-گرما را میخواهم چه کنم فقط خدا!
-خورشید به چه کار من میآید فقط خدا!
-تشنگی من به آب چه ربطی دارد و گرسنگی مننان ونانوا راچه میخواهد فقط خدا!
همین طور پشت سرهم ادامه میداد: علم و علم آموزی را میخواهی معلم کیست فقط خدا!
نگاهش به پنجره بود و ساختمانی که کارگران درحال تکمیل ساخت آن بودند.
-واسطه ای برای ساختن خانه تو وجود ندارد فقط خدا! اصلاً واسطه بی معنا است همه چیز را فقط بایدازخداخواست.
روی تختش به پهلو دراز کشیددستش را زیر سرش گذاشت و به تابلوی نقاشی که طبیعت رابه تصویر کشیده بود نگاهی انداخت وگفت:نه چمن به واسطه آب سبز شد و نه گل به واسطه خاک به سرخی گراییدونه…. فقط خدا!!
پزشک وارداتاق شد تا به مریض تازه وارد که باخودش حرف میزند و شعر میخواند سری بزند که بیمار به دکتر نگاهی انداخت و گفت:من از هیچ واسطه ای طلب نمیکنم نه از پزشک نه از معلم و نه.... فقط خدا!
بیشتر بدانیم(۱)
بیشتر بدانیم(۲)
واسطه