در این مختصر با استفاده از رهنمودهای معصومین(علیهم السلام) و علمای بزرگوار در محضر درخشانترین سیمای نورانی از تبار امام کاظم(علیه السلام) و آفتاب خطه خراسان مینشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا میگیریم.
اصولا رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه(علیهم السلام) طبق روایاتی که داریم قبلاز این عالم انواری بودهاند در ظل عرش و در انعقاد نطفه و طینت از بقیه مردم امتیاز داشتهاند.»
حضرت امام خمینی ضمن بیان مطلب فوق افزودهاند:
«ومقاماتی دارند الی ماشاء الله چنانکه در روایات معراج جبرییل عرض میکند:
... هرگاه کمی نزدیکتر میشدم، سوخته بودم.
با این فرمایش که... ما با خداحالاتی داریم که نه فرشته مقرب آن را میتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل. این جزء اصول مذهب ماست که ائمه(علیهم السلام) چنین مقاماتی دارند.
چنانکه به حسب روایات این مقامات معنوی برای حضرت زهرا(علیه السلام) هم هست.»
پیشوایان شیعه تمام عمر خویش را صرف بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده، نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی پرتوافشانی کرده و میکند.
در این مختصر با استفاده از رهنمودهای معصومین(علیهم السلام) و علمای بزرگوار در محضر درخشانترین سیمای نورانی از تبار امام کاظم(علیه السلام) و آفتاب خطه خراسانمینشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا میگیریم.
دستت نمیرسد که بچینی گلی ز شاخ باری بپای گلبن ایشان گیاه باش
۱- عبادت و نیایش
امام خمینی مینویسد:
فرموده ائمه(علیهم السلام) که:
«عبادت ما عبادت احرار است که فقط برای حب خداست، نه طمع به بهشت یا ترس از جهنم است» از مقامات معمولی و اول درجه ولایت است. از برای آنها در عبادات حالاتی است که به فهم ما و شما نمیگنجد.
و در جای دیگر میفرماید: شما خیال میکنید گریههای ائمه طاهرین(علیهم السلام) و... برای تعلیم بوده و میخواستهاند به دیگران بیاموزند؟
آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا میگریستند و میدانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است.
از مشکلات، سختیها ناهمواریهای عبور از صراط که یک طرف آن دنیا و طرفدیگرش آخرت میباشد و از میان جهنم میگذرد خبر داشتند.
از عوالم قبر، برزخ،قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند از این روی هیچگاه آرام نداشته و هموارهاز عقوبات شدید آخرت به خدا پناه میبردند.
شیخ صدوق (متوفا به سال ۳۸۱) ازابراهیم بن عباس نقل میکند که: حضرت رضا(علیه السلام) در شب کم میخوابید و بیشتر بیدارمیماند، اکثر شبهایش را از اول شب تا صبح احیا میداشت (و به عبادت و نیایش میپرداخت).
و حتی اهل منزل خود را به نماز شب وادار میساخت.
شیخ صدوق در جای دیگر از رجاء بن ابیضحاک نقل میکند که وی گفت:
مامون به من ماموریت داد تا حضرت رضا(علیه السلام) را (به اجبار) از مدینه به مرو بیاورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصی امام را بیاورم و وی را از قم عبور ندهم (چون مرکز شیعیان بود و احتمال شورش میرفت) و شب و روز میبایست به نگهبانی از آن حضرت مشغول باشم. از مدینه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند کسی را مانند او در تقوا و کثرت ذکر خدا و خوف از او در تمام اوقات ندیدم. و سپس به تفصیل، کیفیت ادای نمازها و ذکرها و راز و نیازهای حضرت را شرح میدهد.
آن حضرت درباره وحشت و هراس شیطان از نماز و نمازگزار میفرماید:
شیطان همواره از مومنی که مراقب وقت نمازهای پنجگانهاش باشد در هراساست و در صورتی که وی نمازهای خود را ضایع کند بر او جرات پیدا میکند و کم کماو را در گناهان بزرگ میاندازد.
برخیز و شست و شو کن با اشک خود وضو کن تحصیل آبرو کن در پیشگاه یزدان دور افکن این ریا را وین کبر و این هوی رایکدم بخوان خدا را چون عاشقی پریشان
۲- انس به قرآن و تامل در آن
اصولا پیوند میان قرآن و عترت پیوندی عمیق،جاودانه و پایدار است که حدیث شریف ثقلین بدان شهادت داده است.
شیخ صدوق از یکی از معاصران حضرت چنین نقل کرده است: همه کلام حضرت و جوابها ومثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یک بار قرآن را ختم میکرد و میفرمود:
اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم میتوانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیهاینمیرسم مگر اینکه در معنای آن و اینکه درباره چه چیزی و در چه وقتی نازل گشته،میاندیشم.
آن حضرت در مورد پیروی از قرآن میفرماید: قرآن کلام و سخن خداست ازآن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه میشوید. (۱۲)
۳- اطاعت از ولی امر
اساسا تمامی ائمه اطهار(علیهم السلام) تا قبل از رسیدن بهمقام امامت مطیعترین فرد نسبتبه ولی امر خویش بودهاند.
امام کاظم(علیه السلام) فرمودهاند: «علی، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم راشنواتر و دستوراتم را مطیعتر است».
و اینک ما که در زمان غیبتحضرت صاحبالعصر(علیه السلام) بسر میبریم نیز بایستی با تمام توان خویش از ولایت فقیه که منصبنمایندگی از جانب حضرت حجت(علیه السلام) است، حمایت و پاسداری نماییم. و چه بسیار دور ازحقیقتاند آنان که با طرح شبهات کودکانه میخواهند اصل ولایت فقیه را زیر سؤالبرند، در صورتی که اطاعت از ولی فقیه در زمان غیبت، مورد تصریح حضراتمعصومین(علیهم السلام) قرار گرفته است و حضرت امام خمینی نیز به تفصیل در کتابولایت فقیه به شرح آن پرداختهاند.
در قسمتی از کتاب فوق میخوانیم:
الفقهاء امناء الرسل.. همانطور که پیغمبر اکرم مامور اجرای احکام و برقرارینظامات اسلام بود و خداوند او را رییس و حاکم مسلمین قرار داده و اطاعتش راواجب شمرده است فقهای عادل هم بایستی رییس و حاکم باشند و اجرای احکام کنند ونظام اجتماعی اسلام را مستقر گردانند.
۴- علم و دانش
شیخ طبرسی (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل میکند که: امام کاظم(علیه السلام) همواره به فرزندان خویش میفرمود: این برادر شما، علی بن موسی،عالم آل محمد است، پس از وی در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیم میدهند را حفظ کنید، چرا که از پدرم (امام صادق(ع» چندین بار شنیدم که میفرمود:
عالم آل محمد در صلب توست و ای کاش او را درک میکردم. یک بار خودآن حضرت فرمودند:
من در روضه (مسجد النبی ص) مینشستم، در مدینه دانشمندان زیادی بودند، هرگاهیکی از آنها در پاسخ دادن به مطلبی عاجز میگشت، همگی به من اشاره میکردند ومسایلی را پیش من میفرستادند و من به آنها پاسخ میدادم.
آری! از سربلندیندیده قافش صدای سیمرغ.
شیخ طبرسی از هروی نقل کرده است که: هیچ کس را دانشمندتر از علی بن موسیالرضا(علیه السلام) ندیدم و هیچ دانشمندی نیز وی را ندید مگر اینکه همانند من به فضل ودانش او شهادت داد.
شیخ صدوق مینویسد: مامون افرادی را از فرقهها و گروههایمختلف و گمراه دعوت میکرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پیروزشوند و این به جهتحقد و حسدی بود که نسبتبه آن حضرت در دل داشت، اما امام باکسی به بحث ننشست جز آنکه در پایان به فضیلت آن حضرت اعتراف کرد و در برابراستدلال امام سر فرود آورد.
آری «چراغی را که ایزد برفروزد» هیچکس را توانخاموشی آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا(علیه السلام) میفرماید:
... آنگاه که من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صایبین با زبان عبری خودشان و بر هربذان با زبانفارسیشان و بر رومیان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال کنم. و آنگاه که هر دستهای را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست ازعقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند مامون در مییابد مسندی کهبر آن تکیه کرده استحق او نیست و در این هنگام پشیمان میگردد. سپس فرمود:
«ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم».
۵-امر به معروف و نهی از منکر
طبق تصریح آیات قرآن و روایاتاهل بیت(علیهم السلام) امر به معروف و نهی از منکر از اهمیت ویژهای برخورداراست و اصولا سایر واجبات به واسطه آن دو برپا میگردند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده است: امر به معروف و نهی از منکر را ترک مکنید که در غیر این صورت ستمگران برشما مسلط میگردند و آنگاه هر قدر هم که دعا کنید اجابتنمیشود.
در جای دیگر نیز فرمودهاند:
قوام دین در سه چیز خلاصه میشود:امر به معروف، نهی از منکر و اقامه حدود.
با توجه به فرمایش حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که بالاترین جهاد سخنعدلی است که نزد فرمانروای ظالمی ایراد گردد حضرت رضا(علیه السلام) در مقاطع مختلفزندگی خویش با جلوههای گوناگون توانستبا بالاترین جهاد سیاستهای باطلزمامداران ستمگر زمان خویش را نقش بر آب نماید و چهره حق و حقیقت رابنمایاند.
نقش امر به معروف و نهی از منکر به حدی در زندگی آن حضرت بارز بود که یکی ازمهمترین علل شهادت حضرت رضا(علیه السلام) محسوب میگردد.
مرحوم شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) در باب اسباب شهادت آن حضرت، سهخبر نقل کرده است که موید ادعای مزبور میباشد.
و جالب اینجاست که در ضمن خبراول حضرت به پرونده ثروتهای بادآورده مامون و غیرقانونی بودن آنها نیز اشارتکرده است.
مرحوم شیخ کلینی (متوفا به سال۳۲۹) درباره عذاب تارکان امر به معروف و نهیاز منکر حدیثی از امام رضا(علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:
زمانی که امت من نسبتبه امر به معروف و نهی از منکر سهل انگاری کنند ومسوولیت را به گردن یکدیگر اندازند (و هر کس منتظر این باشد که دیگری آن راانجام دهد) در این صورت بایستی منتظر عذاب الهی باشند و این کار آنها به منزلهاعلان جنگ با خداست.
یکی از کنیزان مامون چنین گفته است:
«هنگامی که در منزل مامون بودیم در بهشتی از خوردنیهای و نوشیدنیها و بوی خوش و پول فراوان بسرمیبردیم اما همین که مامون مرا به امام رضا(علیه السلام) بخشید دیگر از آن همه ناز ونعمتخبری نبود، زنی که سرپرست ما بود، شب ما را بیدار میکرد و به نماز وادارمیساخت که بر ما سخت و گران میآمد و آرزو میکردم از آنجا رهایی یابم..»
کهالبته به زودی توسط حضرت به دیگری بخشیده شد زیرا لیاقتخدمت در منزل امام رانداشت.
همانطور که ملاحظه میشود، امام نسبتبه نماز شب خواندن اهل منزل عنایتداشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند که آنها را در آن موقع بیدارنمایند.
در اینجا یادآوری این نکته بجاست که میان «تحمیل عقیده» و «تحمیلعمل در برخی امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن کریم میخوانیم:
«لا اکراه فی الدین»[در دین تحمیل عقیده راه ندارد.] در صورتی که تحمیل عمل در برخی ازموارد که مصلحتبالاتری وجود دارد نه تنها جایز بلکه ضروری میباشد. به عنوانمثال وقتی معلمی دلسوز، دانشآموز خود را به انجام پارهای از تکالیف وادارمیسازد، هیچگاه نمیخواهد تحمیل عقیده نماید بلکه به خاطر در نظر گرفتن صلاح ومصلحت دانشآموزش به وی نوعی عمل را اجبار میکند و چه بسا همان دانشآموز پس ازرسیدن به مدارج عالی علمی از کار معلم بسیار خشنود و دلشاد گردد.
تذکرات دلسوزانه خمینی کبیر را مروری دوباره کنیم: باید همه بدانیم که آزادیبه شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود از نظر اسلام وعقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفتعمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجباست و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچهبرخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی استبطورقاطع اگرجلوگیری نشود همه مسوول میباشند و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکیاز امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودندخودشان مکلف به جلوگیری هستند خداوند تعالی مددکار همه باشد.
۶- هشیاری سیاسی و سازش ناپذیری
ائمه(علیهم السلام) نه فقط خود با دستگاههایظالم و دولتهای جایر و دربارهای فاسد مبارزه کردهاند بلکه مسلمانان را به جهادبر ضد آنها دعوت نمودهاند، بیش از پنجاه روایت در وسایل الشیعه و مستدرکو دیگر کتب هست که «از سلاطین و دستگاه ظلمه کنارهگیری کنید و به دهان مداحآنها خاک بریزید، هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین وچنان میشود..» خلاصه دستور دادهاند که با آنها به هیچ وجه همکاری نشود وقطع رابطه بشود.
امام خمینی در جای دیگر اینطور میفرمایند:
ائمه ما(علیهم السلام) همه شان کشته شدند برای اینکه همه اینها مخالف با دستگاه ظلمبودند اگر چنانچه امامهای ما تو خانههایشان مینشستند.. محترم بودند،روی سرشان میگذاشتند ائمه ما را، لکن میدیدند هر یک از اینها حالا کهنمیتواند لشرکشی کند از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینهارا از بین میبرد، اینها را میگرفتند حبس میکردند..
مرحوم شیخ کلینی از قولیکی از یاران امام رضا(علیه السلام) مینویسد:
پس از آنکه حضرت رضا(علیه السلام) به امامت رسید سخنانی ایراد فرمود که بر جان ویترسیدیم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبی آشکار کردی که بیم داریم این طاغوت(هارون) بر علیه شما اقدامی کند، و حضرت در جواب فرمود:
هر کاری میتواند انجام دهد..
یکی دیگر از یاران حضرت میگوید:
به امام عرض کردم: شما خود را به این امر (یعنی امامت) شهره ساخته و جای پدرنشستهاید، در حالی که از شمشیر هارون خون میچکد (و دوران اختناق عجیبیحکمفرماست، شما با چه جراتی چنین میکنید؟!) که آن حضرت با پاسخ خود به ویفهماند که این مسائل و ماموریتهای ائمه(علیهم السلام) قبلا از جانب الهی تعیینشده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.
امام هشتم با هشیاری سیاسی خویشتوانست پس از مرگ هارون (که در سال دهم از امامتحضرت اتفاق افتاد) در دوراننزاع و کشمکشهای میان دو برادر (یعنی امین و مامون) به ارشاد و تعلیم و تربیتشیعه ادامه دهد.
و بالاخره پس از به قدرت رسیدن مامون، با حرکتها و موضعگیریهای دقیق وحکیمانه نقش عظیم خویش را به خوبی ایفا نمود.
همانطور که معروف است مامون در میان خلفای بنیعباس از همه داناتر و زیرکتربود، از علوم مختلف آگاهی داشت و تمام اینها را وسیلهای برای پیشبرد قدرتشیطانی خویش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فریبی وی بود. وی با طرحیک نقشه حساب شده، ولایت عهدی حضرت را پیشنهاد کرد که اهداف مختلفی را دنبالمینمود از جمله: در هم شکستن قداست و مظلومیت امامان شیعه و پیروانشان،مشروعیتبخشیدن به حکومتخویش و خلفای جور قبلی و کسب وجهه و حیثیتبرای خویش،تخطیه شیعیان مبنی بر عدم اعتنا به دنیا و ریاست، کنترل مرکز و کانون مبارزات، دور کردن امام از مردم و تبدیل امام به یک عنصر درباری و توجیهگر دستگاه.
مقام معظم رهبری حضرت آیهالله خامنهای (مدظله العالی) ضمن برشمردن و توضیحاهداف فوق فرمودهاند:
در این حادثه، امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در برابر یک تجربه تاریخی عظیمقرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن میتوانستسرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. در این نبرد رقیب که ابتکار عمل را بدستداشت و با همه امکانات به میدان آمده بود مامون بود.
مامون با هوشی سرشار و تدبیری قوی و فهم و درایتی بیسابقه قدم در میدانینهاد که اگر پیروز میشد و اگر میتوانست آنچنانکه برنامهریزی کرده بود کار رابه انجام برساند یقینا به هدفی دست مییافت که از سال چهل هجری یعنی از شهادتعلی بن ابیطالب(علیه السلام) هیچیک از خلفای اموی و عباسی با وجود تلاش خود نتوانستهبودند به آن دستیابند یعنی میتوانست درخت تشیع را ریشهکن کند و جریان معارضیرا که همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافتهای طاغوتی فرو رفته بود بکلینابود سازد. اما امام هشتم با تدبیری الهی بر مامون فایق آمد و او را درمیدان نبرد سیاسی که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد و نه فقط تشیعضعیف یا ریشهکن نشد بلکه حتی سال دویست و یک هجری یعنی سال ولایتعهدی آن حضرتیکی از پر برکتترین سالهای تاریخ تشیع شد و نفس تازهای در مبارزات علویاندمیده شد و این همه به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حکیمانهای بود که آنامام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.
آری نمونههای هشیاری وتیزبینی آن حضرت در قضایای متعددی جلوهگر است مانند ماجرای نماز عید که هر چندبا پیشنهاد مامون بود اما حرکت و شیوه حضرت به گونهای بود که مامون دستورجلوگیری از اقامه نماز را صادر کرد و به قول رهبر عزیزمان «مامون را درمیدان نبردی که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد.»
۷- تواضع و فروتنی
مرحوم شیخ صدوق به نقل از یکی از معاصران حضرت رضا(علیه السلام)مینویسد: چون سفره انداخته میشد، غلامانش حتی دربان و نگهبان نیز با اوسر یک سفره مینشستند. مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال ۵۸۸) نیز مینویسد: روزی امام وارد حمام شد، مردی (که حضرت را نمیشناخت) از وی درخواست کرد تا اورا کیسه کشد، امام نیز پذیرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفیکردند و او با کمال شرمندگی و سرافکندگی از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا(علیه السلام)او را آرام نمود و به کار خود همچنان ادامه داد.
مرحوم کلینی طبق حدیثی فرموده:
شبی امام مهمان داشت، در میان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواستآن را اصلاح نماید ولی حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.
مرحوم علامه مجلسی (متوفا به سال ۱۱۱۱) چنین نقل کرده است:
مردی از اهالی بلخ گوید:
در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وی سفرهانداخته شد و خدمتکاران و غلامان، چه سیاهان و چه غیر ایشان، همگی را بر سر یکسفره نشاند، به امام عرض کردم:
فدایتشوم خوب بود برای اینها سفره جداگانهایمیانداختید. حضرت فرمود:
ساکت باش.
پروردگار همه کی است، پدر و مادر همه یکی است و پاداش و جزا (فقط) به عملبستگی دارد (نه بر حسب و نسب و جاه و مقام).
۸- احترام و محبت به دیگران
مرحوم اربلی (از دانشمندان قرن هفتم) در خبریکه نقل نموده است از قول یکی از معاصران امام رضا(علیه السلام) مینویسد: هرگز ندیدم کهامام در سخن خویش نسبتبه کسی بیاحترامی کند و هرگز ندیدم که کلام دیگری را قطع کند، و میگذاشت تا سخنانش به پایان رسد.. هیچ گاه در برابر کسی که مقابلش نشسته بود پاهایش را دراز نمیکرد و تکیه نمیزد. هرگز ندیدم به هیچ یک از خدمتکاران و غلامانش ناسزا گوید..
آن حضرت فرموده است:
محبت به دیگران نیمی از عقلانیت و خرد ورزی است.
و از آنجا که درصد قابل توجهی از کینهها ودلخوریها به سبب سخنان بیمورد و بعضا نیشداری است که نسبتبه یکدیگر اظهارمیگردد و شاید در اکثر موارد نیز بیقصد و غرض باشد آن حضرت فرمودهاند:
سکوت موجب جلب محبت میگردد.
//
سید علی رضا جعفری