در میان جوانان برومند"بنی هاشم"مسلم، فرزند عقیل یکی از چهرههای تابناک و شخصیتهای بارز، به شمار میرفت."عقیل"برادر حضرت علی (علیه السلام)و دومین فرزند ابوطالب بود. در ترسیم زیر رابطه نسبی مسلم، آشکار تر است:
ابو طالب >> طالب، عقیل، جعفر، علی
عقیل >> مسلم
علی >> حسن، حسین
دودمانی که مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانی که شخصیت انسانی و اسلامی مسلم در آن شکل گرفت، بهترین زمینه را برای تربیت و تکامل معنوی و حماسی مسلم فراهم کرد. از آغاز کودکی، در میان جوانان بنی هاشم بخصوص در کنار امام حسن (علیه السلام)و امام حسین (علیه السلام)، بزرگ شد و کمالات اخلاقی و بنیان ولایت و درسهای حماسه و ایثار و شجاعت را به خوبی فرا گرفت. مسلم در زمان حضرت امیر (علیه السلام)نوجوانی رشید و پاک بود که به افتخار دامادی آن حضرت نایل شد و با یکی از دختران امام به نام"رقیه"ازدواج کرد. به نقل مورخان، در زمان حکومت آن حضرت (بین سالهای ۳۶ تا ۴۰ هجری) از جانب آن امام، متصدی برخی از منصبهای نظامی در لشکر بوده است. ارجمندی و فضیلت و مقام مسلم از آن است که دست از محبت و ولایت و حمایت امام زمان خویش بر نداشت تا اینکه به عنوان پیشاهنگ نهضت کربلا در کوفه به شهادت رسید و افتخار اولین شهید کاروان عاشورا را به خود اختصاص داد و اولین شهید از اصحاب امام حسین (علیه السلام)بود. از اولاد عقیل به همراهی حسین بن علی (علیه السلام)و در رکاب او قیام کردند، تعداد ۹ نفر، به شهادت رسیدند، که مسلم شجاعترین آنان بود. این فضیلت بزرگ، از زبان پیامبر اسلام هم بیا شده است. حضرت علی (علیه السلام)از پیامبر اسلام حدیثی را در مدح"عقیل"نقل میکند، که آن حضرت فرمود:"من او را (عقیل را) به دو جهت دوست دارم: یکی، به خاطر خودش و یکی هم به خاطر اینکه پدرش ایوطالب او را دوست میداشت."و در آخر خطاب به علی (علیه السلام)فرمود:"فرزند او - مسلم- کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مومنان بر او اشک میریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود میفرستند."آنگاه پیامبر اسلام گریست تا آن که اشکهایش بر سینه اش ریخت و فرمود:"به سوی خدا شکایت میبرم، از آنچه که خاندانم پس از من میبینند."
یکی از وقایع مربوط به دوران مخفی بودن مسلم در خانه هانی نقشه ترور"ابن زیاد"است که انجام نشد. قضیه از این قرار بود: یکی از بزرگان بصره، که از شیعیان خالص امیرالمومنین (علیه السلام)محسوب میشد،"شریک بن اعور"بود. شریک از کسانی بود که در رکاب علی (علیه السلام)و همراه عماریاسر، در جنگ صفین با معاویه جنگیده بود. هنگام آمدن"عبید الله زیاد"به کوفه او هم همراه جمعی اجبارا از بصره به طرف کوفه میآمد که در راه، از قافله عقب ماند و چون بیمار هم شده بود، پس از رسیدن به کوفه به خانه"هانی"وارد شد. ابن زیاد که از بیماری شریک مطلع شد، تصمیم گرفت برای عیادت او به خانه هانی برود. به پیشنهاد شریک، تصمیم بر آن شد که"مسلم"در پستوی خانه و پشت پرده، کمین کند و در وقت حضور ابن زیاد با علامتی که به مسلم میدهند (آب خواستن شریک) بیرون آمده و او را به قتل برساند. طبق برخی از نقلها، در اجرای این طرح، بنا بود که سی تن از شیعیان هم حضرت مسلم را یاری کنند."ابن زیاد"آمد و نشست و صحبتهایی کردند، ولی وقتی شریک آب طلبید، مسلم برای اجرای طرح، بیرون نیامد و با تکرار علامت، باز هم از مسلم خبری نشد. ابن زیاد که احتمال خطری میداد. از هانی پرسید: او چه میگوید؟ گفتند: تب کرده و هذیان میگوید. اما عبیدالله زیاد، زود از آنجا رفت. پس از رفتن او از مسلم پرسیدند چرا نقشه را عملی نکردی؟ گفت: به دو جهت، یکی به خاطر سخنی که علی (علیه السلام)از پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه وآله) نقل کرده که:"ایمان، مانع کشتن غافلگیرانه است". دیگری به خاطر اصرار همراه با گریه همسر هانی که از من خواست در خانه او چنین کاری کاری نکنم.
مسلم بن عقیل، فقط به"حق"می اندیشید و به مظلومیت همیشگی پیروان حق. مبارزه با ستم و مجسمههای فسق و ظلم را وظیفهای مقدس و مسئولیتی عظیم و الهی میدید. عمل به وظیفه سبب شده بود که مسلم،"خود"را فراموش کند و به"خدا"بیندیشد. آمده بود، تا صدای حق را جایگزین همه همهمه ها و هیاهوهای عربده جویان دنیا خواه و زرپرست و قدرت طلب قرار دهد. آمده بود تا اراده ها و بازوها و شمشیرهای آزادگان مومن را در راه خدا و در خط رهبری حسین بن علی (علیه السلام)متحد و منسجم سازد. و قدم در جهادی عظیم و فداکاری خونرنگ و حماسهای جاوید و ماندگار گذاشت.
تمام آن هزاران مرد
که با او عهد بستند
به هنگام"بلا"هنگامه سختی
شگفتا! عهد بشکستند.
یکی از قطع نان ترسید
یکی مرعوب قدرت بود
یکی مجذوب زر، مغلوب درهم، عاشق دینار
چه شد آن عهدهای سخت؟
چه شد آن دستهای گرم بیعتگر؟
کجا ماندند؟... کجا رفتند؟...
که مسلم ماند و شهری بی وفا مردم؟....
و سلام خدا و فرشتگان و پاکان بر روح بلند"مسلم بن عقیل"باد، که شرط وفا و جوانمردی را ادا نمود و جان خویش را فدای رهبر و مولایش سیدالشهداﺀ (علیه السلام)کرد.
و... درود بر همه ادامه دهندگان راه او، که راه"حق"و"آزادی"است.
ای خوشا با رق خونین در لقای یار رفتن
سر جدا، پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
/
پایگاه اطلاع رسانی شیعه شناسی