نقد و بررسی کتاب ((خرافات وفور در زیارات قبور)) نوشته سید ابوالفضل برقعی-۱

مقدمه:
قبلا باید عرض کنم اختلافات فراوانی بین شیعه و وهابیت وجود دارد. از ان جمله توحید و شرک، زیارت، شفاعت، علم، حیات پیامبر و امام و...
مسئله اساسی در عقیده وهابیت یا سلفی ها در این است که توحید را بسیار محدود کرده و اکثر اعمال شیعه را بدعت، شرک و خارج از دین می‌دانند. درصورتی که شیعه اعتقادات خویش را مستند به کتاب و سنت پیامبر می‌کند و برای اعمال خود دلایل محکمی دارد. 
نکته حایز اهمیت این است که وهابیت نه تنها با شیعه، بلکه با اهل تسنن نیز اختلافات اساسی دارد. 
ا بن تیمیه با هردو گروه علمای شیعه و اهل سنت دعوا داشت. محمد بن عبدالوهاب نیز اولین اختلافات را با پدرش شیخ محمد و برادرش شیخ سلیمان که سنی مذهب بودند، شروع کرد.
درراستای بیان مکتب قرآن و اهل البیت (علیه السلام) در زمینه زیارت, کتاب ((خرافات وفور در زیارات قبور)) نوشته سید ابوالفضل برقعی را پیرامون مسئله زیارت مورد نقد و برسسی قرار می‌دهیم. پیش از پرداختن به کتاب لازم است چند نکته را تذکر دهم.

۱-این جانب از پیروان امام المتقین حضرت علی علیه السلام بوده و هستم. اعتقاد من به ایشان نه در این زمینه است که او را فقط فردی بزرگ بدانم، بلکه حضرت مولی الموحدین را امامی منصوب از جانب خدا و منصوص می‌دانم. اصول و فروع دین را از جانب آن بزرگوار و فرزندان معصومش پذیرفته ام.
۲ - با توجه به بحث و مطالعه و نشست و برخاست علمی با پیروان اندیشه وهابیت در ایران در طول سالهای متمادی، اهداف و محتوی و روش‌های مطرح کنندگان اعتقادات ضد شیعی در زمینه توحید و امامت و زیارت برای اینجانب کاملا روشن و گویا می‌باشد.
۳ - در بررسی موضوع کتاب جز به قرآن وسنت رسول ص و ادله عقلی استدلال نخواهم کرد. و در مورد احادیث هم باید بگویم که اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)و ائمه معصومین (علیه السلام) درجایی فرموده اند که روایات موافق کتاب خدا را بپذیرید، به این معنا نیست که آن برگزیدگان الهی برخلاف قرآن سخن می‌گویند، بلکه به این معناست که کلام و احادیث ما همواره موافق قرآن و وحی است. با در نظر گرفتن این مطلب، استفاده ما ار حدیث سنی و شیعه، در کنار آیات قرآن، یکی از پایه‌های اصلی مستندات ماست، هما نگونه که سلفی ها با این که به قرآن در ظاهر زیاد توجه دارند، از احادیث هم خیلی استفاده می‌کنند. ابن تیمیه کتابهایش پر از حدیث است و آن احادیث را از صحیحین و کتاب‌های دیگر اخذ کرده است. محمدبن عبدالوهاب نیز احادیث بسیاری را از صحیحین و از افرادی چون ابوهریره و عایشه و ‌ابن عباس نقل می‌کند. ابن تیمیه کتابی به نام ((الفتاوی الواضحه)) در ۵۶ جلد دارد که سعودی ها متجاوز از ۴۰ جلد آن را تا به حال چاپ کرده اند.
۴ - باب بحث و مذاکره در این زمینه و سایر مطالب مندرج در این وبلاگ باز است، و اینجانب آماده پاسخگویی به سوالات جویندگان راه حق و حقیقت هستم. 
نهی زیارت قبور در مکه و تأیید در مدینه: 

یکی از مطالبی که در کتاب خرافات وفور و سایر منابع سلفی و وهابی به آن استشهاد شده است، نهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از زیارت قبور می‌باشد. در این رابطه باید بگوییم:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه مردم را از زیارت قبور نهی کرده اند. دلیل این مطلب آنستکه: مردم در مکه مشرک و بت پرست بوده اند و یکی از رشته‌های بت پرستی نیاکان پرستی است. آنها برای پدران واجدادشان نوعی الوهیت قایل بودند. 
قرآن در این رابطه می‌فرماید: ((أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ)۱ (حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ)۲)) 
افزون طلبی شما را سرگرم کرد تا اینکه به دیدار قبر ها رفتید.
آیات فوق در مذمت کسانی است که به پدران و نیاکان خویش فخر می‌کردند و دایما خویشان، بزرگان فامیل و قبیله یکدیگر را به رخ هم می‌کشیدند. از قبیل اینکه می‌گفتند: فلان شاعر عموی من است. پس از اینکه زنده‌هایشان تمام می‌شد به سراغ مرده ها و قبرها می‌رفتند و به تفاخر خود اینگونه ادامه می‌دادند: فلان مرده از شخصیت‌های قبیله ما بوده است.
قران هم می‌فرماید: شخصیت و مرده پرستی شما را آن قدر گرفتار کرده که قبور را زیارت می‌کنید. 
آیه اول, انگیزه زیارت قبور در آیه دوم توسط اهالی مکه و مشرکان را توضیح می‌دهد. شما مشرکان مکه آنقدر افزون طلبی گرفتار و سرگرمتان کرده که برای نیل به آن به زیارت قبرها می‌روید. واضح است که آیات فوق در مقام نفی مطلق زیارت قبور نیست، بلکه نوعی از زیارت (تفاخر) را که عادت مشرکان مکه بوده است، مورد مذمت قرار می‌دهد.
بنابراین پیامبر ص در دوران مکه مردم را از زیارت قبور نهی کرده و اساس این نهی هم, منع از زیاده طلبی و تفاخر به مردگان بوده است. اما درمدینه رسول خدا به زیارت قبور امر کرده است. توضیح این امر آنستکه درمدینه مردم مسلمان ایمانشان محکم شده و توهم مرده پرستی از میان رفته بود. در این فضای اعتقادی نه تنها زیارت قبور مومنین شایبه شرک نداشته است، بلکه باعث تذکر به آخرت و عبرت می‌شده است. 
خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارت قبر مادر رضاعی خود حلیمه سعدیه یا پدرش عبدالله می‌رفت. اگر رفتن برسر قبر نهی شده باشد، اولین عمل کننده به این نهی باید خود رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمودند: کنار قبر مردگان بروید، با آنها صحبت کنید و برای آنها طلب مغفرت کنید و بدانید که آنها کلام شما را می‌شنوند و ناآگاه از احوالات و سخنان شما نیستند. برای مرگ خودتان عبرت آموزی کنید و دل از دنیا بکنید و به یاد مرگ و آخرت بیفتید. 
بهره چنین زیارتی که با نیت عبرت و تذکر به آخرت و اتصال به ارواح متعالی انبیاء و ائمه و مومنین و صلحا و شهدا انجام بگیرد به زائر بازگشت می‌کند. این زیارت را کسی نهی نکرده و نمی‌کند و چنان چه سلفی ها و وهابیون این نوع زیارت را نهی بکنند دچار اشتباه و تناقض با قرآن و سنت شده اند.

سید ابوالفضل برقعی در مقدمه کتاب خودش می‌گوید:
((ما در بررسی موضوع کتاب (زیارت) جز به کتاب خدا وسنت رسول ص و ادله عقلی استدلال نخواهیم کرد)).
نقد وبررسی:
ایشان در رابطه با سنت از مخالفت احادیث با قرآن سخن می‌گویند و می‌خواهند صحت و سقم احادیث را با عرضه به قرآن به دست بیاورند.
.دیدگاه آقای برقعی و همفکرانش این است که روایات را به قرآن عرضه کنند تا معلوم شود که آن روایت موافق قرآن است یا مخالف آن؟ در این قسمت یادآوری یک نکته بسیار حایز اهمیت است و ابنجانب در جای خود مطرح کرده ام که اصلا ائمه معصومین (علیه السلام) هرگز سخنی مخالف با قرآن بیان نمی‌کنند. علاوه بر این نکته خطیر چند مطلب را یادآوری می‌کنم:

اولا: سخن فوق (تطبیق دادن حدیث با قرآن) کلی گویی است و هرگز مفید فایده نمی‌باشد. 
این سخنان شعار گونه را وهابیت وطنی مطرح می‌کند و می‌گوید:
((ما احادیث ضد قرآن را قبول نداریم)).
آنچه مهم است تبعیت از روش مناسب در تطبیق احادیث با قرآن است، که به نظر ما این روش در پیروی کردن از معصومین (علیه السلام) و راه و روش و سیره و سخنان آنها به دست می‌آید. 
ثانیا: آیا اصل ادعای فوق موافق قرآن است یا مخالف آن؟ قرآنی بودن سخن فوق چگونه ثابت می‌شود؟ به استناد کدام آیات می‌گویند که صحت و سقم سخنان پیامبران و اوصیاء الهی را با عرضه کردن به قرآن باید تشخیص دهیم؟ مگر شان تبیین قرآن را خداوند به پیامبرش نداده است؟آیا صحت و سقم برای کسی که در حریم عصمت الهی قرار گرفته است معنا دارد؟کدام آیات قرآن مراجعه به پیامبر و اوصیای او را در تبیین آیات الهی نفی می‌کند؟ منع عقلی در استفاده از فرمایشات معلمین آسمانی قران کدام است؟ چرا کسانی که پرچم مخالفت با احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیه السلام) را به دست گرفته اند، خودشان تفسیر آیات مشکله می‌نویسند و برای کلمات خویش، شان توضیح و تبیین برای آیات قرآن قایلند؟ 
ثالثا: با چه معیار و ترازویی قرآنی بودن سخن فوق اثبات می‌شود؟ چه کسی باید تشخیص تطابق روایات با قرآن را بدهد؟ آقای برقعی یا دیگران؟ مخالفت احادیث با قران را با ترازوی (اصولیین)اثبات می‌کنید؟ یا با ملاک (فیلسوفان) و یا با مبانی(اخباری ها)؟ 
هر کسی با برداشت و اصول و تفکرات خودش به سراغ فهم قرآن می‌آید و بررسی می‌کند که آیا این حدیث موافق قرآن است یا مخالف آن. 
رابعا: نظر من این است که ما هم در فهم قرآن احتیاج به سنت داریم و هم در فهم سنت احتیاج به قرآن. در واقع قرآن وسنت لازم و ملزوم یکدیگرند. ما نمی‌توانیم یک قانون کلی وضع کنیم و بگوییم معیار قرآن است و تمام احادیث را با قرآن می‌سنجیم. 
ما مجملات قرآن را با احادیث می‌سنجیم. پس نمی‌توان گفت که معیار سنجش حدیث صددرصد با خود قرآن است و ما باید تمام احادیث را با قرآن بسنجیم به عنوان مثال قرآن دستور داده است: ((اقم الصلوه)).
سوال این است که کیفیت نماز را از کجای قرآن باید بفهمیم. ما برای به دست آوردن کیفیت نماز ناچار از مراجعه به حدیث هستیم. حال که قرار است کیفیت صلوه را از حدیث بفهمیم، چگونه می‌توانیم این حدیث را برقرآن عرضه کنیم تا متوجه شویم که این حدیث موافق کتاب الله هست یا نه؟ مجمل بودن آیه, به وسیله حدیث حل می‌شود. از طرف دیگر حدیث هم باید بر قرآن عرضه شود. 
بزرگانی که سعی در تفسیر قرآن به قرآن داشتند در نهایت چاره ای به جز طرح روایات نداشتند. 
سوال ما در اینجا این است که: 
((ما باید حدیث را به وسیله قرآن بفهمیم یا قرآن را به وسیله حدیث؟ یا هر دو رابه کمک هم؟)) 
خامسا::هر آیه موضوع خاص و هر حدیثی نیز جایگاه ویژه ای دارد که باید پیرامون آن گفتگو کنیم و با استفاده از علوم مربوط به قرآن پی به منظور آیه و حدیث ببریم. پس ما در اثر تعمق و تدبر در قرآن وحدیث هر دو یعنی قرآن و حدیث را می‌فهمیم.
ما نمی‌توانیم یک قاعده کلی برای همه آیات و احادیث در همه جا وضع کنیم و بگوییم سنگ و ترازوی ما این است و با این ترازو است که همه را می‌سنجیم. هر آیه برای خودش قاعده ای وهر حدیث هم برای خودش ضابطه ای برای فهمیدن دارد. پس این که ما بخواهیم همه آیات را از یک دریچه و تمام احادیث را از یک روزنه نگاه کنیم صحیح نیست.
سادسا: تفسیر موضوعی قرآن بدون احادیث هم چاره اصلی برای فهم مقاصد الهی نیست. اگر کسی آیات یک موضوع را جمع آوری کرده و بخواهد از آن بهره برداری کند، به بیراهه رفته است ، زیرا کلمات می‌توانند هر کدام معانی مختلفی داشته باشند. مثلا کلمه (ولی) در قرآن معانی مختلفی دارد. ما باید ببینیم ولی در کجاو به چه معنایی مورد استفاده قرار گرفته است؟ ما نمی‌توانیم تمام (ولی)‌های قرآن را در یک جا جمع کنیم و بگوییم در قرآن این کلمه فقط به معنای دوست به کار رفته است و یا همه جا به معنای سرپرست است پس هر آیه در جایگاه خودش باید معنا شود. ]

منبع: وبلاگ قرآنیان
 



وبلاگ حسینی ورجانی