پاسخ به شبهات همایش ختم صحیح بخاری در زاهدان-۲

استاد حسینی قزوینی

بحث ما در رابطه با نقد بعضی مطالبی بود که در همایش ختم صحیح بخاری در زاهدان در اول مرداد امسال صورت گرفت. در دو جلسه گذشته، نسبت به برخی از شبهات و سخنانی که جناب مولوی گرگیچ ـ امام جمعه آزاد شهر ـ مطرح کرده بود، پاسخ دادیم و یکی از شبهات ایشان در بخش اول، ناتمام ماند. ایشان گفته بود:

آنچه که ما را از هم جدا می‌کند و مایه اختلاف شیعه و سنی است، ۵ مورد است و اگر شیعیان عقیده به وحدت دارند، باید این ۵ مسئله را رعایت کنند.

ما إن شاء الله این ۵ مورد را جواب می‌دهیم. آقای مولوی گرگیچ از شیعه خواسته است از معتقدات مسلّم خود دست بردارد تا وحدت میان شیعه و سنی برقرار شود. مرحوم شهید مطهری (ره) در کتاب امامت و رهبری می‌فرماید:

مراد از وحدت، این نیست که ما از شیعه یا سنی بخواهیم از معتقدات و مسلّمات عقیده خودشان دست بردارد. اگر بگوییم شیعه باید از معتقدات خودش دست بردارد، یعنی از شیعه بودن دست بردارد و اگر بگوییم سنی هم برای وحدت، باید از معتقداتش دست بردارد، یعنی از سنی بودن دست بردارد. این، وحدت میان شیعه و سنی نیست؛ بلکه تبدیل کردن شیعه به سنی و سنی به شیعه است. مراد از وحدت این است که مطالبی را که عواطف و احساسات یکدیگر را جریحه‌دار می‌کند، نباید بگوییم؛ مانند اهانت و فحاشی به همدیگر و مقدسات همدیگر. بحث‌های علمی، زمینه‌ساز وحدت است و باید باشد. یکی از علل جدایی شیعه و سنی، این است که این دو، به عقاید و مبانی فکری همدیگر آگاهی ندارند و اگر آگاه باشند، بستر وحدت را فراهم می‌کند.

به حول و قوه الهی این ۵ مورد را پاسخ می‌دهیم و مطالبات خود را هم از اهل‌سنت بیان می‌کنیم. همان‌طور که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مولوی عبد الحمید، صراحتا نکات ظریفی را فرمودند و ما در خواب هم نمی‌دیدیم که این‌چنین با صراحت و قدرت، این مطالب را مطرح کنند. احساس می‌کنیم که الان، جوّ آماده است و بزرگان ما، شجاعانه و بدون رعایت ملاحظات، مطالب را مطرح می‌کنند. ایشان یکی از بهترین و ظریف‌ترین و زیباترین و محکم‌ترین جمله را بیان فرمودند که قطعا مرضی خداوند و امام زمان (علیه السلام) و فرمودند:

تمام این نا امنی‌ها و کشتارهای داخل کشور، به ویژه در سیستان و بلوچستان، ریشه در متون درسی اهل سنت دارد.

وقتی یک طلبه در کتاب‌های درسی می‌خواند که توسل شرک است و شیعه، متوسل می‌شود، پس شیعه مشرک است و قتلش واجب است، در حقیقت تمام زمینه‌های ترور و کشتار را فراهم می‌کند. ما از اینها می‌خواهیم نسبت به متون درسی‌شان تجدید نظر کنند و مطالبی که خون شیعه را مباح می‌کند، از متون درسی‌شان بردارند.

آمارها می‌گوید در این ۱۵ سال اخیر، ترورهایی که در زاهدان و زابل و ایرانشهر و بم و کرمان انجام گرفته، ۸۰٪ عاملین آنها، روحانیون و طلبه‌های اهل سنت بوده است. یعنی از هر ۱۰ مورد، ۸ موردش توسط روحانیت ـ سطح پایین، مانند عبد المالک ریگی یا سطح بالا، مانند مولوی عبد القدوس که رییس حوزه علمیه شاه‌جمال ایرانشهر بود و مولوی سلیمی از اساتید برجسته اهل سنت ـ بود. ما به این آقایان نمی‌گوییم دست از عقاید خود بردارند. بلکه عقاید فاسد وهابیت و ترور و کشتاری که در متون درسی شما نفوذ کرده و ردّ پایش در متون درسی شما دیده می‌شود و در ماهواره‌های شما تبلیغ می‌شود، اینها را بردارید.

این ۵ موردی که مولوی گرگیچ گفته بود، این است:

۱. غاصب و کافر و ظالم دانستن خلفاء ثلاثه.

جواب دادیم که شیعه، خلفاء ثلاثه را غاصب نمی‌داند، بلکه این امیر المومنین (علیه السلام) است که خلفاء را غاصب می‌داند و در متون معتبر روایی و تاریخی شما آمده است.

۲. مسئله غصب فدک از فاطمه زهراء (سلام الله علیها)

این را هم بحث خواهیم کرد که قبل از این‌که مسئله فدک را علماء شیعه بنویسند، علماء اهل سنت در صحیح‌ترین کتاب‌های‌شان مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم آورده‌اند.

۳. مسلمانان اهل سنت را به عنوان دشمنان اهل بیت معرفی کردن

ما نمی‌گوییم شما اهل سنت، دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) هستید. ولی چند سوال کوچک داریم که مطرح خواهیم کرد.

سوال اول:

شما در صحیح بخاری و صحیح مسلم، بیش از ۱۰ روایت آورده‌اید که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سوال کردند:

کیف الصلاة علیکم؟

چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟

أللهم صلی علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی إبراهیم و علی آل إبراهیم

صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۸ ـ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۶

این دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. چرا شما در صحبت‌ها و خطبه‌ها و سخنرانی‌ها و کتاب‌های‌تان نام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را این‌گونه می‌نویسید: صلی الله علیه و سلم؟ چرا و آله را حذف می‌کنید؟! این چه رمزی است؟ بخاری این را در صحیح خود آورده و در همان روایت، نام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را آورده است، ولی نوشته است: صلی الله علیه و سلم.

صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۸ ـ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۶

چرا؟ روایات دیگری را خودتان نقل کرده‌اید:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نهی کرده از صلوات ناقص و دم بریده. سوال کردند یعنی چه؟ فرمود: یعنی بر من صلوات بفرستید و آل مرا فراموش کنید.

سوال دوم:

شما بیش از ۲۰۰ روایت با صحیح‌ترین سند، حتی در صحیح مسلم آورده‌اید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی

در بعضی از روایات با سند ضعیف نقل کرده‌اید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی

بر فرض که این روایات هم ۲۰ سند صحیح دارد، تازه هم‌سطح روایت کتاب الله و عترتی می‌شود. چرا شما در تمام سخنرانی‌های‌تان که بحث ثقلین را مطرح می‌کنید، اسمی از کتاب الله و عترتی نمی‌آورید؟ چرا در ماهواره‌های‌تان اثری از کتاب الله و عترتی نیست؟ چرا در خطبه‌های نماز جمعه‌تان خبری از کتاب الله و عترتی نیست و فقط کتاب الله و سنتی است؟ چرا این حدیث صحیح و مسلّم و متواتر را در خطبه‌ها و کتاب‌ها و سخنرانی‌ها و صحبت‌های‌تان حذف می‌کنید؟ آیا شما این را عشق به اهل بیت (علیهم السلام) نامگذاری می‌کنید؟

سوال سوم:

شما بیش از ۴۰ روایت آورده‌اید در رابطه با عزاداری امام حسین (علیه السلام) که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از خلقت امام حسین (علیه السلام) و در دوران نوزادی و کودکی برای ایشان گریه کرد و در بالای منبر روضه خواند و صدای شیون مردم را هم نقل می‌کنید. چرا در ایام عزاداری و شهادت امام حسین (علیه السلام) و عاشوراء، اسمی از عزاداری به میان نمی‌آورید؟ خود مولوی عبد الحمید در عاشورای سال گذشته گفت:

اگر ما برای امام حسین عزاداری نمی‌کنیم، برای این است که عزاداری را بدعت می‌دانیم. چون خلفاء برای امام حسین عزاداری نکردند.

البته ما هم می‌گوییم آیا خلفاء، ختم صحیح بخاری داشتند که شما هر سال، میلیون‌‌ها تومان برای این مراسم هزینه می‌کنید و حدود ۲۰۰ هزار نفر را جمع می‌کنید و سخنران از عربستان سعودی می‌آورید؟ آیا همین ختم صحیح بخاری بدعت است یا نیست؟ آیا ابوبکر ختم صحیح بخاری داشت؟ یا عمر و عثمان و خلفاء بنی‌أمیه و بنی‌عباس؟ اگر بنا است چیز جدیدی وارد عقیده اسلامی بشود و ریشه در صدر اسلام داشته باشد، باید در مورد ختم صحیح بخاری هم ملاحظه شود. شما در تمام ماه رمضان، نماز تراویح می‌خوانید. آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نماز تراویح می‌خواند. آیا ابوبکر و عمر نماز تراویح می‌خواندند؟ جز این‌که در صحیح بخاری آمده که وقتی عمر دستور به نماز تراویح داد، گفت:

نعم البدعة هذه.

چه بدعتی خوبی است.

صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۲

همین صحیح مسلم هم می‌گوید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

کل بدعة ضلالة.

صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱

در منابع معتبر اهل سنت هم آمده است:

کل ضلالة فی النار.

سنن النسایی، ج۳، ص۱۸۹ ـ المعجم الکبیر للطبرانی، ج۹، ص۹۷

سوال چهارم:

چرا شما در هیچ‌یک از نمازجمعه‌های اهل سنت در ایران، یک دفعه هم نگفته‌اید یزید، قاتل امام حسین (علیه السلام) است؟ اگر گفته‌اید، برای ما نمونه‌ای را بیاورید؟ ولی ما دلیل داریم که شما در سخنرانی‌ها و اطلاعیه‌های‌تان اعلام کرده‌اید که یزید، نقشی در شهادت امام حسین (علیه السلام) نداشته و بی‌گناه است؟ شما امروز فرهنگ إبن‌تیمیه را منتشر می‌کنید و إبن‌تیمیه می‌گوید:

اولا: یزید، دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداده و پشیمان بوده است از کاری که عمر بن سعد کرده است. ثانیا: یزید، مجتهد بوده است و اگر خطا کرده، یک ثواب دارد.

یعنی شرکت یزید در قتل امام حسین (علیه السلام)، ثواب هم دارد. این را به ما جواب بدهید؟

چند روز پیش، در شبکه ماهواره‌ای نور ـ متعلق به اهل سنت شرق کشور ـ مولوی شه‌بخش اعلام کرد:

بنیان‌گذار عزاداری برای امام حسین، خود یزید بن معاویه بوده است. کسانی که برای امام حسین عزاداری می‌کنند، سنت یزیدی را إحیاء می‌کنند.

شما این را چه نام می‌گذارید؟ ما نمی‌گوییم عداوت و دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام). شما چه اسمی روی این کار می‌گذارید؟ من حدود ۲۰۰ مورد از این مطالب دارم که بخش محترمانه‌اش را برای شما عرض کردم. إن شاء ا... اگر صلاح باشد، روی بعضی از خط قرمزها خواهیم رفت که اینها در این ۱۴۰۰ چه کردند و ادامه هم می‌دهند. فعلا مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز.

۴. قاتل دانستن حضرت عمر به عنوان قاتل حضرت زهراء (سلام الله علیها) و به او شهیده گفتن

چشم! اگر شما از این عقیده‌تان که عثمان، مظلومانه شهید شده، دست برداشتید، ما هم دست برمی‌داریم. آیا شما حاضرید؟! یا قضیه قتل عثمان را به عنوان حربه علیه شیعه استفاده می‌کنید؟ با این‌که در قتل عثمان، إجماع جمیع صحابه بود. طبق تاریخ طبری و إبن کثیر دمشقی و إبن أثیر، از مجموع صحابه‌ای که در مدینه بودند، ۲ یا ۳ نفر از عثمان دفاع کردند و ما بقی، إجماع کردند در قتل عثمان و نگذاشتند جنازه عثمان در قبرستان بقیع که برای اموات مسلمانان بود، دفن شود و بعد از ۳ شبانه‌روز، در قبرستان یهودی‌ها دفن کردند. وقتی معاویه روی کار آمد، فاصله میان قبرستان بقیع و یهودی‌ها را خرید و به هم متصل کرد. شما در سخنرانی‌ها و نمازجمعه‌های‌تان حاضر نیستید برای امام حسین (علیه السلام) گریه کنید، ولی برای عثمان، مصیبت می‌خوانید و ناله می‌زنید. آیا حاضرید دست بردارید؟

مضافا که ما سندهای محکم و قوی و غیر قابل انکار، مبنی بر شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در منابع شما داریم. امام جوینی ـ استاد ذهبی که از او تعبیر به امام الأوحد: پیشوای یگانه عصر می‌کند ـ در کتاب فراید السمطین، جلد ۲، صفحه ۳۶، صراحتا شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را مطرح می‌کند. هم‌چنین طبری و إبن أثیر و ذهبی و إبن أبی شیبه و دیگران هم آورده‌اند.

یکی از توفیقاتی که خداوند به ما داد، این بود که در سال گذشته به دستور یکی از مراجع عظام تقلید به مدت ۳ روز در شبکه ماهواره‌ای المستقله در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مناظره کردیم و ده‌ها روایت صحیح از منابع معتبر اهل سنت را با بررسی سندی، در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) ارائه دادیم و در شب آخر، دکتر ابو شوارب ـ را که از دانشگاه اسکندریه مصر آورده بودند ـ اعلام کرد که فلانی ثابت کرد عالمی متخصص در رجال و تاریخ و... است. یعنی رسما شکست خود را اعلام کردند. در مناظره‌ای که با مولوی عبد المجید ـ که نماینده رسمی عبد الحمید بود ـ در شبکه سلام داشتیم، ۵/۱ ساعت در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، مناظره کردیم و أدله محکم آوردیم و هیچ جوابی نداشت. شاید بنده در عمرم، با بیش از ۳۰۰ مناظره‌ای که داشتم، به اندازه‌ای که دلم برای ایشان سوخت، در هیچ‌یک از مناظره‌هایم دلم برای طرف مقابلم نسوخت. روایات و آیات را از کتاب‌های خودشان آوردیم و ایشان هم شعر سعدی و حافظ برای ما می‌خواند.

ما حرف‌مان مشخص است و مخفی نیست که بخواهیم در گوشه مدرسه فیضیه این حرف‌ها را بزنیم. در ماهواره‌های شیعه و وهابیت هم این حرف‌ها را گفته‌ایم. به شما قول می‌دهیم در رسانه‌های داخلی، قبل از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، تمام این مسائل را مطرح کنیم. آنها هم بیایند جواب بدهند.

۵. قایل بودن به ارتداد صحابه

 

شبهه

نکته‌ای که در جلسه گذشته ماند و حساس هم بود، این بود که ایشان گفت:

شیعیان معتقدند که خلفاء ثلاثه، غاصب حق حضرت علی (علیه السلام) و طاغوت بودند. اگر آنها طاغوت بودند، چرا حضرت علی (علیه السلام) با آنها همکاری کرد؟

در طول این ۵۰ سال اخیر، اگر کتاب‌های اهل سنت را ببینید، خصوصا کتاب‌هایی که بعد از انقلاب اسلامی چاپ شده است، مانند کتاب خلافت و انتخاب آقای عبد الرحمن سلیمی و امیر مومنان از دیدگاه خلفاء ملا محمد عمر سربازی یا اگر سایت‌های اهل سنت را ببینید‌، این بحث را خیلی مفصل مطرح کرده‌اند. اگر شما با یک عالم سنی یا وهابی بحث کنید، یکی از حربه‌های آنها همین قضیه است و می‌گویند:

شما معتقدید که بین امیر المومنین (علیه السلام) و خلفاء، عداوت بوده و اینها غاصب حق امیر المومنین (علیه السلام) و ظالم و طاغوت بودند. اگر اینها طاغوت بودند، چرا حضرت علی (علیه السلام) با آنها همکاری کرد؟ آیا این مخالف فرمان خداوند نیست که می‌فرماید:

وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ

(سوره مایده/آیه۲)

این سخن آقای مولوی گرگیچ است.

 

جواب

اینها شایعه کرده‌اند امیر المومنین (علیه السلام) با خلفاء همکاری کرده است.

اولا:

شهید مطهری (ره) که امروز، سخنان او برای ما حجت است، وقتی به اینجا می‌رسد، منکر تمام همکاری امیر المومنین (علیه السلام) با خلفاء است و این تعبیر را دارد:

علی (علیه السلام) شخصا هیچ پستی را از هیچ‌یک از خلفاء نمی‌پذیرد؛ نه فرماندهی جنگ، نه حکومت یک استان، نه إمارت الحاج و نه چیز دیگر از این قبیل را. زیرا قبول یکی از این پست‌ها، به معنای صرف‌نظر کردن از حق مسلّم خویش است.

کتاب امامت و رهبری، ص۱۹ و ۲۰

این، سخن علامه شهید مطهری (ره) و یک روحانی فرهیخته شیعه و شیعه‌شناس معاصر است، نه سخن یک منبری و طلبه و جوان تند. الان سخنان شهید مطهری (ره) برای ما الگو است.

ثانیا:

إبن أبی الحدید معتزلی نقل می‌کند:

ابن عباس می‌گوید: با خلیفه دوم راه می‌رفتیم که به من گفت:

یا بن عباس! أشکو إلیک ابن عمک، سألته أن یخرج معی فلم یفعل و لم أزل أراه واجدا، فیم تظن موجدته؟ قلت: یا أمیر المؤمنین! إنک لتعلم، قال: أظنه لا یزال کییبا لفوت الخلافة، قلت: هو ذاک.

ابن عباس! از دست پسرعمویت علی به تو شکایت می‌کنم، با ما همکاری نمی‌کند و حتی گفتم در این سفر، همراه ما باش، ولی قبول نکرد. او را خیلی ناراحت و غمگین می‌بینم. چرا این همه ناراحت و غمگین است؟ گفتم: ای امیر المومنین! خودت بهتر می‌دانی. عمر گفت: علی همواره غمگین است برای این‌که ما خلافت را از دست او گرفتیم. گفتم: حقیقت همین است.

شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج۱۲، ص۷۸

ثالثا:

شما همکاری امیر المومنین (علیه السلام) با خلفاء را دلیل بر مشروعیت عملکرد خلفاء می‌دانید، حال آنکه آقای احمد بن حنبل در کتاب مسند می‌گوید:

عن عاصم عن أبی وایل قال قلت لعبد الرحمن بن عوف کیف بایعتم عثمان و ترکتم علیا رضی الله عنه؟ قال: ما ذنبی؟ قد بدأت بعلی فقلت: أبایعک علی کتاب الله و سنة رسوله و سیرة أبی بکر و عمر رضی الله عنهما، قال: فقال: فیما استطعت، قال: ثم عرضتها علی عثمان رضی الله عنه فقبلها.

عاصم از ابی وایل نقل می‌کند: به عبد الرحمن بن عوف گفتم: چرا با عثمان بیعت کردید و علی را رها کردید؟ گفت: گناه من چیست؟ اول به سراغ علی رفتیم و گفتیم با سه شرط با تو بیعت می‌کنیم: عمل کنی به کتاب خدا و سنت رسولش و سیره ابوبکر و عمر. علی گفت: تا جایی که در توان داشته باشم ـ یعنی عمل به کتاب خدا و سنت رسولش، نه سیره ابوبکر و عمر ـ.

مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۷۵ ـ فتح الباری لإبن حجر العسقلانی، ج۱۳، ص۱۷۰

اگر سیره شیخین مورد تایید حضرت علی (علیه السلام) بود، چرا حاضر می‌شود خلافت را رها کند و به دست عثمان بسپارد و جامعه اسلامی را دچار تشتت و تفرقه و بیچارگی کند؟ تخم غالب اختلافات جهان اسلام در دوران عثمان کاشته شد. در دوران عثمان بود که دودمان بنی‌أمیه بر حکومت اسلامی مسلط شدند و سرنوشت أمت اسلامی به دست بنی‌أمیه افتاد. حضرت علی (علیه السلام) حاضر می‌شود خلافت را از دست بدهد، ولی کار خلاف انجام ندهد. از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام)، هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند. اگر امیر المومنین (علیه السلام) این کار را قبول می‌کرد، یعنی صحّه گذاشته است بر تمام کارهایی نادرستی که در دوران آقای ابوبکر و عمر گذشته است و آیندگان نمی‌توانستند حق را از باطل تشخیص بدهند. لذا حضرت علی (علیه السلام) حاضر نمی‌شود خلافت را به شرط عمل به سیره شیخین به دست بگیرد.

آقای طبری، قضیه‌ای را نقل می‌کند که بخشی از خوارج، بعد از قضیه حکمیت، آمدند با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کنند و گفتند:

با تو بیعت می‌کنیم به شرط آن‌که به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم و روش شیخین عمل کنی.

قضیه خوارج نهروان، کار کوچکی نبود. حضرت علی (علیه السلام) می‌توانست با یک بله گفتن، جلوی کشتارها را بگیرد. حتی سرچشمه شهادت امیر المومنین (علیه السلام) هم قضیه خوارج بود. حضرت علی (علیه السلام) می‌توانست قبول بکند. ولی گفت:

من به کتاب خدا و سنت رسولش عمل می‌کنم، ولی به سیره شیخین عمل نمی‌کنم و گفت:

ویلک! لو أن أبا بکر و عمر عملا بغیر کتاب الله و سنة رسول الله صلی الله علیه و سلم، لم یکونا علی شی من الحق.

وای بر تو! اگر اینها به غیر کتاب خدا و سنت رسولش عمل کرده بودند، به حق نبودند.

تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶

یعنی اگر من سیره شیخین را قبول کردم، عمل ناحق را پذیرفته‌ام. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیث دار

البته ما بارها گفته‌ایم آدرس‌هایی که می‌دهیم، از نرم‌افزار مکتبه اهل بیت (علیهم السلام) است که به حق، خدمت شایانی به جهان تشیع کردند. خداوند حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) را رحمت کند و روحش را شاد و شادتر کند. هم‌چنین حضرت آیت الله العظمی سیستانی را که این نرم‌افزار را تکمیل کردند، بر عمر با عزت و عافیت ایشان بیافزاید.

 

شبهه

شبهه دیگری که اینها علیه ما مطرح می‌کنند، این است:

امیر المومنین (علیه السلام) در موارد متعددی به خلفاء، مشورت داده است. آیا مشورت دادن، با این حرف‌هایی که شما گفته‌اید، منافات ندارد؟ آیا مشورت دادن، نوعی همکاری نیست؟

 

جواب

مشورت دادن، تکلیف هر مسلمانی است؛ گرچه مشورت گیرنده، مسلمان هم نباشد. در روایات هم داریم که حتی اگر یک یهودی هم از شما مشورت می‌گیرد، نباید در مشورت دادن، خیانت کنید. این شبهات در قرن ۳ و ۴ هم مطرح بوده است. مرحوم سید مرتضی علم الهدی (ره) در کتاب الشافی فی الإمامة جواب داده است و می‌فرماید:

فإن أشار بذلک إلی ما کان یمدهم به من الفتیا فی الأحکام، فذلک واجب علیه فی کل حال.

این‌که می‌گویند امیر المومنین (علیه السلام) به سوالات شرعی جواب می‌داده، این‌کار بر هر مسلمانی واجب است.

الشافی فی الامامة للشریف المرتضی، ج۳، ص۲۵۱

یعنی امیر المومنین (علیه السلام) این کار را به عنوان یک تکلیف شرعی و أمری واجب انجام می‌داد.

در مورد مشورت دادن‌های امیر المومنین (علیه السلام)، تحلیلی وجود دارد که خیلی شیرین است. امیر المومنین (علیه السلام) می‌بیند که مثلا در رابطه با ارث پدر و مادر، مشکلی پیش آمده است. از خلیفه دوم سوال می‌کنند، جواب بیراهه می‌دهد و می‌خواهد به آن عمل کند. امیر المومنین (علیه السلام) حکم شرعی را که خلاف نظر دیگر صحابه است، بیان می‌کند. در حقیقت، این وظیفه حضرت، صیانت از شریعت است.

امیر المومنین (علیه السلام) می‌بیند که یک زن دیوانه‌ای را سنگسار می‌کنند. می‌گوید:

چه شده است؟ می‌گویند: زنا کرده است. امیر المومنین (علیه السلام) می‌فرماید: مگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نفرموده است که مجنون، حکم ندارد و رُفِعَ القلم است؟ بلافاصله این مجنون را که برای سنگسار برده بودند، آزاد می‌کنند.

در حقیقت، حضرت علی (علیه السلام) برای نجات جان آن مظلوم کار کرده است، نه همکاری با خیلفه.

در زمان عثمان، زنی را سنگسار می‌کنند. امیر المومنین (علیه السلام) می‌گوید:

چه شده است؟ می‌گویند: این زن، هنوز ۷ ماه از ازدواجش نگذشته است که بچه به دنیا آورده است و باید ۹ ماه طول بکشد. امیر المومنین (علیه السلام) به عثمان می‌گوید: مگر قرآن را نخوانده‌ای که می‌فرماید:

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا

(سوره أحقاف/آیه۱۵)

از طرفی هم می‌فرماید:

وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ

(سوره بقره/آیه۲۳۳)

یعنی اگر ۲ سال شیرخوارگی را از ۳۰ ماه کم کنیم، حداقل مدت حمل، ۶ ماه می‌شود. همه حاضرین مبهوت می‌مانند.

امیر المومنین (علیه السلام) در حقیقت، انسان مظلومی را از سنگسار شدن نجات می‌دهد و حکم شرعی را برای آیندگان تبیین می‌کند.

در بعضی از جنگ‌ها، امیر المومنین (علیه السلام) همکاری کرده است. به عنوان نمونه، در جنگ نهاوند، خلیفه دوم عشق به کشورگشایی داشت. کشورگشایی که در هیچ‌یک از دستورات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیامده است و به آن هم وصیت نکرده است و خلاف سیره و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. در این جنگ، عمار یاسر به خلیفه دوم نامه می‌نویسد:

جناب عمر! اینها از تمام شهرهای ایران ـ اهل ری، سمنان، ساوه، همدان، نهاوند، اصفهان، قم، کاشان، راوند، فارس، کرمان و آذربایجان ـ بسیج شده‌اند و ۱۵۰ هزار نیروی رزمنده آماده کرده‌اند برای حمله به کشور اسلامی تا مسلمانان را قلع و قمع کنند و شهرهای اسلامی را از بین ببرند.

فلما ورد الکتاب علی عمر بن الخطاب رضی الله عنه و قرأه و فهم ما فیه، وقعت علیه الرعدة و النفضة حتی سمع المسلمون أطیط أضراسه، ثم قام عن موضعه حتی دخل المسجد و جعل ینادی: أین المهاجرون و الأنصار؟ ألا! فاجتمعوا رحمکم الله و أعینونی أعانکم الله. قال: فأقبل إلیه الناس من کل جانب، حتی إذا علم أن الناس قد اجتمعوا و تکاملوا فی المسجد وثب إلی منبر رسول الله (صلی الله علیه و سلم و آله) فاستوی علیه قایما و إنه لیرعد من شدة غضبه علی الفرس، فحمد الله عز وجل و أثنی علیه و صلی علی نبیه محمد صلی الله علیه و سلم ثم قال: أیها الناس! هذا یوم غم و حزن فاستمعوا ما ورد علی من العراق، فقالوا: و ما ذاک یا أمیر المؤمنین؟ فقال: إن الفرس أمم مختلفة أسماؤها و ملوکها و أهواؤها و قد نفخهم الشیطان نفخة فتحزبوا علینا و قتلوا من فی أرضهم من رجالنا و هذا کتاب عمار بن یاسر من الکوفة یخبرنی بأنهم قد اجتمعوا بأرض نهاوند فی خمسین و مایة ألف و قد سربوا عسکرهم إلی حلوان و خانقین و جلولاء و لیست لهم همة إلا المداین و الکوفة و لین وصلوا إلی ذلک فإنها بلیة علی الإسلام و ثلمة لا تسد أبدا و هذا یوم له ما بعده من الأیام، فالله الله یا معشر المسلمین! أشیروا علی رحمکم الله، فإنی قد رأیت رأیا غیر أنی أحب أن لا أقدم علیه إلا بمشورة منکم لأنکم شرکایی فی المحبوب و المکروه....

وقتی این نامه به عمر رسید و نامه را خواند و فهمید که ۱۵۰ هزار رزمنده، علیه کشور اسلامی بسیج شدند، بدن عمر لرزید. حتی مسلمانان هم صدای به‌هم خوردن دندان‌های عمر را شنیدند. سپس بلند شد و به مسجد رفت و فریاد زد: کجایند مهاجرین و انصار! جمع شوید، مرا کمک کنید! خداوند، شما را کمک کند...، امروز روز غم و حزن است و جامعه اسلامی در آستانه نابودی است و.... صحابه هم او را دلداری دادند که آرام باشد،....

عثمان گفت:

بهترین راه این است که شما تمام مهاجرین و انصار را جمع کنی و خودت هم پیشاپیش و به تمام مردم شام و یمن و مکه و مدینه نامه بنویسی که به جبهه بیایند تا لشکر بزرگی تشکیل شود و به جنگ با دشمن برود.

حضرت علی (علیه السلام) هم در گوشه‌ای نشسته بود و عمر به او گفت:

تو چرا ساکت هستی؟ چرا چیزی نمی‌گویی؟

چون می‌دانست تنها کسی که می‌تواند رأی درستی داشته باشد، حضرت علی (علیه السلام) بود. این‌همه صحابه نشسته بودند یا دلداری می‌دادند و بزرگ‌ترین آنها عثمان بود که این‌چنین نظریه داد. امیر المومنین (علیه السلام) بلند شد و فرمود:

آنچه که عثمان گفت، اشتباه است و به ضرر جامعه اسلامی است. اگر همه مردم شام از خانه بیرون بیایند، حکومت روم منتظر است و بلا فاصله دستور می‌دهد تا تمام شام را با خاک یکسان کنند و تمام زنان و کودکان را به اسیری بگیرند. اگر مردم یمن هم از خانه بیرون بیایند، افرادی هستند مانند پادشاه حبشه که حمله می‌کنند و یمن را با خاک یکسان می‌کنند. اگر خودت به جبهه بروی، می‌گویند: این حاکم و خلیفه مسلمین است و عرصه به قدری بر مسلمانان تنگ شده است که حتی خود خلیفه مسلمانان آمده است. آن وقت دستور حمله شدیدتری می‌دهند که اگر خلیفه مسلمانان را نابود کنیم، دیگر اسلامی نخواهد بود. حضور تو در جبهه، باعث می‌شود رزمندگان ایران، شجاع‌تر بشوند و محکم‌تر حمله کنند و فانحه اسلام خوانده شود.

همه از سخنان امیر المومنین (علیه السلام) مبهوت ماندند. امیر المومنین (علیه السلام) دستور داد:

نصف مردم یمن و شام، در شهر سنگر بگیرند و نصف دیگر خارج شوند و خودت هم در مدینه بمان و فرماندهی کن و حضور خلیفه مسلمانان در جنگ، به صلاح نیست.

این کار را کردند و ۱۵۰ هزار رزمنده ایرانی را شکست دادند.

کتاب الفتوح إبن أعثم الکوفی، ج۲، ص۲۹۵ـ۲۹۱

حالا ما می‌گوییم:

اولا: شما که می‌گویید امیر المومنین (علیه السلام) مشاور عالی خلفاء بود، خلیفه دوم همه را جمع کرد، نه فقط امیر المومنین (علیه السلام) را. عمر از مردم درخواست کمک کرده است و هر کسی نظر می‌دهد و در کنار اینها، عمر، نظر حضرت علی (علیه السلام) را جویا می‌شود.

ثانیا: آیا این کار حضرت علی (علیه السلام)، همکاری با خلیفه است یا نجات اسلام و امت اسلامی حساب می‌شود؟ شکی نیست که اگر این حرکت حضرت علی (علیه السلام) نبود، نه اسلامی بود و نه حکومتی. امیر المومنین (علیه السلام) به عنوان تکلیف شرعی این کار را انجام داده است. غالب مشورت‌های امیر المومنین (علیه السلام) هم به این شکل بوده است.

امام خمینی (ره) در مکاسب محرمه می‌فرماید:

آنچه که بعضی‌ها نوشته‌اند امام حسن (علیه السلام) در بعضی از جنگ‌های زمان عمر شرکت کرده، دروغ محض و إفتراء است.

مرحوم مطهری (ره) و دکتر آیتی هم همین را می‌گویند.

علامه عسگری (ره) کتابی دارد به نام علی و الخلفاء و از کتاب‌هایی است که مطالعه‌اش برای طلاب واجب است. ایشان تمام همکاری‌های امیر المومنین (علیه السلام) را با ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه در این کتاب جمع کرده است. ایشان می‌گوید:

ابوبکر ـ در دوران ۲۷ ماه خلافت ـ در ۱۴ مورد به حضرت علی (علیه السلام) مراجعه کرده است که ۹ مورد، پرسش علمی و شرعی و ۴ مورد، قضاوت و یک مورد، نظامی ـ مسئله اهل ردّه ـ بوده است.

اگر حضرت علی (علیه السلام)، مشاور عالی ابوبکر بود، اگر ابوبکر در طول این ۲۷ ماه، هر ماه یک مشورت با حضرت علی (علیه السلام) می‌کرد، ۲۷ مورد می‌شد.

عمر ـ در دوران ۱۲۵ ماه خلافت ـ در ۸۵ مورد به حضرت علی (علیه السلام) مراجعه کرده است. در امور قضایی، ۵۹ مورد و پرسش علمی، ۲۱ مورد و امور مالی، ۳ مورد، و امور نظامی، ۲ مورد بوده است

یعنی هر ۵/۱ ماه، یک مراجعه. آیا می‌توانیم با این مشاوره‌ها، امیر المومنین (علیه السلام) را مشاور عالی عمر بدانیم؟

عثمان ـ در دوران ۱۴۴ ماه خلافت ـ در ۸ مورد به حضرت علی (علیه السلام) مراجعه کرده است. ۳ مورد رجوع مستقیم خلیفه به حضرت علی (علیه السلام)، ۴ مورد هم حضرت علی (علیه السلام) در جامعه بود و عثمان از دیگران سوال کرده و جواب دادند و امیر المومنین (علیه السلام) هم در کنار دیگر صحابه جواب داده است و....

سالی یک مورد مراجعه هم نمی‌شود. آیا نام این را مشاور عالی می‌توان گذاشت؟

عثمان به حضرت علی (علیه السلام) می‌گوید:

إنک لکثیر الخلافة علینا.

تو با ما بسیار مخالفت می‌کنی.

مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰۰ ـ مسند أبی یعلی، ج۱، ص۳۴۰

در مورد ازدواج أم کلثوم با خلیفه دوم، إن شاء الله مفصل جواب خواهیم داد که بر مبنای تهدید و زور بوده است و امیر المومنین (علیه السلام) هم بنای مخالفت و درگیری نداشته است. البته بسیاری از بزرگان ما و اهل‌سنت مانند نووی معتقدند که اصل این ازدواج، دروغ است. کسی که زن عمر بود به نام أم کلثوم، دختر ابوبکر بود که در خانه حضرت علی (علیه السلام) بزرگ شده است، نه دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها). چون اسماء بنت عمیس، همسر جعفر طیار بود و بعد از شهادت جعفر طیار، همسر ابوبکر شد و بعد از ابوبکر هم همسر حضرت علی (علیه السلام) شد.

ما در بحث پاسخ به شبهات، نمی‌خواهیم تند وارد شویم و می‌خواهیم با زبان نرم و علمی وارد شویم و از کتاب‌های خودشان پاسخ بدهیم. جواب‌هایی که مقداری گزندگی داشته باشد، نه تنها دلنشین نیست، بلکه عداوت و کینه را نسبت به پاسخ دهنده بیشتر می‌کند. این توصیه ما به عزیزان و بزرگواران است که یا در مسند پاسخگویی به شبهات ننشینند و یا اگر می‌خواهند وارد شوند، نه تنها نباید سخن گزنده و توهین آمیز بگویند، بلکه اگر آنها هم توهین کردند:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

(سوره فرقان/آیه۶۳)

اگر طرف مقابل، فحش ناموسی هم داد، به خاطر حضرت علی (علیه السلام) نباید جواب بدهد. اگر کسی هم‌چنین روحیه‌ای دارد، وارد میدان شود. در غیر این‌صورت، اگر وارد شود، ضررش بیش از نفع و تخریبش بیش از آبادی است.

نکته‌ای که ما از آن غافل مانده‌ایم، شیون امامت است و در پاسخ‌دادن‌ها به آن توجه نداریم:

۱. هدایت:

یکی از شیون امامت، هدایت مردم است:

إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ

(سوره رعد/آیه۷)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

یا علی! تو هادی امت من هستی.

الدر المنثور للسیوطی، ج۴، ص۴۵ ـ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۵۲۰ ـ فتح القدیر للشوکانی، ج۳، ص۷۰ ـ تفسیر الآلوسی، ج۱۳، ص۱۰۸ ـ جامع البیان لإبن جریر الطبری، ج۱۳، ص۱۴۲ ـ مناقب آل أبی طالب لإبن شهر آشوب، ج۲، ص۲۸۱ ـ مناقب علی بن أبی طالب (علیه السلام) لإبن مردویه الأصفهانی، ص۲۶۶

۲. مرجعیت علمی أمت:

إنی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی اهل بیتی.

۳. تبیین موارد اختلافی أمت:

یا علی! أنت تبین لأمتی ما اختلفوا فیه بعدی.

المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج۳، ص۱۲۲ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۳۸۷ ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج۹، ص۱۶۹ ـ ینابیع المودة لذوی القربی للقندوزی، ج۲، ص۴۸۸

تمام اینها با مدارک اهل‌سنت است و صحیح.

۴. حفظ شریعت:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

فی کل خلوف من أمتی عدول من أهل بیتی ینفون من هذا الدین تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین، ألا إن أیمتکم و فدکم إلی الله عز وجل، فانظروا بمن توفدون.

ینابیع المودة لذوی القربی للقندوزی، ج۲، ص۳۶۶

۵. بسط عدالت و ایجاد مدینه فاضله:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

إن تولوا علیا، تجدوه هادیا مهدیا یسلک بکم الطریق المستقیم.

مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰۹ ـ المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج۳، ص۷۰ ـ شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج۱، ص۸۳ ـ ینابیع المودة لذوی القربی للقندوزی، ج۲، ص۲۵۱

ما باید در پاسخ‌ها، نگاهی هم به وظایف و شیون امامت هم داشته باشیم. همان‌طور که سید مرتضی (ره) هم جواب داد، حضرت علی (علیه السلام) در این قضایا، به عنوان تکلیف واجب و أمر لازم، این کارها را انجام داده است. حضرت علی (علیه السلام) چه خلیفه باشد و چه نباشد، به شیون امامت خود عمل می‌کند. بحث تشکیل حکومت زمانی بر امام (علیه السلام) واجب است که زمینه‌اش فراهم و مقدماتش حاصل شود. در خطبه شقشقیه هم فرمود:

أما والذی فلق الحبة و برأ النسمة! لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس أولها و لألفیتم دنیاکم هذه أزهد عندی من عفطة عنز.



موسسه حضرت ولیعصر(عج)