریه یزید از قتل آقا امام حسین (علیه السلام). در اینجا من توجه بینندگان عزیز را به چند نکته اساسی جلب می‌کنم که تمام جنایاتی که در کربلاء انجام گرفت، تمام اینها به دستور شخص یزید بن معاویه بوده و بس.شما ببینید کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۵- تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۱- الإمامة و السیاسه، ص۱۷۵، نامه ای که یزید نوشته به مروان، می‌گوید:

أشدد یدک بالحسین، فلا یخرج حتی یبایع، فإن أبی فاضرب عنقه.

خوب بچسبید به امام حسین (علیه السلام) تا بیعت کند و اگر بیعت نکرد گردنش را بزنید.

آیا این دستور قتل و شهادت امام حسین (علیه السلام) نیست؟!

یا عبارتی که کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۴۰ نقل می‌کند، عبیدالله بن زیاد را بعضی شماتت می‌کردند که بیچاره تو دست خود را به خون فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آلوده کردی، گفت:

فقال عبیدالله بن زیاد: أما قتلی الحسین، فإنه أشار إلی یزید بقتله أو قتلی، فأختار قتله

من که حسین را کشتم، ‌به دستور خود یزید بوده، به من گفت یا حسین را بکش یا تو را می‌کشم؛ من هم برای اینکه کشته نشوم، حسین را کشتم.

این هم جناب ابن اثیر در معتبر ترین تاریخ اهل سنت.

جناب شبراوی در الإتحاف بحب الأشراف، ص۶۲ می‌گوید:

لا یشک عاقل أن یزید بن معاویه هو قاتل الحسین، لأنه هو الذی ندب عبیدالله بن زیاد لقتل الحسین

هیچ عاقلی شک ندارد که یزید بن معاویه قاتل امام حسین (علیه السلام) استو او بود که عبید الله بن زیاد را واداشت به قتل حسین.

و جناب ابن عماد حنبلی صاحب کتاب شذرات الذهب، ج۱، ص۶۸ از کتاب‌های معتبر اهل سنت هست، جناب تفتازانی نقل می‌کند و می‌گوید:

إتفقوا علی جواز اللعن علی من قتل الحسین أو أمر به أو أجازه أو رضی به، والحق إن رضی یزید فی قتل الحسین، و إستبشاره بذلک، إهانته اهل بیت رسول الله مما تواتر معناه، فنحن لا نتوقف فی شأنه، بل و فی کفره و إیمانه، لعنة الله علیه و علی أنصاره و أعوانه.

اهل سنت اتفاق نظر دارند که جایز هست لعن کنیم قاتل امام حسین (علیه السلام) را و کسی که دستور داده و اجازه داده و راضی شده. حق این است که رضایت یزید به کشتن امام حسین (علیه السلام) و خوشحال شدن یزید از شهادت امام حسین (علیه السلام) و اهانت یزید نسبت به اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، این مسئله است که از نظر معنا متواتر است و ما به هیچ وجه درباره یزید هیچ تأملی نداریم، بلکه هیچ شکی در کفر یزید هم نداریم. لعنت خدا بر یزید و بر أنصار یزید و بر أعوان یزید.

این را هم عرض کنم که ذهبی از استوانه‌های علمی اهل سنت هست، می‌گوید:

قتل یوم حرة من حملة القرآن سبعمایة، لما فعل یزید بأهل المدینة ما فعل و قتل الحسین و إخوته و آله، و شرب یزید الخمر و إرتکب أشیاء منکرة، بغضه الناس و خرج علیه غیر واحد و لم یبارک الله فی عمره.

یزید آن جنایتی که در حق اهل مدینه کرد که هفتصد تن از مهاجرین و انصار را به قتل رساند و بیش از هزار فرزند نا مشروع در مدینه در قضیه حره بوجود آمد و و همچنین امام حسین (علیه السلام) و برادران و آل او را کشت و همچنین شراب خوردن یزید و کارهای زشتی که از یزید صورت گرفت، مردم او را دشمن می‌داشتند، افراد زیادی در برابر او قیام کردند و خداوند عالم در عمر یزید هیچ برکتی قرار نداد.

تاریخ اسلام ذهبی، ج۵، ص۳۰، قضایای حوادث سال ۶۱ هجری - خود احمد بن حنبل هم مشابه این را در مسندش ج۴، ص۵۵ دارد.

سوالات بینندگان:
سوال اول:
به جز ابن تیمیه در میان علمای اهل تسنن چه کسانی تحلیل غیر منصفانه از قیام امام حسین (علیه السلام) کردنی و یا یزید را نیز مسیول ندانستند و یا لعن بر یزید را جایز ندانستند؟ و سؤال دوم من اینکه عقیده ابن تیمیه در مورد حجاج بن یوسف ثقفی و دیگر خلفای اموی که قاتل امام چهارم و امام پنجم هستند، مانند ولید بن عبدالملک و ابراهیم بن ولید چه بوده؟

پاسخ:
بله هستند افراد تقریبا محدودی نه خیلی زیاد، که اینها لعن یزید را جایز نمی‌دانند. خود وهابی ها در این ده پانزده سال اخیر کتاب‌های متعددی نوشته اند، بعضی اساتید دانشگاه‌های قطر و کویت کتاب‌هایی در این هفت هشت سال اخیر نوشته اند و در آنجا تحلیلی دارند در حرمت لعن یزید بن معاویه و همچنین ابو حامد غزالی، صاحب احیاء العلوم، تقریبا من جمله افرادی است که لعن یزید را جایز نمیداند و می‌گوید لعن یزید کاملا اشکال دارد و ما نباید به یزید لعنت بکنیم.

سال گذشته در نماز جمعه یکی از شهرهای استان هرمزگان، یک اطلاعیه ای پخش کردند مبنی بر حرمت لعن یزید بن معاویه. ما هم چیزی نمی‌گوییم نسبت به کسانی که از یزید دفاع می‌کنند یا نظر خوشی دارند نسبت به او، خدا را قسم می‌دهیم به آبروی امام حسین (علیه السلام) آنها را با یزید محشور کند و ما را هم با اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) که افتخار حمایت از اینها را داریم.

حالا اگر آنها واقعا معتقدند، چون ابن تیمیه هم می‌گوید یزید گناهی کرده و از کجا معلوم حسناتی نداشته باشد بر اینکه گناهانش را از بین ببرد، خوب اگر این ملاک باشد، فرعون هم کارهای خوبی انجام داده، نمرود هم کارهای خوب انجام داده یا بعضی افراد ملحد، مگر صدام کارهای خوبی انجام نداده، اگر ملاک این باشد ما دیگر نباید در در دنیا به کسی بگوییم بد است. إن شاء الله در رابطه با نظر ابن تیمیه در مورد حجاج بن یوسف ثقفی و سایر خلفاء عرض خواهیم کرد. گرچه در صحبتی که امروز خدمت عزیزان عرض کردم ابن تیمیه صراحت دارد در مورد خلفاء که تمام اینها جزو اولیاء هستند و جزو ولی امر هستند و کسی حق قیام در برابر اینها را ندارد. هر کس در برابر خلفای بنی امیه و بنی عباس قیام کرده، ضررش بیش از منفعتش بوده و لذا ایشان صراحتا هرگونه مخالفت با حکام بنی امیه و حکام بنی مروان را کاملا غیر جایز می‌شمارد و می‌گوید ما به هیچ وجه نباید در این زمینه قیام بکنیم.

منهاج السنه ابن تیمیه، ج۴، ص۵۲۸ و ج۴، ص۵۳۰

سؤال دوم:
بعد از اینکه امام حسین (علیه السلام) به دست یزید به شهادت رسید، گفتند که حاکم مصر آمد به خونخواهی امام حسین (علیه السلام) برخیزد و وقتی آمد با یزید روبرو شد، یزید نامه ای داشت از پدر حاکم مصر، می‌خواستم بدانم صحت دارد که نوشته بود و سفارش کرده بود به معاویه و معاویه به یزید که اولاد حضرت علی (علیه السلام) را بکشند و به شهادت برسانند؟

پاسخ:
خیر ما همچنین چیزی نداریم که حاکم مصر برای خونخواهی امام حسین (علیه السلام) آمده باشد، بلکه آن زمان مصر جزو حکومت اسلامی بوده و حاکم مستقلی نداشته. مصر تقریبا در زمان ابوبکر و اوایل حکومت عمر فتح شد و جزو دایره حکومت اسلامی بود، از طرف معاویه و یزید در آنجا حاکمی بوده که خود آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) هم آقای مالک اشتر را به عنوان حاکم و استاندار فرستاد که متأسفانه معاویه او را مسموم کردند.

سؤال سوم:
سؤالی داشتم راجع به مختار ثقفی، این انتقامی که از آل یزید و آل مروان گرفت، آیا این را به عنوان یک خلیفه قبول دارند که یک همچنین کاری انجام شد یا نه؟ اگر یزید خلیفه بود پس مختار چه می‌شود؟ می‌خواستم کمی در این باره توضیح بدهید.

پاسخ سؤال سوم:
در رابطه با قضیه مختار ثقفی حدیث و سخن خیلی زیاد هست؛ ولی ما باید دو مسئله را در مورد او با هم تفکیک کنیم. یکی اینکه این عملی که از مختار صادر شد در خارج و تمام قاتلان امام حسین (علیه السلام) و ظالمین را به کیفر رساند، این را قطعا شکی نداریم که مرضی خداوند عالم هست، مرضی اهل بیت (علیه السلام) هم بوده و مایه چشم روشنی اهل بیت (علیه السلام) بوده، حتی ما داریم در تاریخ شیعه و سنی، وقتی آمدند به مدینه به آقا امام سجاد(علیه السلام) خبر دادند که یابن رسول الله، آیا خبر دارید که در کوفه چه خبر هست؟ مختار در کوفه قیام کرده و تمام کسانی را که در شهادت پدر بزرگوارتان سهیم بودند به کیفر رسانده، ابن سعد را کشته، عبیدالله بن زیاد را کشته، و داشت گزارش می‌داد،

می گویند آقا امام سجاد (علیه السلام) فرمود:

آیا حرمله قاتل برادر شیر خواره ام را به کیفر رسانده یا نه؟ راوی می‌گوید من بی خبر هستم. بعد از اینکه چند ساعتی گذشت نفر دومی آمد و آقا امام سجاد (علیه السلام) سر سفره بودند، بشارت داد به آقا امام سجاد (علیه السلام) که ما شنیدیم یا بودیم در کوفه که حرمله را هم به کیفر رساندند، آقا امام سجاد (علیه السلام) در همان سر سفره به سجده افتادند و خدا را بر این کار مختار ثقفی شکر کردند.

حالا اینکه چگونه آقا امام سجاد (علیه السلام) نسبت به شهادت علی اصغر (علیه السلام) متأثر بوده یا نبوده، این یک بحث طولانی دارد، حتی من دیدم یکی از مورخین بزرگ آمریکایی هست به نام ویل دورانت تعبیری این چنینی دارد که:

اگر تمام کارهایی که لشگریان یزید در کربلاء کردن قابل توجیه باشد، شهادت طفل شیرخواره امام حسین (علیه السلام) قابل توجیه نیست.

شهادت و کشتن این کودک آن هم به آنچنان وضعی، قلب هر شنونده را به درد می‌آورد.

در تاریخ هست که:

وقتی آقا امام حسین (علیه السلام) به زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: فرزندم را بدهید من از او خداحافظی بکنم، قبل از اینکه لب‌های امام حسین (علیه السلام) به گونه‌های علی اصغر (علیه السلام) برسد، تیر حرمله بر حلقوم علی اصغر (علیه السلام) وارد شد و قلب آقا امام حسین (علیه السلام) واقعا کباب شد.

و در همانجا بود که بعضی از مقتل نویسان نوشته اند که:

هاتفی صدا زد:

صبرا لک یا حسین، دعه فإن له مرضعة فی الجنة.

حسین خدای عالم بر قلبت صبر بدهد و او را به ما واگذار کن، ما یک دایه مهربانی در بهشت برای علی اصغر (علیه السلام) تهیه دیده ایم.

خوب این کار مختار، مرضی اهل بیت (علیه السلام) بوده؛ ولی اینکه آامد خدمت آقا امام سجاد (علیه السلام) و خواست اذن بگیرد برای قیام، آقا امام سجاد (علیه السلام) اذن ندادند، که این اذن ندادن یا جنبه سیاسی داشته و نمی‌خواستند تقیتاً روی این قضیه باشد یا معتقد به مشروعیت قیام در آن لحظه نبودند و بعد آمد نزد محمد حنفیه، فرزند دیگر آقا امیر المؤمنین (علیه السلام)، یک اجازه ای گرفت و قیام کرد. نسبت به مختار ما درود می‌فرستیم و طلب مغفرت می‌کنیم و إن شاء الله که شفاعت آقا امام حسین (علیه السلام) بر او برسد؛ ولی اینکه قیام ایشان برای اسلام و دین بود یا نه، این برای ما خیلی روشن نیست.

سؤال چهارم:
در قضیه روزه عاشوراء فرمودید برادران اهل سنت چنین اتهامی به رسول الله وارد کردند که ایشان فرمودند شما روزه بگیرید و خودشان نمی‌گرفتند. من فکر می‌کنم برادران فراموش کرده اند که در قرآن کریم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) أسوه حسنه معرفی شده اند و برداشت بنده این است که هرکاری رسول الله می‌کنند شما بکنید و هرکاری نمی‌کنند شما نکنید. نمیدانم برادران تناقض این آیه را با این مطلب در نظر دارند که این مطلب را بیان می‌کنند یا نه؟

پاسخ:
الحق که سخن زیبایی فرمودید. آنان می‌گویند که پیامبر چنین دستور داد، ولی خود انجام نداد، ولی قر آن می‌گوید پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) أسوه حسنه است.

سؤال پنجم:
شما فرمودید که اهل سنت در تریبون ها لعن یزید ملعون را نمی‌کنند، بنده سراغ دارم که عده ای از برادران اهل سنت در مراسم سینه زنی امام حسین (علیه السلام) حضور پیدا می‌کنند و یزید را لعن می‌کنند و می‌خواستم بدانم که این دو دستگی در اهل سنت نشانه چیست؟

پاسخ:
بله بنده هم عقیده ام بر این است که بعضی در کردستان، ارومیه، خلخال و در جاهای زیادی ما دیدیم حتی در خود زاهدان و بندرعباس که عده زیادی از برادران اهل سنت می‌آیند و در عزاداری امام حسین (علیه السلام) شرکت می‌کنند؛ همانند شیعیان سینه می‌زنند و گریه می‌کنند و حتی برای امام حسین (علیه السلام) و روز تاسوعا نذر می‌کنند، ما حساب اینها را از حساب اهل سنت و وهابیت جدا می‌دانیم. البته اگر اهل سنت، روی نظر فقهی و علمای خود عملی را انجام می‌دهند و توانایی اجتهاد ندارند، قطعا گناهشان و وزر و وبالشان به عهده علمایی است که اینچنین فتوا می‌دهند و آنها را از اهل بیت (علیه السلام) جدا می‌کنند. حرف ما نسبت به آن اهل سنتی است که به تبع وهابیت، این حرفها را در مقاله‌هایشان می‌زنند. بنده خودم هم صحبت‌های جناب عبدالحمید را در نماز جمعه هفته گذشته از اینترنت گرفتم و گوش کردم که ۹۰ درصد حرف‌هایش، اساسی و زیبا بود که از ایشان تشکر می‌کنیم و چند مورد از حرف‌هایش خلاف واقع است و ما از ایشان گلایه داریم؛ ولی عبارت ایشان خیلی محترمانه و مؤدبانه است و می‌گوید اگر ما در عزای امام حسین (علیه السلام) شرکت نمی‌کنیم یا لباس سیاه نمی‌پوشیم، بخاطر اینکه برداشت ما از سنت این هست و عزیزان شیعه ما برداشتشان چیز دیگری هست و ما این حرف منطقی را استقبال می‌کنیم و صد مرحبا و آفرین می‌گوییم و این مقاله ای که به نام ابو خالد در همان سایتی که زیر نظر جناب عبدالحمید است گذاشته شده، ما این صاحب مقاله را آدم منحرف و وهابی و مخالف اهل بیت (علیه السلام) و حرف‌های او را حرفای بی اساس و بی پایه و دروغ و افتراء می‌دانیم، حتی ایشان با کمال وقاحت و بی حیایی می‌آید عبارتی از فقهای شیعه نقل می‌کند و بعد می‌گوید این نظر شیعیان، نه شرعا و نه عقلا درست نیست. یعنی تمام بزرگان و فقهای شیعه را و تمام نظراتشان را خلاف عقل و اینها را غیر عاقل معرفی می‌کند. قطعا این عزیز به آیینه نگاه کرده و چهره خود را مشاهده کرده و بعد آمده نام خودش را بر علما و فقهای شیعه گذاشته است.

سؤال ششم:
در سوره آل عمران وقتی خداوند می‌فرماید اگر کسی از خداوند و پیامبر اطاعت نکند، کافر هستند، می‌خواستم بدانم آیا می‌توانیم اینها را اهل کفر بدانیم و لعن بکنیم؟

پاسخ:
در مورد آیه مورد سؤال، ما قایل به تعبد هستیم، اگر در روایتی صحیح، نسبت به کسی لعن آمده باشد ما هم لعن می‌کنیم و اگر نیامده باشد، ما به صورت کلی لعن می‌کنیم؛ مثلا می‌گوییم:

اللهم اللعن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک.

خدایا تمام دشمنان اهل بیت (علیه السلام) را گرفتار لعنت کن.

ولی نام از یک فرد بخصوصه نمی‌بریم، فردی که در روایات ما از آنها نام برده نشده.

سؤال هفتم:
ملازاده:

امام حسین (علیه السلام) و یزید که با هم پسر عمو بودند و دعوا داشتند، یزید به اعتقادات امام حسین (علیه السلام) نزدیک بود و شما این حرف ها را یک تنه به میدان می‌روید.‌ آیا حسین به حرف‌های شما معتقد بود؟ و إلا چرا می‌خواست برود و با یزید ملاقات کند؟ چرا می‌خواست برود و در میان لشگریان یزید بجنگد؟

پاسخ:
جناب آقای ملازاده فرمودند که یزید به اعتقادات امام حسین (علیه السلام) نزدیک تر بوده، خوب ما حرفی نداریم، خدای عالم حضرت عالی را که از یزید دفاع می‌کنید، فردا قیامت با یزید محشور کند و ما هم که از امام حسین (علیه السلام) دفاع می‌کنیم، خدا هم به آبروی امام حسین (علیه السلام) ما را با امام حسین (علیه السلام) محشور کند.

من بار ها و بارها گفته ام و می‌گویم و از تمامی اساتید دانشگاه و حوزه اهل سنت می‌خواهم که بیایید با هم دوستانه و بدون غرض و خصومت صحبت کنیم و مشکلات را حل بکنیم.

سؤال هشتم:
در حال حاضر علمایی هستند که فتوا داده اند که زنجیر زنی با قمه زنی حرام می‌باشد، بخاطر اینکه وهن به مذهب می‌باشد و ضرر به جسم می‌زند، آیا نظر شما هم همین است؟

ما چگونه باید با اهل سنت رفتار کنیم در حالی که آنان ما را رافضی می‌دانند و فحش می‌دهند؟

پاسخ:
در مورد قمه زنی که وهن اسلام هست یا نه، عرض کنم که عزیزان در هر کجای دنیا که هستند می‌توانند با سایت آقایان مراجع عظام تقلید تماس بگیرند و آنچه که برای شما حجت هست نظر مرجع تقلید شما هست نه نظر بنده و هدایتی و دیگری و علمای قبل. شما می‌توانید در سایت www.shia.com وارد شوید و سایت تمام مراجع تقلید آنجا هست، از مرجع تقلیدتان سؤال کنید و هر جوابی که مرجع تقلیدتان دادند، همان جواب برایتان حجت هست.

ما اگر پیرو ائمه عصمت و طهارت (علیه السلام) هستیم، کسی که از زبانش یا حسین و یا الله خارج می‌شود، یا زهرا می‌گوید، این زبان را نباید به فحش آلوده کند. آقا امیرالمومنین (علیه السلام) نسبت به معاویه فرمود:

إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم أعمالهم و ذکرتم حالهم، کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر.

من دوست ندارم شما به معاویه فحش بدهید.فقط حقایق کارهای معاویه را به مردم بگویید، مردم را روشن کنید و اعمال و کردار معاویه و لشگریانش را به مردم بازگو کنید نه اینکه فحش بدهید.

نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶

من از عزیزان تقاضا دارم که نه تنها به اهل سنت فحش ندهند بلکه اگر زمانی یک نادانی به شما فحش داد، طبق دستور قرآن:

و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.

به اهانت او با اهانت پاسخ ندهید. بگویید ما سلامتی شما را از خداوند خواستاریم.

سوره فرقان، آیه ۶۳

 

و إذا مروا باللغو مروا کراما.

و اگر از کنار یک کار یا عمل ناشایستی عبور کردند کریمانه عبور کنید.

سوره فرقان، آیه ۷۲

و ما با إسوه قرار دادن قرآن و نبی مکرم و اهل بیت (علیه السلام) هیچگونه فحش و ناسزا هم نمی‌گوییم، حتی بنده به وهابی ها هم در طول این دو سالی که عزیزان برنامه‌های بنده را در شبکه سلام دیده اند، من نهایت تعمد را داشته ام، حتی به وهابی ها هم کوچکترین اهانتی را نکنم، حتی نسبت به ابن تیمیه که حرف‌های ایشان را نقد کردیم.

سؤال نهم:
اگر امام حسین (علیه السلام) می‌دانستند که شهید می‌شوند و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به ایشان اطلاع داده بودند این موضوع را، چرا زن و بچه خود را هم با خود بردند؟ آیا سابقه داشته که در جنگ‌های اسلامی که این همه زن و بچه را با خود ببرند یا نه؟

پاسخ:
این سوال را در جلسه بعد حتما جواب خواهیم داد، چون در این جلسه وقت کم است؛ ولی خلاصه جواب این است که:

در آن زمان وسایل تبلیغی نبود و رسانه ها و روزنامه ها نبود و بودن اهل بیت امام حسین (علیه السلام) در کربلاء و رفتن به اسارت در کوفه، سخنرانی‌های اهل بیت (علیه السلام) مردم را روشن کرد و علیه حکومت مردم را بسیج کرد و همچنین در شام مردم شورش به پا کردند و در هر شهری که اهل بیت (علیه السلام) قدم گذاشتند، به عنوان وسیله تبلیغاتی و رسانه رسای آن روز، صدای آقا امام حسین (علیه السلام) و هدف ایشان و مقصد امام حسین (علیه السلام) را برای مردم بیان کردند و جنایات دودمان بنی امیه را برای مردم روشن کرد. اگر روشنگری اهل بیت امام حسین (علیه السلام) نبود، شاید دودمان یزید، قیام امام حسین (علیه السلام) و شهادت او را در کربلاء یا توجیه می‌کردند یا به طور دیگری برای مردم وارونه می‌کردند.

 

دکتر سید محمد حسینی قزوینی



سایت حضرت ولی عصر (عج)