مدعیان مهدویت، بابیت و سفارت- قسمت اول

«علی محمد شیرازی» معروف به باب نیز یکی دیگر از این اشخاص بود. او در سال ۱۲۳۵ ق. در شیراز به دنیا آمد. وی در ابتدا ادعا می‌کرد که باب مهدی موعود(علیه السلام) است. پس از مدتی مدعی شد که خود مهدی موعود(علیه السلام) است و زمانی که مشاهده کرد اشخاص نادان و احمق زیادی دور او جمع شده‌اند، ادعای خداوندی کرد.

اشاره: با سپاس و قدردانی از استاد محقق مجتبی الساده که مجموعة حاضر را در اختیار موعود گذاشتند از این پس بخش‌های مختلف و خواندنی اثر ایشان تقدیم موعودیان عزیز می‌گردد.
در دوران اخیر ما شاهد برخی ادعاهای دروغین در محافل عمومی شیعیان هستیم؛ در این میان، برخی ادعا می‌کنند که با امام مهدی(علیه السلام) در ارتباط هستند و به دستور ایشان تبلیغ می‌کنند. از سوی دیگر محافل اهل تسنن نیز خالی از چنین ادعاهایی نیست و در بسیاری از کشورهای اسلامی، برخی ادعا می‌کنند که خود مهدی موعود(علیه السلام) هستند، حتی برخی پا از حدود و مرزها و خطوط قرمز فراتر نهاده و ادعای پیامبری کرده‌اند. با مطالعة تاریخ اسلام، در می‌یابیم که این پدیدة جدیدی نیست، بلکه در طول تاریخ، افراد زیادی چنین ادعاهایی داشته‌اند. اعمال، رفتار و کردار مدعیان جدید در حال حاضر، شناخته شده و بسیار شبیه به اعمال و رفتار و کردار مدعیان گذشته است، ولی این مسئله در حال حاضر، بسیار خطرناک‌تر است؛ زیرا اکنون ما در دورانی به سر می‌بریم که پیشرفت و گسترش علم، مرزهای زمانی و مکانی را در هم شکسته و همه، منادی گشودن درها به روی عقل و حاکم کردن آن در تمام امور و به طور کلی منادی عقل‌گرایی شده‌اند.علل و انگیزه‌های چنین ادعاهایی در سال‌های اخیر، در شرایط سیاسی، دینی و اجتماعی جوامع اسلامی نهفته است، این شرایط، جو و محیطی مساعد برای طرح این افکار و عقاید و اندیشه‌های حامی این یاوه‌گویی‌ها را به وجود آورده است، افزون بر این، ما شاهد نوعی خلأ دینی و کمبود عناصر فرهنگی و فکری و وجود تناقض در روش‌های تربیتی و دینی هستیم که همة اینها، باعث شایع شدن چنین ادعاها، مهملات و یاوه‌گویی‌هایی شده است.این پدیدة ناساز و ناهمخوان که تأثیر روانی و فکری زیان‌بخشی بر جامعه گذاشته، در حقیقت، تکرار همان ادعاهای گذشته است که در طول تاریخ، روی داده است. برخی اشخاص ـ از زمان‌های دور تاکنون ـ در جامعة اسلامی لباس شخصیت شریف مهدی موعود(علیه السلام) را بر تن کرده و خود را پرچمدار برخی اعمال و رفتار قهرمانانه که ایشان پس از ظهور مبارکشان آنها را انجام می‌دهند، اعلام نموده‌اند، این پدیده با گذشت زمان به کرات تکرار شده و پس از مدتی از بین رفته است، تا اینکه اکنون به صورت یک مشکل جدّی در آمده که اندیشه اسلامی در دوران ما با آن مواجه است.هر از چند گاهی اخباری می‌شنویم، حاکی از آنکه برخی اشخاص در جامعه خود ادعای مهدویّت کرده‌اند یا خود را از جمله نمایندگانی می‌دانند که امام، ایشان را به عنوان واسطه تعیین فرموده است یا ادعا می‌کنند که امام مهدی(علیه السلام) در خواب یا رؤیا برای آنها تجلی کرده و آنها ایشان را زیارت کرده‌اند. برخی نیز ادعای پیامبری می‌کنند و می‌گویند: خداوند بلندمرتبه، به آنها برای هدایت و نجات بشریت از ستم، مأموریت داده است، ولی مدت زیادی طول نمی‌کشد که همة این ادعاها، در همان محیط از بین می‌رود و اثری از آن باقی نمی‌ماند. هر از چند گاهی، شاهد برخی «مهدی‌های دروغین» یا مدعیان پیامبری در جوامع اسلامی هستیم که باعث ایجاد غوغا و سر و صدای زیادی می‌شود، ولی اندک زمانی بعد، آن دعوت‌ها و ادعاها، با شکست مفتضحانه و سختی مواجه می‌شوند. حقیقت این است که یکی از انگیزه‌ها و علل پیدایش چنین ادعاهایی، شرایط اجتماعی و روانی بد مردم است (زیادی شکست‌ها و ناکامی‌ها) موضوعی که در این میان بسیار خطرناک است، این است که این ادعاهای دروغین پیوسته تکرار می‌شود و آن مهدی‌های دروغین، هر بار از محقّق ساختن اهداف خود، ناکام می‌مانند و با شکست مواجه می‌شوند و این شکست‌های پی‌درپی، به نوعی باعث گریز و بیزاری مردم، هم از نظر روانی و هم از نظر عقلی، از آن مهدی موعود واقعی و اصلی می‌شود که در آخرالزّمان ظهور می‌کند و عدالت و داد را در همه‌جا می‌گستراند.البته بعید نیست که دست برخی کسانی که از گسترش اندیشة اصیل و عدالت مهدویت در هراسند، پشت پرده باشد و آنها باشند که مردم را تشویق به چنین ادعاهایی می‌کنند تا از آن در جهت منافع خود، بهره‌برداری نمایند و البته همه اینها، به خاطر به وجود آوردن موضع‌گیری‌های عقلی و گرایش‌های روانی ضدّ این نظریه درست و گریزان کردن مردم از آن اصل واقعی و درست است.ما در این مباحث، با جزییات این پدیده آشنا خواهیم شد و پس از آن جداگانه به بحث و بررسی در مورد هر یک از این ادعاها (ادعای نمایندگی امام مهدی(علیه السلام) و ادعای نبوت) خواهیم پرداخت تا این مسئله به خوبی روشن شود و میزان خطرناک بودن این مشکل و میزان تأثیرگذاری آن آشکار شود.

ادعای نمایندگی از طرف امام مهدی(علیه السلام) 
گروهی از این مدّعیان، که ادعای ارتباط داشتن با امام مهدی(علیه السلام) می‌کنند و پا را از این هم فراتر نهاده ادعای بابیّت امام را دارند. منظور از ادعای بابیّت، این است که برخی ادعا می‌کنند که باب۱ امام مهدی‌(علیه السلام) هستند، حال یا با ادعای سفارت همانند چهار نایب و سفیر امام(عج) در دوران غیبت صغری یا نیابت یا وکالت از ایشان و اموری مانند این. برخی چنین ادعا می‌کنند که هر زمان بخواهند، ایشان را می‌بینند و نامه‌ها را به ایشان می‌رسانند و پیام‌های ایشان را نیز به مردم می‌رسانند یا می‌گویند که با باب‌های امام(علیه السلام) در ارتباط هستند.ما در این بخش، با ادعاهایی که اخیراً در بحرین و عراق گسترش یافته، تا حدّ امکان با ذکر جزییات آن، آشنا می‌شویم، اما پیش از آن چند نمونه و مثال تاریخی می‌آوریم تا حقیقت آن روشن شود. کسانی که ادعای ارتباط با امام مهدی(علیه السلام) را دارند، ادعا می‌کنند که باب امام(علیه السلام) هستند؛ یعنی هر کس چیزی را از امام(علیه السلام) می‌خواهد یا حاجتی دارد، باید به اینها مراجعه کند و آنها نیز به نوبه خود، آن درخواست‌ها را به امام(علیه السلام) می‌رسانند. در طول غیبت کبری، اشخاص زیادی به صورت پی‌درپی و به اشکال و گونه‌های متفاوت و به نام‌های مختلف، ادعای نمایندگی و نیابت خاص(سفارت) از جانب امام(علیه السلام) داشتند و این گونه طبقات مختلف مردم را فریب می‌دادند، برخی از آنها ادعا می‌کردند که مشرّف به دیدار حضرت حجّت(علیه السلام) شده‌اند و تظاهر به تقوا و پرهیزکاری و رسیدن به مقام «ابدال» و «اوتاد» می‌کردند و برخی نیز ادعا می‌کردند که ایشان را در خواب و عالم رؤیا مشاهده کرده‌اند و برخی نیز با جادو، نیرنگ و شعبده‌بازی و جلوه دادن آن به عنوان معجزه و کشف و کرامات، چنین ادعاهایی داشتند و برخی دیگر نیز مدعی ارتباط با ایشان از طریق نامه و نوشته‌ها بودند تا اینکه کار به جایی رسید که برخی ادعا کردند که خود امام مهدی(علیه السلام) هستند. 

ادعای سفارت و نیابت امام(علیه السلام) یکی از بدترین و خطرناک‌ترین فتنه‌ها در دوران غیبت کبری است و این مشکل به گونه‌ای است که ثابت کردن دروغ‌گویی اینها برای اشخاص ساده دل و کم‌خرد، بسیار دشوار است، زیرا این مدعیان، از برخی اصطلاحات فریب‌دهنده مانند ادعای مشرف شدن به دیدار حضرت حجّت و ادعای عنایت و توجه خاص امام به اینها و... استفاده می‌کنند و همین باعث فریب‌خوردن ساده‌دلان می‌شود و اکثر اوقات این مدعیان در لباس اشخاص پارسا و عابد و اهل سیر و سلوک ظاهر می‌شوند و اعمال و رفتار صوفیانه دارند و می‌گویند این اعمال از جمله سنّت‌ها و مستحبات است و اظهار می‌دارند که خداوند به آنها کشف و کرامات و معجزاتی عطا کرده است و با برخورد با آنها، این‌گونه به نظر می‌آید که آنها، از جمله اوتاد و ابدال هستند، زیرا به ظاهر شباهت زیادی یا اولیای خداوند و بندگان صالح او دارند. این گونه اشخاص، گاهی اوقات از جادو و شعبده‌بازی استفاده می‌کنند تا به مردم ثابت کنند که دارای کشف و کرامات و مکاشفات‌اند و از امور غیبی و رؤیاهای صادقانه و خواب‌های خود، بسیار سخن می‌گویند و برخی از اشخاص ساده دل و ضعیف‌النفس، ممکن است آنها را اشخاصی روحانی تصور کنند. این در حالی است که این افراد، هیچ گونه حقانیتّی ندارند و البته احوال و نیرنگ اینها، بر اهل علم و بصیرت پوشیده و پنهان نیست، بلکه آنان، حقیقت این‌گونه اشخاص را به خوبی دریافته‌اند.اکثر این ادعاهای دروغین، با ادعاهای سفارت (بابیّت) امام مهدی(علیه السلام) آغاز می‌شود و پس از آن به ادعای پیامبری می‌رسد و در پایان به ادعای خداوندی ختم می‌شود، «حسین بن منصور حلاج» یکی از نمونه‌های آن بود.حسین بن منصور حلاج، در ابتدا ادعای بابیّت، سپس ادعای مهدویت و بعد ادعای پیامبری و در پایان، ادعای خداوندی کرد و در پایان سال ۳۰۹ ق. در زمان غیبت صغری، در آتش سوزانده شد.

«علی محمد شیرازی» معروف به باب نیز یکی دیگر از این اشخاص بود. او در سال ۱۲۳۵ ق. در شیراز به دنیا آمد. وی در ابتدا ادعا می‌کرد که باب مهدی موعود(علیه السلام) است. پس از مدتی مدعی شد که خود مهدی موعود(علیه السلام) است و زمانی که مشاهده کرد اشخاص نادان و احمق زیادی دور او جمع شده‌اند، ادعای خداوندی کرد. کتاب او به نام البیان بهترین دلیل برای اثبات کفر او است.علمای دینی زمان او، فتوای کافر بودن او را صادر کردند و دستور قتل او را دادند و حکم اعدام او و یکی از پیروانش در تبریز به اجرا در آمد و در آن شهر تیرباران شد و جسد آن دو در چاهی انداخته شد. حکم اعدام در بامداد دوشنبه ۲۷ شعبان سال ۱۲۶۵ق به اجرا درآمد و پس از اعدام، مشخص شد که مزدوران روسیه او را تشویق می‌کردند که چنین دروغ‌ها و یاوه‌هایی را بر زبان آورد و آنها او را در این راه یاری می‌دادند. علما، پس از آن فتوای کافر بودن پیروان بهایی او را نیز صادر کردند و آنها را نجس دانستند و ازدواج با آنها را حرام اعلام نمودند.
شیخ طوسی در کتاب الغیبة، در یک باب جداگانه به نام‌های برخی از منحرفان اشاره می‌کند که به دروغ ادعای بابیّت۲ (نیابت یا سفارت امام) کرده‌اند.
او در این باب، از اشخاص زیر نام برده است:

۱. حسن معروف به شریعی؛
۲. محمد بن نصیر نمیری؛
۳. احمد بن هلال کرخی؛
۴. ابوطاهر محمدبن علی‌بن بلال؛
۵. حسین‌بن منصور حلاج؛
۶. محمد‌بن علی شلمغانی؛
۷. ابوبکر محمد‌بن احمدبن عثمان بغدادی؛
۸. محمد‌بن مظفر کاتب ازدی أبودلف.

این اشخاص، نمایانگر خط انحراف در زمان غیبت صغری بوده و تلاش می‌کرده‌اند که به وسیله این اکاذیب به خواسته‌ها و اهداف طمع‌جویانه خود برسند.
ادعای سفارت امام مهدی(علیه السلام) از زمان شیخ محمدبن عثمان عمری، سفیر دوم امام در زمان غیبت صغری، آغاز شد. در زمان سفیر و نمایندة اول امام، شرایط برای ادعای سفارت و نیابت از امام، آماده نبوده، زیرا غیبت صغری هنوز در دوران آغازین خود بود، حاکمان عباسی و مزدورانشان در پی یافتن امام مهدی(علیه السلام) بودند و می‌خواستند همة کسانی را که با ایشان در ارتباط بودند، دستگیر و مجازات کنند. سفارت و نیابت از امام در دوران سفیر و نمایندة اول امام(علیه السلام) به منزلة جهادی بزرگ و یک فداکاری برجسته بود. با این اوصاف، چه کسی جرأت چنین کاری را داشت و می‌توانست به دروغ خود را سفیر و نایب امام معرفی کند و خودش را در معرض خطر قرار دهد. علاوه بر این، مردم نیز در آغاز غیبت، چندان آشنایی و آگاهی با سفارت صادقانه و راستین و نیابت‌ از امام(علیه السلام) نداشتند، بلکه این مسیله، نیاز به مدت زمانی داشت تا مردم خود را با این شرایط و چنین چیزهای جدیدی سازگار کنند و آن را درک نمایند. به هر حال، با توجه به مقام و منزلت والایی که سفارت و نیابت از امام در جامعه اسلامی و در میان مردم داشت، و با توجه به اهمیت این جایگاه حساس که شخص به وسیلة آن می‌توانست از امکانات مالی یا معنوی زیادی بهره‌مند شود، اشخاص زیادی ادعای تشرف یافتن به مقام سفارت امام(علیه السلام) کردند.
ادامه دارد...

مجتبی الساده
مترجم: سید شاهپور حسینی
ماهنامه موعود شماره ۸۶
۱۴ فروردین ۱۳۸۷

پی‌نوشت‌ها:
۱. باب به معنای فرد مورد اعتماد و رابط خاص میان امام و پیروان ایشان است و البته در زمان هر یک از ائمه، برخی اشخاص خاص به مقام بابیّت این امامان رسیده بودند و در زمان غیبت صغری نیز آن چهار نماینده، به چنین مقامی دست یافته بودند.
۲. شیخ طوسی، الغیبة، صص ۲۶۷ ـ ۲۸۱.
 



سایت موسسه فرهنگی موعود