بارها خوانده و شنیده ایم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به حسنین(علیه السلام) علاقه وافری داشتند تا بدان حد که وقتی یکی از آن دوبزرگوار در سجده نماز بر دوش ایشان می‌رفتند حضرت آنقدر سجده را طولانی می‌کردند تا آن عزیز از فراز شانه‌های مبارکشان پایین بیایند اما در جریان مباهله اتقاقی افتاد که با توجه به مطلب اخیر، شگفت می‌نمود ؛زیرا در کتب تاریخی ذکر شده که وقتی اهل کتاب در برابراسلام وبر آیین خود اصرار ورزیدند، رسول الله خواستند تا خود و آنها در زمان ومکان معینی با عزیزان خویش حاضر شوند و هر گروه،دیگری را نفرین کنند تا با اراده وقدرت الهی،حق اشکار شود.

حضرت در موعد ومیعاد معین امیرالمومنین،حضرت زهرا،امام حسن وامام حسین(علیهم السلام)راهمراه خود برای مباهله بردند.در حالی که سیدالشهدا(علیه السلام) در آغوش ایشان بود وامام مجتبی (علیه السلام) نیز دست در دست حضرت با پای پیاده وبا رنج وتعب، طی وطریق می‌کرد وگاه پای مبارکش به سنگ یا مانعی نیز برخورد می‌نمودو در آستانه ی زمین خوردن قرار می‌گرفت شگفت آن که درهمان زمان، پدر آن طفل یعنی علی (علیه السلام) با دست خالی می‌رفت وبه طور طبیعی می‌توانست و باید امام حسن (علیه السلام) رادر آغوش بگیرد وهمراه ببرد.سیوال این است که چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن همه علاقه ورقت قلب به نوه‌های عزیز خود راضی به رنج امام مجتبی (علیه السلام) شدند،در حالی که می‌توانستند آوردن آن کودک را به پدرش بسپارند.

مرحوم آیت الله شیخ حسین لنکرانی در پاسخ به این پرسش به نکته ی ظریفی اشاره می‌کرد که دقت و آینده نگری پیامبر را نشان می‌دهد چرا که اگر علی (علیه السلام)،امام حسن (علیه السلام) را در آغوش می‌گرفتند ممکن بود دشمنان ایشان چنین شبهه پراکنی کنند که نعوذ بالله علی (علیه السلام) ایمان قلبی نداشت ویا حضور او در این مراسم مهم اصالتا اهمیتی نداشته دخالت وحضور وی صرفا برای نقل انتقال فرزندش بود،در حالی که پیامبر حکیم (صلی الله علیه و آله و سلم) با این عمل خود،به همه ی افراد حقیقت جو وتیزبین در طول تاریخ به روشنی نشان داده اند که علی (علیه السلام) با ایمان کامل و با استقلال در این واقعه حاضر شد تا این صحنه نیز باجلوه ای دیگر از ایمان علوی به اهمیت مقام ولایت تبدیل شود و از این روست که خداوند در آیه ی مباهله او را همان نفس پیامبر خواند.

حسین نوری

 

/



ابنا