مقدمه :

    ابولفضل برقعی در کتاب "درسی از ولایت " در صدد اثبات معنای "دوست"  برای کلمه “ولی “ در آیات " إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ‌. - المائدة، ۵۵ "  و " المومنین و المومنات بعضهم اولیاء بعض -  توبه ۷۱ " و " یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ  أَ تُرِیدُونَ أَن تجَعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا  - ۱۴۴ سوره نساء " می‌باشد .

    وی با تلاش فراوان سعی دارد که  ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به تبع آن ائمه معصومین علیهم السلام  را منحصر در ولایت تشریعی (آنهم با تعریفی که خود از ولایت تشریعی دارد) کند ، و ولایت تکوینی این ذوات مقدسه را (با برداشت  خود از ولایت تکوینی ) ، انکار نماید  . مولف کتاب "درسی از ولایت " تعاریف خویش از ولایت تشریعی و تکوینی را به کل شیعه نسبت داده و به نقد آن پرداخته است.

    ما ضمن نقد و بررسی نوشته آقای برقعی با استناد به کتاب و سنت اثبات خواهیم کرد که نه تنها معنای کلمه " ولی " در آیات مورد استشهاد نویسنده  " صاحب اختیار و سرپرست " می‌باشد ، بلکه رسول خدا و ائمه معصومین علاوه بر منصب الهی " ولایت تشریعی " صاحب مقام " ولایت تکوینی " از سوی خداوند عز و جل به معنای صحیح آن می‌باشند . در ادامه ، ضمن بررسی ولایت انبیاء و اولیاء از دیدگاه تشیع با تبیین اعتقادات پیروان اهل بیت در باب ولایت که مبتنی بر ادله قرآنی است ، به شبهات وارده از طرف نویسنده کتاب " درسی از ولایت " پاسخ خواهیم داد .

     بررسی آیه 55 سوره مائده در باب ولایت :

     آیه دیگر که در رابطه با ولایت تشریعی در کتاب درسی از ولایت مطرح گردیده است همان آیه 55 سوره مائده است که به آیه ولایت معروف است :

    إ ِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ

    همانا فقط ولی شما خدا ورسول و مومنینی هستند که نماز بپای می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند. "

     شیعیان بر این اعتقادند که این آیه در موضوع رهبری و زعامت امیر مومنان علی علیه السلام و یا به عبارتی تمامی ائمه علیهم السلام نازل گردیده است .

    ابتدا به نقد و بررسی آراء آقای برقعی در ذیل این آیه می‌پردازیم و سپس ادله خود را در باب اختصاص ولایت به افرادی خاص (ائمه اطهار علیهم السلام ) که مورد نظر این آیه بوده است  بیان می‌کنیم .

    نویسنده کتاب درسی از ولایت ابتدا کلمه ولی را در این آیه به معنای دوست گرفته و سپس به تلاش برای نفی ولایت تکوینی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست زده است و البته یادآور می‌شویم که ایشان، این آیه را در ذیل عنوان آیاتی که دلالت بر ولایت تشریعی دارند ، آورده ولی وجوه دلالت آیه بر ولایت تشریعی را ذکر نکرده است . در ادامه بعضی از جملات وی را عینا از کتاب درسی از ولایت نقل می‌کنیم :

    - در این آیه ولی را می‌توان به معنی دوست گرفت به قرینه آیات قبل وبعد آن که قرینه ای است برای این معنی .

    -  اگر معنی ولی غیر از دوست باشد ، اینجا از تناسب می‌افتد زیرا نمی‌توان برای کفار ولایت تکوینی را اثبات و یا نفی نمود و کسی از مومنین آنان را ولی تکوینی نگرفته تا خدا نهی کند.

    - ضمیر کم ، در « انما ولیکم الله » خطاب مومنین است و می‌فرماید ولی شما و نفرموده ولی آسمانها و زمین.

     نویسنده در این آیه ، کلمه ولی را به معنای دوست گرفته و سپس بررسی دلالت آیه بر ولایت تشریعی را کنار گذاشته و به سراغ ولایت تکوینی رفته است . ما معتقدیم که این آیه بر ولایت تشریعی هم دلالت دارد ، البته منطبق بر تعریفی که در قبل آوردیم . اما سوال این است : اگر آقای برقعی  کلمه "ولی" را در این آیه به معنای دوست فرض کرده ،یعنی خدای متعال در این آیه اقدام به معرفی دوستان مومنین کرده است ، بدین ترتیب ولایت تشریعی پیامبر از کجای آیه نتیجه گیری شده است ؟ و جهت آوردن این آیه به عنوان آیه ای که بر ولایت تشریعی دلالت دارد، چیست ؟

    دیگرآنکه نویسنده ، ناخود آگاه ولایت تشریعی را حداقل برای عده ای از مومنین در کنار خدا ورسول اثبات نموده است واین با سایر اعتقادات آقای برقعی ناسازگار است .

    البته این شدت و حدت که خدا ولایت را برای عده ای نفی و با ادات حصر برای عده ای اثبات می‌نماید قطعا با معنی دوستی صرف ، برای واژه "ولی" تناسب ندارد .

    از همه این موارد که بگذریم  خدا در این آیه می‌گوید " دوست شما فقط خدا و رسول و.... است "یا "ولی تشریعی شما فقط خدا و رسول و...است "نه اینکه خدا و رسول و... فقط دوست یا ولی تشریعی شما هستند که آقای برقعی ذوق کرده و عدم ولایت تکوینی رسول را نتیجه گیری کرده اند به عبارت دیگر حصر برای خدا و رسول و... است نه برای "ولی".

    یعنی حداکثر آیه ، در صدد اثبات ولایت تشریعی است ونه حصر آن و نفی ولایت تکوینی .

    در اینجا بد نیست که به معنای واژه "ولی " در آیه ۵۵ مائده دقت بیشتری نموده و ترجمه صحیح آیه را پیگیری کنیم :

    نویسنده با استناد به آیه ۵۷  سوره مائده معتقد است خداوند مومنین را از دوستی با کفار و اهل کتاب نهی نموده است. در قبل توضیح دادیم که در هیچ آیه ای از قرآن ، خدای متعال مومنین را از هر گونه رابطه دوستی با کفار به نحو مطلق منع نکرده است .برای تاکید بیشتر توجه خوانندگان محترم را به آیاتی از سوره ممتحنه جلب می‌نماییم :

    آیه ۸ سوره ممتحنه : لَّا یَنْهَئکمُ‏ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ لَمْ یخُرِجُوکمُ مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبرَّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَیهْمْ  إِنَّ اللَّهَ یحُبُّ الْمُقْسِطِینَ

    ترجمه : خدا شما را نهی نمی‌کند تا با آنان که در دین قتال و دشمنى نکرده و از دیارتان بیرون ننمودند  نیکى کنید و به عدالت و انصاف رفتار نمایید، همانا خدا مردم عادل را دوست مى‏دارد.

    آیه ۹: إِنَّمَا یَنهْئکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فىِ الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُواْ عَلىَ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ  وَ مَن یَتَوَلهَّمْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الظَّالِمُونَ

    ترجمه: فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏دارد که در [کار] دین جنگ کرده و از خانه‏هایتان بیرون رانده و در بیرون‏راندنتان یکدیگر را پشتیبانی کرده‏اند. و هر کس آنان را به دوستى گیرد، ازستمگران است .

    به وضوح از این آیات روشن می‌شود که دوستی منحصر به مومنین نیست  پس چگونه خدای متعال در آیه ۵۵ مائده دوستی را در مومنان محدود کرده است ؟ . در اثر همین رفتار منصفانه مومنین و بالاخص شخص پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله ) با کافران غیر حربی است که حتی زنان کافران از جبهه کفار گریخته و به مومنین می‌پیوندند و در همین سوره ممتحنه به این واقعه اشاره شده است.

     در آیه ۵۵ مائده ، مخاطب ، ضمیر «کم» یعنی مسلمانان می‌باشند وخدا در مقام معرفی "ولی "برای آنان است معنای "ولی "هر چه باشد نفی ولایت تکوینی برآسمان و زمین را نمی‌کند . همانطور که در قبل گفته شد این رویه معقول نیست چون در این آیه صحبتی از آسمانها و زمین نیست . پس نمی‌توان ولایت تکوینی را زیر سؤال برد. باید منظور خداوند را از الفاظ و کلماتی که در آیه ذکر شده است دریابیم نه اینکه پیشداوری نماییم.

    در یافتیم که معنای کلمه «ولی» در آیه دوست نیست و سیاق مورد ادعای آقای برقعی هم موید معنای دوستی نمی‌باشد. برای بررسی به آیات قبل وبعد مراجعه می‌کنیم :

     آیه ۵۱ سوره مائده : یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْیهَودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِیَاءَ  بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ  وَ مَن یَتَوَلهَّم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنهْمْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

    ترجمه: اى اهل ایمان! یهود و نصارى را اولیاء خود نگیرید، برخی ازآنان اولیاء برخی دیگرند [و تنها به روابط میان خود وفا دارند]. و هر کس از شما، ولایت یهود و نصارى را بپذیرد از زمره آنان است بى‏تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمى‏کند.

    در این آیه خداوند ،کسانی را که از یهود و نصاری "ولی " می‌گیرند همانندیهودیان و نصرانیان بر می‌شمرد . در قبل اشاره کردیم خداوند مومنین را از دوستی با کفار و اهل کتاب منع نمی‌کند چرا که جدای از اصول انسانی ، در این صورت راهی برای هدایت و دعوت آنان به اسلام باقی نمی‌ماند. به تفصیل به این موضوع پرداختیم و برای مثال ،آیاتی در موضوع دوستی نصرانیان و مسلمانان( مومنین) آوردیم . با این وصف چگونه خداوند به مومنین خطاب می‌کند که هر کس با اهل کتاب دوستی کند از آنان است برای مثال آن هنگام که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عیادت یک مریض یهودی رفتند، آیا می‌توان گفت که پیامبر به جهت محبت ورزیدن به آن یهودی نعوذ بالله از دین خدا خارج شده و در زمره اهل کتاب قرار گرفته اند ؟ لازم به ذکر است که نویسنده کتاب درسی از ولایت در این آیه نیز از ذکر ادامه آیه اجتناب نموده است در حالی که ادامه آیه به وضوح مقصود خداوند را آشکار می‌سازد . درآیه ۳۶ سوره ابراهیم

     رَبّ‏ إِنهَّنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ  فَمَن تَبِعَنىِ فَإِنَّهُ مِنىِّ  وَ مَنْ عَصَانىِ فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

    ترجمه: پروردگارا، آنها بسیارى از مردم را گمراه کردند. پس هر که از من پیروى کند، بى گمان، او از من است، و هر که مرا نافرمانى کند، به یقین، تو آمرزنده و مهربانى.

    جهت همسانی مسلمان و کافر ذکر شده و آن نیست مگر تبعیت .در این آیه حضرت ابراهیم (علیه السلام) خطاب به پروردگار عالم می‌فرماید : خداوندا هر که از من تبعیت کند از من است و هر که از من تبعیت نکند را به مهربانی و آمرزندگی تو واگذار می‌کنم . پس معلوم گردید زمانی انسان در زمره گروهی و یا عقیده ای قرار می‌گیرد که از فرامین و وملزومات آن گروه و یا عقیده تبعیت کند یعنی فرد ، سرپرستی و زعامت آن گروه را بر خود لازم بداند .

    آیه ۵۲ سوره مائده : فَترَى الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَرِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نخَشىَ أَن تُصِیبَنَا دَائرَةٌ  فَعَسىَ اللَّهُ أَن یَأْتىِ‏ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلىَ‏ مَا أَسرَّواْ فىِ أَنفُسِهِمْ نَادِمِینَ

    ترجمه: گروهى( منافق ) را که دلهاشان ناپاک است خواهى دید که در (راه دوستى) ایشان (کفار) مى‏شتابند و مى‏گویند: ما از آن مى‏ترسیم که (در گردش روزگار) مبادا آسیبى از آنها (کفار) به ما رسد. باشد که خدا فتحى پیش آورد و یا امرى دیگر از طرف خود، تا منافقان از آنچه (به نفاق) در دل نهان کردند سخت پشیمان شوند.

    در این آیه خداوند به منافقینی اشاره می‌کند که در پیروی از کفار و اهل کتاب از یکدیگر شتاب می‌گیرند تا مبادا از طرف کفار آسیبی به آنان برسد . آیا اگر بنا بود که از طرف کفار آسیبی به منافقین برسد ، صرف دوستی منافقین با کفار و اهل کتاب و عدم تبعیت از مقاصد و فرامین کفار و تبعیت از دستورات خدا و پیامبر که در مغایرت کامل با اهداف و نیات  آنان (کفار) بود ، منافقین را از آسیب احتمالی مصون می‌داشت ؟

    آیه ۵۳ : وَ یَقُولُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانهِمْ  إِنهَّمْ لمَعَکُمْ  حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسرِینَ

    ترجمه: و اهل ایمان گویندآیا اینان ( منافقین ) هستند که با جدیت و مبالغه بسیار به خدا سوگند یاد مى‏کردند که ما از شما هستیم؟! اعمالشان باطل گردید و سخت زیانکار شدند.

    مسلماً خداوند اعمال منافقین را به جهت یک دوستی ساده با کفار و اهل کتاب باطل نمی‌داند و آنان را زیانکار بر نمی‌شمرد بلکه آنان بر فرامین الهی و رسول خدا (ص ) گردن ننهادند و از کفار و اهل کتاب تبعیت نمودند .    

    آیه ۵۴ :یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ یحُبهُّمْ وَ یحُبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلىَ الْکَافِرِینَ یجُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائمٍ  ذَالِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ  وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ

    ترجمه: اى گروهى که ایمان آورده‏اید، هر که از شما از دین خود مُرتَد شود به زودى خدا  قومى را که دوست دارد و آنها نیز آنان خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و نسبت به کافران سرافراز و مقتدرند (به نصرت اسلام) برانگیزد که در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدى باک ندارند. این است فضل خدا، به هر که خواهد عطا کند و خدا را رحمت وسیع بى‏منتهاست و (به احوال همه) دانا است.

    خداوند به مومنینی که ابتدا ایمان آوردند و سپس از دین خدا روی بر تافتند ( منافقین ) وعده می‌دهد که قومی را برمی انگیزد که دوستدار خدا هستند و در راه دین خدا از احدی واهمه ندارند . چگونه ممکن است که یک دوستی ساده میان مومنین واهل کتاب منجر به ارتداد مومنین از دین خدا شود ؟ پس پیداست که تولی در صورتی باعث ارتداد می‌گردد که به معنای قبول سرپرستی کافران باشد .

    آیه ۵۵ : إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ

    ترجمه : ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‏اند: همان کسانى که نماز برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند.

    در مقابل آیات قبل که خداوند منافقین را از تبعیت و پذیرفتن سرپرستی و زعامت کفار سرزنش می‌کند و در صورت تبعیت از کفار و اهل کتاب ، منافقین را در زمره آنان برمی شمرد و اعمالشان را باطل می‌داند ، در این آیه خداوند اولیاء مومنین را معرفی می‌کند که بر آنان ولایت داشته و تبعیت از فرامین آنان واجب است . یعنی خداوند تبارک و تعالی وسپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله )  و گروهی از مومنین  که دارای ویژگی خاصی می‌باشند .

    همانطور که اشاره کردیم در مجموعه این آیات صحبت از وجود محبت و دوستی ساده ،در میان منافقین و کفار و اهل کتاب نیست و لذا اگر بخواهیم به سیاق آیات استناد کنیم ، همانطور که در آیه ۵۱ کلمه «اولیاء» معنای دوستی نمی‌دهد و در تمام این آیات خداوند به نوعی منافقین را از پذیرفتن سرپرستی کفار و اهل کتاب بر حذر داشته است ، در این آیه نیز نمی‌توان از معنای کلمه «ولی»  دوستی را استنباط کرد و بگوییم خداوند مومنین را به دوستی با خدا و رسول و اهل ایمان توصیه نموده است .

    آیه ۵۶: وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُونَ

    ترجمه: و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولىّ و فرمانرواى خود داند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود.

    در این آیه از کلمه « تولی » که به معنای قبول سرپرستی وفرمان برداری است استفاده شده و تاکید می‌کند ، آنان که از خدا و رسول و گروهی از مومنینی که ایمان آورده اند ، تبعیت می‌کنند، لشکر خدا هستند و به طور قطع پیروز اند . آیا می‌توان گفت که مسلمانان ، فقط با پذیرش دوستی خدا ورسول خدا و مومنین ، در حزب خدا جای گرفته  و غالب  خواهند بود ؟!

 

/