نقد چهل تنی از کتاب"خرافات وفور..."-2

نقد کتاب"خرافات وفور در زیارت قبور"-۲

نوشته:آقای مهدی چهل تنی
۱۲ – قران شناسی علامه برقعی: 
آخر چه می‌توان گفت به قرآن شناسی آقای برقعی، آنجا که در صفحه ۸۸ خرافات وفور مرقوم می‌فرمایند: 
"خدا برای کسی به خصوص مدح نمی‌کند، مدح خدا برای جمعی باشد که دارای صفات حسنه باشد". 
و لابد نمی‌دانند که خداوند در قرآن کریم از ابراهیم، نوح، موسی، عیسی، مؤمن آل فرعون، مریم،... و رسول الله سلام الله علیهم اجمعین، مدح فرموده و خصوصا در آیه پانزدهم از سوره مریم در باره حضرت یحیی می‌فرماید:"وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا (۱۵) مریم"سلام {حق} بر او باد در روز ولادتش و در روز وفاتش و روزی که زنده برانگیخته شود. و در باره پیغمبر اکرم می‌فرماید: خلق و خوی تو عظیم است. 
شگفتا ایشان بارها مدعی می‌شوند که غیر از خداوند کسی شفیع نیست و در صفحه ۶۷ "خرافات وفور..." ، قرآن راشفیع روز قیامت می‌دانند.
ایشان اصرار می‌کنندکه نباید بر روی قبر بنا کرد و لابد فراموش کرده اند که قبر مطهر رسول الله به توصیه ابوبکر در حجره عایشه بود و حجره قبر حضرت ابراهیم پیامبر نیز قرن‌های متمادی پس از فتح عمر بر پا بود. 
سبحان الله،یک جا در صفحه ۲۴۲"خرافات وفور"می فرمایند:"هر امامی باید تابع انبیاء باشد و تابع، مقامش بالاتر از متبوع نیست". 
و در صفحه بعد می‌فرمایند: 

"پس هر کس سعی کند اطاعت خدا و رسول نماید ممکن است به مقام انبیاء برسد، که خیلی بالا تر از مقام امام اند". 
گویا ترقی فقط برای امامان ممنوع است؟ 
در صفحه ۶۵ کتابشان می‌فرمایند:
"طبق صد آیه قرآن امین صفت رسول خداست"
و البته منظورشان از صد آیه هفت آیه است، و حال آنکه خداوند در سوره دخان می‌فرماید:
"إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ مَقامٍ أَمین‏".
در صفحه ۷۱"خرافات وفور"می فرمایند: 
"قرآن می‌گوید معجزه کار خداست".
و در قرآن از زبان عیسی بن مریم سلام الله علیهما به صیغه متکلم وحده نقل می‌کند:
"أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْیَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّه"‏. 
ایشان در صفحه ۲۱۳ می‌فرمایند:
"خداوند منزه است از داشتن ولی"
مثل این که گمان کرده اند ولی الله یعنی سرپرست خدا، و حال آنکه خود خداوند می‌فرماید:
"أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ". 
در صفحه ۸۰ خرافات وفور می‌فرمایند:
"ما نشنیده بودیم که نبوت و رسالت ارثی شود". 
و حال آنکه خداوند در سوره مریم از زبان زکریا نقل می‌کند:
"فَهَبْ لیِ مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنیِ وَ یَرِثُ مِنْ ءَالِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبّ‏ِ رَضِیًّا" ۵ و۶ مریم خدایا فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما تا از من و از آل یعقوب ارث ببرد و خدایا او را مرضی قرار ده"
خداوند دعای او را در پیری و نازایی همسرش اجابت فرموه و حضرت یحیی را به او عطا فرمود ودر کودکی به مقام نبوت رسانید چنان که می‌فرماید:
"یا یَحْیی‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا"(۱۲) مریم.
در صفحه ۴۳ می‌نویسد:

"دین اسلام مانند مسیحیت نیست که بگوید کسی گناهی کرده نزد مخلوق برود تا چه رسد به قبر مخلوق".
و در مقابل فرمایش ایشان خداوند می‌فرماید:
"وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً نساء ۶۴. 
آن هنگامیکه (گروه منافق) ظلم به نفس (گناه) کردند، اگر از کردار خود به سوی خدا توبه نموده و به تو رجوع می‌کردند تا بر آنها استغفار کنی و از خدا برای آنها آمرزش طلب نمایی البته در این حال خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند."
و باز در سوره مبارکه یوسف از زبان فرزندان یعقوب می‌فرماید: 
"قالوا یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطیین 
ای پدر ما برای ما طلب مغفرت کن برای گناها نمان، که خطا کاریم." 
و حضرت یعقوب نفرمود: مگر شما مثل شیعیان مشرک هستید که نزد من آمده اید بلکه فرمود: 
"سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفورالرحیم"
البته که توحید حضرت یعقوب کمتر از مرحوم علامه برقعی نبود، و البته که آنها نگفتند: پدر ما را ببخش، چنان که بعضی می‌گویند، بلکه طلب بخشش گناهان خود را نزد خداوند به پدر عرضه داشتند. 

۱۳ - عتبه حرم در کلام علامه برقعی: 
حق این است که مرحوم برقعی اکنون دستش از دنیای ما کوتاه است و خداوند می‌داند که من چه بسیار ملاحظه ایشان را در این نامه کرده ام، اما چه کنم که متاسفانه تتبعات ایشان در باره گنبد، ضریح، حایر، عتبه را بوسیدن و آداب زیارت حرم ها، غالبا گزاف گویی و نتیجه بی اطلاعی و زاییده توهمات ایشان است. 
ایشان در جاهای مختلف در باره بوسیدن عتبه حرم سخن رانده و فرموده اند:
"در بحار و مفاتیح و سایر کتب شیعه نوشته اند که امام صادق (علیه السلام) فرمود: یکی از آداب زیارت بوسیدن عتبه حرم است، و البته چنین خبری در بحار و مفاتیح از قول امام نیست"
وحال آنکه اظهار شگفتی مرحوم برقعی وجهی ندارد، چنان که شما نیز می‌توانید به آداب زیارت در مفاتیح مراجعه فرمایید. 
علامه برقعی یک جا در صفحه ۳۴ خرافات وفور مرقوم فرموده اند:
"از آقایان ابن طاوس و شیخ طوسی و مجلسی و قمی باید پرسید که این روایات راجع به رواق و حرم را چرا از قول ائمه نوشته اند"
و یک جا در صفحه ۴۶ زیارت نامه‌های طولانی و... را از قول شیخ طوسی و صدوق و مفید و ابن طاوس و دیگران نقل کرده و بعد می‌گویند:
"این زیارت نامه ها از خدا و رسول نیست."
آقای برقعی خود مشکلی می‌تراشند و خود جواب می‌دهند.
اما حایر به زمین پست گفته می‌شود و مرقد مطهر حسین بن علی در زمین پستی بوده و عجب نیست که اطراف آن از همان قرون اولیه محصور بوده باشد.
ضریح نیز علاوه بر آن چه اکنون گفته می‌شود و میان مردم مصطلح است به گور، لحد، صندوق روی قبر نیز اطلاق می‌شود. 
از خطیب بغدادی مورخ بسیار مشهور اهل سنت نقل شد که امام کاظم در قبرستان شوتیزیه در زیر گنبد به خاک سپرده شد. 
مورخان و مترجمان و رجال شناسان بسیاری نقل کرده اند که امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق علیهم السلام زیر گنبد قبر امام حسن علیهم السلام و عباس عموی پیامبر به خاک سپرده شد. 
گویا مرحوم برقعی فریب برخی ادعاهای بی اساس ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب را که مدعی بودند تا قرن پنجم قبرها را با زمین یکسان می‌ساختند و آثار و نشانه ای نداشتند، خورده و شخصا در تاریخ تحقیق نفرموده اند. چنان که چیزهایی می‌گویند که هیچ شیعه ای بدان معتقد نیست. 

۱۴ - روزی شهداء از دیدگاه آقای برقعی: 
مثلا در صفحه۶ خرافات وفور می‌فرمایند:
"کسانی که از قرآن بی خبرند خیال می‌کنند که شهدا در همین دنیا از رزق دنیا می‌خورند!"
و الله من یک نفر را نمی‌شناسم که خیال کند که امامان از آبگوشت و چلوکباب دنیا می‌خورند. 

۱۵ - معنای عند الرب: 
این مرحوم که خدا از تقصیراتش بگذرد چیزهایی در صفحه ۵ خرافات وفور در باره"عندالخلق"و"عند رب"نوشته و به عقاید شرک آمیز آلوده کرده که فقط باید به خدا پناه برد. بالاخره ایشان می‌فرمایند:
"آنان (صلحا و شهدا و انبیاء) عند ربهم هستند، نه عندالخلق و نه عند القبر، عندرب کجاست".
گویا ایشان گمان برده اند اگر کسی عندا لخلق باشد الزاما عندرب نیست ولابد خداوند نزد خلق حضور ندارد؟ اما قرآن غیر ازاین می‌گوید. در آیات شریفه ۳۶ و ۳۷ سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: 
"کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ"(۳۷) آل عمران. 
هر وقت زکریا به محراب عبادت حضرت مریم وارد می‌شد رزق شگفت آوری می‌یافت و می‌گفت ای مریم این روزی از کجا برای تو می‌رسد؟"...گفت این روزی از نزد خداوند است (من عندالله) و به راستی خداوند به هر که بخواهد روزی بی حساب می‌دهد."

۱۶ - وصی در دیدگاه علامه برقعی: 
علامه برقعی در صفحه ۱۷۷ فرموده اند: 
"بسیاری از رسولان خدا طبق ایات قرآن وصی نداشته اند مانند حضرت هود و شعیب و عزیر و..."و البته معلوم نیست این عقیده را از کجای قرآن بیرون آورده اند؟"براستی آیا علامه برقعی سرگذشت حضرت هارون و حضرت موسی را در قران خوانده اند؟

توسل ائمه اطهار علیهم السلام : ۱۷ - 
در صفحه ۱۲۴ می‌نویسند:‌ 
"هیج کدام از ائمه به بشری متوسل نشده اند..."
و شگفتا، بسیاری از ادعیه صحیح السند و بعضی از همان دعاهایی که آقای برقعی در خرافات وفور آورده اند پر است از توسل ائمه به جد بزرگوارشان. در صحیفه سجادیه در دعای روز شانزدهم می‌خوانیم
" اتوجه الیک اللهم لا اله الا انت بنبیک محمد... یا محمد انی اتوجه بک الی الله ربک و ربی فی قضاء حاجتی..."
و هم چنین در دعای روز عرفه از امام حسین علیه السلام و در دعای عرفه از حضرت سجاد علیه السلام ودر دعای حضرت سجاد علیه السلام هنگام زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام و در دعای سی ام از دعای صحیفه این نوع از توسلات بچشم میخورد. راستی حسین بن علی و علی بن الحسین علیهم السلام به اندازه علامه برقعی و رفقایش از قرآن و توحید خبر نداشتند؟

۱۸ - نماز خواندن بر روی قبر: 
مرحوم برقعی صفحات زیادی را به نماز خواندن بر روی قبر اختصاص داده اند، آخر کدام یک از شیعیان بر روی قبر امامان نماز می‌خوانند؟ ایشان نمی‌دانند که فاصله محل نماز در حرم مطهر ائمه (علیه السلام) و مرقد مطهر آنها غالبا بیشتر از فاصله نمازگاه مسلمین تا مرقد شریف رسول الله ص میباشد. بگذریم، بررسی اشتباهات مرحوم برقعی به راستی خسته کننده و ملال آور است و هر صفحه ای به ده صفحه توضیح نیازمند است و گمان می‌کنم فعلا همین مقدار کافی باشد.

۱۹ - اخلاص موحدین در زیارت ائمه معصومین علیهم السلام: 
نمی دانم چرامرحوم برقعی و دوستانش به زائران حرم ائمه (علیه السلام) پرداخته اند در حالی که زائرین غالبا مردمانی با اخلاص بوده و هر زیارتی را با تسبیح پروردگار و اقرار به توحید و یگانگی خداوند آغاز می‌کنند. امااین آقایان وهابی نما حتی یک بار به من و شما نگفتند که پیروی از سنت عمر یا اطاعت مطلق از غیر معصوم یا چه فرمان یزدان و چه فرمان شاه شرک است؟!

۲۰ - مرز توحید و شرک در قرآن کریم: 
دین مقدس اسلام دین توحیدی است و شرک به تعبیر قران « ظلم عظیم » و از گناهان نا بخشودنی است. به راستی از اولین وظایف هر مسلمان پیراستن عقیده و عمل خود از انواع شرک است. در این حقیقت تردید و اختلافی نیست. اختلاف میان جمیع مسلمانان از شیعه و سنی با آقای برقعی و ابن تیمیه نادان و محمد بن عبدالوهاب تفرقه افکن و دوستان و هم مسلکان ایشان در مصادیق توحید و شرک است. با این که توضیحات روشنی در این مورد از روایات موجود است، اما سعی می‌کنم در این نوشته فقط از قرآن کریم استعانت جویم. 
قرآن کریم از زبان مشرکین هنگام عذاب چنین حکایت می‌کند:
"تَاللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبّ‏ِ الْعَالَمِین‏ شعرا /۹۸.
سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم هنگامی که بت ها را با پرودگار عالمیان برابر می‌گرفتیم".
این سخن روشن قرآن کریم می‌تواند سرفصل آخرین بحث ما قرار گیرد. در این آیه شریفه، شرک یعنی برابر گرفتن کسی یا چیزی با رب العالمین، هم چنان که مفهوم کلمه شریک نیز چنین حقیقتی را القا می‌کند. پس باید به قرآن کریم مراجعه کرده و ببینیم کدام عمل یا عقیده ای برابر گرفتن کسی یا چیزی با «رب العالمین» است که مصداق شرک قرار می‌گیرد. 

۱/۲۰ - آیا اگر معتقد باشیم کسی می‌تواند، به اذن خداوند، کارهایی را که خدا به خود نسبت داده، و آن انحصاری خود قرار نداده است، انجام دهد، مشرک شده ایم؟ شکی نیست که حیات و ممات به دست پروردگار است و این حقیقت در بسیاری از آیات شریفه تأکید و تکرار شده است، پروردگار زنده کننده و میراننده موجودات است، چنان که می‌فرماید: 
"وَ اللَّهُ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ آل عمران ۱۵۶
خداوند زنده می‌کند و می‌میراند و خداوند به آن چه می‌کنید بینا است." 
و می‌فرماید:
"إِنَّا نَحْنُ نُحْیی‏ وَ نُمیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصیر ق ۴۳
همانا ما زنده می‌کنیم و می‌میرانیم و بازگشت به سوی ما است."
اما همین قرآنی که در ده ها آیه شریفه با تأکید می‌فرماید که مرگ و زندگی دست خداوند است در آیه شریفه ۴۹ از سوره آل عمران به صیغه متکلم وحده از زبان عیسی (علیه السلام) می‌فرماید:‌ 
"أُبْرِیُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی‏ بِإِذْنِ اللَّهِ"
و کور مادرزاد را و مبتلای به پیسی را به اذن خداوند شفا می‌دهم و مردگان را به اذن خداوند زنده می‌کنم.

به صریح آیات قرآن کریم، اگر معتقد شویم کسی ممکن است به اذن خدا مردگان را زنده کند، مشرک نیستیم. و بر خلاف تصور مسیحیان زنده کننده مردگان نه خدا است و نه شریک او و نه پسر او. 

۲/۲۰- آیا اگر معتقد شویم کسی می‌تواند کارهای فوق طاقت بشری، کارهایی که انسان‌های دیگراز آن عاجزند، به اذن خداوند، انجام دهد. مشرکیم؟ 
در آیات ۳۸ تا ۴۰ سوره مبارکه نمل خداوند از زبان سلیمان نبی نقل می‌کند که به مصاحبان خود می‌گوید:‌ 
"کدام یک می‌تواند تخت بلقیس ر ا پیش از آن که تسلیم امر من شود اینجا بیاورد؟" 
عفریتی از جنیان می‌گوید من چنان برآوردن تخت او قادر هستم و امینم که پیش از برخاستن تو از جایگاهت تخت را به حضور می‌آورم 
"قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ"
و آن کس که به علم کتاب (الهی) آگاه بود، گفت: 
"من چنان برآوردن تخت بلقیس قادر هستم و پیش از آن که چشم بر هم زنی تخت را بدینجا می‌آورم" 
"پس سلیمان تخت را نزد خود مشاهده کرد"
ملاحظه می‌فرمایید به صریح آیات قرآن مجید مردی از اولیاء خداوند که پیغمبر نیز نبود، تختی را که قرآن در آیه ۲۳ همین سوره مبارکه « عرش عظیم » می‌خواند، قبل از یک چشم بر هم زدن، از پایتخت ملکه سبا به حضور سلیمان می‌آورد و البته نه او خداوند است و نه شریک خدا. 

۳/۲۰ - مؤمنان و موحدان می‌دانند که بادها به امر خداوند جابجا می‌شوند چنان که قرآن مجید در آیات زیادی متذکر این معنی است و می‌فرماید:
"هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ"اعراف/۵۷ 
و می‌فرماید:
"وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاح‏"روم /۴۶
و می‌فرماید: 
"اللَّهُ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ"روم ۴۸ 
اما در آیه ۸۱ سوره انبیاء می‌فرماید:
"وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَةً تَجْری بِأَمْرِهِ إِلی‏ الْأَرْض‏...
باد تند را مسخر سلیمان گردانیدیم تا به امر او بر سرزمین شامات که در آن برکت قرار دادیم بوزد". 
ودر آیه ۳۶ از سوره مبارکه ص می‌فرماید:
"فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْری بِأَمْرِهِ رُخاءً حَیْثُ أَصابَ 
باد را مسخر فرمان سلیمان کردیم تا به امر او، هرجا بخواهد به آرامی روان شود"
و البته سلیمان نبی نه خدا بود و نه شریک خداوند. بلکه بنده ای عاجز و ناتوان در درگاه احدیت بود. 
راستی آقای برقعی نباید این آیات را خوانده و در آنها تدبر کرده باشد؟ 

۴/۲۰- استعانت و کمک خواستن از دیگران:
همه مسلمانان بدون استثناء درنمازهای یومیه، سوره مبارکه حمد را می‌خوانند و در این سوره آیه شریفه"ایاک نعبد و ایاک نستعین (خدایا) تنها تورا عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می‌جوییم"را قرایت میکنند. آیا با وجود این اقرار صریح، خدایا فقط از تو کمک می‌جوییم، کمک و استعانت خواستن از دیگران شرک است؟
آیا غیر از این است که همه انسان ها در گذراندن زندگی از انسان‌های دیگر کمک می‌گیرند. حتی اولیاء و رسولان الهی نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. خداوند در آیه ۹۵ سوره کهف از زبان ذوالقرنین می‌فرماید:
"فَأَعینُونی‏ بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْما، شما با قوت بازو به من کمک کنید تا سدی محکم بین شما و آنها بسازم". 

۵/۲۰ – هدایت الهی: 
یکی از اسمای حسنای الهی هادی است و در آیات زیادی از قرآن کریم بر هدایت پروردگار تأکید شده و این صفت فقط به ذات الهی نسبت داد شده و از دیگران سلب گردیده است. چنان که می‌فرماید: 
"قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکایِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدی لِلْحَق‏، (ای پیغمبر به مشرکان) بگو آیا هیچ یک از شرکای شما کسی را به راه حق هدایت تواند کرد، بگو تنها خداست که به سوی حق هدایت می‌کند".
و می‌فرماید: 
"لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاء ء، بر عهده تو هدایت نیست بلکه خداوند هر که را بخواهد هدایت می‌کند". 
و باز می‌فرماید: 
"إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ، تو نمی‌توانی کسانی را که دوست داری هدایت کنی اما خداوند هر که را خواهد هدایت می‌کند".
ملاحظه می‌فرمایید که در آیات مذکور هدایت فقط به دست پروردگار است. اما در مقابل این آیات، آیات شریفه دیگری وجود دارد که می‌فرماید:
"وَ جَعَلْناهُمْ أَیِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا، و قرار دادیم پیشوایانی که به سوی ما هدایت می‌کنند"و می‌فرماید:
"إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، به راستی که تو هدایت می‌کنی مردم را به راه راست". 

۶/۲۰ - نصرت و یاری جستن: 
قرآن مجید در اوصاف مشرکان می‌فرماید:
"وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُون‏، (مشرکان) غیر از خداوند خدایانی دیگر گرفته اند تا نصرت و یاری جویند". 
و باز می‌فرماید:
"أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر، آیا نمی‌دانند (مشرکان) که پادشاهی آسمانها و زمین مختص خداوند است و شما را غیر از خداوند یار و یاوری نیست". 
آیا اگر کسی ازغیر خدا نصرت بجوید مشرک است؟
قرآن مجید از زبان عیسی بن مریم می‌فرماید:
"فَلَمَّا أَحَسَّ عیسی‏ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ، چون عیسی دریافت قوم ایمان نمی‌آورند گفت که کیست با من دین خدا را یاری کند".
بسی برتر از یاری خواستن عیسی (علیه السلام) از مردم، یاری خواستن خداوند از مردم است چنان که در آیه ۷ از سوره محمد می‌فرماید:
"یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ، ای اهل ایمان اگر خدا را یاری کنید خداوند نیز شما را یاری کرده و گامهایتان را ثابت می‌کند". 

۷/۲۰ - ولی گرفتن غیر از خداوند: 
قرآن مجید در آیه ۱۰۱ از سوره کهف در وصف پندار کفار می‌فرماید:
"أَ فَحَسِبَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادی مِنْ دُونی‏ أَوْلِیاءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرینَ نُزُلا، آیا کافران می‌پندارند که (میتوانند) بندگان مرا،غیر از من، ولی و یاور بگیرند، همانا ما برای کافرین جهنم رامهیا نموده ایم ".
ودر آیه ۱۶ از سوره رعد می‌فرماید: 
"قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا (خدارا رها کرده) و غیر خدا را برای یاری و نگهبانی خود برگرفتید در صورتی که آنها بر سود و زیان خود نیز قادر نیستند". 
درعین حال می‌فرماید: 
"وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر"
و باز می‌فرماید:
"إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون‏"مایده /۵۵
قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم در آیه ۷۸ سوره شعراء می‌فرماید: 
"وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفین‏، هر گاه مریض می‌شوم او (خداوند) مرا شفا می‌دهد". حال اگر کسی برای شفای بیماری به دکتر برود یا دارو بخورد، لابد بنظر آقای برقعی، مشرک است، زیرا آن چه به دست خدا است از دیگری خواسته است. 

۸/۲۰ – رازقیت الهی: 
بیش از هفتاد آیه از قرآن کریم تأکید می‌کند که رازق روزی بندگان خداوند است و قبض وبسط روزی به دست اوست. آیا اگر دنبال روزی و کار رفتیم مشرکیم؟ در سوره مبارکه فصلت آیه ششم به صراحت می‌فرماید:
"فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ، در راه خدا استقامت بورزید و از او طلب بخشش کنید"
.آیا فرزندان یعقوب وقتی به پدر گفتند: 
"قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا،ای پدر برای ما طلب مغفرت کن". 
و پدر درخواست آنان را پذیرفت، مشرکند؟ 
ملاحظه فرمودید به تصریح قرآن کریم نه کارهای خدایی کردن، نه مرده زنده کردن، نه استعانت جویی از غیر خدا، و نه به دنبال روزی رفتن و از دارو و دکتر شفا جستن و نه در طلب مغفرت متوسل شدن، شرک نیست. 
مرز توحید و شرک در قرآن مجید نه در توسل و نه در شفاعت و نه در خواندن و یاری خواستن از غیر است بلکه در استقلال ذاتی قایل شدن برای اشیاء و یا اشخاص است. اگر کسی قرص مسکن بخورد و رفع و تسکین درد را خاصیت بالاستقلال و ذاتی ماده بداند و معتقد باشد که خداوند چنین تأثیر و خاصیتی را مقرر نفرموده، مشرک و دهری مذهب است، و یقینا هم اگر کسی تصور کند خدا بخواهد یا نخواهد امام رضا ع یا رسول الله ص یا دکتر او را شفا می‌دهد، مشرک است.
یقینا اگر کسی تصور کند مغازه، مرید، وزارتخانه، محراب و منبر است که به او روزی می‌دهد و اگر هر کدام رفت روزی قطع می‌شود، مشرک است 
یقینا اگر کسی تصور کند امر فلان کس استقلالا در رتبه امر خدا است مشرک است.
اما شرک در شفا خواستن از قرص مسکن یا دعای امام یا طلب روزی از مغازه یا توسل به امام و پیغمبر نیست بلکه شرک آن است که قرص و مغازه و امام و پیغمبر را ذاتا صاحب استقلال بدانیم و قدرت شفا دادن را در برابر قدرت تامه و کامله خدا قرار دهیم. 
و معنی آیه شریفه"تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفی‏ ضَلالٍ مُبین‏ إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمین‏، سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم هنگامی که بت ها را با پروردگار عالمیان برابر گرفتیم"همین است.
انسان ها نیز به اذن خدا مرده زنده می‌کنند. به باد فرمان می‌دهند، از غیب خبر می‌دهند، چنان که مطابق آیات قرآن خضر به موسی گفت. اگر هم اشیاء بی جان تسکین درد می‌دهند و شفا میدهند، شکی وجود ندارد که همه اینها به اذن پروردگار عالمیان است، نه قدرتی در کنار خداوند و برابر گرفتن دیگران با حضرت حق.
شگفت انگیز است که همین آقایان برای رفع سردرد به دارو متوسل می‌شوند و برای سیر شدن به غذا و برای علم آموختن به معلم و برای زنده ماندن به هوا، اما اگر کسی به پیغمبری و امامی متوسل شود او را مشرک می‌دانند.

۲۱ - خواندن غیر خدا: 
مرحوم علامه برقعی در صفحه ۱۱۹خرافات وفور می‌فرمایند: 
"خواندن اهل دنیا برای کمک و یاری اشکالی ندارد در صورتی که مدعو زنده و حاضر باشد، نه آن که مدعو غیبی و غایب بی خبر". 
سخن فوق تقلیدی است از سخن محمدبن عبدالوهاب دررساله کشف الشبهات و آن هم رو نوشتی است از حرف ابن تیمیه در زیارت القبور، بی کم و کاست. 
اما راستی اگر خواندن غیر خدا برای کمک و یاری شرک باشد چه فرقی میان زنده و مرده است؟ مگر بت زنده و مرده و حاضر و غایب دارد؟ مگر آن که خداوند شریک قرار دادن زندگان را می‌پسندد و از شریک گرفتن مردگان ابا دارد؟! حقیقت این است: زنده یا مرده، شیی یا شخص، هر یک را اگر معبود گرفتیم عبادت غیر خدا را کرده ایم و مشرکیم و اگر زنده یا مرده، شیء یا شخص را بعنوان وسیله بر گزیدیم، واضح است که وسیله غیر از شریک خداوند است. 
شما قضاوت بفرمایید توسل به پول برای رفع حوایج عیبی ندارد اما آیا توسل به دعای پیامبر و امام برای رفع حوایج شرک است؟ 

۲۲ - فاسد ترین نوع شرک: 
به یکی از آقایان پیرو مرام وهابیت عرض کردم که من و شما دایما به اشیاء و اشخاص متوسل می‌شویم، آب برای رفع تشنگی، نان برای رفع گرسنگی، دارو و دکتر برای رفع بیماری و... چرا توسل شرک است؟ فرمودند: 
"درامور طبیعی و عادی ا شکالی ندارد، در امور ماوراء طبیعی نباید چنین کرد". البته بدین ترتیب قلمرو حکومت خدا به ماوراء طبیعت منحصر می‌شود که در آن جا توسل به غیر خدا شرک است و در امور طبیعی خدا را کاری نیست و توسل مانعی ندارد. این عقیده از فاسدترین انواع شرک است که آقایان مبلغ آنند و ازتبعات آن غافل اند. 
مرحوم علامه در صفحه ۱۲۵ خرافات مثلا مچ گیری فرموده اند که:
"اگر امام را حاضر می‌دانی چرا می‌گویی خدایا سلام مرا به او برسان و اگر غایب است چرا می‌گویی أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلَامِی‏ ". 
لابد ایشان گمان می‌کنند که پیام غایبان را باید خدا برساند و حاضران احتیاجی به قدرت پروردگار ندارند و اسباب و وسایل آن را می‌رساند. پناه می‌بریم به خداوند از چنین شرک فاسدی. 
انصاف می‌دهم که صرف وقت بیشتر بر نوشته آقای برقعی اسراف است. اما در بعضی از تتبعات ایشان حیرانم و دلیل آن را نمی‌دانم. راستی وقتی آیات شریفه قرآن کریم به صراحت می‌فرمایند:
"وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ و کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده است و نزد پروردگار روزی می‌خورد و شما نمی‌دانید". 
چرا این «علامه » اصرار دارد با توجیه و تأویل غیر از این بگوید. وی در صفحه ۱۳۵ خرافات وفور به شیعیان ایراد می‌گیرند که چرا:
"اخباری که بر خلاف خلفا و بر خلاف اهل سنت است جمع کرده اند"
ودر همان حال خود ایشان شیعیان را احمق، کذاب، بیشعور، مشرک، فاسد و حقه باز می‌نامند. 
آقای برقعی می‌دانند که بندگان خدا به آلت شنیدن می‌شنوند اما چطور نمی‌دانند که آلت شنیدن فقط گوش نیست و خداوند بر دل الهام و اشراق می‌کند.می دانند که بر سر رسمیت مذهب شیعه بین سید مرتضی و خلیفه عباسی اختلاف بود. چطور در کتب اهل سنت نخوانده اند که پیغمبر فرمود اهل بیت من مانند کشتی نوح اند. اهل بیت من امان امت هستند. علی صدیق اکبر است، علی بهترین بشر است،علی و شیعه او بهترین خلق خدایند، شیعیان علی رستگارانند، علی حجت خداست. احادیث مذکور را می‌توانید در مدارک زیر از برادران اهل سنت که بعضی از آنها قبل از سید مرتضی تدوین شده ملاحظه فرمایید. تفسیر سیوطی، تاریخ ابن عساکر، کنوز الحقایق، صواعق محرقه، مستدرک حاکم روایت از ابوذر، ریاض النظره، تفسیر طبری، خداوندانصاف دهد و از لغزش‌های ما درگذرد. 
 



سایت فطرت