آیت الله العظمی صافی در نوشتاری با موضوع امامت ومهدویت سیستم امامت را سیستمی الهی و انقطاعناپذیر عنوان نموده که دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد و از عصر حضرت رسول اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تا حالا برقرار بوده و هست و تا دنیا باقی است برقرار خواهد ماند چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «لا تخلوالارض من قایم لله بحجّة اما ظاهراً مشهوراً و امّا خایفاً مغموراً لیلاّ تبطل حججالله و بیّناته» (نهجالبلاغه حکمت ۱۴۷ و به تذکرةالحفاظ ذهبی/۱/۱٢ نیز مراجعه شود)
امامت و مهدویت
«زمین از قایمی که برای خدا حجت باشد خالی نخواهد ماند (و این حجت) یا ظاهر و مشهور است و یا بیمناک و مستور برای اینکه حجتهای خدا و بینات او باطل نگردد و از بین نرود». بر هر کس واجب است که «نظام امامت» را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد و در هر زمان و هر مکان فقط مردم باید از این نظام اطاعت کنند و هرکس در هرکجا و هرنقطهای از دنیا که باشد و هر شغل و کاری که داشته باشد ـ لشکری باشد یا کشوری بازرگان باشد یا پیشهور دانشمند باشد یا دانشجو ـ باید مطیع و فرمانبر این نظام و برنامههای آن باشد تفاوت نمیکند که این نظام مسلط بر اوضاع باشد یا مسلط نباشد و حکومتهای غاصب در امور مداخله داشته باشند یا نداشته باشند.
*در حال تسلط نظام غاصب نیزباید فرمانبر نظام امامت بود
پس اگر یک فرد مسلمان در دورترین نقاط چین یا اروپا یا آمریکا یا هر منطقه دیگر باشد که حکومتهای غیرشرعی قدرت سیاسی و اداره امور را در دست داشته باشند همان یک فرد باید مطیع نظام الهی امامت باشد تا در نظام حکومت خدا باشد و باید دستورالعمل و برنامه کارش را از طریق نظام امامت تعیین کند حتی اگر در منطقه حکومت رسمی کفار زندگی میکند و کارمند مؤسسات و وزارتخانهها و ادارات آنها نیز باشد باز هم باید فرمانبر نظام امامت باشد و از آن نظام دستور بگیرد و تابعیت آنرا داشته باشد.
دور بودن از حریم و منطقه نفوذ رسمی این رژیم شخص را از اطاعت و تابعیت آن معاف نخواهد کرد. ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر و اینگونه شخصیتها در حال تسلط نظام غاصب فرمانبر نظام امامت بودند و امثال علیبن یقطین و محمدبن اسمعیلبن بزیع نیز اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حکومت بنیعباس وارد بودند اما در عین حال از نظام امامت اطاعت میکردند.
هرکس باید تعیین کند که در زندگی و تمام شؤون و امور خود از چه نظامی اطاعت میکند و تابع چه حکومتی است. باید معلوم کند که تابعیت حکومت خدا را قبول کرده یا حکومت طاغوت را پذیرفته است و مؤمن به خدا میباشد یا مؤمن به طاغوت.
*تابعیت حکومت شرعی یک وظیفه اسلامی است
متأسفانه بیشتر مسلمانان به این مسئله بسیار مهم توجه کافی نکرده و معنی «ولایت» را درک ننموده و از اهمیت این بُعد آن که اطاعت باشد غفلت کردهاند و آنان که خیلی مذهبی و متعهد هستند به انجام یک سلسله فرایض و واجبات و ترک محرمات اکتفا میکنند. اما از اینکه در حال حاضر چه تابعیتی باید داشته باشند غفلت دارند و اگر تابعیت حکومتهای غیرشرعی را قبول نکرده باشند تابعیت حکومت شرعی را هم آگاهانه نپذیرفتهاند و به تعهدات و مسیولیتهایی که در برابر آن دارند توجه ندارند و تابعیت حکومت شرعی را یک مسئله و وظیفه اسلامی نشمردهاند.
طبق مذهب اهلسنت که تشکیل حکومت شرعی ممکن است به فترت و سستی برخورد نماید و در بعضی از زمانها به عللی نظام حکومت اسلامی تعطیل شود و ممکن است در زمانی که حکومت شرعی تشکیل نشده مسئله تابعیت از آن هم مطرح نباشد و بلکه بیموضوع گردد.
اما طبق مذهب شیعه که نظام امامت رژیم دایم و مستمر است همیشه و در تمام شرایط تابعیت حکومت شرعی یک فریضه اساسی و عمده است.
*حکومت مخصوص ذات خداست
«إنِالحکم إلا لله أمر ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه ذلک الدین القیّم» (یوسف/۴۰) و باید فقط خدا پرستش و اطاعت شود و اطاعت برای او خالص باشد و مردم در برابر حکومت و سلطنت او خاضع و فرمانبر باشند دین قیم و مستقیم این است.
رژیم امامت یعنی حکومت خدا و تابعیت این رژیم تسلیم حکم خدا بودن و در منطقه حکومت خدا زیستن و به حکومت غیرخدا عقیده نداشتن است. تفاوت نمیکند در اعصاری که ائمه علیهمالسلام حضور داشتند و غاصبان حکومت مانع از مداخله رسمی آنها در کارها بودند یا در عصر غیبت کبری که امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف غایب میباشند باید هر مسلمانی در این رژیم (نظام امامت) ثبتنام کند و از اینجا فرمان ببرد و شناسنامه حقیقی خود را از این حکومت بگیرد. حکومت شرعی همیشه بر پا است و مرز و منطقه و کشور ندارد هر کجا یک فرد متشرع و یک مسلمان متعهد باشد آنجا در قلمرو فرمان این حکومت است.
امروز مهمترین چیزی که باید به شیعیان خصوصاً و به مسلمانان عموماً تفهیم کرد مسئله رژیمی است که باید از آن تبعیت داشته باشند و نظامی که باید از آن اطاعت نمایند. این موضوع اگر کاملاً درک شود یگانه وسیلهای است که از آن برای اصلاح امور و مبارزه با عوامل بیگانه استعمار و استعباد و استبداد میتوان استفاده کرد. این حکومت و نظام امامت بود که در واقعه تحریم تنباکو حکومت انگلستان را به زانو درآورد و رشته استبداد ناصرالدین شاه را قطع کرد و استعمارگران را در بیم و هراس انداخت. و این ملت مسلمان و شیعه ایران بود که در این واقعه به دنیا اعلام کرد که تابعیت رژیمی را دارد که رهبری آن با آیةالله مرحوم میرزای شیرازی قدسسره است و تابعیت رژیم استبدادی ناصرالدین شاه را ندارد.
*نظام امامت از انقلابیترین برنامههای اسلامی
نظام امامت یکی از انقلابیترین و سازندهترین برنامههای اسلامی است (ایمان و عقیده به این نظام کمترین فایدهاش بازداری و کنترل هر نظام دیگر است که بر اوضاع مسلط شده باشد عقیده به نظام امامت آن نظامات غیرشرعی را نیز محدود میکند و از دیکتاتوری و مطلقالعنانی آنها جلوگیری مینماید و افراد را از اینکه دربست خود را در اختیار آنها بگذارند مانع میشود. نظام امامت در هر مرحلهای از نفوذ که باشد در همان مرحله نظام بازداری از ظلم و فساد و استضعاف است که بیشتر از این در اینجا مجال شرحش نیست) که متأسفانه از آن بهطور کامل در پیشبرد مقاصد و اهداف اسلام امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با تجاوز و استضعاف استفاده نمیشود و چنانکه باید به عموم تبلیغ نشده و ایمان به این نظام و ابعاد آن و تعهداتی که شخص مؤمن به این نظام دارد در یک سطح همگانی و با اهمیت عرضه نمیشود.
به نظر اینجانب تمام یا عمده نقاط ضعف و عقبماندگیهای جامعه از عدم توجه به این برنامه و مشخص نکردن تابعیت و ملتزم نبودن به لوازم عقیده به امامت و نشناختن آن مایه گرفته است و اینکه بسیاری امامت را در عصر حاضر یک امر اعتقادی خارج از عمل میشمارند و آنرا مربوط به دوران و عصر حضور امام میدانند و نمیدانند که هماکنون نیز نظام امامت قایم و برپاست و فقط تبعیت از آن راه نجات دنیا و عقبی است.
*عقیده به نظام امامت در تمام شؤون قدرت سازندگی دارد
عقیده به نظام امامت و حکومت شرعی در تمام شؤون قدرت سازندگی دارد و شعبهای از عقیده توحید خالص است که از آن انفکاک ندارد و حدیث شریف معروف: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة» (منتخبالاثر/۱۵) همین استمرار و همین لزوم اطاعت دایم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تأیید مینماید و چون عقیده به نظام امامت رشتهای از عقیده به توحید و حکومت خدا و سلطنت حق است هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است. و چون اطاعت داشتن از نظامات دیگر یک نوع شرک فکری و عملی است حضرت صادق علیهالسلام در ضمن حدیثی میفرماید: «لا دین لمن دان الله بولایة امام جایر لیس من الله» (کافی/۱/۳۷۵) «دینی نیست از برای کسی که خدا را به ولایت پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست عبادت کند.»
حضرت امام باقر علیهالسلام میفرماید: «قالالله تبارک و تعالی: لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام جایر لیس من الله و ان کانت الرعیة فی اعمالها برة تقیة و لاعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام عادل من الله و ان کانت الرعیة فی انفسها ظالمة مسییة» (کافی/۱/۳۷۶/ح۴) «خداوند متعال فرموده است: البته عذاب خواهم کرد هر رعیتی را که در اسلام متدین گردد به ولایت هر پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست اگرچه رعیت در کارهای خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و البته عفو میکنم از هر رعیتی که در اسلام متدین گردد به ولایت امام عادلی که از جانب خدا باشد اگر چه در ذات خود ستمگر بدکردار باشد.»
از امثال این احادیث (مخفی نماند که احادیث بسیار در موضوع ولایت اهلبیت علیهمالسلام و اینکه هیچ عملی بدون ولایت نفع نمیدهد وارد است که قسمتی از آنها را در کتاب «امانالامة» نقل کردهام و همه بر اهمیت نظام امامت و اینکه باید امت آنرا تعظیم نموده و از آن اطاعت داشته باشند دلالت دارند) اهمیت امامت و رهبری سیاسی و نقش آن در اجتماع معلوم میگردد و اینکه اگر ملتی و فردی در این اصل مسامحه کند و به نظامی که بر اوضاع مسلط است و به شرعی بودن آن اعتنا نداشته باشد و در این موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگرچه در کارهای دیگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق بازخواست و عذاب خواهد شد. و نیز از این احادیث استفاده میشود که نظام امامت نظام محدودی نبوده و مستمر و جاودان میباشد و به عصر حضور منحصر نیست همیشه منعقد است و هیچگاه تعطیل نشده و نخواهد شد.
در عصر ما نیز حکومت شرعی بر این اساس برقرار است و هیچ کس در ترک اطاعت آن و قبول نظامات دیگر معذور نیست و عقیده به وجود امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف و حیات آن حضرت معنایش اعتقاد به وجود حکومت شرعی و لزوم اطاعت از اوامر و پیشنهادها و دستورات فقهای جامعالشرایط است.
*منطقه نفوذ حکومت امامت مرز ندارد
باز تکرار میکنیم که: منطقه نفوذ این حکومت مرز ندارد و تا هر کجا مسلمان و شیعه باشد باید نفوذ داشته باشد و هر کس ما بین خود و خدا باید از این نظام تبعیت کند اگر چه این نظام به حسب ظاهر استیلا بر امور و تسلط حکومتهای ظاهری را نداشته باشد.
خلاصه التفات به این مطلب بسیار لازم است که ما یک عقیدهای توحیدی داریم که: «لهالحکم و لهالامر و هوالحاکم و هوالسلطان و هوالولی و هوالمولی و هو... و هو..» «حکم برای خداست و فرمان مختص ذات اوست و حاکم اوست و سلطان و ولی و مولی اوست و...».
بنابراین هیچکس و هیچ گروه بر کسی نمیتواند حکومت کند ولایت و سلطنت ندارد مگر به اذن الله و به حکم خدا و همه مردم باید در تحت حکومت خدا و داخل در سلطانالله و مطیع احکامالله و ساکن مملکتالله باشند. پس حکومتهایی که من جانبالله نیستند طبق هر رژیم و برنامهای که باشند باطل و اطاعت از آنها بالذات حرام است و فقط حکومت خلفای الهی و کسانی که از جانب آنها نیابت دارند شرعی و واجبالاتباع است و این منصب برای احدی غیر از آنها ثابت نیست.
///
امامت و مهدویت، مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی