و اما فاطمه...
و اما فاطمه...
و اما فاطمه...
گرچه آسمانی بود اما به هییت زمینی ها خلق شد تا که بشر باشد، مثل ما.
گرچه، دخت رحمت بود و مادر مردان توحید و همسر مولای عالم، اما خود حکایتی داشت از نورانیتی عالم افروز...
و اما فاطمه، نماز محو قنونتش بود، سجود در طواف رکنش بود و رکوع خاضع تسبیحش.
سبوح قدوس که میگفت عالم به یکباره تسبیح میخواند، الله اکبر که میخواند، لا اله الا الله بود که از منارههای کوه ها برمی خاست. موج ها در هم میآمیخت و غوغا میکرد وقتی لب به ذکر میگشود...
***
و اما فاطمه، کسی نبود در این دنیا که شویش شود، پس خالق احسن، علی را خلق کرد، آن هم به هییت انسان تا که بشر باشد مثل ما...
آن قدر نقش علی بر چهره اش نشست تا که دست شیطان جای سیلی بر صورتش نشاند...
آن قدر گفت: علی علی علی... تا که...
و اما فاطمه، او را کشتند، سلام الله علیها
ارسال نظرات