مقاله ذیل قسمتی از کتاب -امام جعفر صادق (علیه السلام) مغز متفکر جهان شیعه- میباشد. این کتاب نوشته شده توسط مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ است. بد نیست بدانید ۲۵ دانشمند در این مجمع در مورد شیعه دوازده امامی تحقیق کرده اند. در بخشهایی از کتاب مطالبی از امام صادق (علیه السلام) ثبت گردیده که این دانشمندان معتقداند جواب ان متعلق به قرن بیستم میباشد و خود متحیراند که چگونه امام صادق(علیه السلام)در چهارده قرن قبل چنین اشارات علمی داشته اند. از شما تقاضا میکنیم این مطلب را با دقت مطالعه فرمایید.
امام جعفر صادق یکی از صبورترین مدرسین دنیای قدیم بود. او در دورهای که تدریس میکرد نه فقط هر روز درس میداد، بلکه بعد از خاتمه درس مخالفین علمی خود را میپذیرفت و ایرادهای آنها را میشنود و جواب میداد. بعضی از شاگردان او، در روزهایی که میدانستند استادشان به مخالفین علمی جواب میدهدپس از خوردن غذا مراجعت میکردندتا در جلسه مباحثه شرکت داشته باشند.
یکی از مخالفین امام مرشدی بود به اسم ابو شاکر. این مرد یک روز بعد از اینکه امام صادق از خواندن نماز فارغ گردید به حضورش رسید و گفت: آیا اجازه میدهی انچه میخواهم بگویم. جعفر صادق جواب داد بگو. ابوشاکر گفت:انچه تو درباره خدا میگویی غیر از افسانه نیست وتو با افسانه سرایی میخواهی مردم را وادار به قبول چیزی بکنی که وجود ندارد وبه این دلیل خدا وجود ندارد که ما نمیتوانیم با هیچیک از حواس پنجگانه انرا درک کنیم.
ممکن است بگویی با عقل بوجود خدا پی میبری ولی من میگویم عقل هم بدون حس ظاهری قادر بفهم چیزی نیست. ای مردی که دعوی دانشمندی میکنی ومیگویی جانشینپیغمبر مسلمین هستی من بتو میگویم که در بین افسانههایی که مردم نقل میکنندهیچ افسانه ای بی پایه تر از موجود بودن یک خدای نادیده نیست. اما من فریب تو را نمیخورم وافسانه ات را درباره خدای که دیده نمیشود نمیپذیرم.
من خدایی را میپرستم که بتوانم با دو چشم او را ببینم و.. در تمام مدتی که ابوشاکر مشغول صحبت بود امام حتی یکبار تکلم نکرد ووقتی گفته ابوشاکرباتمام رسید باز جعفرصادق چند لحظه لب به سخن نگشود ومنتظر بود که ابو شاکر حرف بزند. سپس جواب داد:..تو گفتی که من افسانه سرایی میکنم و مردم را به پرستش خدایی دعوت مینمایم که دیده نمیشود.ای ابوشاکر تو که منکر خدای نادیده هستی،می توانی درون خود را ببینی؟ ابوشاکر گفت: نه
امام صادق فرمود: هرگاه میتوانستی درون خود را ببینی نمیگفتی که چون خدا رانمی توان دید پس افسانه ای بیش نیست. ابوشاکر گفت:دیدن درون چه ربطی به پرستش خدایی که موجود نیست دارد. امام فرمود:تو میگویی چیزی که دیده نمیشودو نمیتوان صدایش راشنید و انرا لمس کرد وجود ندارد ابوشاکر گفت:بله امام صادق فرمود:ایا صدای حرکت خون را در بدن خود میشنوی؟
ابوشاکر گفت: مگر خون در بدن حرکت دارد؟! امام فرمود: ای ابوشاکر خون هر چند دقیقه یک مرتبه در تمام بدن تو حرکت مینمایدو اگر حرکت ان چند دقیقه در بدن تو متوقف شود تو خواهی مرد.ایا تا امروز گردش خون را در بدن خود دیده بودی؟ ابوشاکر گفت: نه و من نمیتوانم قبول کنم که خون در بدن من حرکت میکند.
جعفر صادق فرمود: آنچه مانع از این میشود که قبول کنی خون در عروق تو حرکت میکند جهل است و همین جهل مانع از ان میگردد که تو خدای واحد و نادیده را بشناسی. آیا تو ازمخلوقاتی که خداوند افریده و انها را دربدن تو گمارده و تو بر اثر کار انها زنده ای اطلاع داری؟ ابوشاکر گفت: نه امام فرمود: تو فقط متکی به مشاهدات خود هستی و میگویی انچه را نمیبینی وجود ندارد. آنها در کالبد تو بوجود میآیند رشد میکنند و دارای اولاد میشوند و بعد از مدتی از کار میافتند....ولی تو نه صدایشان را میشنوی و نه لمس میکنی. ای ابو شاکر بدان که شماره موجودات جاندار که اینک در کالبد تو زندگی میکنند و میمیرندنه فقط از شماره تمامی ادمیان که در این جهان زندگی میکنند بیشتر است بلکه از شماره ریگهای بیابان بیشتر است.
چرا گفته اند کسی که خود را یشناسد خدای خود را میشناسد ای ابوشاکر آیا این سنگ را میبینی که در پای دیوار کار گذاشته اند. تو این سنگ را بیحرکت میبینی چون چشم تو حرکت انرا نمیبیند و هر کس بتو بگوید در سنگ حرکاتی وجود دارد که حرکات ما که در اینجا جمع هستیم چون سکون است تو نمیپذیری و میگویی افسانه سرایی میکند.غافل از اینکه چون تو نادان میباشی نمیتوانی به حرکت درون این سنگ پی ببری وشاید روزی برسد که بر اثر توسعه دانایی مردم بتوانند حرکت درون سنگ را ببینند.(مجله علم چاپ امریکا در تاریخ جون ۱۹۷۳نوشت:توانسته اند با عکسبرداری به وسیله لیزر برای اولین بار حرکت مولکولها را به طور واضح ببینند و مدت فلاش دوربین عکاس که به وسیلهی لیزر عکس میگیرد یک تریلیونیم ثانیه است و برای اینکه بدانیم یک تریلیونیم ثانیه در مقابل یک ثانیه چقدر کوتاه است میگوییم که متناسب است با یک شیانه روز از عمر مادر قبال ده میلیارد سال)....
ای ابوشاکر با اینکه هوا وسیله حیات تو وسایر افراد بشر است تو انرا نمیبینی و فقط وقتی که باد میوزد انرا حس میکنی.ایا میتوانی منکر وجود هوا بشوی.... ای ابوشاکر انکار خالق کردن از جهل است نه عقل. من خدای خود را نساخته ام و او را از اندیشههای خود بیرون نیاورده ام.اما خدای توبقول تو ساخته دستهای تو میباشد.انچه من کردم و میکنم این است که با اندیشه خود خدا را بهتر بشناسم و زیادتر به عظمت او پی ببرم.
مغز متفکر جهان شیعه ص۳۷۸
//
سایت موسسه امام هادی علیه السلام