نظر وهابیت در باره نذر چیست؟

 

پاسخ شما را با توجه به مطالب فصل نهم کتاب روافد الایمان حجة الاسلام والمسلمین طبسی ذکر می‌نماییم:

نظر وهابیت در مورد نذر برای غیر خدا: 
 

وهابیون نذر برای غیر خدا را حرام دانسته وآن را شبیه نذر برای بت ها می‌شمارند و می‌گویند این کار از غلو و بزرگ دانستن کسی که برای او نذر شده است، سرچشمه می‌گیرد. 
۱- قصیمی می‌گوید:

«إنها من شعایر الشیعة الناشیة عن غلوّهم فی أیمتهم وتألیههم لعلی وولده» الصراع بین الوثنیة ۱: ۵۴

این کار از خصوصیات شیعه است که منشا آن غلو ایشان در مورد ائمه شان و خدا دانستن علی و اولاد اوست

۲ ـ ابن تیمیه می‌گوید:

«قال علماینا لایجوز أن یُنذر لقبر ولا للمجاورین عند القبر شییاً من الأشیاء، لا من درهم ولا من زیت، ولا من شمع، ولا من حیوان ولا غیر ذلک،کلّه نذر معصیة، وقد ثبت فی الصحیح: من نذر أن یطیع الله فلیطعه، ومن نذر أن یعصی الله فلا یعصه»

مجموع الفتاوی ابن تیمیه ج۲۷/ص۷۷ و رسالة زیارة القبور ص۲۷

علمای ما گفته اند که جایز نیست که برای قبر و یا کسانی که در کنار آن هستند چیزی را نذر کند ؛ نه پولی و نه روغنی و نه شمعی و نه حیوانی و نه غیر آن ؛ تمامی اینها نذر عملی خلاف شرع است ؛ و در روایت صحیح آمده است: هرکس نذر کرده که است که خدا را اطاعت کند پس باید او را اطاعت کند و هرکس که نذر کرده خدا را عصیان کند، از او سرپیچی نکند.

و شهرستانی از وی نقل می‌کند که گفته است:

«وإذا کان الطلب من الموتی ـ ولو کانوا أنبیاء ـ ممنوعاً خشیة الشرک، فالنذر للقبور، أو لسکّان القبور نذر حرام باطل یشبه النذر للأوثان ومن اعتقد أنَّ فی النذر للقبور نفعاً أو أجراً فهو ضال جاهل»

الملل والنحل: ۲۹۱

وقتی که خواسته از مردگان – حتی اگر انبیا باشند – به خاطر ترس از شرک حرام باشد، پس نذر برای قبور یا برای کسانی که در کنار آنها هستند نیز نذر حرام و باطل است و شبیه نذر برای بت هاست ؛ و هرکس که اعتقاد داشته باشد که نذر برای قبور فایده یا ثوابی دارد او گمراه و جاهل است.

رد نظر وهابیت و پاسخ به آن: 
۱- مراد از نذر 
معنی نذر آن است که انسان خود را متعهد به پرداخت چیزی معین، در صورت تحقق هدف و برآورده شدن مقصود کند و بگوید:«برای خدا بر گردن من است که اگر چنین شد فلان کار را انجام دهم » و این همان نذر شرعی است.

و به همین جهت است که می‌بینیم تمام فقهای شیعه شرط تحقق نذر را استعمال کلمه (الله) در صیغه نذر می‌دانند. مرحوم صاحب جواهر در این زمینه می‌فرمایند: 
یجب فی صیغته التی هی سبب الالتزام أن یقول: « لله علی » بمعنی عدم انعقاد النذر لو جعل الالتزام لغیر الله من نبی مرسل أو ملک مقرب. 
جواهر الکلام ج ۳۵ ص ۱۷۲


واجب است در صیغه نذر - که سبب ملتزم شدن به آن می‌شود – بگوید «برای خداست بر گردن من» ؛ به این معنی که اگر برای غیر خدا مانند پیامبری یا فرشته مقربی نذر کند صحیح نمی‌باشد. 
پس وقتی که می‌گوید: «برای فلان نذر کردم» در واقع کلام خود را خلاصه کرده مجاز به کار برده است ؛ زیرا معنی آن این است که: « برای خدا نذر کردم که کاری انجام دهم که ثوابش برای فلانی باشد » 

و بنا بر این مراد از نذر برای اموات در واقع نذر برای خداوند است و اهدای ثواب آن به صاحب قبر ؛ نه این که نذر برای صاحب قبر صورت گرفته باشد ؛


وعلت نذر در این موارد، نذر کردن صدقه دادن و هدیه دادن ثواب آن به پیغمبر یا ولی او یا نیکان است، و مقصود از آن تقرب به مرده به سبب نذر برای او نیست ؛ بلکه مقصود تقرب به سوی خداست ؛ چگونه انسان قصد قربت به مرده ای را بکند با اینکه می‌داند او از دنیا رفته و نمی‌تواند از این نذر سودی ببرد، نه می‌تواند غذای نذری را بخورد و نه می‌تواند از آن اگر پول باشد استفاده کند و نه اگر لباس باشد آن را بپوشد.


پس بهتر آن است که بی جهت دیگران را تکفیر نکرده و با فتواهای بدون مدرک به ایشان هجوم نیاوریم ؛ و بلکه واجب است که عمل مسلمان را حمل بر صحت کرده و تا مقدار امکان به ایشان تهمت نزد.


۲- جواز صدقه دادن از طرف مردگان در نظر اهل سنت: 
 

حال که مقصود شیعیان از این نذر ها مشخص شد که ایشان تنها نذر را برای خدا انجام می‌دهند و مقصود از بردن نام مرده در نذر فرستادن ثواب نذر برای وی است، نظر اهل سنت را در مورد فرستادن ثواب کارهای نیک برای اموات مورد بررسی قرار می‌دهیم:


عزامی شافعی می‌گوید:


«من استخبر حال من یفعل ذلک من المسلمین وجدهم لا یقصدون بذبایحهم ونذورهم للأموات إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها لهم. 
وقد علموا ان اجماع أهل السنّة منعقد علی أن صدقة الأحیاء نافعة للأموات واصلة إلیهم، والأحادیث فی ذلک صحیحة مشهورة: ۱ ـ منها ما صحَّ عن سعد، انه سأل النبی(صلی الله علیه وآله) ، قال: یا نبی الله ان اُمّی افتلتت (أی ماتت) وأعَلْمُ أنها لو عاشت لتصدقت أفإن تصدَّقتُ عنها أینفعها ذلک؟ قال: نعم. فسأل النبیِّ: أیُّ الصدقة أنفع یارسول الله(صلی الله علیه وآله)؟ قال: الماء، فحفر بیراً وقال: هذه لاُمّ سعد» 
فرقان القرآن: ۱۳۳. 
هرکس که حال کسی که از مسلمانان این کار را انجام می‌دهد، مورد مطالعه قرار دهد در می‌یابد که ایشان از نذر و قربانی خویش برای مردگان غیر از صدقه دادن از ایشان و فرستادن ثوابش برای آنها قصدی ندارند. 
و دانسته شده است که اجماع اهل سنت بر این مطلب است که صدقه زندگان برای مردگان سود داشته و به ایشان می‌رسد ؛ و روایات در این زمینه بسیار مشهور هستند. ۱- روایتی که از سعد رسیده است که از رسول خدا سوال کرد و عرضه داشت: مادر من از دنیا رفته است و می‌دانم که اگر زنده می‌ماند صدقه می‌داد ؛ آیا اگر از جانب او صدقه بدهم به او سودی می‌رسد؟ پاسخ دادند: آری. 
پس سوال کرد: کدام صدقه فایده اش بیشتر است ای رسول خدا. حضرت فرمودند: آب. 
پس چاهی کنده و گفت: ای برای مادر سعد است. 
و ابن تیمیه و اتباع او به خطا رفته اند که ادعا کرده اند اگر مسلمانی بگوید این نذر برای رسول خدا یا برای ولی است این مانند آن است که بگوید: این نذر برای خداست و مقصود از کلمه"برای"در هر دو غایت و نتیجه باشد. ایشان به اشتباه رفته و یا خود را به اشتباه زده اند زیرا مقصود از"برای"در نذر برای مردگان و... تعیین جهت مصرف است، نه مقصود.


وی در ادامه می‌افزاید: 
« اللام فی هذه لاُم سعد هی اللام الداخلة علی الجهة التی وجّهتْ إلیه الصدقة لا علی المعبود، المتقرّب إلیه، وهی کذلک فی کلام المسلمین، فهم سعدیون لا وثنیون، وهی کاللام فی قوله تعالی:"انّما الصدقات للفقراء"سورة التوبة: ۶۰. ». 
فرقان القرآن: ۱۳۳ . 

حرف"لام"در عبارت"لأم سعد"(یعنی برای مادر سعد) لامی است که جهت را معین می‌کند ؛ یعنی همان جهتی که صدقه را برای آن قرار داده است ؛ ونه برای تعیین معبودی که به سوی او تقرب جسته می‌شود. در کلام مسلمانان نیز همین طور است ؛ ایشان خدا را می‌پرستند و بت پرست نیستند. 
این لام مانند لام در کلام خداوند است که فرموده است:"بدرستیکه صدقات برای فقراء است"سوره توبه آیه ۶۰


۳- نظریه علماء اهل سنت در جواز نذر برای اموات 
 

با این مقدمات واضح شد که حتی طبق نظر علمای اهل سنت نیز صدقه دادن برای اموات عملی نیک به شمار رفته و سیره همه مسلمانان است ؛ اما آیا ایشان نذر کردن برای اموات را نیز جایز می‌دانند؟ به سخنان ذیل توجه نمایید: 
نظر سبکی از مشهورترین علمای اهل سنت: 
او قاضی القضاة شافعی و شیخ الاسلام بود ؛ سیوطی در مورد او می‌نویسد: 
الإمام الفقیه المحدث الحافظ المفسر الأصولی النحوی اللغوی الأدیب المجتهد... شیخ الإسلام إمام العصر... ولیس بعد الذهبی والمزی أحفظ منه 
طبقات الحفاظ ج۱/ص۵۲۵ ش ۱۱۴۸

 


امام و فقیه و محدث و حافظ (حافظ بیش از ۱۰۰۰۰۰روایت) و مفسر و اصولی و نحوی و لغوی و ادیب و مجتهد... شیخ الاسلام و پیشوای زمان خویش ؛ بعد از ذهبی مزی کسی مانند او در حفظ روایات نبود. 

وی می‌گوید: 
الکعبة والحجرة الشریفة قد علم حالهما الأول بالنص للحدیث الوارد الذی قدمناه والثانیة بالإلحاق به وبالقطع بعظمتهما وفی کثیر من البلاد غیرهما أماکن ینذر لهما ویهدی إلیها وقد یسأل عن حکمها ویقع النظر فی أنها هل تلحق بهذین المکانین وإن لم تبلغ مرتبتهما أو لا وقد ذکر الرافعی عن صاحب التهذیب وغیره أنه لو نذر أن یتصدق بکذا علی أهل بلد عینه یجب أن یتصدق به علیهم قال ومن هذا القبیل ما ینذر بعثه إلی القبر المعروف بجرجان فإن ما یجتمع منه علی ما یحکی یقسم علی جماعة معلومین وهذا محمول علی أن العرف اقتضی ذلک فنزل النذر علیه ولا شک أنه إذا کان عرف حمل علیه وإن لم یکن عرف فیظهر أن یجری فیه خلاف وجهین أحدهما لا یصح النذر لأنه لم یشهد له الشرع بخلاف الکعبة والحجرة الشریفة والثانی یصح إذا کان مشهورا بالخیر وعلی هذا ینبغی أن یصرف فی مصالحه الخاصة به ولا یتعداها والله أعلم


والأقرب عندی بطلان النذر لما سوی الکعبة والحجرة الشریفة والمساجد الثلاثة لعدم شهادة الشرع لها وإن من خرج من ماله عن شیء لها واقتضی العرف صرفه فی جهة من جهاتها صرف إلیها واختصت به والله تعالی أعلم انتهی 
فتاوی السبکی ج۱/ص۲۸۴ 

کعبه و حجره شریفه حکمشان مشخص گردید ؛ حکم کعبه با روایتی که گذشت و حکم حرم رسول خدا به سبب یکی بودن حکم آن با کعبه و به سبب علم به عظمت هر دو. 

و در بسیاری شهرها اماکنی است که برای آن ها نذر می‌شود و هدایایی برای آنها فرستاده می‌شود. و گاهی عده ای در مورد حکم آنها سوال می‌کنند و در این مورد فکر می‌کنند که آیا آنها به کعبه و حرم رسول خدا در حکم ملحق می‌گردند – اگر چه در رتبه به مقام آنها نمی‌رسند – یا خیر ؛ و رافعی از صاحب تهذیب و غیر او نقل کرده است که اگر نذر کند که مقداری برای اهل شهر خاصی صدقه بدهد باید بر اهل همان شهر صدقه بدهد. و گفته است از همین قبیل است آنچه که نذر می‌شود که به قبری معروف در گرگان فرستاده شود. پس بدرستیکه آنچه در نزد او جمع می‌گردد - طبق آنچه نقل شده است – بر عده معینی تقسیم می‌گردد. و این عمل بر این باب حمل می‌گردد که عرف چنین اقتضایی داشته به همین جهت نذر را بر (صدقه) به ایشان حمل می‌گردانند. و شکی نیست که اگر این معنی از جهت عرف درست باشد باید نذر را بر همین جهت حمل نمود. اما اگر عرف چنین نگوید در آن دو نظر است:

اول: نذر درست نیست، زیرا شرع این مطلب را تایید نکرده است ؛ بخلاف نذر برای کعبه و حجره شریفه (قبر رسول گرامی اسلام) 
دوم: اگر آن شخص معروف به نیکی باشد صحیح است ؛ و طبق این نظر باید نذر را در مصالح خاص به آن شخص مصرف نموده و در غیر آن خرج نگردد. 
و نزد من بطلان نذر در غیر کعبه و قبر رسول خدا و مساجد سه گانه (مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد الاقصی) بهتر است ؛ زیرا در شرع دلیلی برای صحت آن نیامده است ؛ و اگر مقداری از مال خویش را برای آن ها فرستاد (نذر کرد) و عرف می‌گفت که آن را در جهت خاصی که به آن مربوط است مصرف کنند، در همان راه خرج می‌شود و به همان اختصاص پیدا می‌کند. 
وی صحت نذر برای قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را جزو مسلمات دانسته و در مورد قبر سایرین می‌گوید اگر در عرف جهت مصرف خاصی داشته باشد این نذر صحیح است. 
نظر رافعی از بزرگترین علمای اهل سنت: 

ذهبی در مورد او می‌گوید: 
والإمام الرافعی أبو القاسم عبد الکریم بن محمد بن عبد الکریم بن الفضل القزوینی الشافعی صاحب الشرح الکبیر إلیه انتهت معرفة المذهب ودقایقه وکان مع براعته فی العلم صالحا زاهدا ذا أحوال وکرامات ونسک وتواضع 
العبر فی خبر من غبر ج۵/ص۹۴


امام رافعی... شناخت مذهب و نکات آن به او منتهی شد ؛ و جدای از تخصصش در علم صالحو زاهد و صاحب حالات و کرامت و تقوا و تواضع بود. 
نظر وی و آنچه از صاحب تهذیب و غیر او نقل می‌کند در ضمن سخنان سبکی گذشت ؛ ابن حجز نیز در کتاب خویش این مطلب را از وی نقل می‌نماید: 
الفتاوی الفقهیة الکبری ج۴/ص۲۸۶ باب الاضحیة 

نظر شیخ داوود بن السید سلیمان نقشبندی خالدی بغدادی متوفی ۱۲۹۹: 
وی در ابتدا می‌گوید: 
«إنَّ المسألة تدور مدار نیّات الناذرین وإنّما الأعمال بالنیّات، فإن کان قصد الناذر، المیّت نفسه والتقرّب إلیه بذلک، لم یجز قولا واحداً، وإن کان قصده وجه الله تعالی، وانتفاع الأحیاء بوجه من الوجوه ، وثوابه لذلک المنذور له المیت، سواء عیِّن وجهاً من وجوه الانتفاع أو أطلق القول فیه. ویکون هناک ما یطَّرد الصرف فیه فی عرف الناس من مصالح القبر أو أهل بلده أو مجاوریه أو الفقراء عامة أو أقرباء المیت أو نحو ذلک، ففی هذه الصورة یجب الوفاء بالنذور. 
وحکی القول بذلک عن الأذرعی، والزرکشی، وابن حجر الهیثمی المکی، والرّملی الشافعی، والقبانی البصری، والرافعی، والنووی، وعلاء الدین الحنفی، وخیر الدین الرملی الحنفی، والشیخ محمد الغزی، والشیخ قاسم الحنفی». 
صلح الاخوان: ۱۰۲، رجوع شود به الغدیر ۵: ۱۸۱ باب النذور لأهل القبور 

مساله دایر مدار نیت نذر کننده است، زیرا ملاک کارها نیت آن هاست ؛ پس اگر قصد نذر کننده خود مرده و تقرب جستن به سوی او به وسیله این نذر باشد، قطعا این کار جایز نیست. 
و اگر قصد او تقرب به خدای متعال باشد و اینکه زندگان به نوعی از این نذر بهره برده و ثوابش به آن مرده برسد – چه جهت خاصی برای مصرف بیان کند و یا چنین نکند اما در عرف روشی باشد که برای آن خرج کنند ؛ مانند مصلحت قبر و یا اهل آن شهر و یا نزدیکان آن قبر یا فقراء یا بستگان میت – در این صورت واجب است که به نذر وفاء کنند. 
وی بعد از این مقدمه و نقل روایت ابی داوود (که در بحث روایات خواهد آمد) می‌افزاید: 
«وأما استدلال الخوارج بهذا الحدیث علی عدم جواز النذر فی أماکن الأنبیاء والصالحین زاعمین أنَّ الأنبیاء والصالحین أوثان ـ والعیاذ بالله ـ وأعیادٌ من أعیاد الجاهلیة، فهو من ضلالهم وخرافاتهم وتجاسرهم علی أنبیاء الله وأولیایه حتی سمّوهم أوثاناً.


وهذا غایة التحقیر لهم خصوصاً الأنبیاء فإنَّ من انتقصهم ولو بالکنایة یکفِّر ولا تُقبل توبته فی بعض الأقوال. وهؤلاء المخذولون بجهلهم، یسمّون التوسّل بهم عبادة، ویسمّونهم أوثاناً، فلا عبرة بجهالة هؤلاء وضلالاتهم، والله أعلم».


اما استدلال کردن خوارج به این روایت برای عدم جواز نذر در مکان‌هایی که در آن انبیا و صالحین دفن هستند – العیاذ بالله - به این گمان که انبیا و صالحین مانند بت و یا رسومات جاهلیت هستند، این از گمراهی ایشان و خرافات ایشان و جرات پیدا کردن ایشان بر انبیا و اولیاست که ایشان را بت می‌نامند. 

و این نهایت کوچک شمردن مقام انبیا است ؛ پس بدرستیکه هر کس مقام ایشان را حتی با کنایه کوچک شمارد کافر شده و طبق بعضی نظر ها توبه اش قبول نمی‌گردد. و این کسانی که به خاطر گمراهی خویش در بیچارگی افتاده اند، توسل به انبیا را پرستش ایشان نامیده و ایشان را بت به حساب می‌آورند!!! پس نباید جهالت ایشان و گمراهیشان را مهم دانست. 
صلح الاخوان: ۱۰۹ . 

مرحوم علامه امینی نیز در کتاب خویش بعد از نقل کلام خالدی می‌فرمایند: 
کما لا عبرة بجهالة ابن تیمیة ومن لف لفّه وضلالاتهم. 
الغدیر ۵: ۱۸۳ .باب النذور لاهل القبور 
همانطور که نباید نادانی ابن تیمیه و هرکس که روش او را در پیش گرفته است و نیز گمراهی ایشان را مهم دانست.


نظر شیخ سلامة قضاعی عزامی شافعی مصری:
عزامی شافعی نیز در این زمینه گفته است:


«... واغترّ بکلامه ـ أی ابن تیمیة ـ بعض من تأخّر عنه من العلماء، ممّن ابتلی بصحبته أو صحبة تلامیذه، وهو منه تلبیس فی الدین وصرف إلی معنی لا یریده مسلم من المسلمین. ومن خبر حال من فعل ذلک من المسلمین، وجدهم لایقصدون بذبایحهم ونذورهم للمیتین من الأنبیاء والأولیاء إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها إلیهم، وقد علموا أن إجماع أهل السنّة منعقد علی أنَّ صدقة الأحیاء نافعة للأموات واصلة إلیهم، والأحادیث فی ذلک صحیحة مشهورة..


فالنذر بالذبح وغیره للأنبیاء والأولیاء أمرٌ مشروع سایغ من سیرة المسلمین عامّةً من دون أی اختصاص بفرقة دون اُخری... ». 
فرقان القرآن: ۱۳۳ ، رجوع شود به الغدیر ۵: ۱۸۱ باب النذور لأهل القبور 
به سبب سخنان ابن تیمیه، عده ای از علمای بعد از او گمراه شده اند ؛ از کسانی که یا با او مصاحبت داشته اند و یا با شاگردان او همراه شده اند.


وبعد هذه الأدلة والشواهد وکلمات أعلام السنة، فهل یحق لابن تیمیة وأتباعه الاصرار علی مزاعمهم والتفوّه بحرمة النذر لغیر الله. و این کار او سبب اشتباه در امر دین شده است و آن را(نذر را) به معنی تفسیر کرده اند که هیچ یک از مسلمانان چنین کاری انجام نمی‌دهد. و هر کس که مسلمانانی را که چنین کاری انجام می‌دهند مورد امتحان قرار دهد مشاهده می‌کند که ایشان از این قربانی ها و نذر‌های برای مردگان انبیا و اولیا جز صدقه از طرف ایشان و قرار دادن ثواب آن برای آنها قصدی ندارند. و همگان می‌دانند که اجماع اهل سنت است که صدقه زندگان برای مردگان فایده داشته و به ایشان می‌رسد و روایات در این باب مشهور است. 
پس نذر قربانی و غیر آن برای انبیا و اولیا امری دینی و جایز است که از روش همه مسلمانان بوده و اختصاص به مذهب خاصی ندارد.


با این همه آیا سزاوار است که ابن تیمیه و اتباع او عده ای از مسلمانان را به خاطر عملی که سیره همه مسلمانان است تکفیر کرده و ایشان را متهم به نیتی بکنند که هیچ کس، چنین قصدی نمی‌نماید؟


۳- آیا نذر کردن برای قربانی در جای خاص در شرع نهی نشده است؟ 
 

شاید وهابیون اشکال بگیرند که چون شما برای این نذر مکان خاصی در نظر گرفته اید این نذر، شبیه نذر برای بت ها می‌شود و به همین جهت ما حکم به حرام بودن آن می‌کنیم ؛ 
شبیه این مطلب در کلام ابن تیمیه (که در ملل و نحل نقل شده است) موجود است ؛ وی علت حرمت را شباهت به کفار بیان می‌کند ؛ در پاسخ می‌گوییم:


روایات نذر: 
در همین زمینه اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایاتی دارند که دلالت بر صحت نذر می‌نماید: 

۱- روایت از ثابت بن ضحاک از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم): 
أنّ رجلا سأله أنّه نذر أن یذبح ببوانه ، فأتی رسول الله، فأخبره فقال (صلی الله علیه وآله): هل کان فیها وثنٌ من أوثان الجاهلیة یُعبد؟ قالوا: لا. 
قال: هل کان فیها عید من أعیادهم؟ قالوا: لا، قال رسول الله(صلی الله علیه وآله): أَوفِ بنذرک، فانه لا وفاء لنذر فی معصیة الله، ولا فیما لا یملک ابن آدم 
سنن أبی داود ۳: ۲۳۸ ح۳۳۱۳ باب ما یؤمر به من الوفاء بالنذر 

شخصی به نزد رسول گرامی اسلام آمده و سوال کرد که نذر کرده است که در بوانه قربانی دهد (روستایی بعد از ینبع نزدیک ساحل دریا | معجم البلدان ۱ ص ۵۰۵) حضرت سوال فرمودند: آیا در آنجا بتی از بت‌های جاهلیت پرستیده می‌شده است؟ عرضه داشتند: خیر. 
حضرت فرمودند: آیا آنجا محل مراسمی خاص از رسوم جاهلیت بوده است؟ عرضه داشتند: خیر. 
حضرت فرمودند: به نذرت وفا بنما، پس بدرستیکه در راه سرپیچی خدا نباید نذر کرد و نه در چیزی که انسان آن را نمی‌تواند انجام دهد. 
نووی در ذیل این روایت می‌گوید: 
رواه أبو داود بإسناد صحیح علی شرط البخاری ومسلم. 
المجموع ج۸/ص۳۵۸


ابو داود این روایت را با سند صحیح طبق شروط بخاری و مسلم آورده است.


۲ ـ روایت از میمونه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم: 
 

حدثنا علی بن عبد العزیز ثنا أبو نعیم ثنا عبد الله بن عبد الرحمن یعنی بن کعب الطایفی عن یزید بن مقسم عن میمونة بنت کردم أنها کانت ردیف أبیها فسمعت أباها یسأل النبی صلی الله علیه وسلم قال إنی نذرت لأنحرن ببوانة فقال هل بها وثن أو طاغیة تعبد قال لا قال أوف بنذرک 
المعجم الکبیر ج۱۹/ص۱۸۹ ش ۴۲۶


از میمونه روایت شده است که در پشت سر پدر خویش نشسته بود ؛ پس از پدرش شنید که از رسول خدا سوال فرمودند که من نذر کرده ام در بوانه قربانی کنم ؛ پس حضرت فرمودند آیا در آنجا بت یا شیطانی پرستش می‌شده است؟ گفت: خیر ؛ پس حضرت فرمودند: به نذرت وفا بنما.


أن أباها قال للنبی(صلی الله علیه وآله): انی نذرتُ أن أذبح خمسین شاة علی بوانه، فقال: هناک شیء من هذه النُصُب؟ فقال: لا. قال(صلی الله علیه وآله): فأوفِ بنذرک، فذبح تسعاً وأربعین وبقیت واحدة، فجعل یعدو خلفها ویقول: اللهمّ أوفِ بنذری حتی أمسکها فذبحها. 
معجم البلدان ۱: ۵۰۵ ذیل کلمه بوانة 
پدر او به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: من نذر کرده ام که پنجاه گوسفند در بوانه قربانی کنم ؛ حضرت فرمودند آیا در آنچا چیزی از بت ها نصب شده است؟ 
گفت: خیر. 
حضرت فرمودند: پس به نذرت وفا بنما ؛ پس ۴۹ گوسفند را قربانی نموده و یکی باقی ماند ؛ پس به دنبال آن یکی به راه افتاده و می‌گفت: خدایا به نذر خود وفا می‌نمایم تا اینکه گوسفند را گرفته و قربانی نمود. 
شاید این روایت با روایت ثابت بن ضحاک یکی باشد اگر چه در بعضی روایات با آن اختلاف دارد. 
و ظاهرا علت سوال حضرت که فرموده اند: آیا در آنجا بتی از بت‌های جاهلیت پرستیده می‌شده و آیا آنجا محل مراسمی از رسومات جاهلیت بوده است از این جهت است که شاید این نذر طبق رسوم جاهلیت بوده است ؛ زیرا ایشان تازه از جاهلیت دست برداشته و بسیار به آن نزدیک بودند. 
آیا شباهت با کفار سبب تکفیر است؟ 
 

یکی از عجایب آن است که ابن تیمیه مسلمانان را به سبب این گونه نذر ها کافر می‌داند ؛ با این بیان که عمل ایشان شبیه کارهای کفار است!!! 
اگر واقعا این ملاک کافر شدن باشد، اعمال دیگری نیز موجود است که شبیه کارهای مشرکان است ؛ و می‌توان از آن به مناسک حج و واجبات آن اشاره کرد، که در ظاهر بسیار شباهت به کارهای مشرکین دارد ؛ مانند طواف دور خانه کعبه و بوسیدن حجر الاسود و قربانی و... 
و نیز باید به این مطلب اضافه کنیم که: ملاک و معیار نیت قلبی است و نه تشابه ظاهری. زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: 

انّما الأعمال بالنیّات. 
ملاک کارها نیت آن هاست.


۴- سیره و روش مسلمانان در نذر برای اموات: 
حال که فتاوای عده از بزرگان و علمای اهل سنت را در مورد نذر برای مردگان نقل نمودیم، به ذکر سیره و روش مسلمانان در این مورد می‌پردازیم: 
نذر کردن قربانی و یا غیر آن، برای انبیا و اولیا امیری شایع بین مسلمانان بوده و در روش ایشان شناخته شده است. بدون اینکه اختصاص به گروهی داشته باشد ؛ و نذر کننده تنها در صورتی پاداش می‌برد که این عمل وی برای خدا بوده و قربانی به نام خدا صورت گیرد. 
خالدی می‌گوید: 
«بمعنی أن الثواب لهم والمذبوح منذور لوجه الله کقول الناس: ذبحت لمیتیّ بمعنی تصدقتُ عنه وکقول القایل: ذبحت للضیف بمعنی انه کان السبب فی حصول الذبح» 
صلح الاخوان: ۱۰۹، الغدیر ۵: ۱۸۲ باب النذور لاهل القبور 
به این معنی که پاداش (قربانی و نذر) و ثوابش به ایشان (اموات) می‌رسد و آنچه که قربانی شده است با قصد قربت به خدا نذر شده است ؛ مانند اینکه مردم می‌گویند: برای مرده ام قربانی کردم ؛ یعنی از طرف او این قربانی را صدقه دادم ؛ و یا اینکه می‌گویند: برای مهمان قربانی کردم ؛ به این معنی که او سبب انجام این قربانی بوده است (اما در هنگام ذبح نام خدا برده می‌شود). 
برای اثبات این مطلب سه شاهد از کتب اهل سنت بیان می‌کنیم: 

۱ ـ قبر بستی در مراکش. 
۲ ـ قبر أحمد بدوی در طندتا. 
۳ ـ قبر نذور در بغداد «قبر عبید الله بن محمد بن عمر».


الف) قبر البستی: 
أحمد بن جعفر خزرجی أبو العبّاس بستی که در مراکش ساکن شد و در آنجا در سال ۶۰۱هـ از دنیا رفت. 
«قبره مزار مزاحم علیه مجرّب الإجابة، زرته مراراً لاتحصی ، وجربتُ برکته مرّة، وقال ابن الخطیب السلمانی: .. ویبلغ وارد ذلک المزار فی الیوم الواحد ثمانمایة مثقال ذهب عین، وربّما وصل بعض الأیام ألف دینار، وتُصرف کلّها فی ذوی الحاجات المحتفین به من أهالی تلک الدیار...»
نیل الابتهاج ۲: ۶۲ ، الغدیر ۵: ۲۰۴ باب برکة قبر احمد وجواره 

قبر او محل زیارت و بسیار شلوغ و نیز محل استجابت دعاست. او را چندین بار زیارت کرده ام و برکت او را نیز امتحان نموده ام ؛ ابن خطیب سلمانی می‌گوید:... پولی که برای این مزار در هر روز (از طرف مردم) داده می‌شود، هشتصد مثقال طلای خالص است که گاهی به هزار دینار نیز می‌رسد ؛ و تمام آن خرج نیاز مندانی می‌شود که از اهالی آن منطقه در کنار این حرم گرد آمده اند.


صاحب نیل الابتهاج در ادامه می‌گوید:


... وإلی الآن ما زال الحال علی ما کان علیه فی روضته من ازدحام الخلق علیها، وقضاء حوایجهم، وقد زرته ما یزید علی خمسمایة مرّة وبت هناک ما ینیف علی ثلاثین لیلة، وشاهدت برکته فی الاُمور..».


و تا کنون وضعیت این حرم همانگونه است که جمعیت زیادی از مردم در کنار این حرم گرد آمدهخ و حاجات ایشان برآورده شده است ؛ من آنجا را بیش از ۵۰۰ مرتبه زیارت کردم و بیش از سی شب را در آنجا به صبح رساندم و از برکت او موارد بسیاری مشاهده کرده ام.


ب) شیخ أحمد بن علی بدوی 
 

"المتوفی ۶۷۵هـ.. دفن طندتا، وجعلوا علی قبره مقاماً واشتهرت کراماته، وکثرت النذور إلیه".


المواهب اللدنیة ۵: ۳۴۶.. شذرات الذهب ج۵/ص۳۴۶سنة ۶۷۵


او در سال ۶۷۵ از دنیا رفت... در طندتا (ظاهرا درست آن طنبذة است که در نزدیکی بهنسا در مصر یا در افریقا قرار دارد یا مقصود شهر طنطا از شهرهای معروف مصر است معجم البلدان ۴: ۴۲) و قبر او را محل عبادت قرار دادند و کرامت‌های او مشهور شده و نذر برای او بسیار گشت.


ج) قبر عبید الله بن محمد بن عمر: 
 

او از نسل علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (امام سجاد) است. خطیب بغدادی می‌گوید:


«باب البردان فیها جماعة من أهل الفضل وعند المصلّی المرسوم بصلاة العید قبر کان یُعرف بقبر النذور ویقال: ان المدفون فیه رجلٌ من ولد علی بن أبی طالب(رضی الله عنه) یتبرّک الناس بزیارته، ویقصده ذو الحاجة منهم لقضاء حاجته.


حدّثنی القاضی أبو القاسم التنوخی: قال: حدّثنی أبی، قال: کنت جالساً بحضرة عضد الدولة(صاحب العراق ابن السلطان حسن بن بویه الدیلمی: اُنظر سیر أعلام النبلاء ۱۶: ۲۴۹، مات عام ۳۷۲ هـ. ودفن بالنجف الأشرف) ونحن مخیمون بالقرب من مصلّی الأعیاد فی الجانب الشرقی من مدینة السلام نرید الخروج معه إلی همذان فی أوّل یوم نزل المعسکر، فوقع طرفه علی البناء الذی علی قبر النذور.


فقال لی: ما هذا البناء؟ فقلت: هذا مشهد النذور، ولم أقل: قبره، لعلمی بطیرته من دون هذا واستحسن اللفظة، قال: قد علمتُ أنه قبر النذور وإنّما أردتُ شرح أمره. فقلت: هذا یقال إنّه قبر عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، ویقال: إنّه قبر عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب وان بعض الخلفاء أراد قتله خفیةً فجعلت له هناک زبیة وسیِّر علیها، وهو لا یعلم فوقع فیها وهیل علیه التراب حیّاً، وانّما شهر بقبر النذور لأنّه ما یکاد یُنذر له نذرٌ إلاّ صحَّ وبلَغ الناذر ما یرید. ولزمه الوفاء بالنذور، وأنا أحدُ مَن نذر له مراراً لا اُحصیها کثرة نذوراً علی اُمور متعذرة فبلغتها ولزمنی النذر فوفیت به. فلم یتقبل ـ عضد الدولة ـ هذا القول وتکلّم بما دل علی ان هذا انما یقع منه الیسیر اتفاقاً فیتسوق العوام بأضعافه ویُسیِّرون الأحادیث فیه. فأمسکتُ فلما کان بعد أیام یسیرة ونحن معسکرون فی موضعنا استدعانی فی غدوة یوم وقال: ارکب معی إلی مشهد النذور. فرکبت ورکب فی نفر من حاشیته إلی أن جیت به إلی الموضع فدخله وزار القبر وصلّی عنده رکعتین سجد بعدهما سجدة، أطال فیها المناجاة بما لم یسمعه أحد، ثم رکبنا معه إلی خیمة وأقمنا أیّاماً ثمَّ رحل ورحلنا معه یرید همذان فبلغناها، وأقمنا فیها معه شهوراً فلما کان بعد ذلک، استدعانی، وقال لی: ألستَ تذکر ما حدّثتنی به فی أمر مشهد النذور ببغداد؟ فقلت: بلی. فقال: انی خاطبتک فی معناه بدون ما کان فی نفسی اعتماداً لاحسان عشرتک. والذی کان فی نفسی فی الحقیقة أنَّ جمیع ما یقال فیه کذب.


فلما کان بعد ذلک بمُدَیدَة، طرقنی أمرٌ خشیتُ أن یقع ویتمّ وأعملتُ فکری فی الاحتیال لزواله ولو بجمیع ما فی بیوت أموالی وسایر عساکری، فلم أجد لذلک فیه مذهباً، فذکرت ما أخبرتنی به فی النذور لمقبرة النذور، فقلت: لِمَ لا اُجرّب ذلک؟ فنذرت: إن کفانی الله تعالی ذلک الأمر أن أحمل لصندوق هذا المشهد عشرة آلاف درهم صحاحاً، فلما کان الیوم جاءتنی الأخبار بکفایتی ذلک الأمر، فتقدّمت إلی أبی القاسم ـ کاتبه ـ أن یکتب إلی أبی الریان، وکان خلیفته ببغداد ـ یحملها إلی المشهد، ثم التفت إلی عبدالعزیز ـ وکان حاضراً ـ فقال له عبدالعزیز: قد کتبتُ بذلک ونفذ الکتاب. 
تاریخ بغداد ۱: ۱۲۳ باب ما ذکر فی مقابر بغداد 

دروازه بردان، در آنجا عده ای از بزرگان مدفون هستند و در محل مرسوم برای نماز عید قبری است که به آن قبر نذور می‌گویند. و گفته می‌شود که کسی که در آنجا دفن است از نسل علی بن ابی طالب است که مردم با زیارت او کسب تبرک می‌کنند و حاجت مندان او را برای روا شدن حاجات زیارت می‌نمایند. 

قاضی ابو القاسم تنوخب به من خبر داد که پدرش به او گفته است در بصره در حضور عضد الدوله (پادشاه عراق و فرزند سلطان حسن بن بویه دیلمی – سیر اعلام النبلاء ج ۱۶ ص۲۴۹) بودم و خیمه ما در نزدیکی محل نماز عید در سمت شرقی شهر سلام بود و می‌خواستیم با او در اولین روزی که لشکر به همذان وارد می‌شود به آنجا برویم. پس نگاه او به ساختمانی که در آن قبر نذور است افتاد ؛ و به من گفت: این بنا چیست؟ به او گفتم:اینجا مشهد نذور است ؛ و نگفتم قبر ؛ زیرا می‌دانستم او که او لفظ قبر را شوم می‌داند. او نیز از کلام من خشنود شده و گفت: می‌دانستم که اینجا قبر نذور است اما می‌خواهم برای من ماجرای او را شرح دهی. پس به او گفتم : گفته می‌شود که اینجا قبر عبید الله بن محمد بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب است ؛ و گفته می‌شود که قبر علبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب است که بعضی از پادشاهان می‌خواست که او را مخفیانه بکشد ؛ پس برای او در اینجا چاله ای کندند و در حالی که وی با خبر نبود او را از روی آن عبور دادند ؛ پس در چاله افتاده و زنده زنده بر روی او خاک ریختند. و به این جهت به قبر نذور مشهور گشته است، زیرا هیچ نذری برای او صورت نمی‌گیرد مگر اینکه به اجابت رسیده و نذر کننده به خواسته اش می‌رسد ؛ و من خود یکی از کسانی هستم که چندین بار برای او در کارهای بسیار دشوار نذر کرده ام، اما نذرم ادا شد و به آن وفا نمودم. اما عضد الدولة کلام من را قبول ننمود و چنان سخن گفت که معلوم کند که این کار به ندرت و به صورت اتفاقی صورت می‌گیرد اما عوام آن را چندین برابر کرده و در این زمینه سخن ها گفته اند ؛ من نیز به او چیزی نگفتم ؛ بعد از چند روز که ما در لشکرگاه بودیم من را خواسته و گفت: با من سوار شو تا به مشهد نذور برویم. من سوار شدم و عده ای نیز از همراهان او وی سوار شدند ؛ پس وارد مزار شده و آن را زیارت کرده و دو رکعت نماز در کنار آن خواند و بعد از آن سجده کرده و در سجده مشغول مناجات شد و به حدی مناجات کرد که کسی نشنیده است. سپس سوار شدیم و به خیمه بازگشتیم و چند روز دیگر نیز در آنجا ماندیم. سپس او عزم سفر کرده ما نیز به همراه او به سمت همذان به راه افتادیم. بعد از رسیدن به همذان چند ماهی را در آنجا بودیم که من را خواسته و گفت که آیا به یاد می‌آوری در مورد مشهد نذور بغداد به من چه گفتی؟ پاسخ دادم آری ؛ گفت: من در مورد مشهد نذور با تو – به خاطر آنکه از همراه نیکویی با من بوده ای – چیزی را گفتم که با آنچه در دل من بود فرق می‌کرد ؛ من در دل خود گمان داشتم که تمام آنچه در مورد آنجا گفته می‌شود دروغ است (و نه بعضی از آن) ؛ مدت زمانی که از این قضیه گذشت مشکلی برای من پیش آمد که ترسیدم این مشکل پا گرفته و نیرومند شود. پس خواستم که آن را با همه اموال و نیروی نظامی خویش حل کنم اما راهی برای آن پیدا نکردم ؛ پس آن چه در مورد مشهد نذور به من گفته بودی به یادم آمد ؛ پس گفتم چرا این راه را امتحان نکنم ؛ پس نذر کردم که اگر خداوند این مشکل را از سر راه من بردارد، ده هزار درهم برای ضریح این حرم بفرستم و امروز به من خبر رسید که خداوند مشکل من را حل کرده است ؛ پس به نزد ابو القاسم – نویسنده نامه‌های او – رفتم تا به ابو ریان جانشین او در بغداد نامه بنویسد که مبلغ نذر را به این مشهد بفرستد. پس (کاتب) به عبد العزیز رو نمود (که آیا چنین نامه ای بنویسد؟) ؛ پس عبد العزیز به او گفت من چنین دستوری داده ام و نامه را اجرا کرد. 

بحث در مورد قربانی برای امام حسین علیه السلام: 
یکی از شبهاتی که در مورد بحث نذر و قربانی مطرح می‌شود، شبهه حرام بودن قربانی برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت علیهم السلام است ؛ و عده ای به این بهانه که این قربانی ها برای غیر خداست و یا به با ذکر این دروغ که شیعیان در هنگام ذبح به جای بسم الله نام امام حسین را می‌برند، اهل سنت را از شیعیان دور می‌نمایند. 

در مورد این که این قربانی برای غیر خداست پاسخ به طور کامل مطرح گردید ؛ زیرا مشخص است که شیعیان وقتی برای در عزای سید الشهدا و ائمه اطهار قربانی می‌کنند همان نیتی را دارند که اهل سنت آن را جایز می‌دانند ؛ یعنی نذر این گوسفند برای خدا به این قصد که گوشتش را برای عزداران امام حسین علیه السلام بدهد و ثوابش به روح حضرت برسد. 
و همگان می‌دانند که شیعیان در هنگام قربانی تنها و تنها نام خدا را می‌برند. نه نام سید الشهدا و... را. 
اما در بین مردم شایع کرده که شیعیان در هنگام ذبح می‌گویند باسم الله و اسم الحسین و یا کلماتی مانند این ؛ و این دروغ را بهانه ای برای نجاست قربانی شیعیان در عزاداری و حرمت خوردن از گوشت آن قرار داده اند. گرچه شیعیان چنین کاری نمی‌کنند اما باز برای تکمیل بحث آنچه را علمای اهل سنت در کتب خود در این زمینه آورده اند برای شما نقل می‌نماییم: 

وعلی هذا فإذا قال الذابح باسم الله واسم محمد وأراد أذبح باسم الله وأتبرک باسم محمد فینبغی أن لا یحرم 
المجموع للنووی ج۸/ص۳۰۲ 
بنا بر این اگر قصاب بگوید: بسم الله و اسم محمد و مقصود او آن باشد که به اسم خدا ذبح می‌کنم و اسم رسول خدا را برای تبرک می‌آورم، سزاوار است که حرام نباشد. 
ودر جای دیگر نوشته است: 
وعلی هذا إذا قال الذابح باسم الله وباسم محمد وأراد أذبح باسم الله وأتبرک باسم محمد فینبغی أن لا یحرم 
وقول من قال لا یجوز ذلک یمکن أن یحمل علی أن اللفظة مکروهة لأن المکروه یصح نفی الجواز والإباحة المطلقة عنه 
روضة الطالبین لنووی ج۳/ص۲۰۶ 
و بنا بر این اگر قصاب بگوید بسم الله و اسم محمد و مقصودش ۀن باشد که به اسم خدا ذبح می‌کنم و اسم رسول خدا را برای تبرک می‌آورم سزاوار است که حرام نباشد و اگر کسی بگوید این کار جایز نیست، ممکن است آن را برای این حمل کنیم که گفتن این لفظ مکروه است ؛ زیرا در مورد مکروه می‌توان گفت که جایز نیست و مقصود آن باشد که مباح نیست.

قال الرافعی فإن أراد أذبح بسم الله وأتبرک باسم محمد صلی الله علیه وسلم فینبغی أن لا یحرم ویحمل إطلاق من نفی الجواز عنه علی أنه مکروه لأن المکروه یصح نفی الجواز عنه


فتح الوهاب ج۲/ص۳۲۲


رافعی گفته است: اگر مقصود آن باشد که با اسم خدا قربانی می‌کنم و با اسم رسول خدا تبرک می‌جویم سزاوار است که حرام نباشد و کلام کسی که گفته این کار جایز نیست نیز بر کراهت حمل می‌شود زیرا در مورد مکروه می‌توان گفت که جایز نیست و مقصود آن باشد که مباح نیست.

با وجود این کلمات از اهل سنت حتی اگر شیعیان بگویند باسم الله و اسم الحسین و مقصود ایشان قربانی کردن به اسم خدا و تبرک به اسم امام حسین علیه السلام باشد باز هم باید گفت که این قربانی حلال بوده و می‌توان از آن خورد و اگر در نیت قصاب هم شک داشته باشد باز باید عمل او را حمل بر صحت نماید و حکم بر صحیح بودن قربانی او و حلال بودن آن بنماید ؛ و ادعای حرام بودن این قربانی تنها از کج خلقی صورت می‌گیرد و گوینده این سخنان تنها و تنها می‌خواهد مردم را از فیض حضور در عزاداری امام حسین علیه السلام محروم بنماید.

 

 


موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات -مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

 

 


 



سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عج)