اعتقاد به مصلح موعود(عج)، محور اتحاد مسلمانان
چکیده:
مقوله مهدویت در تصور آگاهانه اسلامی به تلاشی هدفمند برای انتظار و جهادی بیدارگر تبدیل شده است که منتظران را برای قدم نهادن در عرصه جهاد و تربیت درونی که همان جهاد اکبر و مبارزه با شیطان و نفس اماره است، رهبری میکند.
این نوشتار با نظر به سابقه مسئله مهدویت در قرآن، احادیث نبوی و گفتار اهلبیت(علیه السلام) و با نگاهی به دیدگاههای عالمان متأخر و متقدم اهلسنت در این باره، به بررسی زمینههای مورد اتفاق مسلمانان در مسئله مهدویت میپردازد. نگارنده، در این باره از اتفاقنظر در قطعیت برپایی حکومت مهدی(علیه السلام)، وحدت نظر در جهانی بودن حکومت مهدوی و یکسانی آراء درباره برخی کیفیات و علایم ظهور به عنوان زمینههای مورد اتفاق مسلمانان در مسئله مهدویت نام میبرد و بر این اعتقاد پای میفشارد که وجود این عرصههای عمده اتفاقنظر، در نهایت به امر تقریب مذاهب اسلامی خواهد انجامید. این نوشتار در نهایت از امت اسلامی میخواهد که به دلیل اهمیت مقوله مهدویت و خطری که این مسئله برای منافع و ماهیت دشمنان اسلام به همراه دارد، به توطئههای زیرکانه آنان علیه اعتقاد به مهدویت در اشکال قدیم و جدید آن توجه کافی داشته باشند.
مقدمه:
ظهور مصلح جهانی در آخرالزمان، یکی از مسائل اساسی است که از روزگاران کهن تا عصر حاضر، مورد توجه جوامع بشری بوده است. آرزوی فرج، اندیشهای است که تقریبا همه ملل را به خود مشغول ساخته است و حتی ملتهای غیر خدا پرست و مادیگرا به نوعی به مصلح جهانی در دوره آخرالزمان معتقدند.
دین اسلام، ظهور مهدی(عج) را تنها به عنوان یک ایده و تفکر خیالی که بشارت قیام رهبری مبهم، در آیندهای نامعلوم برای رهایی بشریت از ظلم و جور را میدهد، مطرح نساخته بلکه آن را به عنوان یک مسأله اعتقادی که دارای نشانه و علایم روشن و پابرجایی است، مطرح میکند و این اعتقاد در دل و جان و وجدان امت اسلامی و همچنین در زندگی سیاسی و مبارزاتی آنها وجود دارد.
در حالی که امت اسلامی با اندیشههای منحرف کنونی درگیر است، کوشش میکند آن را تغییر دهد تا به این وضعیت، رنگی اسلامی و سمت و سویی دینی دهد و در میادین جهادی، با سمبل کفر، گمراهی و دشمنان دین مقابله کند. تمامی این تلاشها برای فراهم آوردن زمینههای ایمانی و مسیوولیت پذیری است تا برای پذیرایی و استقبال از رهبر منتظرش تناسبی داشته باشد. زیرا امت اسلامی در انتظار ظهور ایشان و مشارکت در قیام و انقلاب جهانگیرشان هستند و زمان استقبال از یک شخصیت انقلابی جهانی، آنگاه که وقوعش مشخص شده باشد، معنایش این است که دایما باید در حال آمادهباش بود تا روزی که از وی استقبال و در جنبش انقلابی و جهانی وی شرکت کنیم.
با وجودی که تفکر و ایده مهدویت، نماد فریادی است که بسیار بلند بر سر تمامی طاغوتهای زمین فرود میآید و مخالفتی است قاطعانه با تمامی شیوههای عدول از ارزشهای الهی، با این وصف، فراخوانی روشن و آشکار است که از مسلمانان میخواهد چه از لحاظ اعتقادی و چه از لحاظ عملی (با منشی درست) به اسلام پایبند باشند. چنان که قیام حضرت مهدی(عج) و جنبش ایشان نیز از درون جوامع اسلامی سرچشمه میگیرد تا در ابتدا مسلمین منحرف را تصفیه کند؛ مسلمانانی را که قبل از ظهور ایشان موفق به توبه و اصلاح باطن خویش نشدند.
از این رو، مسئله ظهور مهدی منتظر در تصور آگاهانه اسلامی به تلاشی هدفمند برای انتظار و جهادی بیدارگر تبدیل شده است که منتظران را برای قدم نهادن در جهاد تربیت درونی که همان جهاد اکبر و مبارزه با شیطان و نفس اماره است، رهبری میکند. در این انتظار، هدف آن است که بر این دو دشمن (شیطان درون و نفس اماره) غلبه کرده و درون را از انگیزههای انحراف پاک کند و عواملی که فرد مسلمان را از سعادت دیدار مهدی(علیه السلام) محروم کرده و مانع از رفتن به سمت راه و روش ایشان میشود، از میان بر میدارد.
در عین حال اسلام از همه مسلمانان میخواهد که پا به میدان نبرد اعتقادی، سیاسی و جهادی بگذارند تا در روند مقدمهچینی ظهور رهبر و پیشوای خود مشارکت داشته و در نهایت آماده پذیرایی و استقبال از ایشان باشند. و در فتوحات جهانی و تأسیس حکومت عدل الهی در سایه ولایت و خلافت جهانشمول ایشان، مشارکت کنند.
مهدی(علیه السلام) در قرآن:
۱. «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علیالدین کله و لو کره المشرکون» /سوره توبه ۳۳.
سدی در تفسیر این آیه میگوید: (پیروزی اسلام بر دیگر ادیان) هنگام قیام مهدی است (در آن زمان) مردم یا باید مسلمان شوند، یا جزیه دهند و اینکه گفته شده است: مهدی همان عیسی است، نادرست است. زیرا اخبار صحیح به گونهای متواتر وارد شده که مهدی از خاندان پیامبر است. از این رو تطبیق مهدی بر عیسی جایز نیست و حدیثی که گوید: «مهدی کسی جز عیسی نیست » درست نیست.(۱)
۲. و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها اولیک ماکان لهم ان یدخلوها الخایفین، بهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخره عذاب عظیم /بقره ۱۱۴.
در تفسیر درالمنثور و تفسیر طبری درباره «لهم فی الدنیا خزی »آمده است:
«اما خزهم فی الدنیا فانه اذ اقام المهدی و فتحت القسطنطنیه قتلهم فذلک الخزی » یعنی خواری و ذلت (ستمکارانی که سد راه دین خدا و آیین حقاند) در دنیا، زمانی فرا میرسد که مهدی به پا خیزد و قسطنطنیه را فتح کند و آنان را بکشد.(۲)
۳. و انه لعلم للساعه / زخرف آیه ۶.
در تفسیر این آیه سیوطی میگوید: نشانه قیامت، خروج عیسی قبل از آن است. (۳)
و در روح المعانی آمده است:
نزول عیسی یکی از نشانههای قیامت است. بنا بر قول مشهور، عیسی هنگام نماز صبح در دمشق فرود میآید، امام (جماعت) که همان مهدی است، عقب میایستد (تا عیسی امام جماعت شود) ولی عیسی او را مقدم میدارد و پشت سرش نماز میگزارد. (۴)
شبلنجی به نقل از مقاتل بن سلیمان و مفسران پس از وی در تفسیر آیه فوق میگوید: (نشانه قیامت) مهدی است و (دوران) او در آخرالزمان است. (۵)
۴. بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین /هود ۸۶.
در کتاب نورالابصار در تفسیر این آیه آمده: چون مهدی ظهور کند، کعبه را پایگاه خویش قرار میدهد و ۳۱۳ نفر از یارانش به او میپیوندند. آنگاه در نخستین سخن این آیه را تلاوت میکند: «بقیه الله بهتر است برای شما؛ اگر ایمان بیاورید ». سپس میگوید:« منم بقیه الله و خلیفة خدا و حجت او بر شما». (۶)
۵. کتب الله لاغلبن انا و رسلی، ان الله قوی عزیز /مجادله ۲۱.
این آیه از پیروزی آیین الهی بر همه آیینها حکایت دارد. فعل «کتب» ماضی است و به گونهای روشن و حتمی این امر را میرساند که گویا این پیروزی انجام یافته است. همراه شدن این فعل با لام و نون تأکید، جایی برای تردید در تحقق این وعده نمیگذارد و ذیل آیه که قدرت و اراده خدا را مینمایاند و به منزله علتی برای نوید آغاز آن است، جایی برای توصیههای نابایست و تفسیرهای نامناسب نمیگذارد، زیرا سخن از قهر و غلبه و قدرت غالب خدایی است.
چنین تاکیدی نمیتواند تنها در پیروزی پیامبر در جنگهای صدر اسلام و یا در استدلالهای کلامی اسلام با دیگر ادیان و برهانیتر بودن آن محدود شود و از سویی تاکنون این پیروزی جهانی پدید نیامده است. بنابراین باید در آینده تفکرات غیرالهی زوال پذیرد و آیین یکتاپرستی سراسر گیتی را فراگیرد که بنا بر روایات بسیار، آن زمان روزگار مهدی موعود خواهد بود.
در این مجال میتوان آیات دیگری را نیز مرتبط با بحث مهدویت دانست که به همین مختصر اکتفا میکنم. (از جمله آیات مهمی که در این زمینه مورد اتفاق فریقین است آیه «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» است.)
مهدی(علیه السلام) در احادیث نبوی:
۱ـ شما را به (ظهور) مهدی بشارت میدهم..... زمانی که اختلافها، سختیها و دلنگرانیها مسلمانان را در بر میگیرد، قیام میکند و زمین را که پر از ظلم و ستم شده است به شیوه درست بین مردم تقسیم میکند و دلهای مسلمانان را سرشار از بینیازی میسازد...(۷)
۲ـ اگر از (عمر) دنیا جز یک روز باقی نماند، خدا آن روز را طولانی گرداند تا مردی از فرزندانم را برانگیزد (برای زنده کردن اسلام و اصلاح اجتماعات بشری) که همنام من است.(۸)
۳ـ المهدی من عترتی من ولد فاطمه. (۹)
۴ـ کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم. (۱۰)
۵ـ در آخرالزمان آزارها و ستمهای جانکاه از سوی شاهانشان بر امتم فرود میآید. بلاهایی که سخت تر از آن شنیده نشده است. آن چنان که دنیای فراخ بر آنان تنگ مینماید. همه جا آکنده از ستم و بیعدالتی است و انسان با ایمان پناهگاهی برای فرار از ظلم نمییابد. در این هنگام خدای متعال مردی از خاندان مرا بر میانگیزد. پس زمین را از عدل و داد پر میکند... (۱۱)
۶ـ در زمانی که (دنیا را ظلم و ستم فرا گرفته و دین باوران در تنگنا و سختی به سر میبرند) فریادی از آسمانها بر میآید که ای مردم همانا خدا روزگار طاغوتیان و منافقان و پیروان آنها را به سر آورده و مهمترین امت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به سرپرستی شما گمارده است. در مکه به او بپیوندید که بی گمان او مهدی است.. (۱۲)
۷ـ (مهدی) فردی از فرزندانم است. چهرهاش چونان ستاره درخشان،... آنگاه که به سوی شام حرکت کند، جبرییل پیشاپیش و میکاییل همراه اوست. اهل آسمان و زمین با ظهور او شادمان میشوند. (۱۳)
۸ـ و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب .(۱۴)
۹ـ یخرج المهدی فی امتی، یبعثه الله غیاثا للناس. (۱۵)
۱۰ـ مهدی از فرزندان من است. در پرتو خلافت (و حکومت) او پرندگان آسمان خرسند میگردند. (کنایه از گسترش قانون و عدالت در سراسر جهان ) (۱۶)
۱۱ـ افضل العباده انتظار الفرج. (۱۷)
۱۲ـ هرکس مهدی را انکار کند (و ظهور او را دروغ بپندارد)، کافر است. (۱۸)
پس از ذکر نمونهای از سخنان والای پیامبر گرامی اسلام درباره آینده بشریت و امت اسلامی و ظهور مصلح فاطمی، مناسب است سخن یکی از محدثان بزرگ اهلسنت را در اینباره یادآور شویم.
حافظ ابو عبدالله گنجی شافعی؛ محدت معروف اهلسنت، باب پنجم از کتاب خود درباره مهدی(علیه السلام)، یعنی «البیان فی اخبار صاحب الزمان» را ویژه همین مطلب ساخته و این باب را اینسان عنوان کرده است: «الباب الخامس فی ذکره نصره اهل المشرق للمهدی» و در این باب این حدیث را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند:
«یخرج اناس، من المشرق، فیوطیون للمهدی سلطانه». یعنی مردمی از مشرق قیام میکنند و زمینه حکومت مهدی را فراهم میسازند.
حافظ گنجی پس از نقل این حدیث میگوید: «این حدیث، حدیثی است حسن و صحیح، که آن را راویان موثق و عالمان حجت روایت کردهاند و حافظ ابن ماجه قزوینی این حدیث را در کتاب سنن (صحیح) خود آورده است».
مهدی(علیه السلام) و گواهی اهلبیت(علیه السلام)
- از امام علی(علیه السلام) درباره این جمله رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودهاند: «انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، پرسیده شد. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: که عترت، من و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین هستیم و نهمین آنها «مهدی» است. آنان از کتاب خدا جدا نمیشوند و قرآن نیز از آنان جداییناپذیر است و در روز قیامت با هم در حوض کوثر بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد میشوند.»(۱۹)
- امام حسن(علیه السلام): «امامان بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده تن هستند، نه تن از آنان از نسل برادرم حسین هستند و مهدی امت اسلام نیز از جمله آنان است.»(۲۰)
-امام حسین(علیه السلام): «قایم امت اسلام، نهمین فرزند من است. اوست که غیبت میکند و همین شخصیت است که خود در قید حیات است و میراثش را تقسیم میکند. (۲۱)
- سید حمیری شاعر از امام صادق(علیه السلام) پرسید: ای فرزند رسول خدا، درباره غیبت و درستی آن از اجداد گرامیتان، اخبار و روایاتی نقل شده است، بفرمایید که کدامیک از امامان غیبت میکند. حضرت فرمود: ششمین فرزند من است که غیبت میکند. او دوازدهمین امام و پیشوا بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است. اولین ایشان امام علی(علیه السلام) و دوازدهمین و آخرینشان قایم به حق بقیةالله در روی زمین، مهدی صاحب زمان است.(۲۲)
- ریان بن صلت میگوید: به خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیده و از ایشان پرسیدم: آیا شما صاحب امر و زمان هستید؟ فرمود: «آری من صاحب امر و زمان هستم، اما کسی که زمین را بعد از آن که مملو از ظلم و ستم بوده، از عدل و داد پر میکند من نیستم. وی عصای موسی و نگین سلیمان را دارد. او چهارمین فرزند من است. خداوند تا آن زمان که خود اراده فرماید او را از دیدهها پنهان میکند و بعد، او را آشکار ساخته و زمین را که پر از جور و ستم شده از عدالت و داد پر نماید.» (۲۳)
مهدی (علیه السلام) در اندیشه عالمان اهلسنت:
۱ـ مسعودی (در گذشته به سال ۳۴۶ هـ):
مسعودی نقل میکند: «در سال ۲۶۰ هجری، ابومحمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب در خلافت معتمد عباسی درگذشت و او پدر مهدی منتظر است.» (۲۴)
۲ـ قاضی عیاض (در گذشته به سال ۵۴۴ هـ):
در کتاب الشفا: ما در این کتاب از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آینده مطالبی را نقل میکنیم که هرگز از روی هوا سخن نگفته است و از آن جمله مساله «ظهور مهدی» است. (۵)
۳ـ ابن اثیر (در گذشته به سال ۶۰۶ هـ):
مهدی، یعنی کسی که خداوند راه حق را به او نشان داده است. این کلمه، به صورت اسم به کار رفته است، تا جایی که «علم بالغلبه» شده است و همین کلمه (مهدی)، نام آن کسی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مژده داده است که در آخرالزمان میآید. (۲۶)
۴ـ محی الدین ابن عربی (درگذشته به سال ۶۳۸ هـ):
مهدی حجت خدا بر مردم زمان خود و از پیروان پیامبر است. پیامبر درباره او گفته است: «او راه مرا پی میگیرد و به خطا نمیرود»... همین امر، گواهی میدهد که مهدی در میان احکام مصون از خطاست، همان گونه که رسول خدا در ابلاغ آنچه از جانب خداست عصمت دارد.(۲۷)
۵ـ ابن ابی الحدید مداینی (در گذشته به سال ۶۵۵ هـ):
در کتاب شرح نهج البلاغه میگوید: میان همه فرق مسلمین اتفاق قطعی است که عمر دنیا و احکام و تکالیف پایان نمیپذیرد، مگر پس از ظهور مهدی.(۲۸)
۶ـ ابن تیمیه (در گذشته به سال ۷۲۸ هـ):
در کتاب «منهاج السنه النبویه» ابن عمر از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است: «در آخرالزمان مردی از اهلبیت من ظهور میکند که همنام و همکنیه من است. زمین را پر از عدل و داد میکند، بعد از آنکه از ظلم و بیداد آکنده شده باشد». این شخص همان مهدی است.(۲۹)
۷ـ ابن خلدون (در گذشته به سال ۸۰۶ یا ۸۰۸ هـ):
مشهور بین همه مسلمانان، در همه عصرها این است که به یقین در آخرالزمان فردی از خاندان نبوت ظهور میکند، دین را مدد میرساند و عدل را میگستراند، و مسلمانان از او پیروی میکنند و بر همه کشورهای اسلامی حاکم میشود و مهدی نام دارد. (۳۰)
۸ـ یحیی بن محمد حنبلی (از عالمان قرن ۱۰ هجری):
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی که مهدی را تکذیب کنند، کافر دانسته است.(۳۱)
۹ـ محمد برزنجی (در گذشته به سال ۱۱۰۳ هـ):
در کتاب الاشاعه لاشراط الساعه: نخستین نشانه روز باز پسین، ظهور مهدی است. احادیث پیرامون او به حدی است که فراتر از حد شمارش مینماید. در روایات فراوان صحیح و مشهور آمده است که او از فرزندان فاطمه است... این امر در حد تواتر معنوی است و انکار آن جایی ندارد.... وی زمین را که از بیدادها آکنده شده است، پر از عدل و داد میکند. (۳۲)
۱۰ـ شیخ محمد عبده (در گذشته به سال ۱۳۲۳هـ):
خاص و عام میدانند که در اخبار و احادیث، ضمن شمردن علایم قیام قیامت، آمده است که مردی از اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خروج میکند که نام او مهدی است و او زمین را، پس از آنکه از جور و بیداد آکنده باشد، از عدل و داد آکنده میکند. در آخر ایام او، عیسای مریم (علیه السلام) از آسمان فرود میآید... (۳۳)
۱۱ـ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز (از عالمان معاصر):
.... مسأله مهدی آشکار و روشن و احادیث درباره آن فراوان بلکه متواتر و مستحکم است و از اهل علم بسیار کسان «تواتر» آن را بازگو کردهاند،... به علت کثرت طرق، اختلاف مخارج، گویندگان، راویان و الفاظ این احادیث، تواتر معنوی دارد، بنابراین به حق دلالت دارد که این شخص موعود مسالهاش ثابت و خروجش حق است... این امام از الطاف خدای عزوجل است که ظهور میکند و داد و حق را بر پا میدارد و از ظلم و جور جلوگیری میکند و خدا به وسیله او سایه لوای حق را در راه عدالت، هدایت و راهنمایی مردمان میگستراند. (۳۴)
در این زمینه تعداد زیادی از عالمان اهلتسنن نظراتی را بیان کردهاند که در حد بیان نظر برخی از ایشان، به این مختصر اکتفا میکنم.
زمینههای مورد اتفاق مسلمانان در مسأله مهدویت:
زمینههای مشترک بین اهلتسنن و شیعه دوازده امامی در مورد حضرت مهدی(عج) بسیار زیاد است که همه آنان بر اصل اعتقاد به درست بودن چنین ایدهای اتفاقنظر دارند و هر کسی را که منکر آن بشود، نادان تلقی میکنند. همچنین مسلمین بر این عقیده متفقالقولند که مهدی(علیه السلام) از قبیله قریش و به ویژه از اهلبیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و به خصوص از نوادگان امام علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است.
علاوه بر این، وی را آخرین خلیفه و جانشین حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در بین دوازده امام میدانند و برپایی حکومتش را قطعی و حدود قدرت و سلطه آن حضرت را جهانشمول میدانند. زیرا که حکومت او وعده الهی است که نص قرآن بر آن تاکید داشته است و سرانجام آن که شیعه و سنی بر حتمی بودن پیشآمد برخی حوادث و اتفاقات و علایم ظهور ایشان اشاره دارند. این علایم مژده نزدیکی ظهور ایشان را میدهند. ما در اینجا به دلایل قابل اعتمادی در اثبات موارد اتفاق نظر بین شیعه و سنی در اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) اشاره میکنیم.
اتفاق نظر مسلمانان در اصل قضیه مهدویت:
نشانه چنین توافقی در ضبط، ثبت و صحت احادیث فراوانی است که درباره حضرت مهدی(علیه السلام) نقل شده است. این احادیث را مسلمانان حفظ و در بسیاری از مراجع و منابع خود ذکر کردهاند؛ به طوری که حد تواتر آن دهها بار در علم حدیث به تایید مسلمانان رسیده است و هر مسالهای از مسائل دینی که روایات و احادیث مرتبط با آن به حد تواتر برسد، به خودی خود از دایره شک و تردید خارج میشود و کسی در موضوع و بحث اسناد و سندیت آن وارد نمیشود. به طوری که این مساله در جای خود و در دو علم حدیث و اصول به اثبات رسیده و غیر قابل انکار است و مناقشه و جر و بحث در آن از عدم آگاهی به قواعد و اصول بحث علمی و تحقیق اسلامی، نشأت گرفته است.
مرجع بزرگ، شهید صدر(ره) میگوید: «اندیشه اعتقاد به حضرت مهدی منتظر به عنوان رهبری که جهان چشم انتظار اوست تا دنیا را به جایگاهی بهتر رهنمون شود، به طور کلی در احادیث پیامبر عظیمالشان(صلی الله علیه و آله و سلم) و به ویژه در روایات ائمه اطهار(علیه السلام) آمده است. همچنین در متون و کتب فراوانی به حدی بر آن تاکید شده که شک و تردید به آن راه پیدا نمیکند.
درباره حضرت مهدی(عج) ۴۰۰ حدیث از طریق برادران اهلسنت نقل شده است، به طوری که مجموع روایات نقل شده در این باره از طریق شیعه و سنی به بیش از شش هزار حدیث میرسد که این عدد، رقم بالایی است و نظیر آن در مورد بسیاری از امور واضح و بدیهی دین اسلام که معمولا قطعی و خالی از شک است، جمعآوری نشده است.
حافظ بن حجر عسقلانی میگوید: «احادیث متواتر تاکید میکنند که حضرت مهدی (علیه السلام) از میان مسلمانان برانگیخته میشود. حضرت عیسی (علیه السلام) نیز در آن زمان فرود میآید و پشت سر وی نماز خواهد خواند».(۳۵)
قاضی شوکانی در مورد احادیث مهدی (علیه السلام) میگوید:
احادیث مرتبط با مهدی(علیه السلام) بدون هیچ گونه شک و شبههای، متواتر است بلکه وصف تواتر به تمامی اصطلاحات نگاشته در علم اصول بر کمتر از این هم صدق پیدا میکند. پس چگونه میتوان با فراوانی حدیث در مورد ایشان آنها را متواتر ندانست؟
حافظ ابوالحسن ابری سگزی (م ۳۶۳ هـ.ق) در کتاب «مناقب الشافعی» و ابن صباغ مالکی در کتاب «اسعاف الراغبین» و برزنگی در کتاب «الاشاعه لاشراط الساعه» و شیخ عبدالحق در کتاب «اللمعات» و ابن صدیق مغربی در کتاب «ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» و صدیق حسن قنوجی در کتاب «الاذاعه لما کان و یکون بین یدی الساعه» و دیگر علما که فراوانند، به حد تواتر رسیدن احادیث مربوط به امام عصر (علیه السلام) را تصریح کردهاند.
اشتراک نظر در لزوم اعتقاد به مهدی(علیه السلام):
مساله حضرت مهدی(علیه السلام) از جمله مسائل غیبی است که وحی نیز درباره آن خبر داده است. متون و نصوص دینی مورد اعتماد همه مسلمانان نیز، لزوم ایمان و اعتقاد به چنین مسایلی که در قرآن و سنت ذکر شدهاند را مورد تاکید قرار دادهاند، چنان که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
« الم، این قرآن، کتابی است که هیچ تردیدی در آن راه ندارد. هدایتگر انسانهای با تقواست. همان کسانی که به عالم و دنیای غیب ایمان دارند و نماز به پا میدارند و از آنچه به آنها روزی میرسانیم، انفاق میکنند و به آنچه بر تو و پیامبران پیش از تو نازل شده ایمان میآورند و به آخرت یقین دارند.» بقره ۴-۱
این آیه به طور کلی بر لزوم ایمان به مسائل غیبی که از طریق شرع و با ادله روشن به اثبات رسیدهاند، دلالت دارد.
پس همان طوری که برپا داشتن نماز و دادن زکات و ایمان به قرآن و کتب آسمانی که پیش از قرآن نازل شده بر هر مسلمانی لازم و ضروری است، اعتقاد به همه مسائل غیبی نیز که اسلام درباره آنها سخن گفته و در نصوص معتبر و مشهور از آنها خبر داده، واجب است. بنابراین هر کس موردی از امور غیبی اسلام را، از قبیل ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)، نزول عیسی(علیه السلام)، خروج دجال و سایر مسایلی را که با دلایل قطعی ثابت شدهاند انکار کند، از جرگه مسلمانانی که به عالم غیب ایمان دارند خارج میشود، زیرا ایمان به غیب، حد فاصل میان مومنین به رسالتهای الهی و ملحدان و مادیگرایان است.
براساس همین ادله قرآنی است که برخی از دانشمندان اهلتسنن در اثبات وجوب اعتقاد به حضرت مهدی(علیه السلام) به این برهان قرآنی استدلال کردهاند.
شیخ ناصرالدین البانی یکی از علمای اهلسنت در این باره چنین میگوید:
«اعتقاد به قیام حضرت مهدی(علیه السلام) اعتقادی ثابت است که احادیث متواتری از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر وجوب ایمان به قیام ظهور ایشان نقل شده است، زیرا این اعتقاد از امور غیبی است و ایمان به چنین اموری از جمله نشانههای پرهیزکاران است، همانطوری که خداوند متعال در قرآن فرموده: «الم – این قرآنی است که هیچ شکی به آن راه ندارد. هدایتگر انسانهای پرهیزکار و تقواپیشهای است که به عالم غیب ایمان دارند و این تنها انسانهای نادان و متکبر هستند که در صدد انکار امور غیبی بر میآیند. من از درگاه پروردگار متعال مسالت میکنم که ما را در حالی بمیراند که به قیام مهدی(علیه السلام) و هر آنچه قرآن و سنت بر آن صحه نهادهاند، ایمان داشته باشیم.» (۳۶)
اتفاق نظر بر اینکه مهدی از سلاله اهلبیت(علیه السلام) است:
روایات و اخبار صحیحی که از شیعه و سنی نقل شده، گواه بر این است که مسلمین در مورد مسأله متفقالقولند؛ از جمله سعید بن مسیب نقل کرده است:
«نزد ام سلمه بودیم. صحبت از مهدی(علیه السلام) به میان آمد، ایشان گفتند: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: مهدی(علیه السلام) از عترت من و از فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) است.»(۳۷)
از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده که ایشان فرمودند: «مهدی از ما اهلبیت و از فرزندان فاطمه است»
از ابو سعید خدری به نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودهاند:
«مهدی از ما اهلبیت است، دارای بینیای کشیده است، زمین را بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد، پر از عدل و داد میکند.»
اتفاق نظر مسلمانان در قطعیت برپایی حکومت مهدی(علیه السلام):
در این مورد نیز روایات و احادیث صحیح و صریح فراوانی در کتب اخبار، ملاحم و فتن و شرایط آخرالزمان، هم در منابع اهلتسنن و هم در منابع شیعه نقل شده است.
از ابن مسعود روایت کردهاند که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «عمر دنیا به پایان نخواهد رسید تا روزی که مردی از اهلبیتم به نام مهدی، ولایت و رهبری امتم را بر عهده میگیرد.»(۳۸)
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: «قیام قایم(علیه السلام) قطعی و حتمی است.» (۳۹)
ابو هریره نقل کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر از عمر دنیا، تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند بلند مرتبه آن روز را به قدری طولانی میکند تا مردی از اهلبیت من فرمانروایی و ولایت زمین را به دست گیرد.» (۴۰)
همچنین آیات الهی که تفسیر آنها وعده ظهور مهدی(علیه السلام) است، قطعی بودن برپایی حکومت ایشان را به صراحت تاکید میکنند.
وحدت نظر مسلمانان در جهانی بودن حکومت مهدی(علیه السلام):
آیات فراوانی از قرآن کریم و روایات کثیری چه از طریق شیعه و چه سنی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است و تاکید میکنند که حکومت مهدی(علیه السلام) جهانی است. همین منابع، همچنین بر مژده پیروزی اسلام بر تمامی دشمنان دین در سراسر گیتی و چیرگی آن بر همه ادیان و آیینهای کفر و شرک و رژیمهای منحرف و فاسد تأکید دارند.
مساله جهانی بودن حکومت ایشان از جمله مهمترین موضوعاتی است که آیات قرآن و روایات فراوان و معتبری آن را تأیید میکنند. همه این آیات و روایات بر اصالت ظهور مهدی(علیه السلام) در چهارچوب امور و مسائل غیبی و شکلگیری حکومتشان در آینده تاریخ امت اسلامی پای میفشارند.
الف) حکومت جهانی حضرت مهدی(علیه السلام) در قرآن کریم
آن دسته از آیات قرآن که مژده برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی(علیه السلام) را میدهند، فراوانند و به دو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول آیاتی هستند که به تفسیر، شرح و توضیح مفصل و گسترده علمی نیاز دارند تا بتوانند موجبات قانع شدن خواننده را با بحث اختصاصی موضوع موردنظر، فراهم بسازند.
دسته دوم آیاتی هستند که آشکار و واضحاند و به عبارتی این آیات، صراحتا موضوع موردنظر را بیان میکنند که در بخشهای قبل این نوشتار به آن اشاره شده است.
ب) حکومت جهانی حضرت مهدی(علیه السلام) در احادیث نبوی
علاوه بر احادیثی که بر حتمی بودن برپایی حکومت جهانی اسلام در تفسیر آیات مرتبط بیان شده است، به احادیث و روایات دیگری که بر جهانی بودن حکومت حضرت مهدی(علیه السلام) پای میفشارند، اشاره میکنیم:
از ابن عباس روایت شده که ایشان به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتهاند: حاکمان روی زمین چهار نفرند؛ دو حکمفرما مومن هستند و دو پادشاه کافرند. آن دو حکمفرمای مؤمن، ذوالقرنین و سلیمان(علیه السلام) هستند و دو پادشاه کافر، نمرود و بخت النصرند. اما حاکم پنجمی بر سراسر زمین حکمفرمایی خواهد کرد. وی از اهلبیت من است. (۴۱)
احادیث و روایاتی که در صحاح ششگانه اهلسنت نقل شده، حضور و نزول حضرت عیسی(علیه السلام) را در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) تایید کرده و میگویند:
حضرت عیسی(علیه السلام) پشت سر امام زمان(علیه السلام) نماز میگزارد و در کشتن دجال و راهنمایی و هدایت مسیحیان به اسلام، حضرت مهدی(علیه السلام) را یاری میرساند.
در روایتی ابو هریره نیز به نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مضمون فوق را مورد تأکید قرار داده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: روح خدا، عیسی بن مریم در بین شما نزول خواهد کرد. او صلیب را میشکند و خوکان را میکشد و از مخالفان جزیه میگیرد. مردم را به اسلام فرا میخواند و نیز خدای متعال در زمان حضور ایشان همه آیینها را به غیر از اسلام از بین میبرد. مسیح (علیه السلام) دجال را به هلاکت میرساند و امنیت و آرامش سراسر گیتی را فرا میگیرد.
روایتی نیز از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودهاند: «زمانی که قایم، قیام بنماید، در سراسر زمین غیر از بانگ شهادت «لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله» بانگ دیگری به گوش نخواهد رسید.»(۴۲)
البته آن دسته از اخباری که بر قطعی بودن بر پایی حکومت جهانی اسلام در زمان رهبری و خلافت مهدی منتظر(علیه السلام) دلالت دارند، بسیار فراوانند. یکی از این خبرها حدیث متواتری است که شیعه و سنی آن را به نقل از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آوردهاند. ایشان در وصف حکومت و عدالت حضرت مهدی(علیه السلام) فرمودهاند:
«یملا الارض قسطا وعدلا کما ملیت ظلما و جورا»
توافق مسلمانان بر برخی از نشانههای ظهور
اخبار و روایات وارده در کتب ملاحم و فتن شیعه و سنی حاکی از آن است که قبل از ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) پدیدههایی به وقوع میپیوندد که نشانه قریبالوقوع بودن ظهور حضرت و برپایی انقلاب اسلامی ایشان و انجام وعده الهی است. این نشانهها که مورد توافق شیعه و سنی است، بسیار زیادند که روشنترین آنها دو نشانه هستند:
اولین نشانه، برپایی حکومت اسلامی در شرق است که مقدمه انقلاب حضرت مهدی(علیه السلام) است و در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به این موضوع اشاره شده است. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «مردمی در مشرق زمین قیام میکنند که زمینهساز حکومت مهدی(علیه السلام) هستند.» (۴۳) شوبان نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است که فرمودهاند: «هر زمان دیدید که پرچمهای سیاه از سمت خراسان پیش میآید، و لو با لغزیدن روی برف بوده، به آنان بپیوندید.»(۴۴)
دومین نشانه، تشکیل دولتی در شامات است که با حکومت امام زمان(علیه السلام) مخالف است. رهبری این حکومت را فردی از بنیامیه بر عهده دارد. او در روایات اسلامی به «سفیانی» مشهور است و شیعه و سنی روایات فراوانی درباره او نقل کردهاند. در کتب صحاح سته مدفون گشتن و فرو رفتن سفیانی همراه با لشکرش به عمق زمین نقل شده است. سفیانی بعد از آنکه خبر سلطه امام زمان(علیه السلام) بر حجاز را میشنود، همراه سپاهش به سوی مکه گسیل میشود تا حکومت امام(علیه السلام) را نابود سازد.
عایشه از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است که ایشان فرمودهاند: «سپاهی قصد حمله به کعبه را دارد و همین که به صحرایی میرسند تمام آن لشکر به کام زمین فرو میروند.»(۴۵)
اتفاق نظر مسلمانان در نماز خواندن حضرت عیسی(علیه السلام) پشت سر امام مهدی(علیه السلام):
در این باره در کتب صحاح سته و در احادیث معتبر اهلبیت(علیهم السلام) اخبار فراوانی آمده است.
از امام محمدباقر(علیه السلام) نقل شده است: «هراس از قایم(علیه السلام) باعث غلبه ایشان بر دشمنان میشود و ایشان به نصرت الهی تایید میشود. تمامی زمین تحت سیطره ایشان در میآید و به گنجهای فراوانی دست مییابند و دامنه سلطه ایشان تمامی شرق و غرب زمین را فرا میگیرد و پروردگار متعال به واسطه ایشان دین خود را بر دیگر ادیان غالب خواهد کرد، هر چند مشرکان را ناخوش آید. در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) تمامی ویرانههای زمین آباد میشود و روح خدا، عیسی(علیه السلام) فرود میآید و ایشان پشت سرشان نماز میگزارد.»(۴۶)
در صحیح بخاری و صحیح مسلم، از ابوهریره به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین آمده است:
«آن گاه که فرزند مریم در بین شما فرود آید، چه خواهید کرد، در حالی که امامتان، مهدی(علیه السلام) از خودتان باشد؟»(۴۷)
مسلم در صحیح خود به نقل از جابر بن عبدالله انصاری آورده است که میگوید: «از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: در میان امتم همیشه گروهی هستند که تا روز قیامت و با حمایت و پشتیبانی الهی در دفاع از حق میجنگند تا آنکه عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود میآید، فرماندهای به نام عیسی(علیه السلام) میگوید: بیا و بر ما نماز بگذار، عیسی میگوید: خیر، در بین شما کسی هست که این کار را انجام میدهد. خداوند امت اسلام را عزیز و گرامی داشته است. (۴۸)
حافظ ابو عمر دانی در سنن خویش همین حدیث جابر از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل کرده، جز آنکه حدیث او در برخی الفاظ با این حدیث فرق میکند. متن حدیث ابو عمردانی چنین است:
«پیوسته جماعتی از امتم در دفاع از حق میجنگند تا آن زمان که عیسی(علیه السلام) در سپیدهدمی در شهر بیتالمقدس نزد مهدی(علیه السلام) فرود میآید. پس گفته میشود: ای پیامبر خدا پیش آی و بر ما نماز بگزار، حضرت عیسی(علیه السلام) میفرماید: خداوند گروهی از امت اسلام را به جهت عزت و احترامی که نزد پروردگار متعال دارند، بر گروه دیگر فرمانروایی و رهبری داده است.» (۴۹)
توطئه علیه مهدویت، چرا؟
پر واضح است که ایده مهدویت، روح قیام و انقلاب بر ضد ظلم و ستم را به همراه خود دارد. چنین مسالهای به خودی خود ایدهای است که حاکمان جور را نگران و تمامی سلطهگران و سلطهجویان مفسد را در هراس افکنده است.
ستمگران سلطهجو که در هر دوره، با زور و شمشیر و سرنیزه بر ملتهای خود چیره میشوند، میدانند که سلطه جایرانهشان سرانجام، پایانی خواهد داشت و این پایان محتوم، جز به دست مهدی منتظر(علیه السلام) نخواهد بود.
پس شکی نیست که وحشت و ترس حاکمان کشورهای عربی سلطهگر از حکومت عدل مهدوی، در مقایسه با تمامی جباران روی زمین بیشتر باشد، چرا که همه آنان به خوبی میدانند که شعلههای آتشفشان انقلاب او از درون کاخهایشان شعلهور شده، تاج و تختشان را واژگون ساخته و همه آنان را قبل از دیگر حاکمان ستمگر و جباران فاسد، نابود خواهد کرد.
در پرتو این دیدگاه بیدادگرانه و به خاطر عظمت و اهمیت قضیه مهدویت و خطری که این مساله برای منافع دشمنان اسلام و ماهیت آنان دارد، ما باید به ابعاد سیاسی و تاریخی در ورای تهاجم فرهنگی ددمنشانه و تشکیکی که در گونه گونه توطئههای زیرکانه آنان علیه اعتقاد به مهدویت، در اشکال قدیم و جدید آن دارد، توجه کافی داشته باشیم.
پی نوشتها:
۱ـ الجامع الاحکام القرآن،ج ۸، ص۱۱۱.
۲ـ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، ج ۱، ص ۲۶۴.
۳ـ همان، ج ۷، ص ۳۸۶.
۴ـ روح المعانی، ج ۲۵، صص ۵-۶.
۵ـ نورالبصار، ص ۳۴۳.
۶ـ همان، ص ۳۴۹.
۷ـ المسند، ج ۳، ص ۳۷.
۸ـ فراید المسطین،ج۲، ص۳۲۵.
۹ـ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۵۶.
۱۰ـ صحیح بخاری،ج ۲، ص ۲۵۶.
۱۱ـ کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۷۵.
۱۲ـ عرف الوردی فی اخبار المهدی، ج ۲، ص ۸۱.
۱۳ـ همان، حدیث ۱۸۲.
۱۴ـ فراید السمطین، ج۲،ص ۳۱۲.
۱۵ـ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۲.
۱۶ـ الصواعق المحرقه، ص ۱۶۲.
۱۷ـ الجامع الصحیح و سنن، ج ۵، ص ۵۶۵.
۱۸ـ سنن، ج ۴، ص ۱۰۶.
۱۹ـ کمالالدین، ج ۱، ص ۲۴۰، ح۶۴ و نیز بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۴۷، ح ۱۱۰.
۲۰ـ کفایه الاثر، ص ۲۲۳ و نیز بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۸۳، ح ۱.
۲۱ـ کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۷،ح ۲ و نیز بحارالانوار، ج ۵۱،ص ۱۳۳،ح ۳.
۲۲ـ کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳ و نیز بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۳۱۷.
۲۳ـ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۶ همان،ج ۵۲،ص ۲۲۲.
۲۴ـ مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۹۹.
۲۵ـ مصلح جهانی و مهدی موعد از دیدگاه اهلسنت، ص ۱۲۴.
۲۶ـ النهایه، ج ۵، ص ۲۵۴.
۲۷ـ فتوحات مکیه، ج ۳، ص ۳۳۲.
۲۸ـ شرح نهج البلاغه،ج۲، ص ۵۳۵.
۲۹ـ منهاج السنه النبویه، ج ۴، ص ۱۱.
۳۰ـ مقدمه ابن خلدون، ص ۳۶۷.
۳۱ـ الرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، ص ۱۸۲.
۳۲ـ موسوعه الامام المهدی، ج ۱،ص ۹۹، و ۵۹۸.
۳۳ـ تفسیر المنار، ج ۶،ص ۵۷.
۳۴ـ مجله الجامعه الاسلامیه، شماره سوم.
۳۵ـ فتح الباری، ج ۵، ص ۳۶۲.
۳۶ـ مجله تمدن اسلامی، شماره ۲۲،ص ۶۴۳.
۳۷ـ سنن ابن ماجه، ج ۲، ح۴۰۸۶ و نیز تاریخ بخاری، ج ۳، ص ۳۴۶.
۳۸ـ الغیبه، ص ۱۱۲.
۳۹ـ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۶، ح۴۰.
۴۰ـ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۸۲، ح۲۷۷۹.
۴۱ـ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۸۱.
۴۲ـ ینابیع الموده، ص ۴۲۱.
۴۳ـ سنن ابن ماجه،ج ۲، ص ۴۰۸۸.
۴۴ـ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۲۷.
۴۵ـ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۲۱،ح۷.
۴۶ـ صحیح بخاری،ج ۳، ص ۸۶.
۴۷ـ بحار الانوار، ج ۵۲،ص ۱۹۱،ح۴.
۴۸ـ صحیح بخاری، ج ۴،ص ۲۰۵ ونیز صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۳۶.
۴۹ـ صحیح مسلم، ج ۱،ص ۱۳۷.
۵۰ـ سنن الدانی، ص ۱۴۳و نیز مسند احمد، ج ۳،ص ۳۴۵.
کتابنامه:
۱ـ آکوسی بغدادی، سید محمود، روح المعانی، ج ۲۵، احیاء التراث العربی.
۲ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، مصر.
۳ـ ابن اثیر،النهایه، ج ۵.
۴ـ ابن عربی، فتوحات مکیه، ج ۳.
۵ـ ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون.
۶ـ ابن ماجد، سننن, ج ۲.
۷ـ ابو عیسی محمد بن عیسی بن سوره، الجامع الصحیح و سنن ترمذی، ج ۵.
سایت ابنا