و این‌ها، همان‌ها نیستند؟!
 

در کتب شیعی به نقشه‌ی تروری از جانب منافقین اشاره‌شده که پس از واقعه‌ی غدیر و در بازگشت از حجّة‌الوداع رخ‌می‌دهد و حذیفه در این واقعه شاهد منافقینی است که در عقبه‌ی هرشی کمین‌گرفته و قصددارند رسول خدا را طبق برنامه‌ی قبلی و در تاریکی به‌قتل‌رسانند.(۱) دراین‌باره امّا در کتب عامّة سخنی به‌میان‌نیامده‌است.

لیکن ایشان از ترور نافرجام رسول خدا توسّط منافقین در بازگشت از عقبه ‌ی تبوک به صراحت و بسیار سخن‌گفته‌اند. از آن جمله‌اند: مسلم، ابن‌کثیر، امام احمد، بیهقی، هیثمی (۲)و... که اینان به سند ولیدبن‌جُمیع از ابی‌الطّفیل این حدیث را نقل‌نموده‌اند. البته در این نقل‌ها خبری از نام آن منافقین نیست. امّا ابن‌حزم این دانشمند برجسته‌ی اهل‌تسنّن با آوردن حدیثی از ولیدبن‌جُمیع از حذیفه‌بن‌یمان نام ایشان را چنین ذکرکرده: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و سعدبن‌ابی‌وقّاص. 

ولی وی حدیث را با تضعیف ولیدبن‌جُمیع ساقط می‌کند.(۳) درحالی‌که کثیری از علمای اهل‌تسنّن وی را توثیق‌ نموده و او جزء رجال بخاری و مسلم و دیگر صحاح است.(۴) 

این اتّفاق‌ها: عدم نقل ترور پس از واقعه‌ی غدیر، عدم نقل حدیث حذیفه که در آن اسامی ذکر شده و اسقاط حدیث بدون دلیل صحیح از سوی ابن‌حزم حتماّ دلیلی دارد و ما آن دلیل را در سخن امام ذهبی یافتیم.

وی کتمان چنین حقایقی را در رابطه با صحابه بر تک‌تک مردم و علما واجب دانسته‌ است.(۵) 

سخن این‌جاست که منظور از آن مردمی که خدای متعال به رسول‌اش وعده‌ی حفاظت از آسیب‌شان را در غدیر خم داد،(مایده/۶۷) چه کسانی بودند؟

آیا ایشان از جمله‌ی همان عدّه‌ای نیستند که به عقیده‌ی ذهبی کتمان چنین حقایقی در مورد ایشان بر همگان واجب است؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ۲۸ - ص ۹۷ – ۱۰۱و ج ۳۷ ص ۱۱۵ و ۱۳۵. عوالم: ج ۳:۱۵ ص ۳۰۴. اقبال الاعمال: ص ۴۵۸. 
فتعاقدوا وتحالفوا علی أن ینفروا به ناقته، وکانوا أربعة عشر رجلا... فقال حذیفة: فدعانی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ودعا عمار بن یاسر وأمره أن یسوقها وأنا أقودها

۲ـ ترور پیامبر در منابع اهل‌تسنّن بدون ذکر اسم این منافقین
مسلم در صحیح خود- ج ۸ - ص ۱۲۳- کتاب صفات منافقین و احکامهم
(حدثنا) زهیر بن حرب حدثنا أبو أحمد الکوفی حدثنا الولید بن جمیع حدثنا أبو الطفیل قال کان بین رجل من أهل العقبة وبین حذیفة بعض ما یکون بین الناس فقال أنشدک بالله کم کان أصحاب العقبة قال فقال له القوم اخبره إذ سألک قال کنا نخبر انهم أربعة عشر فان کنت منهم فقد کان القوم خمسة عشر واشهد بالله ان اثنی عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد وعذر ثلاثة قالوا ما سمعناه منادی رسول الله صلی الله علیه وسلم ولا علمنا بما أراد القوم وقد کان فی حرة فمشی فقال إن الماء قلیل فلا یسبقنی إلیه أحد فوجد قوما قد سبقوه فلعنهم یومیذ
ابن‌کثیردر تفسیرش- ج ۲ - ص ۳۸۷: وکذا قد حکی فی معجم الطبرانی قاله البیهقی ویشهد لهذه القصة بالصحة ما رواه مسلم حدثنا زهیر بن حرب...
امام احمد در مسند خود،- ج ۵ - ص ۳۹۰ – ۳۹۱، بیهقی در السنن الکبری ج ۹ - ص ۳۳
و هیثمی در مجمع الزواید،- ج ۱ - ص ۱۱۰:... فلما کان بعد ذلک نزع بین عمار وبین رجل منهم شی ما یکون بین الناس فقال أنشدک بالله کم أصحاب العقبة الذین أرادوا أن یمکروا برسول الله صلی الله علیه وسلم قال نری أنهم أربعة عشر قال فان کنت فیهم فکانوا خمسة عشر ویشهد عمار ان اثنی عشر حزبا لله ورسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد. رواه الطبرانی فی الکبیر ورجاله ثقات

۳ـتصریح ابن حزم به برخی از اسامی منافقین که قصد ترور رسول خدا را داشتند و اسقاط حدیث به دلیل ولید بن جمیع:
ابن حزم در المحلّی- ج ۱۱ - ص ۲۲۴: وأمّا حدیث حذیفة فساقط لأنه من طریق الولید بن جمیع وهو هالک ولا نراه یعلم من وضع الحدیث فإنه قد روی أخبارا فیها ان أبا بکر. وعمر. وعثمان. وطلحة. وسعد بن أبی وقاص رضی الله عنهم أرادوا قتل النبی صلی الله علیه وسلم وإلقاءه من العقبة فی تبوک وهذا هو الکذب الموضوع الذی یطعن الله تعالی واضعه فسقط التّعلق به والحمد لله رب العالمین

۴ـ جرح و تعدیل عبدالله‌بن‌جمیع
معرفة الثقات - العجلی - ج ۲ - ص ۳۴۲: (۱۹۴۳) الولید بن عبد الله بن جمیع الزهری مکی ثقة وقال مرة حجازی
تاریخ ابن معین، الدارمی - یحیی بن معین - ص ۲۲۲:۸۳۸ - وسألته عن الولید بن جمیع فقال: ثقة
میزان الاعتدال - الذهبی - ج ۴ - ص ۳۳۷: ۹۳۶۲ - الولید بن جمیع [ د، ت، س، م ]. هو ابن عبد الله بن جمیع الزهری الکوفی. عن أبی الطفیل، وأبی سلمة بن عبد الرحمن. وعنه یحیی [ ابن سعید ] (۱) القطان، وأبو أحمد الزبیری، وجماعة. وثقه ابن معین، والعجلی. وقال أحمد وأبو زرعة: لیس به بأس. وقال أبو حاتم: صالح الحدیث. وقال ابن حبان: فحش تفرده فبطل الاحتجاج به. وقال الحاکم: لو لم یذکره مسلم فی صحیحه لکان أولی. وقال الفلاس: الولید ابن عبد الله بن جمیع الزهری من أنفسهم، کوفی، کان یحیی لا یحدثنا عنه، فلما کان قبل موته بقلیل أخذتها من علی الصایغ، فحدثنی بها، وکانت ستة أحادیث. معاویة بن هشام، عن الولید بن عبد الله بن [ أبی سلمة ] (۲) جمیع، حدثنی أبو الطفیل، سمعت أبا هریرة یقول: شکوت إلی رسول الله صلی الله علیه وسلم سوء الحفظ، فقال: افتح کساءک ففتحت. ثم قال: اجمعه، فجمعته، فما نسیت شییا سمعته منه.
تقریب التهذیب - ابن حجر - ج ۲ - ص ۲۸۶: ۷۴۵۹ - الولید بن عبد الله بن جمیع الزهری المکی نزیل الکوفة صدوق یهم ورمی بالتشیع من الخامسة / بخ م د ت س.
۵کلام بزرگان هنگامی که برای ما معلوم شود که از روی هوا و عصبیت است، به آن التفاتی نمی‌شود بلکه از آن دست کشیده شده و روایت نمی‌شود. همانطور که ثابت شده است صرفنظر کردن از بیشتر آن چه بین صحابه و جنگ میان آنان (که خدا از همه ی آنان راضی باد!!). و هنوز هم آن در دیوان‌ها و کتب و جزء ها از کنار ما رد می‌شوند، ولی بیشتر آن منقطع و ضعیف است و بعضی از آن دروغ است، و این است آن چه در دستان ما و بین علمای ماست. پس شایسته است ترک و پنهان داشتن آن، بلکه از بین‌بردنش تا قلب‌ها بر حبّ صحابه صاف‌شود و راضی‌شدن از آنان زیاد شود. و کتمان این امر بر عامّه‌ی مردم و تک تک علما واجب است. 
سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج ۱۰ - ص ۹۲
کلام الاقران إذا تبرهن لنا أنه بهوی وعصبیة، لا یلتفت إلیه، بل یطوی ولا یروی، کما تقرر عن الکف عن کثیر مما شجر بین الصحابة وقتالهم رضی الله عنهم أجمعین، وما زال یمر بنا ذلک فی الدواوین والکتب والاجزاء، ولکن أکثر ذلک منقطع وضعیف، وبعضه کذب، وهذا فیما بأیدینا وبین علماینا، فینبغی طیه وإخفاؤه، بل إعدامه لتصفو القلوب، وتتوفر علی حب الصحابة، والترضی عنهم، وکتمان ذلک متعین عن العامة وآحاد العلماء