مرحوم سید رضی -3
هنوز یک قرن از غیبت خورشید پرفروغ آسمان امامت- حضرت مهدی(عج)- نگذشته بود که ستاره ای از افق بغداد درخشیدن گرفت و نور امیدی بر دل عاشقان و منتظران نشاند.
او به سال 395 ق. [1] در محله شیعه نشین کرخ بغداد، در خانه ای که از گلهای عطر آگین ایمان و اخلاص و روشنایی علم و عمل آذین بندی شده بود، دیده به جهان گشود و نام زیبای «محمد» به خود گرفت. محمد که بعدها به «شریف رضی» و «سید رضی» شهرت یافت از خاندانی برخاست که همه از بزرگان دین وعالمان و عابدان و زاهدان و پرهیزکاران کم مانند و روزگار بودند.
پدر و مادر سیدرضی هر دو از سادات علوی و از نوادگان سرور آزادگان حسین بن علی علیه السلام بودند. نسب وی از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم میرسد.(2) از این رو گاهی شریف رضی را «رضوی» میخوانند. و از طرف مادر نسب وی با شش رابطه به امام زین العابدین علیه السلام میرسد.(3)
در جلالت و عظمت شان فاطمه مادر رسید رضی همین بس که میگویند: شیخ مفید رحمة الله کتاب «کتاب النساء» را برای او نوشته و در مقدمه کتاب از او به بانویی محترم و فاطمه یاد کرده است.(4)
خواب سرنوشت ساز
قرن چهارم و پنجم ق. برای بغداد دوران طلایی به حساب میآید. زیرا در آن موقع از نظر علم و ادب، بغداد به اوج شهرت و عظمت خود رسیده بود و وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم و معرفت، تشنگان فضیلت را به ضیافت کوثر دعوت میکرد. از جمله آنان دانشمند فرزانه و فقیه یگانه محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید بود که در آن دیار، حوزه درسی برپا کرد و به پرورش استعداد پرداخت و روز به روز بر رونق آن افزوده میشد.
روزی همچون گذشته شیخ بزرگوار و عصاره تقوا، به منظور تدریس قدم بر «مسجد براثا» گذاشت و درس راشروع کرد. چند لحظه ای از شروع درس نگذشته بود که ناگهان نفسهای گرم استاد در پشت قفس برخاست: سلام علیکم، بفرمایید!
طلبه ها به پشت سر برگشتند و در مقابل دیدگان خود بانوی محترمی را دیدند که دست دو فرزند کوچک را گرفته بود. بانوی پاکدامن در کمال متانت رو به شیخ کرد و گفت: ای شیخ! اینان دو فرزند «سید مرتضی» و «سید رضی» هستند، به خدمت شما آورده ام تا فقه به آنان بیاموزی.
با شنیدن این کلام شیخ شروع به گریستن کرد...
حاضران در وادی حیرت پی علت میگشتند تا اینکه کلمه «شگفتا» ی استاد آنها را متوجه خود ساخت. شیخ با چشمانی اشک آلود گفت: «حالا حقیقت برایم آفتابی شد و رؤیای شگفتم تعبیر گردید.» و ادامه داد:
«خواب دیدم در همین مسجد نشسته ام و مشغول تدریس هستم. در خواب بی بی دو عالم، فاطمه زهرا علیه السلام را دیدم که دست دو فرزندش امام حسن و امام حسین علیه السلام را گرفته بود و رو به من فرمودند: ای شیخ! دو فرزندم حسن و حسین را آوردم تا فقه شان بیاموزی. هنوز حلاوت حضورشان رامی چشیدم که از عالم خواب بیدار شدم و در دریای تفکر فرو رفتم. خدایا! من کجا و استادی دو امام معصوم کجا؟! با این افکار به مسجد آمدم تا اینکه این سلاله زهرای اطهر علیه السلام با دو غنچه از گلستان محمدی از در مسجد وارد شدند و من به تعبیر رؤیای خود رسیدم.»
از همان روز شیخ مفید، تربیت سید مرتضی و سید رضی را به عهده گرفت و در پرورش آنان نهایت سعی و تلاش خود را به عمل آورد.(5)
دلباخته علم و معرفت
سید رضی از همان اوایل کودکی با اشتیاق فراوان به تحصیل و فراگیری علوم روی آورد. وی علاوه بر جدیت و پشتکاری از هوش فراوان برخوردار بود که پیشرفت علمی و ادبی او را سرعت میبخشید. نزاعهای مذهبی در قرن چهارم تا حدودی از بین رفته بود. از این رو در دو فرقه بزرگ و نیرومند تشیع و تسنن در جوی مسالمت آمیز زندگی میکردند و روح تفاهم و هبستگی باعث شده بود که دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افکار و اشاعه مذهب بپردازند. سید رضی از این فرصت استثنایی بهرههای فراوان برد و علوم مختلف مانند قرایت قرآن، صرف و نحو، حدیث، کلام، فقه، اصول، تفسیر و فنون شعر و غیره را بیاموخت تا اینکه در بیست سالگی در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.
عده ای از دانشمندان نام آوری که سید رضی نزد آنان به کسب دانش پرداخته عبارت اند از:
1- ابو اسحاق ابراهیم بن احمد طبری(متوفی 393 ق.) فقیه و ادیب و نویسنده زبر دست که سید رضی قرآن را در دوران کودکی نزد وی آموخت.
2- ابوعلی فارسی(متوفی 377 ق.) نام آور دانش و ادب و پیشوای علم نحو در عصر خود.
3- ابوسعید سیرافی(متوفی 368 ق) دانشمند بزرگ و نحوی که مسند قضاوت بغداد را به عهده داشت.
4- قاضی عبدالجبار بغدادی، متخصص علم حدیث و ادبیات.
5- عبدالرحیم بن نباته(متوفی 374 ق.) از خطبای بلند آوازه و نامدار شیعه، مشهور به خطیب مصری. سید رضی مقداری از فنون شعر را از وی آموخت.
6- ابومحمد عبدالله بن محمد اسدی اکفافی(متوفای 405 ق.) عالم فاضل و پرهیزکار و مسند نشین قضاوت در بغداد.
7- ابوالفتح عثمان بن جنی(متوفی 392 ق.) ادیب ماهر در علم نحو و صرف.
8- ابوالحسن علی بن عیسی(متوفای 420 ق.) شعر شناس و پیشوای علم لغت و ادبیات.
9- ابوحفص عمر بن ابراهیم بن احمد الکنانی، محدث ثقه که سید رضی از او حدیث فرا گرفت.
10- ابوالقاسم عیسی بن علی بن حدیث بن داوود بن جراح(متوفی 350ق.) لغت شناس و محدث بزرگ و مورد اعتماد.
11- ابوعبدالله مرزبانی(متوفای 384ق.) حدیث و مورد اعتماد شیخ صدوق رحمة الله.
12- ابوبکر محمد بن موسی خوارزمی(متوفی 403 ق.) فقیهی سترگ و استاد حدیث که سید رضی و دیگران از وی فقه آموختند.
13- ابومحمد هارون تلعکبری(متوفای 385 ق.) فقیهی جلیل القدر و صاحب کتاب جوامع در علوم دین.
14- ابو عبد الله محمد بن محمد نعمان مشهور به شیخ مفید(متوفای 413 ق.) از دانشمندان کم مانند عالم اسلام.(6)
شعر و شاعری
سید رضی از بزرگترین صاحبان فصاحت و بلاغت بود که از درکی صحیح و ذوقی سلیم برخوردار بود. وی اولین چکامه قصیده اش را در مدح و ستایش نیاکانش(اهل بیت صلی الله علیه و آله) در 9 سالگی سرود و چنان مهارتی از خود نشان داد که همگان را شگفت زده کرد. سید رضی در طول حیات خود آثار گران بهایی از جمله دیوان اشعار، که به گفته ثعالبی چهار جلد میباشد، را به یادگار گذاشت و لقب «اشعر قریش» و «اشعر عرب»(سرآمد شعرای قریش و عرب) را به خود اختصاص داد.(7)
پدر بزرگوارش تا انقراض حکومت پر اقتدار عضدوالدوله دیلمی در قلعه شیراز زندانی بود و در طول این سالها، شریف رضی که دوران کودکی خود را میگذراند در هاله ای از غم و اندوه به سر میبرد. درر دوران زمام داری صمصام الدوله، ابو احمد پدر سید رضی از بند اسارت آزاد گشت و سید رضی با سرودن اشعاری مقدم پدر را گرامی داشت.(8)
مناسب حکومتی
سید رضی دانشمندی متعهد، وظیفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصیل علم را برای روشنگری افکار و اندیشههای جامعه میخواست و از نفوذ اجتماعی و سیاسی خود به منظور تشکل نیروهای مخلص و یاری رساندن به همنوعان خود استفاده میکرد. سید رضی هیچگاه خود را در کنج کتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت و هرگز در را روی خود نبست. سید رضی رسالت خود را فقط در بحث و تحقیق و تالیف و شعر و شاعری نمیدید بلکه با پیروی از جد بزرگوارش امیرمؤمنان علی علیه السلام به دستگیری از محرومان و ستمدیدگان میشتافت و نصرت دین خدا را هدف نهایی خود میدانست. او شیفته خدمت بود نه تشنه قدرت. از این رو تنها مسیولیتهایی را به عهده گرفت که ویژگیهای مردمی داشت؛ مانند نقابت علویان، امارت حاجیان و دیوان مظالم.(9)
سید رضی و خلفای عباسی
سید رضی همه خلفای بنی عباس را غاصب میدانست و از آنها متنفر بود، بخصوص از «القادربالله». او مردی خود خواه و جاه طلب و متعصب و پرکینه و عقده ای بود و در پی بهانه ای میگشت تا ابهت و شخصیت اجتماعی و وجهه علمی و روحانی سید رضی را از بین ببرد. از طرفی دیگر سید رضی در همان زمان تنفر و انزجار خود را طی اشعاری آشکار ساخت که همچون رعد در همه جا پیچید و غوغایی به پا کرد...
هنگامی که اشعار آتشین سید رضی به گوش خلیفه رسید سخت برآشفت. و مجلسی برپا کرد تا با ترفندی در آن مجلس بهانه ای به دست آورده و سید رضی را مجازات نماید. سید رضی دعوت خلیفه را رد کرد و در مجلس وی حاضر نشد. از این رو خلیفه غضبناک شد و سید رضی را از تمام مسیولیتهای مهم اجتماعی برکنار کرد.(10)
سید رضی سخنوری شجاع و بی باک بود. او از هیچ مقام و قدرت و صاحب منصبی واهمه به دل راه نمیداد. همیشه به انتظار زمان مساعد به سر میبرد تا بر ضد طاغوتیان و حاکمان ظلم و جور، خروشی بی امان از دل پر جوش برآورد و با خشکاندن ریشه ظلم و فساد، بار دیگر عدل علی علیه السلام را بگستراند. آن سید مجاهد، افکار انقلابی خود را در مجالس خصوصی، ضمن اشعار حماسی به رفقای صمیمی و هم مرام خویش بازگو میکرد.(11) و بنا به فکر بلند سیاسی که داشت خود را برتر از خلیفه میدانست.
سید رضی روزی نزد «الطایع بالله» نشسته بود و بی اعتنا به جاه و جبروت خلیفه محاسن خود را به دست گرفته، به طرف بینی بالا میبرد. خلیفه خواست بر سید طعنه بزند و قدرت پر زرق را به رخ او بکشد، رو به سید گفت:
گمان میکنم بوی خلافت را استشمام میکنی؟!
سید رضی با همان متانت و شجاعت همیشگی پاسخ داد:
بلکه بوی نبوت را استشمام مینمایم!(12)
بوستان معرفت
سید رضی در حین فراگیری و قبل از فارغ التحصیلی، اقدام به پرورش طالبان علم و جویندگان معرفت میکرد. وی در بوستان معرفتش به پرورش شاگردانی پرداخت که به هر یک از آنان افتخار میورزید. به طوری که هر یک از آنان مانند قمری در فلک علم و فرهنگ میدرخشند. نام برخی از آن به قرار زیر است:
1- سید عبد الله جرجانی، مشهور به ابوزید کیابکی
2- شیخ محمدحلوانی
3- شیخ جعفر دوریستی(متوفی حدود 473 ق.)
4- شیخ طوسی(م 460 ق.)
5- احمد بن علی بن قدامه مشهور به این قدامه(م 486 ق.)
6- ابوالحسن هاشمی
7- مفید نیشابوری(م 455 ق.)
8- ابوبکر نیشابوری خزاعی(متوفی حدود 480ق.)
9- قاضی ابوبکری عکبری(م 472 ق.)
10- مهیار دیلمی.(13)
ایجاد دارالعلم
شریف رضی جوانمردی درد آشنا بود. او نیش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانیت ترجیح میداد و در میدانهای خدمت کمر همت میبست و یک تنه مسیولیتهای سنگین و دشوار اجتماعی را بر عهده میگرفت.
سید بزرگوار در کنار کارهای بس سنگین نقابت و دیوان مظالم و... همواره به فکر تحصیل طلاب بود. از این رو در پی طرحی نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد که نتیجه اندیشه اش ایجاد دانشگاه شبانه روزی شد که تا آن زمان سابقه نداشت. او با اینکه از تمکن مالی کم بهره بود، وقتی دید گروهی از طالبان علم و شاگردانش پیوسته در ملازمت او هستند، خانه ای تهیه کرد و آن را به صورت مدرسه ای شبانه روزید درآورد و نامش را «دارالعلم» نهاد و تمامی نیازمندیهای طلاب را برای آنها فراهم کرد. سیدرضی برای دارالعلم، کتابخانه و خزانه ای با کلیه وسایل و لوازم فراهم کرد.(14)
باید دانست که تاسیس دارالعلم سید رضی ده هاسال پیش از تاسیس مدرسه نظامیه بغداد از سوی خواجه نظام الملک طوسی(سال 457 ق) صورت گرفته است. او تقریبا حدود هشتاد سال بعد از سید رضی به این کار اقدام ورزیده است.(15)
جلوههای تربیتی
سید رضی مردی خود ساخته و پیراسته بود و شخصیت و عظمت افراد را در ارزشهای والای انسانی و معنویات میدید. از این رو در تمام عمرش همواره میانه روی را پیشه خود ساخت. چرا که با روح قناعت در غنای حقیقی به سر میبرد. وی هیچ گاه دست طمع به سوی دیگران دراز نکرد. به همین سبب، علو همت و مناعت طبع شریف رضی، زبانزد عام و خاص گشته بود. در مورد خصوصیات اخلاقی سید رضی قضایای زیادی نقل شده است که به یکی از آنها اکتفا میکنیم:
از ابی محمد مهلبی، وزیر بهاءالدوله نقل کرده اند که میگفت:
روزی به من خبر رسید خداوند به سید رضی پسری عنایت کرده است. فرصت را غنیمت شمردم و خواستم به بهانه این مولود صله ای به سید رضی بدهم. به غلامان دستور دادم طبقی حاضر کردند و دو هزار دینار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشنی و هدیه برایش فرستادم.
سید قبول نکرده و پیغام داده بود که: لابد وزیر میدانند و اگر مطلع نیستند، بدانند که من از کسی صله قبول نمیکنم.
به امید اینکه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پرسیم و زر را فرستادم و گفتم: این هدیه ناچیز را قبول بفرمایید و به قابله ها بدهید.
او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد: قابله ها غریبه نیستند و رسم ما بر این نیست که بیگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان میباشند و چیزی هم نمیپذیرند.
برای بار سوم طبق را فرستادم و گفتم: حال که خود قبول نمیکنید بین طلبههایی که پیش شما درس میخوانند تقسیم کنید. چون طبق را آوردند استاد در حضور طبله ها فرمود: طلبه ها خودشان حاضرند! بعد رو کرد به شاگردان و گفت: هر کس به این پول ها محتاج است بردارد.
در این هنگام یکی از آنان برخاست دیناری(طلا) برداشت و قسمتی از آن را قیچی کرد و بقیه را سر جایش گذاشت. دیگر طلبه ها هم چیزی برنداشتند.
شریف رضی از آن طلبه پرسیده: برای چه این مقدار برداشتی؟!
وی گفت: شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود که از انبار مدرسه روغن بدهد، از فلان بقال مقداری روغن چراغ نسیه کرده ام. حالا این قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را اداء کنم!
سید رضی تا این سخن بشنید دستور داد به عدد طلاب کلید ساختند تا هر کس چیزی لازم داشت کلید انبار را همراه داشته باشد.(16)
قطرهای از دریای بیکران
سیدرضی در دوران جوانی به تفسیر و توضیح آیات الهی روی آورد. عشق و علاقه وی به قرآن از همان اوایل کودکی آغاز شده بود. چنانکه بعد از یادگیری، انس دایم و رابطه همیشگی با قرآن برقرار کرد. او همواره با زمزمه کلام الهی آینه دل را جلا میبخشید. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآنی علاوه بر شیرینی قرایت دوران کودکی، خود را با دنیایی از زیباییهای روح بخش همراه مییافت که وسعتش بی انتها و غایتش بی منتها بود. سید رضی محو در جمال تابناک آیات الهی دست به قلم برد تا قطره ای از دریای بیکران تعالیمش را بر صفحه روزگار جاری سازد. ثمره این تلاش با اخلاص، سه گنجینه گران سنگی است که برای نسلهای آینده به یادگار گذاشت:
1- تلخیص البیان عن مجازات القرآن
2- حقایق التاویل فی متشابه التنزیل
3- معانی القرآن
دیگر تاءلیفات سید رضی عبارتند از:
خصایص الائمه، الزیادات فی شعر ابی تمام، تعلیق خلاف الفقهاء، کتاب مجازات آثار النبویه، تعلیقه بر ایضاح ابی علی، الجید الحجاج، مختار شعر ابی اسحق الصابی، کتاب «ما دار بینه و بین ابی اسحق من الرسایل» و دیوان اشعار.(17)
نهج البلاغه
هر روز که سپری میشد برگ زرینی به دست توانای سید رضی بر تاریخ تابناک اسلام افزوده میگشت. او با قلمی روان و علمی فراوان خدمات ارزنده ای ارائه کرد. برای کتاب وحی تفسیر نوشت، احکام فقهی تدوین کرد، با اشعار نغز و قصیدههای بلند خود سیل معارف، روان ساخت و مسیولیتهای طاقت فرسای دینی، سیاسی، اجتماعی را بر عهده گرفت، و... با همه اینها احساس خلاء و کمبود میکرد و گویی رسالتی بزرگ بر دوش او گذاشته شده است.
وی میبایست از فضای آزاد به وجود آمده کمال استفاده را میبرد و با شناساندن اصالت شیعه، اسلام واقعی را به جهانیان معرفی میکرد. سید رضی به خوبی میدانست که رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون وجود علی علیه السلام شهری بی دروازه میماند و بدون معصوم، قرآن بدون مفسر خواهد بود. میبایست قدم به میدان گذاشت و اقدامی کرد و کاری را که انجام آن برای گذشتگان میسر نگشته است به سر منزل مقصود رساند.
شریف رضی با این تفکر الهی کار بزرگی را آغازید. همان کاری که ثمره شیرینش در کلام بلند مولا علی علیه السلام به بار نشست و کتاب همیشه جاودان نهج البلاغه را به ارمغان آورده، نام و یاد سید رضی را برای همیشه زنده نگه داشت. در حقیقت او اولین عالمی است که کلمات و خطبههای امیرالمومنان علی علیه السلام را گردآوری و تدوین کرد.
از دیدگاه دانشمندان اهل تسنن
سید رضی از نظر مقامات بلند علمی و فضیلتهای ارزشمند اخلاقی، خود را به مرحله ای رساند که گوی سبقت از دیگران ربود تا بدان حد که خاص و عام، دوست و دشمن و عالم و عامی به دیده احترامش مینگریستند و زبان به تعریف و تمجیدش میگشودند. دانشمندان و بزرگان اهل سنت درباره عظمت همیشه درخشان سید رضی سخنان جالب توجهی دارند که در ذیل به پاره ای از آنها اشاره میکنیم.
عبدالملک ثعالبی، شاعر معاصر سید رضی در کتاب تحقیقی و ادبی خویش «یتیمة الدهر» در وصف سید مینویسد: «تازه وارد ده سالگی شده بود که به سرودن شعر پرداخت. او امروز سرآمد شعرای عصر ما و نجیب ترین سروران عراق و دارای شرافت نسب و افتخار حسب، و ادبی ظاهر و فضلی باهر و خود دارای همه خوبی هاست.»(18)
خطیب بغدادی در کتابش موسوم به «تاریخ بغداد» میگوید: «... رضی کتابهایی در معانی قرآن نگاشته است که مانند آن کمتر یافته میشود.»(19)
جمال الدین ابی المحاسن یوسف بن تغری بردی اتابکی در کتاب «النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره» مینویسد:
«سید رضی موسوی، عارف به لغت و احکام و فقه و نحو و شاعری فصیح بود. او و پدرش و برادرش پیشوای شیعیان بودند.»(20)
غروبی نابهنگام
آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هیجان بود. نگاههای نگران و معنا دار مردم حاکی از اضطرابی بود که کسی نمیخواست و نمیتوانست باور کند. هرگز به ذهن کسی نمیرسید که به این زودی شاهد چنین حادثه غم انگیز و جانسوزی خواهد شد... اما هرچه بود تمام شده بود و دیگر گریزی جز پذیرفتن آن نبود. هرکس به دیگری میگفت:
شریف رضی درگذشت.
سید رضی در ماه محرم سال 406 ق. در سن 47 سالگی چشم از جهان فرو بست و جهان علم و عالم تشیع را در غم و ماتم فرو برد...
نوشته اند سید رضی استوانه علم و تقوا و سیاست، از در گذشت مرموز و ناگهانی برادرش چنان متاثر و متاسف شد که تاب دیدن جنازه او را نیاورد و از شدت حزن و اندوه به حرم مقدس کاظمین علیه السلام پناه برد. انبوه مردم جنازه سید رضی را تشییع کردند و فخرالملک وزیر بر جنازه وی نماز خواند. پیکر پاکش را در خانه خود دفن و بعدها به حرم امام حسین علیه السلام منتقل کردند.
پی نوشت:
[1] النجوم الزاهره، یوسف بن تعزیری بردی اتابکی، ج 4، ص 240.
[2] اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج 9، ص 216.
[3] همان
[4] پیرامون نهج البلاغة، سید محسنامین عاملی، ج 9 ص 20.
[5] ر. ک: الغدیر، علامه امینی، ج 4، ص 184.
[6] الشریف الرضی، محمد هادی امینی، ص 60- 70.
[7] یتمة الدهر، ابن منصور ثعالبی، ج 3، ص 131.
[8] سید رضی بر ساحل نهج البلاغة، محمد ابراهیم نژاد، ص 29.
[9] ر. ک: همان، ص 30- 38.
[10] دایرة المعارف القرن العشرین، محمد فرید وجدی، ج 4، ص 253.
[11] سید رضی بر ساحل نهج البلاغة، ص 39.
[12] با دانشمندانی شیع و مکتب آشنا شویم، سید جواد امیری اراکی، ج 3، ص 113
[13] الشریف الرضی، ص 112- 122
[14] سید رضی مؤ لف نهج البلاغه، علی دوانی، ص 161.
[15] همان، ص 162
[16] اعیان الشیعه، ج 9، ص 217.
[17] رجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، ص 283.
[18] یتیمة الدهر، ج 3، ص 131.
[19] تاریخ بغداد، احمد بن علی الخطیب، ج 2، ص 246.
[20] النجوم الزاهره، ج 4، ص 240
موسسه بحار