گفت: می‌گویم که بگویند: من نبودم

گفت: پنهان می‌کنم، کتمان می‌کنم، اشک تمساح می‌ریزم. گفت: همه چیز را جابجا می‌کنم. می‌گویم که من نبودم. شاهدم هم همین جاست. یکی دو سخنران ناب را که استخدام کنی همه چیز تمام است.
گفت: می‌گویم سرببرند. انفجار به پا کنند. قتل عام کنند تا همه باور کنند که من قاتل نبودم!
گفت: پول. به کمی پول نیاز داریم. گفت: می‌گویم از دیار آل سعود کمی پول بفرستند. برای تبلیغات لازم است. گفت: می‌گویم بگردید برای ریگ‌های کفشتان چند"ریگی"پیدا کنید. ما خیلی کار داریم.
گفت: می‌گویم کتاب ها را بسوزانند، تاریخ را انکار کنند، بناهای قدیمی را خیابان کنند. تا که دیگر چیزی نماند. آخر سرزمین عربستان زائر زیاد دارد و برای این همه زائر باید خیابان داشته باشیم!
گفت: خلاصه می‌گویم که بگویند: فاطمه را من نکشتم خودش بود که از دنیا رفت...
-------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی عبدالحمید:... حضرت فاطمه در بستر خویش وفات نموده و کسی ایشان را به شهادت نرسانده است...
(فصلنامه ی ندای اسلام! تابستان ۱۳۸۰)