«سدیر صیرفی» میگوید: با همراهی «مفضل»، «ابوبصیر» و «ابان» به محضر مقدس امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدیم، او را مشاهده کردیم که بر روی خاکها نشسته، یک جامة خیبری، بییقه و آستین کوتاه بر تن دارد، همانند مادرِ فرزند مرده گریه میکند.
***
دریا طوفانی شد، زورقها همه در هم شکستند، جز زورق سرخِ چشم بهراهان، که برفراز امواج فتنهها، کرانة رهاییبخش تو را میطلبند، ای ساحل آرام بخش نجات!
پهنهی گیتی خشکید، گلبوتهها همه پژمردند، جز لالهزار خونرنگ دلباختگان، ای چشمة جوشان حیات!
آری شب تیرهی غیبت به درازا کشید، دریای سیاه زندگی طوفانی شد، پهن دشت انسانیت به کویر تفتان مبدّل گشت و من در این شب تار وحشتزا، لحظههای تو را شماره کنم و در این غار دهشتزا، خسته و دلتنگ، انتظار تو را ستاره کنم، ای زدایندة غم و موعود اُمم!
به راستی در تاریخ «وصل و هجران» و در دفتر «عشق و حرمان» محبّتی چنین دیرپا، محبّانی چنین پای برجا و محبوبی چنان گریزپای، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است، که یکهزار و یکصد و اندی سال است که این «جذبه و ناز» و این «راز و نیاز» ادامه دارد.
این تنها مردمان عصر غیبت نیستند که از گسترش جور و ستم به ستوه آمده، در انتظار ظهور واپسین حجّت خدا ثانیه شماری نموده، در آتش فراقش میسوزند و از طولانی شدن غیبتش خون میگریند، بلکه همة پیامبران از غیبت و ظهور یوسف زهرا(سلام الله علیها) سخن گفته، فضایل و مناقبش را ستوده، انتظار ظهورش را به امّت خود توصیه نمودهاند.
این حضرت داود(علیه السلام) است که در هر فصلی از زبور از ظهور موفور السرور آن حضرت سخن گفته، از شادی آسمانها، مسرّت خاکیان، غرّش دریاها، به وجد آمدن صحراها و ترنم درختان جنگلها به هنگام ظهور خبر داده، آبادانی جهان، آسایش انسان و آرامش همگان را در دولت کریمهاش به نمایش گذاشته و فرمان انتظار داده است.۱
این حضرت دانیال(علیه السلام) است که گسترش عدل و برچیده شدن ستم را به دست حضرت قایم(عج) خبر داده، از رجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است.۲
این حیقوق نبی(علیه السلام) است که نوید ظهور داده، از طول غیبتش سخن گفته، به امتش فرموده:
اگرچه تأخیر نماید برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد.۳
این حضرت عیسی(علیه السلام) است که در بیش از پنجاه مورد از عهد جدید از ظهور ناگهانی حضرتش سخن گفته، به انتظار سازنده فرمان داده، از غفلت و بیتوجهی بر حذر داشته میفرماید:
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید... خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد.۴
این رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است که در شب معراج، انوار طیبة حضرت علی و حضرت زهرا و دیگر امامان معصوم(علیه السلام) را مشاهده میکند و نور مقدس حضرت بقیةالله(عج) را میبیند که در میان آنها چون ستارهای درخشان نورافشانی میکند. از خداوند منّان میپرسد: پروردگارا! اینها چه کسانی هستند، خطاب میشود:
اینها امامان هستند و این همان «قائم» است که حلال مرا حلال میکند و حرام مرا حرام مینماید، به دست او از دشمنان خود انتقام میگیرم، او وسیلة آرامش دوستان من و آرامبخش دلهای شیعیان تو، از ستمگران و منکران و کافران است. همو لات و عزّی (دو بت بزرگ قریش) را به صورت تر و تازه از دل خاک بیرون میآورد و آنها را طعمه آتش میسازد...۵
آنگاه در ضمن یک حدیث بسیار طولانی میفرماید:
خوشا به حال کسی که او را ملاقات کند، خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و خوشا به حال کسی که به او معتقد باشد.۶
و این گونه بود که اشرف کاینات نیز به خیل منتظران پیوست و منطق وحی از این انتظار و سوز و گداز پرده برداشت، آنجا که فرمود:
بگو به راستی غیب از آنِ خداست، پس منتظر باشید که من نیز به همراه شما از منتظرانم.۷
امام به حق ناطق، حضرت صادق(علیه السلام) فرمود:
منظور از «غیب» در این آیه حجت غایب حضرت «قایم»(علیه السلام) است.۸
و این امیرمؤمنان(علیه السلام) است که در یک خطبة پرشور از حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان:
برترین قلة شرف، دریای بیکران فضیلت، پناه بیپناهان، پیکارگر همیشه پیروز، شیر بیشة شجاعت، قهرمان دشمن شکن، ویرانگر کاخهای ستم، شمشیر برّندة خداوند و... یاد میکند، دست روی سینه میگذارد و آهی از دل برمیکشد و میفرماید:
آه، چقدر مشتاق دیدار اویم.۹
و در حدیث دیگری از سیصد و سیزده فرماندة لشکری و کشوری حضرتش سخن گفته، از اعماق دل میفرماید:
آه، چقدر مشتاقم که آنها را در حال ظهور دولتشان دیدار نمایم.۱۰
اصبغ بن نباته میگوید: روزی محضر مقدس امیرمؤمنان شرفیاب شدم، دیدم که در دریای فکر غوطهور است و با انگشت مبارکش بر زمین میزند. عرض کردم: ای امیرمؤمنان! چه شده؟ شما را اندیشناک میبینم؟ با انگشت مبارکتان بر زمین میزنید، مگر به آب و گل علاقهمند شدهاید؟ فرمود:
نه، هرگز، به خدا سوگند حتی یک روز هم به این خاک و گل علاقهمند نشدم، ولی داشتم فکر میکردم دربارة مولودی که از نسل من به دنیا خواهد آمد. او یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را پر از عدل و داد کند، آنچنانکه پر از جور و ستم شده است. برای او دوران غیبت و سرگردانی هست. در آن ایام اقوامی از راه حق منحرف میشوند و اقوام دیگری به راه راست هدایت میگردند.۱۱
این سوز و گداز و اظهار اشتیاق منحصر به امیرمؤمنان(علیه السلام) نیست که همة امامان از سویدای دل آرزوی دیدار آن خورشید جهان افروز را داشتند و هر کدام به تعبیری از این عشق درونی پرده برداشتند.
این سبط اکبر امام حسن مجتبی(علیه السلام) است که پس از تشریح حکومت شکوهمند آن حضرت میفرماید:
خوشا به حال آنان که روزگار همایونش را درک کنند و از اوامرش اطاعت نمایند.۱۲
و این سالار شهیدان حضرت حسین(علیه السلام) است که همواره به یاد منتقم خون خود و خون دیگر مظلومان در راستای تاریخ بود و به هنگام ترسیم قیام جهانی آن حضرت، از او به عنوان «الموتور بأبیه» تعبیر میکرد.۱۳
«مَوتور» به معنای «صاحب خون» و «منتقم» است.۱۴
در تفسیر آیة شریفة و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً، فلا یسرف فی القتلِ إنّه کان منصوراً؛
کسی که مظلومانه کشته شود، برای صاحب خون او فرمانروایی مقدّر کردهایم، در کشتار زیادهروی نکند که او پیروز است.۱۵
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
این آیه در حقّ قایم آل محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد که ظهور کرده، انتقام خون امام حسین(علیه السلام) را میگیرد.۱۶
و این امام سجاد(علیه السلام) است که در خطبة معروف خود در مجلس یزید، ویژگیهای خاندان عصمت و طهارت را میشمارد و میفرماید:
خداوند به ما علم، حلم، سخاوت، شجاعت و محبت در دل مؤمنان عطا کرده، رسول خدا از ماست، وصیِّ او از ماست، سرور شهیدان (جناب حمزه)، جعفر طیّار و دو سبط امّت از ماست و آن مهدی که دجال را میکشد از ماست.۱۷
و این امام باقر(علیه السلام) است که در مقام ابراز اشتیاق به دیدار آن حضرت میفرماید:
خوشا به حال آنکه او را درک کند.۱۸
و خطاب به «امّ هانی» فرمود:
اگر زمان او را درک کنی، دیدگانت روشن گردد.۱۹
و این امام صادق(علیه السلام) است که در همین رابطه میفرماید:
خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند.۲۰
آنگاه تعبیر بسیار بلندی دارد، که از طرفی حاکی از عظمت فوقالعادة حضرت بقیّةالله(عج) و از طرف دیگر بیانگر نهایت عشق و علاقة امام صادق(علیه السلام) به ششمین فرزند دلبند خویش است:
اگر من زمان او را درک میکردم، همة عمر دامن خدمت به کمر میبستم.۲۱
آنگاه گرفتاری شیعیان را در عصر غیبت بازگو کرده، میفرماید:
از چشم مؤمنان سیل اشک برای آن حضرت سرازیر خواهد شد.۲۲
اما شخص حضرت صادق(علیه السلام) چقدر در فراق حضرت بقیّةالله(عج) اشک ریخته، جز خدا نمیداند.
«سدیر صیرفی» میگوید: با همراهی «مفضل»، «ابوبصیر» و «ابان» به محضر مقدس امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شدیم، او را مشاهده کردیم که بر روی خاکها نشسته، یک جامة خیبری، بییقه و آستین کوتاه بر تن دارد، همانند مادرِ فرزند مرده گریه میکند، سراسر وجود مقدس آقا را حزن و اندوه فرا گرفته، آثار غم و اندوه در وجنات صورت ظاهر گشته، رنگ چهره به کلی دگرگون شده، سیل اشک از دلی پر خون و قلبی پر التهاب برخاسته، بر گونههای مبارکش فرو میریخت و این گونه زمزمه میکرد:
ای سیّد و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آسایش و آرامش را از دلم سلب کرده است...
سدیر میگوید: هنگامی که امام صادق(علیه السلام) را اینچنین پریشان دیدیم، دلهایمان آتش گرفت و هوش از سرمان پرید، که چه مصیبت جانکاهی بر حجت خدا روی داده؟ چه فاجعة اسفباری بر او وارد شده است؟! عرض کردیم:
ای فرزند بهترین خلایق! چه حادثهای بر شما روی آورده که اینچنین سیل اشک از دیدگانتان فرو میریزد؟! و اشک مبارکتان چون ابر بهاری بر چهرهتان سرازیر شده است؟! چه فاجعهای شما را اینچنین بر سوک نشانده است؟!
وجود مقدس حضرت صادق(علیه السلام) چون بید لرزید و نفسهای مبارکشان به شماره افتاد، آنگاه آهی عمیق به پهنای قفسة سینه از اعماق دل برکشید و به ما روی کرد و فرمود:
صبح امروز کتاب «جَفر» را نگاه میکردم و آن کتابی است که همة مسائل مربوط به مرگ و میرها، بلایا و حوادث را تا پایان جهان در بر دارد. این کتاب را خداوند به پیامبر خویش و پیشوایان معصوم از تبار او اختصاص داده است. در این کتاب، تولد، غیبت و درازی غیبت و دیرزیستی قایم ما و گرفتاری باورداران در آن زمان، راه یافتن شک و تردید بر دل مردم در اثر طول غیبت و مرتد شدن مردم از آیین مقدس اسلام را خواندم و دیدم که چگونه رشتة ولایت را که خداوند در گردن هر انسانی قرار داده، میگسلند و از زمرة اسلام بیرون میروند، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت.۲۳
مطالعهی احوال شیعیان این زمان، اینچنین امام صادق(علیه السلام) را دگرگون کرده، سیل اشک بر چهرة مبارکشان روان ساخته، ولی ما که آن صلابت و مقاومت امام(علیه السلام) را نداریم و سنگینی حوادث تلخ زمان را بر شانههای خود لمس میکنیم، چه حالی خواهیم داشت؟ اینکه سراسیمه سر به بیابان نمیگذاریم و آتش دلمان جهان هستی را طعمة حریق نمیسازد، به این دلیل است که عظمت فاجعه و عمق مصیبت را آنچنان که باید درک نمیکنیم.
و این امام کاظم(علیه السلام) است که از غیبت امام عصر(علیه السلام) سخن میگوید و خطاب به برادر بزرگوارش «علی بن جعفر» میفرماید:
آن یک آزمون الهی است که خداوند متعال بندگانش را به این وسیله آزموده است.
و هنگامی که علی بن جعفر(علیه السلام) توضیح بیشتری میخواهد، میفرماید:
پسر جان، عقلهای شما از درک آن ناتوان است و استعدادهای شما از حمل آن عاجز است، اگر زنده بمانید آن را در مییابید.۲۴
و این حضرت رضا(علیه السلام) است که از طول غیبت آن حضرت یاد کرده، میفرماید:
همهی اهل آسمان و زمین، همهی عاشقان و دلباختگان و همهی دردمندان و دلسوختگان برای او گریه میکنند.۲۵
هنگامی که «دعبل خزاعی» اشعار مشهورش را در محضر امام هشتم خواند، چون از حضرت بقیّةالله و قیام شکوهمند آن حضرت یاد کرد، امام رضا(علیه السلام) از جای برخاست و دست مبارکش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولی عصر(علیه السلام) تواضع نمود و برای فرجش دعا کرد.۲۶
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: چرا به هنگام شنیدن نام «قایم» لازم است برخیزیم؟ فرمود:
برای آن حضرت غیبت طولانی هست و این لقب یادآور دولت حقّة آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت اوست و لذا آن حضرت از شدت محبـّت و مرحمتی که به دوستانش دارد، به هر کسی که حضرتش را با این لقب یاد کند نگاه محبتآمیزی میکند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بندة خاضعی در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامی که مولای بزرگوارش به سوی او بنگرد از جای برخیزد. پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسیلت بنماید.۲۷
و این حضرت جواد(علیه السلام) است که در چهار سالگی به شدت در غم و اندوه غوطهور شده، پدر بزرگوارش از سبب همّ و غمّش میپرسد، از مصیبتهای مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) و انتقام خون محسن زهرا در عصر ظهور یاد میکند.۲۸
و در حدیث دیگری قیام شکوهمند امام عصر(علیه السلام) را ترسیم میکند و در پایان میفرماید:
چون وارد مدینة منوره بشود، آن دو بت پلید قریش را از خاک بیرون میآورد و طعمة حریق میسازد.۲۹
و این امام هادی(علیه السلام) است که در زندان سامرا به یاد یوسف زهراست و به «صَقر بن ابی دلف» میفرماید:
روز شنبه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص دارد... روز پنجشنبه به پسرم حسن (امام حسن عسکری) و روز جمعه به فرزند پسرم (حضرت مهدی(علیه السلام)) اختصاص دارد.۳۰
و این امام حسن عسکری(علیه السلام) است که در زندان سامرا به یاد فرزند دلبندش نغمهسرایی میکند و این بیت را زمزمه میکند:
من کان ذا عضد یدرک ظالمت
إنّ الذّلیل الّذی لیست له عضد
همسنگرش میپرسد: «آیا شما فرزندی دارید؟» میفرماید: آری سوگند به خدا، برای من فرزندی خواهد بود که روی زمین را پر از عدل و داد کند، اما در حال حاضر فرزندی ندارم.
آنگاه به شعر زیر تمثّل جست:
تو شاید روزی مرا ببینی که فرزندانم همانند شیرهای ژیانی که یالشان روی هم ریخته است، در اطراف من گرد آمده باشند.۳۱
و چون خورشید امامت از افق سامرا طالع گردید، به احمد بن اسحاق فرمود:
سپاس خداوندی را که مرا از دنیا بیرون نبرد تا دیدار فرزندم را که جانشین من است و شبیهترین مردم از جهت خلقت و سیرت به رسول خدا میباشد، به من ارزانی فرمود.۳۲
در دومین روز ولادت که حکیمه خاتون گهواره را خالی دید، پرسید: سرور و مولایم چه شد؟ فرمود:
عمه جان! او را به خداوندی سپردیم که مادر حضرت موسی(علیه السلام) فرزندش را به او سپرد.۳۳
و این حضرت بقیّةالله است که همواره از طولانی شدن دوران غیبت در سوز و گداز و در غالب تشرفات فرمان دعا برای تعجیل در امر فرج صادر میکند و در توقیع شریف میفرماید:
برای تعجیل در امر فرج فراوان دعا کنید که فرج شما نیز در آن است.۳۴
«محمد بن عثمان» دومین نایب خاص، آن حضرت را در «باب المستجار» میبیند که از پردهی کعبه آویخته، عرض میکند: بار خدایا! انتقام مرا از دشمنانم بگیر.۳۵
و آخرین بار که خدمت آن حضرت میرسد، وجود اقدس حضرتش را در کنار خانة خدا میبیند که دست به سوی پروردگار برافراشته، عرضه میدارد: بار الها، آنچه به من وعده فرمودی، امضا بفرما.۳۶
ماهنامه موعود شماره ۸۷
پینوشتها:
۱. عهد عتیق، مزامیر، مزمور ۳۷، ۹ ـ ۱۸ و مزمور ۹۶، ۱۰ ـ ۱۳.
۲. همان، اشعیا نبی، ۱۱، ۴ ـ ۱۰.
۳. همان، حیقوق نبی، ۱۲، ۱ ـ ۱۳.
۴. عهد جدید، انجیل لوقا، ۱۲، ۳۵ ـ ۳۶.
۵. الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۴۷.
۶. همو، کمال الدین و تمام النّعمة، ج ۱، ص ۲۶۸.
۷. سورة یونس، آیة ۲۰.
۸. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّة، ص ۵۰۸.
۹. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵؛ الکاظمی، السید مصطفی، بشارة الاسلام، ص ۵۲.
۱۰. الکینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
۱۱. الخراز القمی، ابوالقاسم، کفایة الاثر فی النصّ علی الایمة الاثنی عشر، ص ۲۲۰.
۱۲. سورة اسراء (۱۷)، آیة ۳۳.
۱۳. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص ۶۳.
۱۴. قمی، شیخ عبّاس، نفس المهموم، ص ۲۸۵.
۱۵. مجلسی، همان، ص ۱۳۷.
۱۶. کلینی، همان، ج ۱، ص ۲۷۶.
۱۷. مجلسی، همان، ۱۴۴.
۱۸. النعمانی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۵.
۱۹. الصدوق، همان، ج ۲، ص ۳۴۷.
۲۰. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۷.
۲۱. صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۶۰.
۲۲. مجلسی، همان، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
۲۳. التستری، قاموس الرجال، ج ۴، ص ۲۹۰.
۲۴. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص ۵۰۶.
۲۵. البحرانی، السید هاشم بن سلیمان، حلیة الأبرار فی احوال محمد و آله الاطهار، ج ۲، ص ۵۹۸.
۲۶. طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۴۰۹.
۲۷. صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۸۳.
۲۸. مجلسی، همان، ج ۵۱، ص ۱۶۲.
۲۹. طبرسی، همان، ص ۲۹۱.
۳۰. طوسی، همان، ص ۲۳۷.
۳۱. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱.
۳۲. مجلسی، همان، ج ۵۲، ص ۳۰.
۳۳. الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷۱.
////
سایت موسسه فرهنگی موعود