این مطلب بخشی از یک سلسله مطالب است.
۶. تمجید ازخالد بن ولید
دکتر شریعتی درپاورقی ص ۶۰۸ اسلامشناسی در مورد خالدبن ولید مینویسد:
پیامبر او را سیف الله [شمشیر خدا] لقب داد.
پاسخ: ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: سیف الله لقب خالد بن ولید است و در اینکه چه کسی این لقب را به او داده، اختلاف است. عدهای گفتهاند: این لقب را پیامبر اکرم| باو داده، ولی نظر صحیح آن است که ابوبکر این لقب را به او داده است.[۱]
خالد به خاطر کشتن مالک بن نویره و همبستر شدنش در همان شب با زن وی این لقب را از جانب ابوبکر جایزه گرفت. مالک نمایندهی مخصوص پیامبر در بین قوم خود بود و عمر بعد از مطّلع شدن از قضیه تلاش فراوانی کرد که برای حفظ جایگاه حکومت، خالد را سنگسار نماید. چون به زن مسلمانی تجاوز کرده بود؛ ولی ابوبکر از خالد پشتیبانی نمود و مانع اجرای حد شرعی گردید.
برای توضیح بیشتر به کتابهای تاریخ طبری، کنزالعمال و شرح نهج البلاغه و یا کتاب دیگر نویسنده (وصی پیامبر کیست؟) مراجعه کنید.
۷. مقامات عثمان!
در صفحه ۳۵۶ اسلامشناسی در تجلیل از عثمان، از پیامبر اکرم| نقل میکند:
خدایا، از عثمان راضی باش که من از او راضیم.
پاسخ: آیا رضایت پیامبر| به خاطر فرار عثمان از جنگ احد بود که سه روز پس از خاتمه جنگ احد به مدینه آمد یا به خاطر کشتن همسرش رقیه؟! تاریخنویسان رقیه را دختر خواندهی رسول| دانستهاند که به دست عثمان کشته شد و حضرت به همین خاطر نه بار عثمان را لعن کرد.[۲]
شخصی از علی× تقاضا کرد که در بارهی عثمان وساطت کند. حضرت فرمود: به خدا قسم، او انواع خطایا را بر دوش دارد و منبع مفاسد است. سوگند به خدا که هرگز نزد او بر نخواهم گشت.[۳]
حضرت در خطبه شقشقیه درباره او میفرماید:
چون سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پر خوری باد کرد و همواره بین غذاخوری و دستشویی سرگردان بود. خویشاوندان پدری او از بنی امیه به پا خاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ همانند شتر گرسنهای که به گیاه بهاری دست یابد. عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافتهی او باز شد و أعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش ساخت.
نیز حضرت درآخر خطبه۱۵۰ به سه تن که یکی نیز عثمان باشد چنین میفرماید:
خدا پیامبرش را نزد خود برد. [افسوس] که گروهی به گذشته جاهلی خود بازگشتند و با پیمودن راههای گوناگون به گمراهی رسیدند. به دوستان منحرف خود پیوستند و از مودّت با مؤمنان بریدند؛ در حالی که به آن دوستی امر شده بودند. و بنیان اسلامی را تغییر داده، در جای دیگری بنا نهادند. آنان کانون هر خطا و گناه و پناهگاه هر فتنه جو شدند، که سر انجام در سرگردانی فرو رفته، در غفلت و مستی به روش و آیین فرعونیان در آمدند، یا از همه بریده و دل به دنیا بستند و یا پیوند خود را با دینگسستند.[۴]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[۱]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶،ص ۱۵۸ و ۱۵۹.
[۲]. لوامع، صاحبقرانی، ج ۲، ص ۳۱۸.
[۳]. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج ۹، ص ۱۷.
[۴]. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج ۹، ص ۱۳۲.
این مطلب بخشی از یک سلسله مطالب است.
//