نوروز یا روز نو در همه تقویمها، دورهها و در میان همه فرهنگها، با اسامی گوناگون مطرح بوده و هست، در این نوشتار نگاهی داریم بر نوروز در فرهنگ شیعیان. گردش زمین به دور خورشید و پدید آمدن روز و شب و فصول سال و نیز حرکت ماه بر گرد زمین، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبیعی، تقویم را پدید آورده است. آغاز هر سال، شروع جدیدی است که خود به نوعی انسان را با احساسی تازه و تولدی نو به حرکت درمیآورد. این آغاز همراه با شادی و سرور بوده و در هر فرهنگی آیینهای ویژهای برای نشان دادن خوشحالی و شادی مقرر شده است. در میان ایرانیان، این روز نو، روزی بود که شاه جدید ساسانی به تخت مینشست.
خواهیم دید که آخرین نوروز ایرانی که در آن آیینهای ویژهای را اجرا میکردند. روزی در اواخر خرداد ماه بود که یزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، این نوروز، هر سال با توجه به عدم محاسبه کبیسه و اهمال آن، در هر چهار سال یک روز به عقب میافتاد. پس از آمدن اسلام، سنت نوروز، پا برجا ماند و این بدان دلیل بود که مردم ایران، به سرعت اسلام را نپذیرفتند و تا یکی دو سه قرن، بسیاری از آنان بر آیین کهن خود بودند؛ حتی پس از پذیرش اسلام، نتوانستند به آسانی آن آداب را ترک کنند.
این نکته دانسته است که اسلام، دو عید را با عنوان عید فطر و اضحی با آیینهای ویژه مطرح کرد، هر چند این دو عید آغاز سال نبود، اما به هر روی عید طبیعی مسلمانان به شمار میآمد. در برابر، نه از سوی اهل سنّت و نه امامان شیعه، موضعگیری روشن و شناخته شده مفصلی نسبت به نوروز مطرح نشد و پس از این، به آنچه در این باره گفته شده اشاره خواهد شد.
بحث از نوروز در فرهنگ شیعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا که به منابع برجای مانده مربوط می شود، نخستین بار در مختصر مصباح شیخ طوسی از آن یاد شد. پس از آن در منابع دیگر هم وارد گردید. در این مقاله سیر ورود آن در منابع شیعه و موضعگیری فقهای شیعه درباره آن را توضیح خواهیم داد. نکته جالب توجه آنکه در دوره صفوی، آثار فراوانی در زمینه عید نوروز نوشته شد. شیخ آقا بزرگ تهرانی در زیر مدخل نوروزیه، از بیش از پانزده رساله که در دوره صفوی تألیف شده یاد کرده است. در این مقال برآنیم تا بر چند رساله نوروزیه که در این دوره تألیف شده، شرحی به دست دهیم.
نوروز، نخستین روز فروردین ماه شمسی به حساب میآید. محاسبه سال شمسی تا پیش از پیدایش تاریخ جلالی در سال ۴۶۷یا ۴۷۱ به این ترتیب بود که سال را به دوازده ماه و سی روز تقسیم میکردند که جمعاً ۳۶۰ روز میشد. پنج روز باقی مانده را در پایان آبان ماه یا اسفندماه بر آن میافزودند که جمعاً ۳۶۵ روز میشد. با این حال پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵/۵۱ ثانیه باقی میماند. این زمان در هر چهار سال، یک روز میشد و از آنجا که در محاسبه نمیآمد، روز اول فروردین در فصول سال تغییر می کرد. بنابراین ماههای شمسی نیز در آن زمان، مانند ماههای قمری در فصول سال متغیر بود. معنای این سخن، آن است که نوروز در آغاز فروردین واقعی، یعنی نقطه آغاز اعتدال ربیعی قرار نداشت.
زمانی که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی در سال ۶۳۲ میلادی به تخت نشست، روز نخست سال، یعنی اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوین)؛ مطابق با ۲۷ خرداد. پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب میآمد.
در سال۴۶۷.ق، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت یا اسفند بود. در این سال، ملکشاه سلجوقی، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقی از سال شمسی انجام دهند و روز اول فروردین را معین کنند. براساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنی، منجم مرو، عوض آن که براساس محاسبه قبلی، روز واقعی دوازدهم اسفند، اول فروردین دانسته شود، اول فروردین را هیجده روز جلوتر برده و در ابتدای اعتدال ربیعی، یعنی فروردین واقعی قرار گرفت. در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، ۳۶۵ روز محاسبه کرده (دوازده سی روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده میشد) و سال پنجم را ۳۶۶ روز محاسبه کردند. البته پس از هر هشت دوره چهار ساله، سال پنجم را ۳۶۶ قرار می دادند. در این محاسبه آن پنج ساعت و اندی نیز در محاسبه میآمد. بدین ترتیب، روز نوروز به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند.
اعیاد اسلامی
اسلام، دو عید را با عنوان عید فطر و اضحی با آیینهای ویژه مطرح کرد، هر چند این دو عید آغاز سال نبود، اما به هر روی عید طبیعی مسلمانان به شمار میآمد. در برابر، نه از سوی اهل سنّت و نه امامان شیعه، موضعگیری روشن و شناخته شده مفصلی نسبت به نوروز مطرح نشد و پس از این، به آنچه در این باره گفته شده اشاره خواهد شد
بنابراین، نخستین سالی که روز اول فروردین آن دقیقاً مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعی بود، سال ۴۶۷ یا ۴۷۱ بوده است. [درباره اختلاف در این که نوروز سلطانی در سال ۴۶۷ بوده است یا ۴۷۱، بنگرید: مقالات، ج ۱۰، ص ۱۶۸ پاورقی. توضیحات محیط طباطبایی در باره سیر تقویم در ایران نیز قابل توجه است. وی مشکل سال ۴۶۷ یا ۴۷۱ و مسأله افزودن پنج روز اضافی به آخر آبان و اسفند را نیز حل کرده است.
دانسته است که سال قمری، به عنوان سال شمار پذیرفته شده در آیینهای دینی در دین مبین اسلام پذیرفته شده و در میان مردم و کتابهای تاریخی مرسوم بوده است. در کنار آن، سال شمسی به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در امر کشاورزی و خراج و جز آن، اهمیت خود را حفظ کرده و در تقاویم محاسبه و یاد میشده است. تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر در فرهنگهای مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راهحلهای مختلفی برای آن عرضه شده است. «تقیزاده» سیری از این تطبیقها در میان تاریخ قمری و شمسی را مورد بحث قرار گرفته است.
در سال ۱۳۰۴ شمسی (۱۳۴۳ قمری، مطابق ۱۹۲۵میلادی) در ایران، تقویم شمسی به عنوان تقویم رسمی پذیرفته شد. محاسبه پیشین که دقیق بود، مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخست سال را سی و یک روز، و پنج ماه دوم را سی روز، و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار سال، سی روز محاسبه میشود. سالی که اسفند آن سی روز بود، را سال کبیسه نامیدند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مبنای محاسبه، سال شمسی بوده و سال قمری نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینی مورد تأکید قرار گرفت. {
این بود اجمالی از نوروز در تقویم شمسی. مهمترین نکته آن، این است که نوروز تا سال ۴۶۷ در سال متغیر بوده و پس از آن در آغاز اعتدال ربیعی، قرار گرفته و از آن پس تغییری نیافته است.
در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن، منابعی است که تا زمان شیخ طوسی تألیف شده است. آنچه که درباره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:
نخست آنکه نجاشی ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجاری نوشته است که وی از ثقات اصحاب است و کتابهایی داشته، از جمله کتاب ما رُوِی فی یوم النیروز. روشن نیست حجم روایاتی که وی در این کتاب جمعآوری کرده، چه اندازه بوده است. صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلی دانست، کتابی با عنوان «الاعیاد و فضایل النیروز» داشته است.
در منابع کهن، چند روایت نیز درباره نوروز آمده که به این ترتیب است:
- نخست روایتی از ابراهیم کرخی که ضمن آن، از امام صادق (علیه السلام) سؤال شده که شخصی مزرعه بزرگی دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایی (از طرف کسانی که بر روی آن کار می کنند) به او داده میشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه میدهند مسلمانند؟ ابراهیم میگوید: آری. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد.
- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفته شد: الیوم نیروز. حضرت فرمودند: «اصنعوا کل یوم نیروزا»؛ هر روز را نوروز کنید. و نقل دیگر، همان روایت آنکه حضرت فرمود: «نیروزنا کل یوم». این همان روایتی است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. در حاشیه نسخه ای از فهرست ابنندیم آمده است که ثابت بن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسی بود که فالوذج به امام علی علیه السلام، هدیه کرد و حضرت فرمود: «نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم». تعبیری که صاحب دعایم آورده، قدری متفاوت است. در آنجا آمده است: وقتی فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید، گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: «فنیروزا ان قدرتم کل یوم»؛ یعنی تهادوا و تواصلوا فی الله.
به جز آنچه از کتاب من لایحضره الفقیه نقل شد، در آثار صدوق، اشارهای به نوروز نشده است. تنها در «عیون اخبار الرضا»، ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده است که جعفر بن یحیی برمکی بعد از کشتن ابن افطس علوی، سر وی را همراه هدایای نوروز نزد هارون فرستاد. صدوق هیچ اشاره دیگری به نوروز نکرده است. گفتنی است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد.
در تهذیب شیخ طوسی، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان (عید مهرگان، روز شانزدهم مهرماه برگزار می شده است) اشاره شده بود. جدای از آن شیخ طوسی در مصباح المتهجد، برای نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزی متبرک که روزه استحبابی و نماز دارد، کرده است.
گفتنی است که شیخ طوسی روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است
ابن ادریس در کتاب السرایر می نویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته، اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماههای رومی یا عربی مشخص نکرده است. آنچه برخی از اهل حساب و علمای هیأت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سی و یک روز است میباشد.
زمانی که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرامیرسد. گفته شده، نیروز و نوروز دو لغت است، اما نیروز معتضد که به آن «نوروز معتضدی» میگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوین مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین درباره امر خراج به معتضد شکایت کردند و این که پیش از رسیدن محصول، خراج گرفته میشود و همین سبب بدهکاری آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصمم شد که پیش از یازدهم حزیران، خراج از کسی مطالبه نکنند.
در دو کتاب دعا که به فارسی در قرن ششم تألیف شده، یاد از حدیث معلی بن خُنَیس در اعمال روز نوروز شده که مهمترین آنها، گرفتن روزه، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است. این دو مورد از دو متن فارسی شیعی قرن ششم قابل توجه است، جز آنکه به احتمال قریب به یقین، برگرفته از شیخ طوسی است.
- در کتاب «ذخیرة الاخره» که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تألیف شده، فصلی تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است. در شرح آن حدیث معلی بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:
روایت کند، معلّی بن خُنَیس از صادق علیه السلام که گفت: چون روز نوروز بُوَد، روزه دار و غُسْل کن و جامه پاکترین درپوش و بوی خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنّتهای آن بگذارده باشی، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اوّل الحمد و ده بار «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» و در رکعت دویم الحمد و ده بار «قل یا أیها الکافرون» و در رکعت سیم الحمد و ده بار «قل هو اللّه أحد» و در چهارم رکعت الحمد و ده بار «معوذتین». و چون از نماز فارغ گردی، تسبیح زهرا علیها السلام بگوی. چون چنین بکنی خدای تعالی شصت ساله گناه تو بیامرزد. و دعا این است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِیاءِ الْمَرْضِیّینَ وَصَلِّ عَلی جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ...»
روایات درباره نوروز
نخست روایتی از ابراهیم کرخی که ضمن آن، از امام صادق (علیه السلام) سؤال شده که شخصی مزرعه بزرگی دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایی (از طرف کسانی که بر روی آن کار می کنند) به او داده میشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه میدهند مسلمانند؟ ابراهیم میگوید: آری. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد
- در کتاب «نزهة الزاهد» نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فُرس: امام جعفر صادق علیه السلام گفت: چون روز نوروز درآید، غسل کن و جامه پاکترین در پوش و بوی خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام. پس از الحمد در اول رکعت، ده بار «إنّا أنزلناه» بخوان و در دوم ده بار «قل یاأیها الکافرون» و در سوم ده بار «قل هو الله أحد» و در چهارم ده بار هر دو «قل أعُوذ»ُ. و چون فارغ شوی، سجده شکر کن و این دعا بخوان، تا تو را گناه شصت ساله بیامرزد. و دعا این است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الاَْْوْصِیاءِ الْمَرْضِیّینَ وَصَلِّ عَلی جَمیعِ أَنْبِیاءِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَ بارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِکَ...»
- قطب الدین راوندی حدیثی درباره نوروز در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلی الله علیه و آله: «ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحی». دو روز را برای شما جانشین دو روز کردم. عید فطر و قربان را به جای عید نوروز و مهرگان قرار دادم. مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهای شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سید ضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندی از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخی از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکی از این اشعار آمده:
هذا الربیع و هذه أزهاره
وافی سواء لیله و نهاره
- ابن شهر آشوب در «مناقب» خبری در برخورد منصور با امام کاظم علیه السلام آورده است. وی می نویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، به جای او در مجلسی نشسته و هدایایی را که آورده میشد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:
اِنّی قَدْ فَتَّشْتُ الاَْخبارَ عَنْ جَدّی رَسُولِ الله صلی الله علیه و اله فَلَمْ اَجِدْ لِهذَا الْعیدِ خَبَرا؛ اِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ مَحاهَا الاِْسْلامُ وَمَعاذَ الله اَنْ نُحْیِیَ ما مَحاهُ الاِْسْلامُ. من اخباری را که از جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده، بررسی کردم و خبری در رابطه با این عید پیدا نکردم. این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه میبرم از اینکه چیزی را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمی تواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که براساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود، نوروزی جز نوروزی باشد که متفق علیه است. باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلی بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیهای در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت میکرد نه مخالفت. نکته سوم وی نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روی در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.
این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلی بن خنیس است و جز آن، چیزی درباره تأیید نوروز به چشم نمی خورد. منشأ آنچه در آثار بعدی در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعای مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگری نیز افزوده شده ک به منشأ آنها اشاره خواهیم کرد.
در اینجا بی مناسبت نیست اشارهای به آنچه در منابع اهل سنت درباره روز نوروز آمده داشته باشیم. به طور کلی باید گفت که این عید، از پس از اسلام مورد توجه حکام اموی و عباسی بوده و به ویژه در حوزه شرق، هدایای نوروز به طور مرتب از طرف حکام از کدخدایان دریافت میشده است. افزون بر آن، کار گرفتن خراج نیز براساس نوروز بوده و یکی دوبار در عهد متوکل و معتضد عباسی، نوروز تا تیرماه به تأخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست میآمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعی ظلم در حق رعایا مطرح بوده است.
به گزارش یعقوبی، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابی بکره نوشته است تا هدایای نوروز و مهرگان برای وی ارسال شود. عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهای اصلاحی خود این امر را متوقف کرده و نامه ای به یکی از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایای نوروز و مهرگان خودداری کند. بعد از وی، یزید بن عبدالملک، بار دیگر گرفتن هدایای نوروزی را باب کرده است. در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده، چنانکه در سال ۲۳۶ در فارس.
درباره نوروز و مهرگان در ادب عربی، مقالاتی در زبانهای فرنگی نوشته شده است.
در تمام این دوران، روز نوروز به عنوان یک روز معین برای مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، موقعیت خود را حفظ کرده است. شاعری در سال ۲۲۰ هجری، روز نوروز را در ردیف دو عید «فطر» و «اضحی» قرار داده است:
فأبکوا علی التمر أبکی الله أعینکم
فی کل اضحی و فی فطر و نیروز
شواهدی وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحی، در ایام نوروز به آتش بازی و ریختن آب میپرداختهاند. حکومت نیز به احتمال تحت تأثیر فقهای اهل سنت با آن مقابله می کرده است.
صاحب جواهر:
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تأکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمی تواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که براساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود، نوروزی جز نوروزی باشد که متفق علیه است. باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلی بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیهای در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت میکرد نه مخالفت. نکته سوم وی نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روی در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است
در حوادث سال ۲۸۲ آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتش بازی و ریختن آب و جز آن انجام می دادند، منع شدند.
در حوادث سال ۲۸۴ آمده است که روز چهارشنبه، سوم جمادی الثانیه، یازدهم حزیران (ماه ژوین)، در چهارسوها و بازارهای بغداد، اعلام شد که کسی در شب نوروز حق روشن کردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین، رییس شرطه بغداد، در بخش شرقی بغداد، اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشن کردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتی بیش از حد به این کار پرداختند، به طوری که بر روی اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند.
برگزاری مراسم نوروز، نه تنها در شرق اسلامی، بلکه در غرب اسلامی نیز رواج یافته است. به نقل مقریزی در سال ۳۶۳ هجری، المعزالدین الله، خلیفه فاطمی مصر، دستور داد تا از روشن کردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خودداری کنند. در همانجا آمده است که در سال۳۶۱، آتش بازی گستردهای در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته است. معز فاطمی، مردم را از روشن کردن آتش و ریختن آب منع کرد و کسانی را نیز گرفته و حبس کردند. همو آورده است که در سال ۵۱۷ هجری نیز در روز نوروز هدایای گرانبهایی از طرف امرا تقدیم شده که بسیار بسیار مفصل و گرانقیمت بوده است. همو در سالهای بعد از آن روز، که از آن با عنوان نوروز قبطی یاد شده، از گستردگی بازی و کارهای ضد اخلاق و گرفتن هدیه توسط امیر نوروز و جز آن سخن گفته است.
در منابع فقهی اهل سنت هم، مخالفت با نوروز دیده میشود. از جمله غزالی در کیمیای سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. در منبع دیگری، گفته شده است: روزه گرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است. نیز روزه گرفتن نوروز و مهرگان، چرا که آن هم تشبه به مجوس است. ابن قدامه نیز نوشته است: روزه گرفتن نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا اینها روزهایی است که کفار آن را بزرگ میشمرند. گروه طالبان هم که زمانی بر افغانستان حکومت میکردند در سال ۱۳۷۶ ش. اعلام کردند که نوروز برخلاف اسلام و بدعت بوده و برگزاری آن حرام است.
نوروز در منابع شیعیِ قرن هفتم به بعد
همانگونه که گذشت، منابع بعدی با تکیه بر سخن شیخ، به بیان اعمال روز نوروز در کنار اعیاد دیگر پرداخته اند. اما بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است. کسانی از فقیهان برای تعیین روز نوروز کوششهایی کردهاند. از آن جمله شهید اول در کتاب «ذکری الشیعة» است. وی در آنجا با اشاره به روایت معلی بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز، اول سال فارسیان یا وارد شدن خورشید در برج حمل (فروردین) و یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدین ترتیب سه قول در اینباره نقل کرده که تفصیل آن در سخن ابنفهد آمده است.
عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلی است. وی با اشاره به سخن شیخ طوسی در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبی آن مینویسد: «یوم، النیروز جلیل القدر»، اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالی است که چون متعلق عبادت الهی شده شناخت آن مهم است و با این حال، از علمای ما جز آنچه ابن ادریس گفته متعرض بیان آن نشده است. سپس ابن فهد سخن ابن ادریس و شهید را آورده است.
آنگاه درباره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است می نویسد: قول نخست وی که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهای عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشید به برج جدی (دی ماه) قرار میدهند. (درست آن است که اول سال فرس، اول برج عقرب یا آبان ماه بوده است.) این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است. (تاکنون بر ما روشن نشده که این کتاب که درباره دانش نجوم بوده، از کیست. ده ها کتاب با این نام در فهرست ابن ندیم شناسانده شده است. محتمل است که مقصود کتاب الانواء احمد بن عبدالله ثقفی باشد.) پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده. آنگاه میافزاید: آنچه از این تفاسیر درستتر است، آنکه نوروز همان زمان وارد شدن خورشید به برج حمل (فروردین) است.
سپس دلایلی برای آن ذکر میکند. مهمترین دلیل آنکه شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعاً خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده است: یکی آنکه در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمیشود و دوم آنکه نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانی و جدید است. این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقی است. پاسخ ابن فهد آن است که وقتی عرف مختلف شد، عرف شرعی باید مراعات شود. اگر چنین عرفی در کار نبود، عرف نزدیک ترین بلاد به شرع باید مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز - اعم از سلطانی و غیر آن - مربوط به پیش از اسلام است!
نکته مهم در مطالب ابنفهد آن است که روایت معلی بن خنیس را به گونهای دیگر نقل کرده و شکل مفصل آن را آورده است. وی از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدین علی بن عبدالحمید نسابه - و او به سند خود تا معلی بن خنیس - روایت مفصلی را درباره روز نوروز آورده است. این روایت پیش از این زمان، در منابع دیگر شیعی نبوده است. روایت چنین است که معلی نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: روز نوروز، روزی است که رسول خدا (صلی الله علیه و اله)، برای امام علی (علیه السلام) در غدیر پیمان گرفت و مردم به ولایت او اعتراف کردند. خوشا به حال کسی که بر آن پیمان باقی ماند و بدا به حال کسی که آن عهد را شکست.
روز نوروز، روزی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امام علی (علیه السلام) را به وادی جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پیمان ها گرفت. روز نوروز، روزی است که امام علی(علیه السلام) بر خوارج غلبه یافت و ذوالثدیه را کشت.
روز نوروز، روزی است که قایم ما از اهل بیت (علیه السلام) قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه بدار خواهد زد. هیچ نوروزی نخواهد آمد، جز آنکه ما انتظار فرجی در آن داریم. این از روزهای متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عرب ها) آن را ضایع کردید.
یکی از انبیای بنیاسراییل از خدایش خواست تا قومی را که چندین هزار بودند و از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را میرانده بود، زنده کند. خداوند به وی فرمود: بر قبرهای آنان آب بریز. او در این روز، بر قبور آنها آب ریخت و آنها که سی هزار تن بودند زنده شدند. همین امر سبب شد تا ریختن آب در روز نوروز سنّت شود، امری که سبب آن را جز راسخان در علم نمیدانند. روز نوروز، اول سال فارسیان است. معلی میافزاید: آن حضرت، این مطالب را بر من املا کرد و من از املای آن حضرت آن را نوشتم.
ابن فهد، به دنبال آن، روایت دیگری از معلی نقل کرده است.در این روایت آمده است که امام صادق علیهالسلام در صبحگاه نوروزی که معلی به خدمت آن حضرت رسیده بود، از ایشان شنید که: روز نوروز، روزی است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت تا او را عبادت کرده به وی شرک نورزند و به انبیای او، حجج او و اولیای او ایمان بیاورند. روز نوروز، نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد. روز نوروز، روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی فرو نشست و روزی است که خداوند، کسانی را که از ترس مرگ از سرزمینشان خارج شده و مرده بودند زنده کرد و روزی است که جبرییل بر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرود آمد و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست. و روزی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امام علی(علیه السلام) را بر دوش گرفت تا بتهای قریش را در مسجدالحرام شکست.
ابن فهد به چهار نکته در این دو روایت توجه کرده است؛ یکی تطبیق روز نوروز با روز غدیر یعنی هیجده ذیحجه سال دهم هجرت است. دوم سنت آب ریختن که در بهار معنا دارد نه در ماه جدی (دی ماه). سوم خلقت خورشید در این روز که با سخن منجمان سازگار است و چهارم شکوفه دادن زمین که باز در فروردین است نه در دیماه.به این ترتیب وی خواسته تا از این روایت نتیجه بگیرد که روز نوروز، همان زمان ورود خورشید به حَمَل یعنی آغاز فروردین ماه است. به نظر می رسد، این قدیمی ترین بحثی است که در کتابهای فقهی شیعه در تعیین روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوی بارها مورد نقد و ایراد قرار گرفته است.
مشکل این دو حدیث آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکی باشد، حاوی دو نوع آگاهی درباره روز نوروز است که این خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت می کند. افزون بر آن، دانسته است که، ابن غضایری گفته: غالیان روایاتی را به معلی بن خنیس نسبت دادهاند و نمیتوان بر اخبار وی اعتماد کرد. در این صورت، این روایت که بیگرایش غالبانه یا نگرش افراطی هم نیست، ممکن است از همان دسته مجعولاتی باشد که غالیان به معلی نسبت دادهاند. باید این نکته را نیز یادآوری کرد که گفته شده، قرامطه ـ با گرایشی وابسته به مذهب افراطی اسماعیلیه - دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده، روزه می گرفتهاند. بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمیگرفتهاند، بلکه به نقل بیرونی، اساساً مجوس را روزهای نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد، گناه کرده است.
یاد از این نکته لازم است که بخش ریختن آب روی مردگان که به یکی از انبیای بنیاسراییل نسبت داده شده، در روایتی از ابنعباس آمده است. متن حدیث را بیرونی چنین آورده: نقل شده که در نوروز، جامی سیمین که پر از حلوا بود، برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به هدیه آوردند. آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند: امروز روز نوروز است. پرسید که، نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند.
سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت: کاش هر روزی برای ما نوروز بود. در همانجا آمده که وقتی از مأمون درباره سنت آب پاشی در روز نوروز سؤال شد، نوروز را همان روزی دانست که مردگان از قوم بنی اسراییل در آن روز زنده شدند. ممکن است، این روایت از اسراییلیات نیز باشد که در جامعه اسلامی به نوعی با عقاید رایج پیوند داده شده است
از همه اینها گذشته، شاید بتوان تأویل دیگری برای این روایت جستجو کرد و آن اینکه ـ در صورت درستی صدور آن از امام صادق (علیه السلام) ـ شاید امام، خواسته اند بفرمایند که اصولاً هر روزی که نشانی از پیروزی آیین الهی در آن باشد، نوروز است. درست همان طور که در یکی از روایات سابق الذکر آمده بود که امام علی (علیه السلام) فرمودند: هر روز ما را نوروز کنید. این معنا برای نوروز، کاملاً مطابق تعبیر «ایّام الله» است که در قرآن به روزهای متعلق به خداوند اطلاق شده است. البته با این تأویل، باید آنچه در روایت درباره نوروز فارسیان آمده، قدری اصلاح شود. البته اشکالات دیگری هم در برخی از رسالههای نوروزیه بر این خبر وارد آمده است.
به نظر میرسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقی، حتی با وجود مخالفتهای برخی از فقهای سنی مذهب، دوام آورده است. عجیب آنکه برخی از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سوری و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بیپایگی آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویی نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور این عید در بخش وسیعی از دنیای اسلام در حال حاضر، از نواحی عراق و ترکیه گرفته تا جمهوری آذربایجان، جمهوریهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و طبعاً ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوی، این عید مورد اعتنای کامل بوده است. در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:
روایات درباره نوروز
روز نوروز، روزی است که قایم ما از اهل بیت (علیه السلام) قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه بدار خواهد زد. هیچ نوروزی نخواهد آمد، جز آنکه ما انتظار فرجی در آن داریم. این از روزهای متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عرب ها) آن را ضایع کردید
نخست آنکه در دوره صفوی، تاریخ قمری و شمسی رواج داشته و طبعاً مراسم نوروز برگزار میشده است.
اولیاریوس در آن عهد چنین نوشته: ایرانیها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم میکنند و به همین جهت دارای دو نوع سال شمسی و قمری می باشند. سال قمری از نظر مذهبی برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهای سوگواری خود را برحسب آن سال تعیین میکنند. وی پس از آن اشاره کرده است که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسی محاسبه کرده و مثلاً می گویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. وی چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سوری بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است که مردم آن را بدترین روزهای سال دانسته، کار را تعطیل میکنند، از خانه کمتر خارج شده و حتیالمقدور کمتر حرف میزنند و سعی میکنند به کسی پولی ندهند... عدهای هم کوزههای خود را برداشته... به خارج شهر رفته و کوزه را از آب پر کرده و آن را میآورند و به خانه و اطاقهای خود میپاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته، با خود میبرد.
«تاورنیه» نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان است سخن گفته و مینویسد: در این روز تمام بزرگان برای سلام شاه به دربار حاضر میشوند و هر کس به اندازه شأنش باید ارمغان و پیشکشی به شاه بدهد... و در این روز شاه ثروت گزافی به دست میآورد... برای روز اول سال، اگر یک ایرانی اتفاقاً پول نداشته باشد که قبای نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد، میگذارد و قبای نو را حتماً به دست میآورد. شواهد فراوانی درباره اهمیت برگزاری مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوی در دست است که نیازی به نقل آنها نیست.
نکته دوم آنکه این مسئله را باید از زاویه دیگری نیز مورد توجه قرار داد و آن این که با پیدایش دولت شیعی، طبیعی بود که روزهایی که در فرهنگ فقهی و تاریخی شیعه، از اهمیتی برخوردار است به عنوان شعایر شیعی بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزهای عزا و مصیبت بودند یا روزهای شادی و فرح. نوع دیگر، روزهایی بود که در تقویم مذهبی، عباداتی برای آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتی که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقی درباره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود، تولد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. همین طور رساله ای به دستور شاه سلطان حسین صفوی نوشته شد با عنوان هدایة الصالحین در اثبات آن که تولد امام علی (علیه السلام) در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است.
به علاوه، مردم نیاز به تقویمهایی داشتند تا به معرفی این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فی معرفة الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانی و اختیارات علامه مجلسی است. باید اعتقاد به خوبی و بدی ساعات را هم به این مطالب افزود و رسالههایی که به این مسائل هم پرداخته به آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسایل، جریانی را در تألیف پدید آورد که به نوعی با بحث تقویم ارتباط مییافت.
با توجه به آنچه در آغاز بحث درباره تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالی گفته شد، بحث از تعیین روز نوروز و این که آیا نوروز وارد شده در روایات، همین نوروز مرسوم است یا نه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتاً مفصل به آن پرداخته بود. استدلالهایی که در این قبیل رساله ها آمده، به طور عمده بر پایه مطالب نجومی، تاریخی و نیز روایاتی است که به آنها اشاره کردیم. افندی با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینی مینویسد: او رساله ای نوشت که نوروز، درست همین روزی است که اکنون مرسوم است. آقا رضی قزوینی، رساله ای در انکار این مطالب نوشت. همین طور «محمد حسین بن میرزا ابوالحسن قاینی» و «میرزا رضی الدین محمد» مستوفی خاصه اصفهان دو رساله در تأیید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندی مینویسد: و قد صارت هذه المسألة مطرحا لاراء الفضلاء.
در این دوره افزون بر بحثهای نجومی و اصولی و فقهی در این باره، یکی دو روایت دیگر درباره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسی در بحار بدون آن که نام منبعش را یاد کند، با این عبارت که: رأیت فی بعض الکتب المعتبرة آورده و سندی بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوی این روایت معلی بن خنیس است اما نه در حد چند سطری که در مصباح شیخ آمده و یا یکی دو صفحه ای که در المهذّب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلی است که معلی از امام خواسته تا نامهای فارسی سی روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سی نام فارسی همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردیبهشت روز و... آمده است.
علامه مجلسی روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگری آورده، اما در آنجا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: وجدت فی بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق (علیه السلام)... در این نقل، بخش اول سخن امام با معلی نیامده، بلکه تنها نامهای ایرانی سی روز آمده است. نیز همان روایت را نقل کرده، بدون نام منبع و تنها با عبارت: «و روی ایضا فی بعض الکتب...»، جالب آنکه علامه پس از نقل این سه روایت مینویسد: این روایات را ما از کتابهای منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند، اما من بر آنها اعتمادی ندارم. در نُسَخ آنها نیز اختلافات زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره کردم. حقیقت آن است که این اسامی برای سی روز از منجمان بوده و روشن نیست به چه دلیل به امام صادق (علیه السلام) نسبت داده شده است. علامه مجلسی به نقل از ابوریحان ـ و قاعدتا از الآثار الباقیه ـ آن نامهای ایرانی را آورده است.
افزون بر این روایت، نقل دیگری هم در دوره صفوی مطرح بوده و آن این است که هفت سلام به مشک و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را خواندن که «یا محوِّل الحول و الاحوال حوِّل حالنا الی احسن الحال». این نقل را آقا رضی قزوینی آورده و افزوده که در جایی معتبر به نظر نرسیده است. مرحوم شیخ عباس قمی هم آن را به نقل از کتب غیر مشهوره آورده و صورت دیگر آن را «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال» یاد کرده است.
/
تبیان